به گزارش خبرگزاری «حوزه»، در کتاب «نسيم بيدارى» با موضوع پاسخ هاي اهل سنت به شبهه هاي وهابيت به قلم ابوسجاد اسحاقى مطالب قابل توجهی گردآوری شده که به گوشه ای از آن خواهیم پرداخت.
در این کتاب آمده است:
* دويدن خداي وهابيت
لجنه افتاي سعودي درباره صفت هروله گفته اند كه صفت هروله (دويدن) خدا در حديث قدسي كه بخاري و مسلم نقل كرده اند، آمده است. خداوند فرموده است:
« اگر بنده اي يك وجب به من نزديك شود ، من يك ذراع (نيم متر) به او نزديك خواهم شد و اگر او يك ذراع به طرف من بيايد، من به قدر فاصله دو كف دست (بيش از يك متر) به او نزديك خواهم شد . اگر او قدم زنان به طرف من بيايد، من دوان دوان به طرف او خواهم رفت . »
اين نظريه بيشتر در ميان فرقه وهابيت ديده مي شود و بسياري از علما و فرقه هاي اهل سنت اين عقيده را نمي پذيرند و حتي آن را رد مي كنند. همانگونه كه گفته شد، اين سخنان ابن تيميّه و وهابيت ، مخالف كتاب و سنت است، ولي بعضي از اهل سنت با اين عقيده مخالفند.
بيهقي از شخصيت هاي علمي اهل سنت مي گويد :
«احمد بن حنبل نظريه قائلين به جسمانيّت حق تعالي را باطل دانسته و گفته است : اسم ها از شريعت و لغت گرفته مي شود و اهل لغت كلمه « جسم » را در برابر چيزي كه قرار داده اندكه داراي طول ، عرض ، ارتفاع ، تركيب و صورت باشد .
خداوند متعال از تمامي اين ها منزّه است و شايسته نيست كه او را جسم بناميم ؛ زيرا او از هر گونه معنا و مفهوم جسم ، خارج است و در شريعت نيز اين لفظ وارد نگرديده است . بنابراين ، عقيده به جسمانيت باطل است . »
علماي ديگر اهل سنت مانند قرطبي پس از نقل سخنان ديگر عالمان درباره مجسمه مي گويد :
«و الصحيح القول بتكفيرهم ، إذ لا فرق بينهم و بين عبّاد الأصنام والصور؛ قول صحيح اين است كه قائلين به جسمانيت حقل تعالي كافر هستند ؛ زيرا ميان آنان و بت پرستان و چهره پرستان تفاوتي نيست . »
نَوَوي از علماي بزرگ اهل سنت مي گويد :
« فَمِمَّنْ يُكَفّر من يجسّم تجسيماً صريحاً و من ينكر العلم بالجزئيّات؛ از جمله كساني كه كفر آنان ثابت است ، قائلين به جسمانيّت حق تعالي كساني است كه علم به جزئيات او را انكار مي كنند . »
عبدالقاهر بغدادي ( متوفاي 429 ) از متكلمان بلند آوازه اهل سنت مي گويد :
«اهل سنت اجماع دارند كه خداوند متعال را نه مكاني در برگرفته است و نه زماني بر وي مي گذرد . ذات اقدسش فراتر از زمان و مكان است ، بر خلاف قول باطل شهاميّه و كراميّه كه مي گويند : ذات اقدس ربوبي با عرش در تماس است . امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) مي فرمايد : خداوند ، عرش را به خاطر قدرت نمايي آفريده ، نه براي جايگاه خويش . »
ابن نجيم ( متوفاي 970هـ . ق . ) از فقيهان بزرگ اهل سنت مي گويد :
« والمشبّهة إن قال : انّ لله يداً أوْ رِجْلاً كما للعباد فهو كافر و إن قال : انّه جسم لا كالأجسام فهو مبتدع؛ مشبهه (آنان كه خداوند را به بندگان تشبيه مي كنند) اگر بگويند كه خداوند همانند بندگان دست و پا دارد ، كافر هستند و اگر بگويند خداوند جسم دارد ، ولي نه مانند اجسام ، بدعت گذار است . »
نظريه مخالف علماي اهل سنّت در اين باره فراوان است . از آن ميان ، سخن غزالي ، عالم بلندآوازه اهل سنت و شهرستاني را واپسين كلام قرار مي دهيم . غزالي مي گويد :
«اگر كسي به ذهنش خطور كند كه خداوند تعالي داراي جسمي هست كه از عضوهاي متعدد تشكيل يافته ، بت پرست است ؛ زيرا هر جسمي ، مخلوق و آفريده شده است و به اجماع تمام علما و پيشوايان ديني در تمام زمان هاي پيش و نزديك ، پرستش مخلوق ، كفر و بت پرستي است.»
شهرستاني اين عقائد را برگرفته از اسرائيليات مي داند و در ملل و نحل مي نويسد :
«بسياري از يهوديان كه به طرف اسلام كشيده شدند ، احاديث متعددي را در جسمانيّت حق تعالي ساختند و وارد شريعت اسلامي كردند و تمامي احاديث تجسيم از تورات سرچشمه گرفته است.»
استاد فيّاض ادامه داد :
بايد به وهابيون گفت: چگونه قائل به تجسيم هستيد ، در حالي كه ( لَيْسَ كَمِثْلِهِي شَيْءٌ ) و (وَ لَمْ يَكُن لَّهُو كُفُوًا أَحَدُ) ، (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) ، (اللَّهُ الصَّمَدُ) از آيات الهي اند و شما آن را انكار مي كنيد. بر اساس آراي شما بايد آن چه علماي اهل سنّت مانند امام حنبل ؛ نووي ، ابن نجيم ، غرابي ، حاكم نيشابوري و ذهبي و ديگران به آن شهادت داده اند ، خارج از سنت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) باشد .
آيا نظر شما درست است يا اهل سنت ؟
وقتي با اصل اول عقايد اسلامي ، اين قدر بين شما و اهل سنت فاصله وجود دارد ، چه طور خود را از آنها مي دانيد ، مگر نه اينكه ابن تيميّه ، بنيانگذار فرقه وهابيت به دليل همين عقايد باطل و تجسيم ، به زندان محكوم شد .
ابوالفداء در تاريخ خود در اين باره مي نويسد :
« استدعي تقي الدين أحمد بن تيميّه من دمشق الي مصر و عقد له مجلس و أمسك و أودع الاعتقال بسبب عقيدته فانّه كان يقول بالتجسيم ؛ ابن تيميّه از دمشق به مصر احضار شد و پس از محاكمه ، وي را دستگير و به سبب عقيده اش زنداني كردند ؛ زيرا معتقد بود خداوند متعال جسم دارد .»
همچنين بعضي از علماي شاخص اهل سنت مانند ابن حجر عسقلاني و قاضي مالكي اعلام كردند : « فقد ثبت كفره ؛ كفر ابن تيميه ثابت است .» اينك قضاوت با شما ـ خواننده ـ است . چگونه عقيده كسي كه علماي اهل سنت به تكفير وي فتوا داده اند ، معيار تشخيص توحيد و شرك يا تعيين بدعت است ؟
چگونه پيروانش مي توانند به بهانه هاي پوشالي مانند گرايش شيعيان به توسل ، برپايي عزاداري ، اعتقاد به تحريف قرآن و مانند آن ، به پيروان ناب ترين عقيده كه بر گرفته از مكتب اهل بيت ( عليهم السلام ) است ، تهمت كفر و شرك و بدعت بزنند ؟
آيا سزاوار نيست كه فرقه وهابيت ابتدا كاستي هاي خود را برطرف كند و عقايد خود را دست كم با آموزه هاي اهل سنت تطبيق دهد. به يقين ، در اين صورت ، به راحتي به ديگر فرقه هاي اسلامي برچسب تكفير نخواهد زد . مطمئنا آنچه سبب شده است فرقه وهابيت چنين تصميمي بگيرد ، همين ديدگاه هاي نادرستي است كه ابن حنبل ، ابن تيميّه و محمد بن عبدالوهاب به اين فرقه تزريق كرده اند .
چگونه مي توان شيعيان را كه به اصول اساسي اسلام ؛ يعني اصول دين معتقدند ، مشرك ، بدعت گذار و كافر دانست . بي شك ، استنباط فقهي وهابيان در ديدگاه اسلامي هيچ ريشه اي ندارد و از نظريه هاي مطرود ابن تيميّه و محمد بن عبدالوهاب گرفته شده است .
انتهای پیام
۳۱۳/۳۵