خبرگزاری «حوزه» دفتر زندگی شهید حجت الاسلام ابوالقاسم سیفی به سال 1337 شمسی در شهرستان فریدون کنار مازندران گشوده شد، دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش گذراند و پس از آن با توجه به علاقه اش به کارهای فرهنگی به تحصیلات حوزوی روی آورد.
وی دروس دینی را در شهر مقدس قم در نزد علمای ربانی فرا گرفت، در احوالاتش نوشته اند که در کنار تحصیل به جهاد با نفس و تصفیه درون نیز می پرداخت و همین اخلاقیات نیکویش سبب شد تا مورد احترام همه آشنایان باشد.
نگاه انقلابی و بصیرت
شهید سیفی از افراد تاثیرگذار و جریان ساز انقلاب اسلامی چه قبل از پیروزی و چه بعد از آن بوده است در جو خفقان طاغوت او از عوامل پخش اعلامیه ها و پیام های امام خمینی(ره) بود.
در مساله جنگ تحمیلی جزو افراد با بصیرت بود، چنانچه در سخنان شهید آمده که «انسان روزی به این دنیا می آید و روزی هم باید برود، اما چه بهتر که فدای جامعه بشود و فدای هدف شود که همان پیاده شدن جمهوری اسلامی و بر افراشته شدن پرچمش بر فراز تمام بام های دنیاست.»
اهداف بلند، قدم هایش را به مناطق جنگی در جنوب رساند. او در جریان نبرد، از ناحیه پا مجروح شد و با وجود جراحت به کارهای انقلابی در شهر فریدون کنار می پرداخت؛ از جمله در مراسم بزرگداشت شهیدی شرکت و سخنرانی کرد. وقتی از وی علت شرکت در مراسم را در آن وضعیت جسمانی می پرسند، جواب داد: «ما باید مردم را در جهت پیروی از فرامین امام امت تشویق نماییم.»
اخلاق و سکولار رفتاری
مرد صبر و حلم بود. اگر به او بد اخلاقی می شد، با خونسردی و خوشرفتاری برخورد می کرد. اهل نماز شب بود و نیروی ایمان خود را از شب زنده داری می گرفت. در تحصیل علوم حوزوی کوشا و موفق بود. از کلمات زیبای شهید این بود که : من خود باید اهل تقوا باشم تا اطرافیان مرا به عنوان الگو بپذیرند.
فیض شهادت
در پرتو بصیرت انقلابی اش و نیز معرفت دینی، دلش پیوسته هوای جبهه داشت و عاقبت در اردیبهشت سال 1360 در منطقه غرب بازی دراز به فیض شهادت نائل آمد.
پیکر مطهرش پانزده ماه پس از شهادت، در زادگاهش تشییع و در گلزار شهدای شهر دفن گردید.
از دست نوشته های شهید
عمامه ام را بالای جنازه ام نگذارید؛ زیرا که من لیاقت این عمامه را ندارم و نمی خواهم بزرگ شوم. من دوست ندارم پس از شهادتم به نام من شعار و شعری بخوانند بلکه به نفع روحانیت شعار دهید.
نظر شما