به گزارش خبرگزاری«حوزه»، در میانه ی برگزاری سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، مسعود فراستی منتقد سینمای ایران در تحلیلی راجع به یکی از فیلم های بخش سودای سیمرغ که البته آن برنامه نقد از طریق یکی از درگاه های مطرح فضای مجازی پخش می شد به نکته ای اشاره کرد که بهانه ای شد تا نگارنده ، چند سطری در همین خصوص قلم فرسایی کند.
سخن فراستی البته نقل به مضمون از این قرار بود که "شرایط و ساختار فعلی سینمای ایران به گونه ای است که در آن اساساً فیلمساز بزرگ مطرح نمی شود به خصوص در قیاس با سینمای مطرح امروز دنیا".
این که تا چه اندازه موافق یا مخالف ادعای این منتقد سینماباشیم، بحثی است که در اینجا ، چندان مجال پرداختن به آن نیست بلکه هدف از نگارش این وجیزه، اشارتی است صریح به این که شرایط و ساختار فعلی سینمای ما به راستی چگونه است که خروجی و محصول آن به زعم فراستی و فراستی ها ، فیلمساز بزرگ نیست؛ حداقل این که به زعم بسیاری از کارشناسان و منتقدان ، سینمای ایران به جز معدود آثاری به ویژه در سال های اخیر آن چیزی نبوده که انتظارش را داشته ایم و این همه جار و جنجال بعضاً برای آن از رهگذر همایش ها و جشنواره ها و تقدیرها و نقدها به پا می شود.
جدای از مباحث معمولاً همیشه مطرح پیرامون لزوم حمایت های مالی و امکاناتی که متاسفانه در سینمای ایران تا حدی تاکید بر توجه به آن ها از شمار شعار و کلیشه نیز فراتر رفته و به نوعی لوث شده ، ناظر به مساله محتوا باید متذکر شد که بسیاری از آثار تولیدی سینمای ایران در سال های اخیر چندان مماس با نیازهای اصلی و انتظارات به حق جامعه نبوده و نیست؛ آن هم جامعه ای که هم دارای شاخصه انقلابی است و هم اسلامی و البته این دو باید با هم باشند تا معنای درستی از آن ها به ذهن متبادر شود.
به دیگر سخن بسیاری از آثار سینمایی در این سال ها یا بازتابی است از نگاه شخصی فیلمساز به جهان اطراف خود که معمولاً چندان هم مطابق با بسیاری از واقعیت امروز نیست و یا این که نوع پرداختن به واقعیت های روز به خصوص در ژانر اجتماعی ، اساساً متناسب با مدیون سینما نیست به این معنا که نتوانسته تبدیل به سینما شود و این یعنی لنگ زدن در بحث فرم و محتوا ؛ با هم یا جدا جدا!
از سوی دیگر بسیاری از آثار همین دوره از جشنواره که چند روز پیش اختتامیه آن برگزار شد، به تلخی بیش از حد می گراید که البته بخشی از آن در پرتو رئال گرایی و واقع گرایی امری لازم است اما به راستی آیا این همه شدت و غلظت، ناظر به نیاز و دغدغه و فضای امروز کشور ماست یا خیر؟!
سوال مهم تر این که سینمای امروز ایران تا چه حد توانسته اهداف انقلابی و حتی ملی را دنبال کند؛ آن هم در قالب جشنواره این که عنوان" فجر انقلاب " را با خود یدک می کشد و لاجرم باید انعکاس دهنده همین موضوع باشد.
صدالبته تک فیلم ها را نباید معیار و ملاک قرار داد برای قضاوت چه آن که این ها عموماً برآمده و بازتاب دغدغه مندی و پافشاری سازندگانش است و نه چیز دیگری.
مخلص کلام این که باید یک بازنگری جدی در اهداف و چرایی برگزاری جشنواره هایی چون فجر و غیره صورت گیرد و از سویی فیلمسازان و حامیان دولتی و غیر دولتی آن ها توجه کنند که سینمای ایران تا چه میزان بازتاب دهنده واقعیت های امروز کشور است و تا چه حدی به نیازها و دغدغه های عموم مردم - و نه قشر و طبقه خاصی- توجه دارد و این توجه منجر به تولید چه محصولاتی با چه کیفیاتی شده است.
سید محمد مهدی موسوی