یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۷
                                نفوس مومنین در عالم برزخ تکامل دارند؟

حوزه/ نشست علمی- تخصصی با عنوان" کرسی زمان در ماوراء الطبیعة"، در مجمع عالی حکمت در قم برگزار شد.

به گزارش خبرنگارخبرگزاری «حوزه»، این نشست در طول سلسله بحث های نشست های علمی مجمع عالی حکمت اسلامی، به صورت یک مناظره علمی بین حجت الإسلام والمسلمین فیاضی و حجت الإسلام و المسلمین رمضانی برگزار شد.

بررسی دیدگاه استاد فیاضی در باب زمان داشتن مجردات

جان این نشست علمی تبیین و نقد و بررسی کلام استاد فیاضی در باب تکامل برزخی ارواح می باشد؛ جزو مسلمات نقلی شریعت اسلام این است که حداقل برای عده ای در عالم برخ تکامل وجود دارد و علامه حسن زاده‌آملی دراین باره یک کتاب نوشته‌اند؛ اما فلاسفه کمتر توانسته بودند در اینباره یک نظریه علمی فلسفی عقلی تبیین کنند؛ اخیرا علاوه بر استاد عبودیت (که از طریق قبول اتصافی و با فرق گذاشتن بین قبول اتصافی و قبول انفعالی و تحدید ماده به قبول انفعالی و ممکن دانستن حرکت به طریق قبول اتصافی در مجردات) استاد فیاضی نیز معتقد است که می توان با تعمیم استعداد به ماده و مجرد غیر تام و همچنین با بیان این نکته که تنها خداوند متعال مجرد تام است و با این مقدمه که امکان ترکیب حتی برای عقول نیز ثابت است و با رد وساطت عقل اول به نحو تجرد تام برای دیگر موجودات؛ برای مجردات غیرتام نیز زمان و استعداد تصور کرد و استعداد را تنها خصیصه ماده ندانست و بلکه خصیصه ماده را تنها محسوس بودن آن به نسبت مجردات در نظر گرفت.

جمع بندی دبیر علمی حجت الاسلام یوسفی از جلسه قبل

جان کلام استاد فیاضی در جلسه قبل این بود که زمان و مکان در مورد مجردات هم مطرح است ولی نه به این شکل که در مورد انسان مادی می‌باشد.

استاد رمضانی نیز گفت که حرکت دو قسم است؛ حرکت تکمیلی دفعی و حرکت تدریجی؛ ولی بنده به عنوان دبیر جلسه عرض می کنم حرکت فلسفی همان قسم دوم است که در واقع یک حقیقت سیال تدریجی ست.

مقدمه استاد رمضانی

بحث در این است که آیا ماوراء عالم طبیعت تغییر ندارند؟  اگربگوییم تغییری نیست، حرکت هم نخواهد بود و تغییر دو گونه است یکی دفعی ودیگری تدریجی.

گفتیم خدا محیط بر زمان و مکان است و کسی منکر این نیست ولی او مرتب دست انکار آفرینش است یعنی او تکمیل می کند بدون آنکه خود او متحرک باشد و در همه زمانها هست بدون اینکه زمان داشته باشد.

بنابرین حرکت دو نوع است یکی حرکت تکمیلی ودیگری حرکت استکمالی که این دو فقط در لفظ مشترکند و آن تعاریف که در فلسفه برای حرکت پذیرفته شده در مورد حرکت استکمالی و تکمیلی هر دو معنا دارد.

پس حرکت یا تدریجی است و یا دفعی است و حرکت دفعی همان حرکت تکمیلی نام دارد.

مقدمه استاد فیاضی

به نظر ما عالم ماده یعنی عالم محسوس و عالمی است که علوم تجربی در آنجا فعال است و لذا مادی را به چیزی که به حس ظاهر محسوس بوده باشد، تعریف کردیم و اسمی از استعداد و قوه نمی آوریم و معتقدیم همه مجردات غیر تام(که در نظر ما فقط حضرت حق جل اسمه مجرد تام می باشد) نحوی ازاستعداد را دارا هستند.

عالم مجردات یعنی آن عالمی که محسوس نیست؛ روی پیشانی این عالم ننوشته است که قوه و استعداد در آن عالم دیگر مجردات نیست و ما بر اساس یک حساب ابتدائی می گوییم هرچه که در عالم برزخ موجود باشد، موجود محدود است و خدا فقط وجود نامحدود است و لذا می‌تواند این عالم محدود بزرگ تر بشود و خدای متعال مکمل است ولی فقط مکمل موجودات مادی نیست و او عالمی آفریده‌ست که همه آن عوالم زمینه تکامل می‌توانند باشند. 

حرکت فلسفی از منظر استاد فیاضی

استاد رمضانی فرمودند حرکت دفعی در تجدد امثال خودش یک نوع حرکت است و این تجدد را که عرفا و قبل تر اشاعره قائل بودند را مطرح کردند؛ عرفا چون جوهری جز حضرت حق را قائل نیستند معتقد به تجدد امثال و حرکت تکمیلی شده اند و مثلا می گویند چنانچه در قرآن آمده است که سلیمان نبی از عاصف خواست که تخت را بیاورد او  تخت را از آنجا معدوم کرد و در پیش سلیمان بإذن الله «بود و هستی» دوباره بخشید تجدد امثال  معنیش این است که این لامپ در هر زمان جرقه می زند ولی چون چشم ما نمی تواند فاصله این دو جرقه را ببیند متصل گمانش می کند و عارف معتقد است که همه موجودات ممکن از مجرد و مادی محال است که بتوانند باقی باشند و خدای متعال مدام مجرد ایجاد می کند وآن وجود قبلی از بین می رود ویک وجود دیگری مماثل با آن توسط خداوند متعال ایجاد می شود.

چنانچه ابن عربی در مورد تخت بلقیس میگوید کاری که عاصف کرد این بود که موجودی را که نابود کرد و آنجا ایجاد کرد و یا در مورد طی الارض هم این مسأله میتواند صادق باشد، اینجا محو شود و نو شده در جای دیگر باشد.

 بلی ممکن است این باشد ولی مطلب ما این است که اسم این حرکت نیست، در حرکت وجود واحد وممتدی است که سیال و جریان دارد ولی در حرکت دفعی عرفا اولی بتمامه نابود می شود و دومی بتمامه ایجاد می شود.

 و اینکه استاد رمضانی می گویند؛ خداوند متعال در همه زمانها هست و در همه مکانها هست، بلی درست است ولی باید توجه کرد که مثلا چطور نور در همه اشکال است نور در همه اجسام است نور در جسم بلورین است ولی بلور نیست و نمی شود در ما نحن فیه هم زمان را به خدا نسبت داد و امتداد و تغیر را به خدا نسبت داد.

حرکت استکمالی می تواند باشد و حرکت تنزلی هم می تواند باشد و می شود انسانی به کمالاتی برسد و حقایقی ببیند ولی بعد تنزّل کند واین تنزل هم حرکت است ولو تدریجی ست.

بلی به یک معنی همه حرکت ها استکمال است، چرا که خروج از قوه به فعل است.

غیر خدا هم مجرد هستند

بنده صریحا معتقدم که غیر خدا از مجردات وجود دارند ولی مجرد به معنی چیزی نیست که استعداد ندارد بلکه معنی می کنم به اینکه با چشم نمی توان آن را دید.

خدا مجرد است و نفس انسان نیز مجرد است. یک طبیعتی و یک وراء طبیعتی داریم و آن عالم، عالم تداخل موجودات است و در عین حال همه آنها را مجرد می دانیم ومعتقدیم که در غیر حق عز اسمه حرکت معنی دارد و موجود است.

تسبیح حرکت موجودات به سمت کمال است

روایات و آیات هم موید این معنی هستند که همه اشیاء عالم تسبیح می گویند و با تسبیح تکامل می یابند.

آن موجودی که با اختیار خود تسبیح می گوید قبل تسبیح و بعد تسبیح آیا درجه قرب او یکی است!!؟؟

ادامه بیانات استاد رمضانی

از این جهت که بیاییم در عالم ماده و محسوس بگوییم قوه دارد و عالم بالا هم قوه دارد، همه موجودات به استثناء خداوند حرکت دارند و اینها که شد، یعنی زمان دارند.

آیا بینابینی بین وجود حضرت حق و عالم ماده وجود دارد یا نه، شما که همه چیز را طبیعی

آنچه در تعریف حرکت فرمودید که حرکت استکمالی را در بر می گیرفت که در فلسفه مطرح است ولی آن حرکت که ما مطرح کردیم بالاخره نوعی حرکت در این حرکت تکمیلی دفعی مطرح است. وگفتیم خدا دست بسته و ممسک نیست و این انفاق خودش یک نوع حرکت است و اینکه حضرت امیرالمومنین در مورد خداوند می فرمایند:«فاعل لا بالحرکات» قطعا در مورد حرکات استکمالی است که خدا فاعل است ولی بالحرکة فاعل نیست.

مساله بعدی این است که تعریفی که از عالم ماده ارائه کردید برخلاف نظر همه حکما می باشد.

طبیعت و عالم ماده را کسی به امر محسوس تعریف نکرده است و محسوس بودن و نبودن در این موجودات عالم ماده نیز مطرح است و برخی از امور مادی مثل اتم محسوس نمی باشند و این تعریف در بردارنده همه مادیات نیست و تعرف صحیح باید جامع باشد.

این تعریف را شما با نگاه کلامی خود مطرح کردید و إلّا بحث فلسفی نیست و محسوس بودن ذاتی امر مادی نیست.

شما می گویید همه موجودات به استثناء حضرت حق محدودند فلذا همه در حرکتند به سمت کمالی خاص؛ ولی آیا محدودیت ملازم با حرکت استکمالی ست؟ به نظر ما محدودیت امری است و استکمال امری دیگر است.

ببینید جناب جبرئیل در مقام همراهی با رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: اگر کمی دیگر بالا می رفتم می سوختم، آِیا جبرائیل محدود است یا نیست؟ قطعا محدود است ولی نمی تواند بالاتر برود.

همان کلام نورانی که فرمود: «ما منا إلّا و له مقام معلوم» موجود یا ثابت است یا متغیر و این تغیر یا تدریجی است یا دفعی می باشد.

تغیر را در مورد تجدد امثال و تجدد دفعی و این نحوه حرکت مطرح کردیم و نمی‌خواهیم بگوییم که حرکت تکمیلی دفعی همان حرکت استکمالی تدریجی است.

 اما اینکه گفتید که عرفا می گویند: بتمامه در حرکت تکمیلی شیء نابود بشود را قبول نداریم و تبدل عدم محض به وجود و وجود محض به عدم غیر قابل پذیرش است و با مبانی نمی‌سازد. بلکه ما یک ماده مشترکی داریم که در برخی شرایط یک حالتی را می گیرد و در شرایط دیگر حالت دیگری را به خود می گیرد.

نقد برداشت استاد فیاضی از تسبیح توسط استاد رمضانی

اشاره به آیه قرآن داشتند آقای فیاضی و فرمودند: {إن من شیئ إلّا یسبّح بحمده} و از اینجا استفاده کردند که ما دائما در حال تکمال هستیم ولی من برای شما یک مثال می زنم آقای استاد فیاضی؛من وشما وقتی تغذیه می کنیم در سن رشد این تغذیه برای رشد است ولی در یک جای دیگر که سنمان بالا آمده باشد این صرف استمرار می شود پس صرف تغذیه دلیل بر رشد نیست و این تسبیح نیز برای همین معناست و برای استمرار وجود است نه برای استکمال وجود.

دفاع استاد فیاضی از چرائی مساوی گرفتن طبیعت و امر محسوس

هر حرکتی یک نوع تغیر را داراست حرکت حبّی، فقط اسمش حرکت است و بحث ما در این جا در مورد حرکتی است که زمان درش مطرح است که آن فقط حرکت استکمالی است.

مساوی گرفتن محسوس و طبیعت را منابعش را عرض می کنیم و فقط ما نگفتیم خیلی از فلاسفه این معنی را برای امور مادی مطرح کرده اند.

اما اینکه گفتید تسبیح برای این است که وجودش استمرار داشته باشد این یک فرض است یک فرض دیگر هم دارد و آن اینکه تسبیح برای تکامل باشد.

معنی ماده در امور مجرد

اما باید بگویم که قائل به تجدد امثال می گوید اسم مفنی همه را فانی می کند و فقط صورت را فانی نمی کند. در مجردات هم ماده هست ولی ماده اینجا به معنی موجود مطلق است و با ماده ما فرق دارد.

تمام حکما که هیولای اولی را منکرند ماده را به امر محسوس تعریف کرده اند چون راه دیگری ندارند.

أدلّه استاد رمضانی بر استعداد نداشتن مجردات

خواجه نصیرالدین طوسی چهار دلیل برای اثبات مفارق و مجرد مطرح کرده اند و دلیل نخست قاعده امکان اشرف می باشد، که جلسه قبل مطرح شد.

دلیل دوم؛ قاعده صادر نخستین است «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» ما نمیتوانیم منکر عقل مجرد فارغ از استعداد بشویم و إلّا تمام آنچه در مورد صادر نخستین مطرح کرده اند، فرو می ریزد، پس در عالم خلقت غیر از خداوند متعال نیز مجرد تام وجود دارد.

البته قاعده «الواحد» مقدماتی دارد یکی اینکه حق تعالی بسیط علی الاطلاق است و مقدمه دوم بین علت و معلول باید سنخیت باشد و اگر سنخیت نباشد«لصدر کل شیئ عن کل شیئ» و سوم اینکه اگر سنخیت نباشد لازم آید که فاقد شیئ معطی شیئ باشد.

مقدمه چهارم اینکه «کل واحد غیر کثیر و کل کثیر غیر واحد». مراد از وحدت اینجا که تفاوت قائلیم واحد به معنی عام نیست که مساوق با وجود باشد.

کلام در این است که تقابلی که بین واحد و کثیر قائلیم این وحدت به معنی خاص می باشد و اگر بپذیریم بساطت او وسنخیت را آنچه از او صادر شده است عقل مفارق است.

ما باید عقل مجرد را به عنوان صادر نخستین بپذیریم.

پاسخ استاد فیاضی: وساطت عقل اول را قبول ندارم.

اینکه واجب متعال بسیط است و باید سنخیت باشد را قبول داریم ولی این که موجودی که قوه داشت می شود متکثر را قبول داریم و چنین می شود و درست است ولی اشکالی ندارد. ولی این اول کلام است که بگوییم آنچه که قوه داشته باشد فقدان وجدان را در خود جای داده و فقدان و وجدان دریک شیئ در امر واحد جمع نمی شود.

 اگر فقدان و وجدان من جهت واحده نباشد، اشکال ندارد و جمع می شود وجدان بصر با فقدان سمع که مقابل هم نیستند و می توانند جمع شوند.

بنا شد وجدان و فقدان در شیئ واحد بسیط جمع شود بنده هر سه مقدمه را قبول دارم ولی قبول ندارم که لازمه این حرف نفی قوه داشتن از صادر اول باشد.

رد قاعده الواحد توسط استاد فیاضی

در مورد قاعده الواحد دو تفسیر وجود دارد ما معتقدیم که مرحوم آخوند ملاصدرا از قاعده الواحد عدول کرده است و در جای دیگرمی گوید:« کلما کان الشیئ اشد بساطة کان اکثر افعالا»

هر کمالی که هست در علت باید باشد و بیشترش را باید داشته باشد و همه سلسله علل هرچه دارند در خداوند متعال جمع است.

علامه طباطبائی هم همین حرف را پذیرفته است که محال نیست که تمام آن خصوصیت های کمالی در حضرت حق باشد؛  پس در این فضا نیاز به واسطه ندارد.

کلما کان الشیئ اشد بساطة اکثر افعالا .  خالقیّت مباشری خداوند متعال برای همه اشیاء اثبات می شود.

پاسخ استاد رمضانی

اینکه عقل اول مجرد است را خود شما هم قبول دارید، ماده در عقل اول نیست.

استاد فیاضی

موجود مجرد صادر اول «فعلیة کلّه و استعداد کلّه»  

شما می توانید استعداد را به وجود بر گردانید؛ استعداد یک امر وجودی است این استعداد یکی از اعراض کیف استعدادی است و استعداد یک لازمی دارد که می شود بشود و الان نیست و استعداد ملازم با فقدان است و می تواند رشد کند و بالاتر از این بشود.

استاد رمضانی

نسبت به مستعد می شود امر وجودی و نسبت به مستعد له امر عدمی.

استاد فیاضی

ما در این بحث با مستعد له کار نداریم، استعداد مستعد عین وجودش است

استاد رمضانی

الان به کسی که انسان است ما می توانیم بگوییم "جناب مستعد خاک"به اعتبار اینکه در آینده خاک خواهد شد!!!؟

استاد فیاضی

بلی بنده استعداد خاک هستم.(خنده حضار)

استاد رمضانی

تبریک می گویم!!(خنده حضار)

سوال خبرنگار خبرگزاری حوزه از استاد رمضانی؛ از نصوص بر می آید که تکامل در عالم برزخ جزء قطعیات است و چطور شما منکر این حرکت می شوید!؟

استاد رمضانی: بنده حرکت در مجردات را می پذیرم ولی نه به نحوی که استاد فیاضی مطرح می کنند آنجا هم تکامل هست و وجود دار  ،ولی این تکاملی که استاد فیاضی مطرح می کنند بر خاسته از قوه است که این در حقیقت ماوراء طبیعت را طبیعی نگاه کردن است.

گزارش: حامد حسن زاده

 

   

 

 

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۱
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • محمد کاظم محمدی IR ۱۲:۰۳ - ۱۴۰۱/۰۸/۱۹
    با سلام بسیار عالیست مخصوصا در مورد تکامل بعد از مرگ چون هیچ کس با تکامل کامل نمی‌میرد ما همیشه با بی نهایت مجهولات میمیریم