دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
دانشگاه های آلمان

حوزه/ ... مترجم ما که جوان بود و از دانشجویان ایرانی همان دانشگاه بود گاهی قاطی می‌کرد و به جای اینکه فارسی ترجمه کند آلمانی را آلمانی می‌گفت و گاهی که می‌بایست آلمانی ترجمه می‌کرد با پرفسور فارسی حرف می‌زد که چند باری باعث خنده ما و پرفسور شد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، جشنواره خاطره نگاری اشراق(خاطرات تبلیغ)، اقدام به انتشار خاطرات منتخب ارسالی از سوی طلاب، در قالب کتاب «از لس آنجلس تا پنجره فولاد» نموده که در این نوشتار، خاطره آقای مهدی بهرامی را تقدیم حضور علاقه مندان می کنیم.

* بیوگرافی

 آقای مهدی بهرامی در سال 1363 در شهر بیرجند به دنیا آمد. وی ‌هم‌اکنون ساکن شهر مقدس قم بوده و تحصیلات حوزوی خود را تا مقطع خارج فقه و پایه ‌ی دهم ادامه داده و مدرک دکترای حکمت هنر را از دانشگاه ادیان و مذاهب کسب کرده است.

 

* روزی در دانشگاه اف یو برلین

این روزهای سفر را باید روزهای علمی و دانشگاهی نام گذاری کرد. برنامه‌ های دانشگاهی که از قبل هماهنگ شده بود. جلسه پشت جلسه ما را خسته کرده بود؛ اما هر کدام از این جلسات برایمان جالب بود و جذابیت خاص خودش را داشت.

امروز روز دانشگاه اف یو برلین بود. تقریباً از صبح تا شب در این دانشگاه بودیم. دانشگاه آزاد برلین FreieUniversität Berlin، از دانشگاه‌های برتر کشور آلمان است. این دانشگاه در حال حاضر حدود 36 هزار دانشجو دارد که در رشته ‌های مختلف علوم انسانی، علوم اجتماعی، پزشکی و علوم پایه دانشجو می ‌پذیرد. این دانشگاه در سال ۱۹۴۸ به دنبال آن تأسیس شد که نیروهای شوروی مستقر در برلین شرقی کنترل دانشگاه دیگر برلین یعنی دانشگاه هومبولت را در اختیار گرفتند. نام «دانشگاه آزاد -FU» نیز در حقیقت به همین موضوع اشاره دارد.

در رتبه‌بندی ‌های بین‌المللی نیز دانشگاه آزاد برلینیکی از برترین دانشگاه ‌های آلمان محسوب می‌شود. در ارزشیابی علمی 100 دانشگاه برتر در جهان، در رشته‌های علوم انسانی و هنر که از سوی روزنامه تایمز چاپ لندن در سال ۲۰۰۸ میلادی صورت گرفته است، دانشگاه آزاد برلین مقام برترین دانشگاه آلمان و مقام ۲۴‌ام در جهان را از آن خود کرده و جایگاه سوم در اروپا را بعد از دانشگاه آکسفورد و کمبریج به خود اختصاص داده است.

هر کدام از رشته‌های این دانشگاه مؤسسات و انیستیتوهای مختلف و فراوانی دارد و هر کدام از این مؤسسات ساختمانی در شهرک دانشگاه اف یو دارد. برخی از این مؤسسات بسیار بزرگ و برخی کوچک هستند و هر کدامشان به مناسبت تعداد دانشجویی که دارند کتابخانه‌ای تخصصی دارند.

موسسه تئولوژی کاتولیک اولین موسسه ای بود که قرار ملاقات داشتیم. رئیس موسسه پرفسور کمپلین میزبان ما بود. البته ما چند دقیقه‌ای دیرتر رسیدیم. علت‌ آن هم این بود که راه را بلد نبودیم و راهنمای‌مان هم زیاد با دانشگاه آشنا نبود و البته بزرگی دانشگاه اف یو را هم نباید در این تأخیر بی تأثیر دانست.

برای پرفسور کمپلین جالب بود که عده‌ای از طلاب حوزه علمیه البته با تعریفی که ما از حوزه علمیه کردیم در حال خواندن دروسی مانند ادیان باشند و هدفشان هموار کردن راه برای گفتگوی ادیان باشد. دیدن این‌گونه آدم‌ها بسیار جالب است؛ آن‌هایی که حرفشان را می‌زنند و وقتی شما می‌خواهید حرف بزنید با اینکه رئیس موسسه و پرفسور هستند می‌نشینند و حرفتان را با دقت گوش می‌دهند .

پرفسور آدم بسیار متواضعی بود. او از همه طلاب دانشجویی که در جلسه حاضر بودند درخواست کرد که خودشان را معرفی کنند و رشته تحصیلی‌شان را بگویند و اگر موضوع پایان‌ نامه‌شان مشخص شده چند جمله‌ای در مورد موضوعشان صحبت کنند.

بچه‌ها حرف‌هایشان را زدند برخی از موضوعات برای پرفسور بسیار جالب بود و بچه‌ها را خیلی تشویق کرد و رسماً از همه دوستان دعوت کرد تا اگر می‌توانند بیایند و دکترای خود را در آنجا بگذرانند و خلاصه خیلی حرف‌های دیگر. وقتی بحثی یا صحبتی بین ما و او رد و بدل می‌شد با دقت گوش می‌داد و با دقت جواب می‌داد و گاهی که جوابی برایمان نداشت، ساکت می‌نشست و اعلام می‌کرد که حق با شماست. سعی می‌کرد تمام ایده‌ها و افکارش را در اختیار دانشجویان بگذارد و در کل احساس کردم آدم منطقی و جالبی است.

او می‌گفت ما اینجا روحانی نمی‌سازیم اینجا ما فقط در مورد تئولوژی مسیحیت کاتولیک تحقیق می‌کنیم، در مورد الهیات مسیحیت کاتولیک تدریس می‌کنیم و این لزوماً به معنای این نیست که بخواهیم روحانی مسیحی تحویل جامعه بدهیم.

مترجم ما که جوان بود و از دانشجویان ایرانی همان دانشگاه بود گاهی قاطی می‌کرد و به جای اینکه فارسی ترجمه کند آلمانی را آلمانی می‌گفت و گاهی که می‌بایست آلمانی ترجمه می‌کرد با پرفسور فارسی حرف می‌زد که چند باری باعث خنده ما و پرفسور شد.

مؤسسه ‌ی بعدی، مؤسسه عرب شناسی یا عربستیک دانشگاه برلین بود. رئیس این موسسه خانم پرفسور نویورت بود که به زبان عربی مسلط بود. خانم نویورت بارها به ایران آمده بود و بسیار از ما استقبال کرد. خانم پرفسور یک خانم تقریباً مسنی بود که قسمت بیشتری از زندگی خود را در رشته مطالعات اسلامی گذرانده بود و بسیار علاقمند به ادامه آن بود.

پرفسور نویورت هم کمی دیر آمد البته این کمش زیاد طول کشید چون نیم ساعتی شد و این برای ما که این‌ همه در گوش ما خوانده بودند که این‌ها منظم هستند و خوششان نمی‌آید کسی وقت شناس نباشد و خلاصه تمام این حرفا باعث تعجب شد. شاید این دیر آمدنش به خاطر تأثیر روح خاورمیانه ای‌ ها در تأخیر و وقت نشناسی بود.

این بحث وقت شناسی بحث مفصلی است که در این سفر کلی با این چوب به تنمان زدند. البته ما به جز یک جا همه قرار ملاقات‌های مان را سر وقت و به موقع و حتی گاهی زودتر حاضر بودیم. اما گاهی راهنمایمان با این بهانه حسابی کفرمان را بالا می‌آورد. آخر اگر یک گروه بیست نفره آن هم در کشوری که هیچ جا را بلد نیستند چند دقیقه دیرتر برسند چه مشکلی پیش می‌آورد و آیا واقعاً آن طرفی که با او قرار ملاقات داریم خودش نمی‌فهمد که این ۱۰ دقیقه یا ۵ دقیقه برای این گروه دلیل بر وقت نشناسی و این حرف‌ها نیست.

بگذریم؛ خانم نویورت هم بسیار تحویلمان گرفت و بعد از خوش‌آمد گویی مفصل خودش و موسسه ‌اش را برای‌مان معرفی کرد. در حین معرفی، دانشجویان خانم نویورت که از این جلسه اطلاع داشتند کم کم وارد جلسه می‌شدند. حضور این دانشجویان جلسه را جذاب تر و شلوغ تر کرد. دانشجویانی که در حوزه اسلام کار می‌کردند. بعد از اینکه خانم پرفسور خودش و موسسه‌ اش را معرفی کرد از تمام حاضران در جلسه درخواست کرد که خودشان را معرفی کنند.

یکی از دانشجویان خانم پرفسور فارسی خوانده بود و کمی فارسی بلد بود و این را از روی حالت‌های صورتش وقتی که بچه‌ها ما خودشان را معرفی می‌کردند می‌شد فهمید که البته وقتی داشت خودش را معرفی می‌کرد. خیلی از بچه‌ها فهمیدند که فارسی بلد است و برای همه ‌ما جالب بود که فارسی حرف می‌زند. البته خودش نمی‌خواست فارسی حرف بزند اما به اصرار خانم نویورت دست و پا شکسته با زبان شکر شکن فارسی خودش را معرفی کرد.

انگیزه‌ های دانشجویان خانم نویورت برای انتخاب این رشته بسیار جالب بود و همچنین پایان‌ نامه‌هایشان مثلاً موضوع پایان نامه یکی از دانشجویان خانم نویورت رسانه‌های غرب و اسلام بود که در توضیح و تشریح پایان‌ نامه‌ی خود گفت: برای من جای تعجب است که چرا رسانه‌های غربی اسلام را اینگونه خشن نشان می‌دهند؛ اصلاً چرا باید این کار را بکنند در حالی که اصلاً اسلام اینگونه نیست و سوالم در پایان نامه چرایی این رویکرد رسانه‌های غربی نسبت به اسلام واقعی است.

البته کمی هم برایمان جای شرمندگی داشت چرا که در دانشگاه‌های آلمان «حداقل آن‌هایی که ما رفتیم» همه دانشجویان موظف بودند در دو رشته درس بخوانند؛ یکی اصلی و دیگری فرعی که فرعی عموماً بر اساس نیازهای رشته اصلی انتخاب می‌شد. مثلاً اکثر دانشجویان خانم پرفسور که در این جلسه حضور داشتند  در یک رشته اصلی مثلاً اسلام شناسی یا ایران شناسی تحصیل می‌کردند در کنار آن  در رشته‌ای فرعی که زبان عربی یا فارسی بود نیز مشغول به تحصیل بودند.

البته آن‌چنان هم جای خجالت کشیدن نداشت؛ چراکه اکثر کسانی که در جلسه حاضر بودند هم دروس حوزوی می‌خواندند و هم دروس دانشگاهی کارشناسی ارشدشان را. البته این واضح است که کلاس‌ها و درس‌هایشان مانند ما نیست که کلاس پشت کلاس داشته باشند چراکه محوریت تحصیل در آن دانشگاه‌ها تحقیق و ارائه یک موضوع به صورت مقاله در پایان هر ترم برای هر درس است.

ظهر مهمان رایزنی فرهنگی ایران در آلمان در دانشگاه اف یو بودیم. نیم ساعتی طول کشید تا سالن غذا خوری دانشگاه را پیدا کنیم. واقعاً تجربه ارزشمندی بود غذا خوردن در سالن غذا خوری این دانشگاه. سالن غذا خوری بسیار بزرگ و شلوغ بود. حدس زدن ظرفیت و گنجایش سالن غذا خوری هم سخت بود.

به محل سرو غذا که خودش سالن بزرگی بود رفتیم. غذا‌های متنوع و مختلف از فست فود گرفته تا غذاهای گوشتی و سبزیجات همه نوع غذا آنجا بود. ما که مسلمان بودیم محدوده خوراکمان فقط سبزیجات بود. سخت بود گذشتن از آن همه غذای متنوع  مخصوصاً زمانی که مهمان باشی و مجبور نباشی برای غذایی که می‌خوری پول پرداخت کنی.

انتخاب از میان آن همه سالاد‌ها و دسر‌های مختلف بسیار سخت بود مخصوصاً آن‌هایی که رنگ و لعاب قشنگی داشتند و ما نمی‌دانستیم چه هستند. ماکارونی و برنج با نوعی خورشت سبزیجات که اصلاً معلوم نبود چه هست، تنها غذای قابل خوردن برای‌مان بود. غذایی که برداشتم و به زور خوردیم. فکرش را بکنید بین آن همه غذا مجبور باشی غذایی را به زور بخوری که گرسنه نمانی. باور کنید خیلی سخت است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha