به گزارش خبرگزاری «حوزه»، غباری غلیظ تمام فضا را پر کرد. باد وزیدن گرفت. هوا سرخ شد و بعد سیاه. غبارها هم. خورشید هر چه تلاش کرد نتوانست در پسِ طوفان و غبار، قد عَلَم کند و رنگ باخت و نتوانست گرما و روشنای وجودش را با ساعت چهار بعدازظهرِ به وقت کربلا تنظیم کند. داشت شب میشد. به سختی و با التماسِ از چشمها، چند متر جلوترت را میدیدی.
زائران طریقالحسین علیهالسلام در مقابل عمود 1080 به موکب کریمه اهلبیت(س) پناه میبرند. زن عرب، سبدِ چرخدارش را مقابل کارگاه تعمیر کیف و کفشِ موکب جا گذاشته بود و رفته بود داخل موکب تا نفسی تازه کند. طوفان که بالا گرفت، زن عرب سریع خودش را به سبدش رساند و آن را داخل موکب کشاند.
اکبرآقا دارد فرچهها و واکسها و دمپاییها را جمع میکند. او، کمک کرد و زن سالخوردهای را برد در پناه موکب بانوی کرامت و دوباره برگشت بیرون موکب تا مثل دیگر خادمان به زائران کمک کند.
طوفان، شلاقی به طنابهایی که پوشش حسینه را محکم در آغوش گرفته بود، زد و انگشتان گرهشدهاش را از هم جدا کرد. و حالا این پوشش حسینه است که طوفان او را بالا و پایین میبرد.
زمین، دستبهدامنِ آسمان شد و آسمان آبروداری کرد؛ باران، غبارها را سرجایشان نشاند، و حالا دارد میدانداری میکند. خادمان زیر باران، زائران را راهنمایی میکنند به سمت موکب حضرت معصومه سلاماللهعلیها.
برای خادم زوّارالحسین علیه السلام همه چیز بر مدار یک اصل میچرخد: در دل زائر آب از آب نباید تکان بخورد. و حالا خادمان در زیر این بارش شدید باران، که همه را ناخواسته به زیر یک پناهگاه میکشاند، برای خدمت به زائر به آبوآتش میزنند. صدا آمد عدهای برای کمک بیایند در سوله دوم موکب؛ ناگهان سی نفر دویدند به طرف سوله.
یکی از خادمان همان اولِ بارش باران رفت قرآن و مفاتیح حسینیه را برداشت و توی اولین اتاق موکب گذاشت. آخر، قرآن صامت حرمت دارد و احترامش واجب؛ همانطور که قرآن ناطق... آه... خوش داشتند حرمت مهمان کربلا...
آقای شالبافان، مداح موکب بانوی کرامت بود. در روضهاش با یک جمله، دل زائران را آتش زد؛ چه میشد باران امروز، مهمانِ زمین عاشورای 61 هجری بود...
زنان عرب سینهزنان در وسط موکب بانوی کرامت ندای لبیک یا حسین علیهالسلام سر میدهند و مردانی که اشک در چشمهایشان جمع شده است دور از زنان زائر درحال گریه کردن هستند...
هیچ چیز سرجای خودش نبود اما هنوز هم زائرانی بودند که در باران و خاک وسط مسیر پیادهروی بدون هیچ واهمهای به حرکت خود ادامه میدادند، خادمان کریمه که با التماسهای خود حریف نشدند که دقایقی حرکت آنها را متوقف کنند، لباسهای بارانگیر خود را به آنها دادند.
دقایقی گذشت، هوا آرام شد و بلافاصله خدام به حسینیه برگشتند تا دوباره بیرق را بهپا کنند هر چند تعداد قابل توجهی از خادمان این روزها مشغول برپایی حسینیه بودند اما باران و طوفان و برچیده شدن سازه حسینیه نه فقط آنها را ناراحت و ناامید نکرد بلکه انگیزه و شوق آنها را برای برپایی دوباره حسینیه بیشتر کرد؛ ساعاتی نگذشت که حسینه علم شد و دوباره به شکل اول خود رسید.
انتهای پیام// ۱۵/ ۳۱۳