به گزارش خبرگزاری «حوزه»، به اذعان بسیاری از منتقدان و کارشناسان مرتبط با حوزه فیلم و سریال، یکی از نقاط ضعف مشهود در بسیاری از فیلم های سینمایی و به خصوص سریال های تلویزیونی، ریتم کُند، فقدان جذابیت و نیز دیالوگ های تکراری ، کلیشه ای و خسته کننده است که به نوعی به پاشنه ی آشیل این قبیل آثار در مسیر جذب مخاطب انبوه تبدیل شده است.
چند سال پیش، محسن کیایی، بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون کشورمان در گفتگو با یکی از مجلات در قالب گلایه ای چنین گفته بود که:" گاهی اوقات که سینما می روم، فیلمی می بینم که مثلاً در هفت ، هشت دقیقه آن ، شیر سماور باز است و آب همین طور چکه می کند تا این که یک نفر آرام آرام از دور می آید... آدم کلافه می شود، این که سینما نیست، هیجان ندارد و مخاطب را درگیر نمی کند."
صحبت های کیایی، البته از باب مشت نمونه خروار است، کما این که در این سال ها، منتقدان و نویسندگان و روزنامه نگاران ، بارها و بارها نسبت به ریتم کند و فقدان جذابیت در بسیاری از سریال ها و فیلم ها ، بارها مطلب نوشته و یا صحبت کرده اند اما گویا باز در بر همان پاشنه می چرخد و تغییر چندانی در این رویه به منظور اصلاح وضعیت، ایجاد نشده است.
بی تعارف و ایضاً غلو باید گفت چند سالی است کمتر شاهد سریال های جذاب و اثرگذاری هستیم که مخاطب را پای تماشای خود در سینما یا تلویزیون، به نوعی میخکوب کند و این در حالی است که ریتم خوب در کنار محتوای قابل توجه و قصه ی جذاب ، جزو عوامل اصلی توفیق یک سریال یا فیلم دست کم در بحث جذب مخاطب به شیوه صحیح است.
در این سال ها، بعضاً سریال ها و فیلم های نسبتاً خوب و قابل دفاعی هم تولید شده اند که به علت همان مشکل ضعف در ریتم ، نتوانسته آن طور که باید و شاید دیده شود و این در حالی است که زحمات چندین ماهه یک گروه فیلم سازی و سریال سازی به خاطر عدم توجه به این فاکتور، آن چنان در فضای رسانه ای و به تبع آن کلیت جامعه مخاطب ، قدر دانسته نشده است.
این در حالی است که بسیاری از فیلم ها و سریال های غربی و به خصوص آمریکایی- ورای محتوای آن ها که عملاً بازنمایی سبک زندگی آمریکایی و غربی را در شیوه های مختلف دنبال می کنند- دارای ریتم جذابی است که به ندرت باعث خسته شدن مخاطب می شود و این ادعا همچنین در خصوص سریال هایی که عملاً در شش یا هفت فصل و بیش از یکصد قسمت به طول می انجامند، نیز کمابیش صدق می کند.
از حیث محتوایی آثار نیز اشاره ای به بیان دقیق علامه جوادی آملی در باب رسالت هنر، می تواند بسیار روشنگر باشد، آن جا که این مرجع تقلید می فرماید:" وظیفه هنر، شکوفاکردن عقل است و هنر راستین و متعهد، انسان را از حس به خیال و از خیال به وادی عقل می برد و در نهایت عاقل تربیت می کند.(مجله پنجره، شماره 100، مردادماه سال 90)
بر این اساس نیز به خوبی متوجه می شویم که برای رهنمون کردن مخاطب به سمت هدف محتوایی نیز باید از فُرم یعنی درگیر کردن احساسات به میزان لازم بهره بُرد و این در حالی است که ریتم کُند و فقدان جذابیت هیجانی و یا دراماتیک در بسیاری از فیلم ها و سریال ها، عملاً مانع از آن می شود که حس مخاطب به درستی درگیر اثر شده تا بعد به این بپردازیم که چگونه او را به وادی خیال و سپس عقل و درک مفهوم ببرد.
سید محمد مهدی موسوی