به گزارش خبرگزاری «حوزه» از اصفهان، آیت الله محمد علی مبارکهای(ره) فقیهی ژرف اندیش، متکلمی توانمند، خطیبی پرآوازه، مجاهدی سترگ، مصلحی متفکر، ادیبی فرهیخته و شاعری برجسته، از مفاخر و اجله علمای مبارکه، اصفهان، ایران بلکه از مفاخر جهان اسلام به شمار می آید.
این فقیه نام آور که در اواخر دوره قاجاریه و اوائل عصر پهلوی می زیسته است را می توان به حق منادی وحدت جهان اسلام و نمونهای از مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی برشمرد.
سفرهای مصلحانه آیت الله مبارکه ای (ره) به بیش از بیست کشور جهان از جمله هندوستان، حجاز، چین، انگلستان، عراق، سوریه، فلسطین، لبنان و دیگر کشورهای مختلف غربی و سخنرانی ها و دیدارهایش با شخصیت های برجسته آن کشورها، از جمله دیدار مکررش با ملک عبدالعزیز (پادشاه وقت سعودی) و نیز گاندی (رهبر معنوی هندوستان)، شاهدی بر این حقیقت است.
این شخصیت بزرگ که زادگاهش مبارکه، خاستگاهش اصفهان و عرصهی فعالیتش جهانی بوده است با استفاده علمی و معنوی از محضر بزرگانی همچون حضرات آیات« شیخ عبد الکریم حائری یزدی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد باقر درچه ای، آخوند محمد کاشی، شهید سید حسن مدرس و تألیف بیش از 50 کتاب ارزشمتد از جمله "دانشوران و رجال اصفهان"، "کشف الملکات فی سموم المهلکات "، "ثمرات العلوم"، صراط المستقیم"، "سرادق دوشیزگان"و "دیوان شعرصفایی" از او عالمی جامع و مجاهدی ستبر پروریده که دنیای اسلام با آن ویژگیها کمتر به خود دیده است.
به فضل الهی در آبان ماه سال ۱۳۹۸، کنگره بزرگداشت آن مجاهد مصلح را در سطح شهرهای مبارکه و اصفهان برگزار خواهیم شد.
تولّد و خاندان
وی در روز ۱۷ ذیقعده ۱۳۱۶ قمری برابر با روز ۹ فروردین ۱۲۷۸ شمسی در محله بازار (خیابان حافظ) مبارکه متولّد شد.
نسب شریفشان با سی و سه واسطه به حضرت حمزه بن موسی بن جعفر علیهم السلام میرسد.
اجداد وی در عهد شاه طهماسب صفوی از نجف اشرف به ایران آمده و در زمان شاه عباس در اصفهان سکونت نمودهاند. جدّ اعلایش میر عبدالباقی از مشاهیر علمای زمان بوده که در فتنه افغان در مدرسه چهارباغ اصفهان به شهادت رسیده است. از میر عبدالباقی چهار فرزند ذکور باقی ماندکه یکی از آنان به نام سید محمد به مبارکه لنجان عزیمت و پس از رفع فتنه افغان به ارشاد مردم و اقامه نمازجماعت مبادرت نمود.
آیت الله مبارکهای پنجمین نسل از دودمان میر عبدالباقی شهید است. جد سوم مبارکهای نیز عالم عامل میرسیّد علی بن میر محمّد بانی مسجد پاچشمه مبارکه و از زمره خواصّ اصحاب حاجی محمّد ابراهیم کلباسی و سیّد محمّدباقر شفتی (بانی مسجد سید اصفهان) بوده که کراماتش زبانزد خاص و عام است.
پدر آیت الله مبارکه ای نیز میر سیّد علی موسوی نسب، عالمی زاهد و از شاگردان ملا حسن دهنوی، میرزاعبدالغفار تویسرکانی و میرزا محمّدهاشم چهارسویی بوده که از طرف میر سیّد محمّد، امام جمعه وقت اصفهان، به امامت جمعه مبارکه منصوب و از طرف ظلّ السلطان نیز امور قضاوت و ترافع منطقه به وی محوّل و نهایتا در هشتم ربیع الاول ۱۳۵۴ قمری در ۸۴ سالگی در مبارکه دار فانی را وداع و در ورودی آرامستان مبارکه به خاک سپرده می شود.
تحصیلات و اساتید
آیت الله مبارکه ای تا چهارده سالگی فارسی و مقدّمات عربی را در مبارکه نزد والد ماجد خوانده سپس به اصفهان عزیمت و نزد اساتید بزرگ آن زمان در مدرسة جدّه کوچک و مدرسة صدر به تحصیل می پردازد.
چنانکه از کتاب « خاطرات خودنوشت مبارکی » برمی آید وی در آن سالها که مصادف با جنگ جهانی اول و ایجاد قحطی مصنوعی در اصفهان بود، محضر بسیاری از فضلا و علمای اصفهان از جمله حضرات آیات: شیخ عبدالکریم گزی، آقا سیّد محمّدباقر درچهای، میر محمّدصادق خاتون آبادی، میر سیّد علی مدرس نجف آبادی، سیّد ابوالقاسم دهکردی، علامه شیخ ابوالمجد محمّدرضا نجفی، آخوند کاشی، سید صدرالدین کوپایی و ... را درک نموده و خاطرات تلخ و شیریتی از آن دوران که ۱۰ سال طول کشیده دارد
طریقت عرفانی
آیت الله مبارکه ای در اوایل تحصیل در مدرسه صدر اصفهان به خدمت آخوند ملا محمّد کاشی(ره) رسیده و ملازم ایشان می گردد
«[آخوند کاشی] مرا به حجر خود برد و به نصایح پدرانه اندرزهای حکیمانه فرمود و مرا امر به ملازمت خود نمود ... و بالجمله در این مدت عمر کم در خدمت آن شیخ کامل، نابینایی بودم، بینا شدم. در جهان تنگ و تاریکی روحم در زندان بود، به فضای لایتناهی و به گلستان قدس پروازم داد، و اگر او را ندیده بودم شاید در این عالم هرچیز را که در دستگاه الهیات میشنیدم انکار داشتم، ولی همگی را به مقام شهود دیدم. و این مراحل فیوضاتی که من از آن بزرگ مرد سالک دریافتم»
اجازات اجتهاد
آیت الله مبارکه ای(ره) از محضر حضرات آیات: شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سیّد مهدی درچه ای، شیخ محمّدرضا نجفی، سیّد ابوالقاسم دهکردی، سیّد نجم الحسن و شهید سیّد حسن مدرّس و دیگر اعاظم حوزه های اصفهان، قم و نجف اجازه اجتهاد و سایر بزرگان نیزاجازه نقل روایت به ایشان دادهاند که در پایان کتاب «نورالانوار» صورت اجازات مزبور را آورده است.
برای نمونه شهید سید حسن مدرس در اجازه اجتهاد برای مبارکه ای در خرداد ماه ۱۳۰۳ شمسی این چنین مرقوم می نماید:
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد الحمد و الصلاة لمااستجازنی السید السند و العالم الفاضل الکامل المعتمد الزکی الالمعی السید محمد علی المبارکه ای ادام الله تاییداته بعد ما حضر مجالس دروسنا الفقهیه والاصولیه فی دارالخلافه طهران فوجدته اهلا لما الستدعاه لانه قد بلغ -ایده الله - مرتبه الاجتهاد، فاجزت له بجمیع طرفی من مشایخی العظام حق الاجاره المتصله باسانیدها الی اصحاب العصمه والتمس من جنابه الدعا فی العاشر من شهر ذیقعده الحرام سنه اثنی و اربعین و ثلاثمائه بعد االف و انالعبد الفقیر الی ا...
سید حسن مدرس
خطابت و فن بیان
آیت الله مبارکه ای بعد از طی تحصیلات با توجه به نیاز جامعه، خطابت و منبر را به عنوان "شغل دوم" بر می گزیده و با کلام گیرا و نافذ خود در شهرهای مختلف بالاخص در اصفهان و مشهد و همچنین در سفرهای خارجی به ترویج حقایق و معارف قرآن و عترت و مبارزه با دستگاه حاکمه و هجمه اعتقادی غرب با تکیه به وحدت امت اسلامی مبادرت می نماید هرچند در این راه مشگلاتی از طرف "بدکردارهای در لباس روحانیت" بر او وارد به حدی که او را تکفیر می کند!
"بزرگترین خدمات به نوع بشر، خدمت به تصفیه اخلاق و تزریقات علم و دانش است؛ از این روی من قدم در مرحله موعظه گذارده، و در مراجعت از قم و تهران، رسماً بدین شغل وارد شدم.
صدماتی که در این راه بر من وارد آمد [باعث شد که] مشقّتهای ابتدای تحصیل خود را به کلی فراموش کردم ...من چون بدون ملاحظه از زید و عمر، معایب اخلاقی را میگفتم و اخلاق دینی را معرّفی مینمودم، با کردار هرکس، فساد اخلاق و عدم دیانت تطیبق میشد، درصدد نیستی من برمی آمدند.
اوّلین طبقه، بی سوادها و بدکردارهای در لباس روحانیت بودند، که بعضی حکم تکفیر، و بعضی نسبت بی عقیده، و جمعی نسبت بی علمی و نسبت های دیگر را برای شکست من دستآویز می کردند، ..."
سفرهای داخلی
آیت الله مبارکه ای در سال ۱۳۴۱ قمری برابر با ۱۳۰۱ شمسی از اصفهان به قم عزیمت و از خرمن پر فیض حضرات آیات حاج شیخ عبدالکریم یزدی، سیّد ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمّدحسین نائینی خوشه ها برچید
ایشان بعد از چندی به تهران رفت و مدتی نیز از محضر آیت الله شهید سیّد حسن مدرّس و میرزا طاهر تنکابنی بهره برد. آنگاه بعد از مدتی به خراسان کوچ و مدت سه سال از محضر پرفیض حاج آقا حسین قمی، میرزا محمّد آقازاده و آقای آقابزرگ حکیم استفاده کرد و همزمان به وعظ و خطابه در آن سامان اقدام نمود.
مبارکه ای مدتی نیز در شهر بیرجند از محضر شیخ محمّدباقر بیرجندی(صاحب کتاب شریف کبریت الاحمر) و حاج شیخ هادی بیرجندی بهره ها برد.
ایشان همچنین در سفر به دزداب (زاهدان) در طول یک ماه رمضان در خصوص اتحاد بین شیعه و سنی و مشترکات آنها به بحث و تبادل نظر می پردازد.
سفرهای خارجی
آیت الله مبارکه ای در سفر دوم به خراسان بعد از دریافت دعوت نامه رسمی از مدرسة الوعظین هند از مسیر زاهدان به هندوستان سفر و ضمن سیاحت از خرمن پر فیض میر سیّد علی لاهوری و سیّد نجم الحسن لکهنوئی فیض می برد. وی در این سفر با گاندی رهبر معنوی هندوستان دیدار و در کنفرانس آل اندیا شیعه به سخنرانی با موضوع اتحاد اسلام می پردازد.
ایشان مدتی نیز به تدریس در مدرسه الواعظین شهر لکناهور هند پرداخته و بعد از انجام سفر تبلیغی به چین و سنگاپور از مسیر دریا به مکه مشرف و ضمن انجام حج تمتع، در دونوبت با ملک عبدالعزیز پادشاه وقت حجاز دیدار نمود.
آیت الله مبارکه ای در سفر به عراق نیز در درس حضرات آیات سیّد ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاءالدین عراقی، میرزا محمّدحسین نائینی و شیخ آقا بزگ طهرانی حاضر می شود.
مبارکه ای مدتی نیز در مصر و شام با حضور در در جامعة الازهر با شیخ طنطاوی جوهری دیدار و در شام نیز از محضر آیت الله سیّد محسن امین عاملی استفاده می برد
ایشان درمقدمه کتاب "ثمرات العلوم" به بیش از ۲۰ کشور جهان اشاره می کند که در مدت سی سال به آنها سفر کرده است!.
" آنچه نویسنده این کتاب در سیاحتهای خود در ممالک دنیا از چین و هند و ژاپن و روسیه و تبت و صیام(=سیام= تایلند) و کشمیر و افغانستان و ایران عرب و عراق عرب و فلسطین و سوریا و ترکیه و حجاز و یمن و مصر و حبشه و اندلس و مراکش و فرانسه و برلن و لندن و ایطالیا و قسمتهای دیگر از اروپا، از بعضی از غرایب و عجایب و وقایعات (کذا) مهم و مشاهده نموده، متفرقا در این اوراق به یادگار گذاشته است".
مبارکه ای در دیوان شعر خود در خصوص مسافرتهایش به اطراف جهان چنین می سراید:
به همت به سی سال بستم کمر
پی علم و دانش نمودم سفر
به یمن خداوند پروردگار
به چین تا به لندن شدم رهسپار
تألیفات
آیت الله مبارکه ای بیش از پنجاه کتاب و رساله تألیف نموده است که عناوین مهمترین آنها بدین قرار است:
«صراط المستقیم یا نماز در اسلام»؛ «منهج القویم»، «کشف المهلکات»، «تحصیل الثمن»، «نورالقدسی»، «سرادق دوشیزگان در وجوب حجاب و لزوم نقاب»، «نورالانوار»، «پیام مبارکی به سوی کسروی»، «تاریخ ایران و اصفهان»، دانشوران و رجال اصفهان»، «ثمرات العلوم»، «شجرة مبارکه»، «خاطرات مبارکی»، «آئینه عبرت و زندان اصفهان»، «اسلام خالص»، «سرّالغیب و کشف العیب»، « اثبات الولایة و دلائل الامامة»، «جنة السعداء و جنة الاتقیاء»، «شرح حالات حافظ»، «السیف القاطع و النوراللامع»، «مرآةالغیب»، «نور السعادة»، «دیوان اشعار»؛ «بشارات کتب سماویه»، «تاریخ ایران و اصفهان»، «اسرار و فلسفه حج»، «تاریخ زندگانی حضرت رسول و جانشینان آن حضرت»؛ «تاریخ مکّه مکرّمه»، «فهرست بحارالانوار»، «منتخب احیاء العلوم غزالی» و چندین عنوان کتاب دیگر
سرودن اشعار
آیت الله مبارکه ای دارای قریحه شعر و شاعری نیز بوده و در اشعارشان به «صفائی» تخلص می نمودند، مجموعه اشعار ایشان در "دیوان شعر صفایی" گرداوری شده است
غزل ذیل حاکی از دوران انزوا و یادآوری روزگاران جهانگردی ایشان به اقصی نقاط جهان که ظاهرا مربوط به سالهای پایانی عمر ایشان است
نظر پیر مغان را طلبی ما را بس
بخشش جرم و گنه را سببی ما را بس
به یقین خاری ایام نیرزد به گلی
از گلستان جهان غنچه لبی ما را بس
لب معشوقه به بستان چومکیدم گفتم
ازهمه شهد وشکر یک رطبی ما را بس
نقد بازار جهان را به خمی بفروشم درمی بهر خرید عنبی ما را بس
روز، مردم همه اندر طلب آب مراد
شعله آتش دل نیمه شبی ما را بس
همه اندر طلب دولت و جاهند؛ ولی
یک دم از عمرگران در طربی ما را بس
حالیاکارفلکچونکهبهجزشعبدهنیست
از ریاسات جهان یک لعبی ما را بس
دگرم صحبت پیران ریا دورم باد
عشق برنای کریم النسبی ما را بس
چون ز یاران صفاهان دل ما دور افتاد
شام و لبنان و رفیق حلبی ما را بس
چون که اندر طلب علم "صفایی" نبود
به سوی میکده رفتن ادبی ما را بس
مبارزات و شهادت
آیت الله مبارکه ای با الهام از استاد گرانقدرش شهید سید حسن مدرس در مقابل خودکامگی های پهلوی اول و اقدامات به ظاهر متجددانه او نظیر احداث راه آهن، کشف حجاب زنان، اجباری کردن کلاه پهلوی و ...با بیان کوبنده و قلم شیوای خود به افشاگری می پردازد به نحوی که مدتی به زندان می افتد!
ایشان در اوج اشاعه فرهنگ بی حجابی و بی بند وباری رضاخانی، با نوشتن کتاب "سرادق دوشیزگان در وجوب حجاب و لزوم نقاب" خشم دربار برمی انگیزد
از نمونه های اشعار انتقادی ایشان به دستگاه حاکمه شعر زیر است:
اگرچه مردم دون را عقیده این باشد
که شاه داده ترقی، به اهل هر کاری
ولیک روح "صفایی" عقیده این دارد
که این رویه رسد، عاقبت به ناچاری
به جای آن که دهد خط آهنین ثروت
برفت هستی ملت به چرخ این گاری
سزد که نام نهند این "قطار آهن" را
سیاه تخته ی تابوت ننگ و عماری
گرفت "مجلس شورا" عزای کشور را
بخواند سوره ی رحمان، "مدرس" قاری
برای من نه فقط روز، چون شب تار است
تمام کشور ایران، سیه از این تاری
شبان رعیت هر کشوری، شهنشاه است
شبان ملت ما، گشته گرگ خونخواری
قوام هستی هر ملتی، عدالت شد
رسوم دولت ما، رشوه است و طراری
از آن که خلق بر آیین پادشه باشند
نمود "راه تقلب"، رجال درباری
برفت از کف ملت، زمام دین داری
به "عهد پهلوی" آن یادگار تاتاری
چنان نمود به ملت که پیر دهقان گفت
هزار رحمت حق، بر زمان قاجاری"
آیت الله مبارکه ای همچنین با اطلاع از افکار ضد اسلامی احمد کسروی و فتنه بهائیت، با منبرهاو نوشتارهای خود با استناد به آیات الهی و روایات معصومین (ع) به افشاگری های لازم پرداخته و مردم را نسبت به خطر این عقاید خرافی و ضد دینی آگاه می نماید
و نهایتا نیز ایشان در اثر سعایت و توطئه دشمنان اسلام و تشییع، بعد از رفتن به منبر در تیمچه حاج کریم اصفهان توسط عوامل بهایی مسموم و به درجه رفیعه شهادت نایل می گردد و در هفتم رحب المرجب ۱۳۶۵ قمری برابر با روز جمعه هفدهم خرداد ماه ۱۳۲۵ شمسی بعد از تشییعی باشکوه در تکیه تویسرکانی در جوار پدر همسرش آیت الله سیّد محمّدباقر تویسرکانی بخاک سپرده می شوند
روایت علامه مبارکه ای(ره) از علت ورودشان به حوزه منبر و خطابه که باعث تکفیریش توسط بدکردار های لباس روحانیت شد!
بزرگترین خدمات به نوع بشر، خدمت به تصفیه اخلاق و تزریقات علم و دانش است؛ از این روی من قدم در مرحله موعظه گذارده، و در مراجعت از قم و تهران، رسماً بدین شغل وارد شدم.
صدماتی که در این راه بر من وارد آمد [باعث شد که] مشقّت های ابتدای تحصیل خود را به کلی فراموش کردم.
معلوم است بشر به طبع اولیه حاضر نیست معایب خود را بشنود و تصدیق کند. هرکس خواست معایب را به او بفهماند، کمر عداوت و دشمنی را از برای اعدام و نیست کردن او محکم می بندند. روی همین اصل، تمام انبیاء و رهنمایان توحید و فلاسفه بزرگ، خون هایشان ریخته شد.
اوّلین طبقه، بیسوادها و بدکردارهای در لباس روحانیت بودند، که بعضی حکم تکفیر، و بعضی نسبت بی عقیده، و جمعی نسبت بی علمی و نسبت های دیگر را برای شکست من دستآویز می کردند، ولی از آنجایی که مردم نوعاً منبری تازه را به خیالاتی دوست می داشتند مرا هم تا حدّی محترم شمرده، و اجتماعات زیاد خلق می نمودند، گرچه اصلی از برای آن نمی توان قرار داد و ثباتی هم در آن اجتماعات عوامی نبود، ولی اینقدر بود که هیاهوی عوامی که در اطراف من جمع شده بود، دیگر حرف های مفسدین و صاحبان اغراض، تأثیری در جامعه نداشت و تکفیرها بی ثمر واقع می شد!!
تنظیم: سیدامیر حسین ابطحی
نظر شما