یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۵:۱۴
راه‌های باز کردن گره‎های زندگی

حوزه/ استاد حوزه گفت: آدمی که اهل گناه، دزدی، اختلاس، ظلم و ستم نیست، آرامش دارد، ولی فردی که این‌گونه نیست، آرامش ندارد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از تهران، استاد حسین انصاریان طی سخنانی در حسینیهٔ حضرت ابوالفضل(ع)، اظهار کرد: قرآن مجید و آثار اهل‌بیت(ع)، یعنی روایات و احادیث‌شان با زحمت اصحابشان از زمان رسول خدا(ص) تا امام عسکری(ع) نوشته شد. این نوشته‌ها که در طول این مدت به‌طور مستقیم شنیده شده بود، به چهارصد کتاب تبدیل شد. علمای بزرگ شیعه از این چهارصد کتاب به «اصول اَرْبَعَمِائَه» تعبیر می‌کنند.

وی ادامه داد: این چهارصد کتاب، بعداً به‌وسیلهٔ بزرگان دین، مانند کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی نظم بیشتری گرفت و به چهار کتاب اصلی شیعه تبدیل شد که بعد از قرآن، صحیفهٔ سجادیه و نهج‌البلاغه، مورد توجه علمای بزرگ شیعه تا این زمان قرار گرفت. تقریباً دین کامل و تمامی که قرآن می‌فرماید: «أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی»(سورهٔ مائده، آیهٔ 3)، این مجموعه است.

 دو حق در این عالم برعهدهٔ انسان‌هاست

مبلغ عرصه بین الملل با بیان اینکه سخن از زحمات علمای مکتب اهل‌بیت(ع) سخن بسیار طولانی‌ای است و زحمات این بزرگواران را در بیش از صد جلد کتاب منعکس کرده‌اند، گفت: قرآن و روایات در یک چهرهٔ کلی به ما اعلام می‌کنند که دو حقوق در این عالم برعهدهٔ انسان‌هاست؛ حال چه عمل کنند و چه عمل نکنند! اگر کسی تکبر کند و بگوید من این حقوق را عمل نمی‌کنم، سبب نمی‌شود که حقوق از عهدهٔ او برداشته شود؛ اگر عمل نکند، به صاحبان این حقوق بدهکار است. و آن یک بدهکاری‌ای است که عقل سالم قبول دارد و هیچ‌کسی هم دلیلی نمی‌تواند اقامه کند که چون من به این حقوق عمل نمی‌کنم، پس برعهدهٔ من نیست!

 ادای حق نکردن موجب بن‎بست‎های سنگینی در زندگی انسان می‎شود

وی ادامه داد: شخص با زبان می‌تواند بگوید من قبول ندارم؛ اما به قول قرآن مجید، اگر به باطنش مراجعه کند، اندیشه‌ای باطنی و توجه عقلی و قلبی کند، حس می‌کند بدهکار است که بدهی‌اش را نمی‌پردازد. کسی که بدهی‌اش را نپردازد، این بدهی برعهدهٔ او می‌ماند و اگر این بدهی حقوقی را در دنیا به پدر و مادر، جامعه، نعمت‌ها و پروردگار پرداخت، عذاب و جریمه‌ای ندارد؛ ولی اگر سرکشی و عصیان کرد و نپرداخت، سروکارش طبق آیات قرآن و روایات، با جریمه‌های سنگین آخرتی است. این غیر از جریمه‌هایی است که بخواهد یا نخواهد، در دنیا متوجه او می‌شود و گریبانش را می‌گیرد؛ مثلاً نفرین مادر به‌خاطر اینکه حقوقش رعایت نمی‌شود یا نفرین پدر یا یک مقدار گسترده‌تر، نفرین جامعه و گسترده‌تر، نفرین عالَم زندگی‌اش را به‌هم می‌ریزد، بن‌بست‌های سنگینی برایش ایجاد می‌کند، راحتی را از او می‌گیرد و گاهی آشفتگی در زندگی برای او غیرقابل‌جبران می‌شود؛ این زمانی رخ می‌دهد که انسان عرصهٔ بدهکاری را نابود کند.

 بدهی خود را به پروردگار، انسان و عالّم طبیعت بپردازید

استاد انصاریان خاطرنشان کرد: ما در تاریخ بشر، آن مقداری که ثبت شده است و نوشته‌اند، افراد بسیاری را می‌بینیم که بر اثر این بدهکاری‌های حقوقی، به بیچارگی‌های عجیب و غریبی گرفتار شده‌اند. به حقیقت، اگر کسی مایل است و رغبت دارد که دچار بن‌بست‌ها، مشکلات و گرفتاری‌ها نشود، به این حقوقی که برعهده‌اش است، عمل کند و به تعبیر ساده‌تر، بدهی‌اش را به پروردگار، انسان و عالَم طبیعت بپردازد.

وی به بدهکاری انسان به عالَم طبیعت اشاره و تصریح کرد: ممکن است شما بزرگواران و عزیزان سؤال کنید ما چه بدهی‌ای به عالم طبیعت داریم که حال این بدهی‌مان را ادا کنیم و بپردازیم؟ ما با صدها نوع مواد این عالم طبیعت که در وجود مادرمان به شیر تبدیل شد، دو سال کامل یا کمتر از سفرهٔ نعمت پروردگار خوردیم که در کارگاه خلقت به شیر تبدیل شد. نباید این را مُفت خودمان بدانیم، بلکه طبیعت خرج ما کرده و هدفدار هم خرج ما کرده است؛ یعنی مُفت به ما نپرداخته و وقتی به ما می‌پرداخت، در عقل کامل طبیعت این بود: من به موجود مسئول و موجودی می‌پردازم که به من بدهکار می‌شود.

 فرمانبری موجودات عالم از خالق حکیم

استاد انصاریان افزود: بعد از تمام شدن دوران شیر خوارگی، وارد سفرهٔ عالم طبیعت شدیم و آنچه می‌خوریم، به خاکِ زمین، هوا، نور و آب مربوط است. این چهارتا به ارادهٔ خدا با عناصر، تحولات و تغییرات دیگر دست‌به‌دست هم داده‌اند تا نانی را سر سفرهٔ ما قرار دهند البته روایات ما مسائل مهمی در این زمینه دارد. میلیاردها سال است که موجودات عالَم خلقت در کارند و عصیان و گردن‌کشی ندارند یعنی کل موجودات عالم، مثل سرباز فهمیدهٔ مؤدب، فرمانبَر فرماندهٔ عالمِ حکیمِ خودشان هستند تا این کیفیت و کمیّت را در جهان خلقت به‌وجود آورده‌اند. آنها هم اگر مثل بعضی‌ها اهل سرکشی بودند، این نظام خلقت سرپا نمی‌ماند؛ مثلاً اگر خورشید در امر دائمی که از جانب پروردگار دارد، 10 روز بگوید من طلوع نمی‌کنم! در آن نیم‌کره‌ای که طلوع نمی‌کند، یخ‌بندان عجیبی شده و سفرهٔ تغذیهٔ موجودات زنده جمع می‌شود؛ یا بگوید من 10 شب غروب نمی‌کنم، نیم‌کرهٔ زمین به گوی آتشینی تبدیل می‌شود و همه‌چیز می‌سوزد. این‌طور که دانشمندان می‌گویند، عمر خورشید شش‌میلیارد سال است، یک‌لحظه هم گناه نکرده که اگر گناه می‌کرد، اوضاع به‌هم می‌ریخت؛ اگر خاک گناه می‌کرد، یعنی به پروردگار عالم می‌گفت نمی‌رویانم، یک دانهٔ گندم، عدس، سیب یا یک میوه پیدا نمی‌شد. اینکه می‌بینید نظام عالم به این زیبایی برقرار است، چون کل آنها مطیع و بنده هستند و بندگی می‌کنند.

وی به تسبیح مداوم موجودات عالَم اشاره و یادآور شد: آیات قرآن مجید که سند اصلی ربوبیت است، در آیات متعددی می‌گوید: تمام موجودات عالم شعور دارند؛ «یُسَبِّحُ لِلّٰهِ مٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِی اَلْأَرْضِ»(سورهٔ جمعه، آیهٔ 1)، آنچه در آسمان‌ها و زمین است، پیوسته تسبیح خدا می‌گوید؛ نه اینکه یک روز، یک هفته یا یک ساعت. اینکه آیهٔ شریفه و صدها آیه نمونهٔ این آیه می‌گویند: «یُسَبِّحُ لِلّٰهِ مٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِی اَلْأَرْضِ» یا می‌گویند: «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(سورهٔ حدید، آیهٔ 1)، بدین معنی است که کل آنها شعور دارند و تسبیح می‌گویند. شعور به خدا، شعور به خودشان و شعور به جایگاهشان دارند و چون شعور دارند، تسبیح می‌گویند.

 تمام موجودات عالَم خلقت در نمازند

محقق، مفسر و پژوهشگر علوم قرآنی ادامه داد: بالاتر از تسبیح، در سورهٔ مبارکهٔ نور می‌فرماید: «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاٰتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ»(سورهٔ نور، آیهٔ 41)، تمام موجودات عالم خلقت در نمازند و خودشان هم آگاه به نمازشان هستند؛ یعنی مورچه در حالی که نماز می‌خواند، می‌فهمد کارش نماز است؛ درخت که نماز می‌خواند، می‌فهمد کارش نماز است و می‌فهمد برای خدا نماز می‌خواند بنابراین موجود غافلِ نفهمِ بی‌شعور در عالم خلقت نداریم و این صفات برای بی‌دینان عالم، متکبران عالم و پایمال‌کنندگان حقوق است؛ وگرنه تمام موجودات عالم، حتی جمادات هم شعور، فهم و دانایی دارند و این شعور فقط برای موجودات زنده نیست.

وی در مورد دو حق مهمی که برعهدهٔ انسان است، گفت: غافل در موجودات نیست؛ اما غافل، کافر، منافق و مشرک در جنس دوپا هست چون آنها در پرداخت بدهی‌ها و ادای حقوقشان تکبر کردند. قرآن و روایات می‌گوید: به‌صورت کلی، دو حق برعهدهٔ شماست که یکی حق‌الله و یکی هم حق‌الناس است؛ اگر عمل هم نکنم، این حق به‌عهدهٔ من هست و در روز قیامت به‌عنوان بدهکاری که قدرت پرداخت بدهی‌اش را در بازار قیامت ندارد، جریمه‌ای که خودش در دنیا برای خودش فراهم کرده، یعنی آتش جهنم است و باید به آنجا برود. قرآن می‌گوید خود مردم آتش‌گیرهٔ دوزخ هستند: «فَاتَّقُوا اَلنّٰارَ اَلَّتِی وَقُودُهَا اَلنّٰاسُ وَ اَلْحِجٰارَةُ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 24)، از بیرون برای جهنم آتش نمی‌برند و بدهکاری خود بدهکاران به حق خدا و حق مردم که به همهٔ وجودشان مربوط است، به آتش تبدیل شده و شعله‌ور می‌شود.

وقتی بدهی متکبرانه پرداخت نشود، آتش می‌شود

مبلغ برجسته عرصه بین الملل افزود: وقتی بدهی متکبرانه پرداخت نشود، آتش می‌شود؛ در دنیا هم همین‌طور است. شما خیلی از مردم ایران را می‌بینید که طلب دارند و طلب‌هایشان را نمی‌دهند؛ دلشان می‌سوزد، یعنی قلبشان از عدم پرداخت بدهی آتش می‌گیرد و خودشان، زن و فرزندشان و افرادشان رنج و غصه دارند. این آتش‌هایی که از این بدهکاران در دل مردم ذخیره می‌شود، طلبکار را نمی‌سوزاند بلکه در قیامت که پرده‌ها کنار رفت، این آتش یکپارچه به جان خود بدهکاران می‌افتد.

 حق الله؛ حقی که سنگین‌تر، باارزش‌تر و بزرگ‌تر از همهٔ حقوق است

وی با اشاره به اینکه حق خدا، بزرگ‌ترین و باارزش‌ترین حق است، تصریح کرد: وجود مبارک حضرت زین‌العابدین(ع) حق خدا را به حق‌الله‌الاکبر تعبیر کرده؛ یعنی حقی که سنگین‌تر، باارزش‌تر و بزرگ‌تر از همهٔ حقوق است؛ چون پروردگار صاحبِ حق است، پس حقش هم از حقوق همهٔ موجودات بزرگ‌تر است. پروردگار ما را آفریده و پروریده، شب و روز هم روزیِ ما را می‌دهد و بر ما حق مالکیت، حق خالقیت، حق طاعت و حق ربوبیت دارد.

 دو بدهکاری انسان در برابر مجموع عنایات و رحمت های پروردگار

وی به بدهکاری انسان در برابر رحمت و عنایات خداوند اشاره و خاطرنشان کرد: انسان در برابر مجموع عنایات و رحمت‌های پروردگار به او بدهکار است و دو بدهکاری دارد، یکی عبادت و دیگری ترک معصیت. عبادت هم سودش به خدا نمی‌رسد و خداوند فقط به‌خاطر اینکه مربوب، مخلوق و عبد است، بدهکار می باشد؛ حال اگر انسان این بدهی‌ را بدهد، آزادی او از عذاب‌های دنیا و آخرت رقم می‌خورد و اگر تقوا پیشه کند یعنی ترک گناه نماید، خودِ انسان بهره‌ آن را می‌برد.

 آرامش، پیامد ترک گناه

استاد انصاریان در ادامه آرامش را پیامد ترک گناه دانست و افزود: اگر در قرآن دقت کنید، خدا برای تقوا، یعنی ترک گناه حدوداً دوازده منفعت بیان می‌کند که یکی آرامش است. آدمی که اهل گناه، دزدی، اختلاس، ظلم و ستم نیست، آرامش دارد؛ ولی آدمی که این‌گونه نیست، آرامش ندارد. در کتاب‌هایمان نوشته‌اند: وقتی کار در کربلا تمام شد و شب یازدهم شد، بخشی از لشکر دور هم نشستند، به هم نگاه کردند و این آیه را برای همدیگر خواندند: «خَسِرَ اَلدُّنْیٰا وَ اَلْآخِرَةَ ذٰلِکَ هُوَ اَلْخُسْرٰانُ اَلْمُبِینُ»(سورهٔ حج، آیهٔ 11). اینها پل شدند که یزید سلطنت کند، سگ‌بازی کند، عرق‌خوری کند و یک مملکت را بدزدد. پل در عصر عاشورا تمام و برچیده شد؛ حالا نشسته‌اند و فکر کرده‌اند که چه کردیم و برای چه کسی انجام دادیم؟ آیا این کار ما می‌ارزید و یزید ارزش داشت که ما پل حکومت او بشویم؟! دائم این آیه ذکرشان شده بود: «خَسِرَ اَلدُّنْیٰا وَ اَلْآخِرَةَ ذٰلِکَ هُوَ اَلْخُسْرٰانُ اَلْمُبِینُ». تا مختار قدرت گرفت، در ترس، اضطراب و عذاب درون بودند و عمر هیچ‌کدام آنها هم بیش از دو سال بعد از کربلا طول نکشید؛ چون مختار زنده‌ها را کُشت و آدرس قبر مرده‌هایشان را گرفت، استخوان‌ها را درآوردند و همه را آتش زدند.

 
عذاب وجدان و ناامنی، محصول ارتکاب گناه

وی بیان کرد: گناه ناامنی می‌آورد؛ یعنی وقتی آدم بدهیِ خدا را ندهد که ترک معصیت یک بخش آن است، عذاب وجدان می‌گیرد، درون پررنجی پیدا می‌کند، زندگی برای او تاریک می‌شود و پشیمانی آزارکننده‌ای هم برایش می‌آید؛ چون گناهان از صفحهٔ ذهنش پاک نمی‌شود. گاهی که بین خودش و نفسش و درونش خلوت می‌شود، می‌بیند ده‌ زن در ذهنش صف کشیده‌اند که چرا به ما تجاوز کردی؟ می‌بیند بیست یتیم صف کشیده‌اند که چرا مال ما را غارت کرده‌ای؟ می‌بیند صد مرد و زن صف کشیده‌اند که چرا ما مشکلات داشتیم، به ادارهٔ تو مراجعه کردیم و تو کار ما را انجام ندادی، رشوه هم گرفتی که سود را به دیگری برگردانی؟! قرآن می‌گوید: اینها یک‌روزی رژه می‌شود و آدم را خیلی عذاب و رنج می‌دهد، و همچنین این گناهان مرگ را بر انسان بسیار سخت می‌کند.

 
دیدن چهره ملک‌الموت توسط حضرت ابراهیم(ع)

استاد انصاریان در مورد نتیجهٔ بدهکاری انسان به خداوند، گفت: روایت خیلی عجیبی در کتاب «شافی» فیض کاشانی است که فیض از امام صادق(ع) نقل می‌کند و می‌گوید: ابراهیم(ع) یک‌بار نشسته بود که ملک‌الموت پیش او آمد. ابراهیم(ع) دید ملک‌الموت زیباترین زیبایان جهان است؛ ابراهیم(ع) از دیدن این چهره خیلی شاد شد و به او گفت: این چهرهٔ اصلی‌ات است؛ یعنی خدا تو را با همین نقش آفریده است؟ گفت: نه چهره‌ام چهرهٔ فرشتگان ملکوت عالم است. من وقتی بالای سر اهل ایمان و درستکاران می‌آیم تا به اجازهٔ خدا جانشان را بگیرم، به این شکل درمی‌آیم. ابراهیم(ع) به او گفت: اگر این است، پس دیگر هیچ مؤمنی نباید آرزوی بهشت کند؛ چون دیدن این چهره برایش بهشت، رحمت، سرمایه و مایه است. بعد به او گفت: وقتی بالای سر بدکاران می‌آیی، به چه شکل می‌آیی؟ خیلی عجیب است که به ابراهیم(ع)، قهرمان توحید و عبادت گفت: طاقت دیدن آن قیافهٔ مرا نداری؛ از من نخواه که نشانت بدهم! ابراهیم(ع) اصرار کرد و گفت: نه، یک لحظه تو را ببینم. ملک الموت گفت: عیبی ندارد، خودت مُصر هستی؛ صورتت را برگردان تا من به آن شکل دربیایم. صورتش را برگرداند و گفت: حالا مرا نگاه کن. ابراهیم(ع) یک لحظه او را دید، ناله‌ای زد و غش کرد! ملک‌الموت دوباره به شکل اصلی‌ خود برگشت.

 

پروردگار را عبادت کنید و به بازار هیچ معصیتی وارد نشوید

وی در مورد منافع حیرت‌انگیز ادای حقوق الهی نیز اظهار کرد: حق اکبر این است که «ان تعبده» او را عبادت کنید، «و ان لا تشرک به شیئا» و به بازار هیچ معصیتی وارد نشوید. آن‌وقت در هنگام مردن، بدون بدهکاری و با حال خوش و آرامی از دنیا می‌روید.

حق الناس، حقی که بر گردن انسان است

وی به حق‌الناس نیز به عنوان حق دیگری که برگردن انسان است اشاره کرد و گفت: حق بعدی حق مردم است که از خودم شروع می‌شود؛ حقوقی وجود من بر من دارد و حق من بر خودم این است که بدنم را سالم نگه دارم. این حق من است که سلامت خودم را حفظ کنم؛ بنابراین اگر به سراغ سیگار، حشیش، تریاک، هروئین و مواد دیگری بروم که جدیداً در دنیا درست شده است، من به خودم بدهکار می‌مانم؛ اگر سالم شوم و بتوانم جبران کارهایی را کنم که نکرده‌ام، بخشیده می شوم؛ اما اگر چهارچوب وجودم و بدنم سست و تخریب شود، ریه و دندان‌هایم، دهانم، زبانم و رنگم نابود شود، در دادگاه الهی قیامت به من می‌گویند: روزی که از مادر به دنیا آمدی، ما یک بدن صددرصد سالم به تو دادیم؛ این چیست که در این بازار آورده‌ای؟! کسی جوابی ندارد که بدهد.

 حق مادر را چگونه ادا کنیم؟

استاد انصاریان ادامه داد: سپس نوبت حق مادر می‌رسد؛ شخصی به پیغمبر اکرم(ص) عرض کرد: من نسبت به پدر و مادرم چه‌کار کنم؟ پیغمبر(ص) سه‌بار فرمودند مادر، مادر مادر و یک‌بار هم فرمودند پدر؛ چون ما نُه ماه مهمان بدن مادر بودیم و چه مشکلاتی را در این نه ماه دید، چه بی‌خوابی‌هایی کشید و بعد هم که می‌خواست ما را به‌دنیا بیاورد، تا مرز مرگ رفت!
و عجیب این است که راوی به پیغمبر می‌گوید: حالا که شما بین ما آمدید و این حقوق را بیان کردید، من می‌خواهم حق مادرم را ادا بکنم. آن روزی که ما از این حقوق خبر نداشتیم، مادر ما مرده است؛ حالا که خبردار شده‌ایم، چطوری حق مادرم را ادا کنیم؟ پیغمبر اکرم(ص) برای اینکه کسی از ادای این حق محروم نماند، فرمودند: خاله داری؟ عرض کرد: بله یارسول‌الله. فرمودند: برو و او را مراعات کن که خدا به جای حق مادرت قبول کند؛ یعنی هیچ دری به روی ما بسته نیست.

انتهای پیام  313/17

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha