چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۰
دستورالعمل علامه طباطبایی (ره) برای جوانی که اسیر هوای نفس شده بود

حوزه/ یادم نمی‌رود جوانی ۲۲ ساله، در نامه‌ای به استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی «رحمت‌الله‌علیه» نوشته بود که آقا در محیط و شرایطی زندگی می‌کنم که هوای نفس و آمال و آرزو بر من مسلّط شده و مرا اسیر خود ساخته است. شما بفرمایید من چه عملی انجام دهم، چه کنم تا در مسیر حرکت به سوی خدا گام بردارم؟ علامه طباطبائی در پاسخ به آن نامه ...

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

- حدیث چهارم؛ محاسبۀ نفس

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‏ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی‏»

حدیثی که در این جلسه به شرح آن خواهیم پرداخت، راجع به محاسبۀ نفس است و بر عمل به قانون مراقبه تأکید به سزایی دارد.

امام هفتم حضرت موسی‌بن جعفر«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «لَیْسَ‏ مِنَّا مَنْ‏ لَمْ‏ یُحَاسِبْ‏ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ. »[۱]

«از ما نیست کسی که هر روز به حساب نفس خود نرسد پس اگر کار خوبی انجام داده بود خدا را شکر کند و از خدا بخواهد که آن کار را بیشتر و بهتر بتواند انجام دهد و اگر کار بدی انجام داده بود استغفار و توبه نماید».

بر این اساس، کسی که محاسبۀ نفس نداشته باشد، شیعه نیست.

علما و بزرگان بر عمل به قانون مراقبه برای همه و به‌خصوص برای شاگردهایشان خیلی تأکید دارند.

یادم نمی‌رود جوانی ۲۲ ساله، در نامه‌ای به استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی«رحمت‌الله‌علیه» نوشته بود که آقا در محیط و شرایطی زندگی می‌کنم که هوای نفس و آمال و آرزو بر من مسلّط شده و مرا اسیر خود ساخته است. شما بفرمایید من چه عملی انجام دهم، چه کنم تا در مسیر حرکت به سوی خدا گام بردارم؟

علامه طباطبائی در پاسخ به آن نامه، اوّل دستور توبه داده بودند. اگر انسان راجع به گذشته‌ها حالت شرمندگی از خداوند داشته باشد، آنگاه پروردگار مهربان، بدی‌های او را به نیکی مبدّل می‌فرماید: «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات‏»[۲] و همه چیز درست می‌شود.   بعد قانون مراقبه را به او یاد داده بودند و بر عمل به آن برای رسیدن  آن جوان به مقصودش تأکید کرده بودند.

قانون مراقبه را هر کسی جوری معنا کرده است. بعضی‌ها خیلی مفصّل، بعضی‌ها، متوسط و بعضی‌ها مختصر. مختصرش همین است که در روایت حضرت موسی‌بن‌جعفر«سلام‌الله‌علیهما» آمده است: «لَیْسَ‏ مِنَّا مَنْ‏ لَمْ‏ یُحَاسِبْ‏ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ. »

بر این اساس، گفته می‌شود که هر شب در وقت خواب، فرض کن الان می‌خواهند تو را در قبر بگذارند، یک حسابرسی از اعمالت و دست کم از اعمال امروزت داشته باش. ببین امروز چه کرده‌ای؟ اگر روز خوبی داشته‌ای، شکر کن، به هر اندازه که می‌شود حمد خدا را به‌جا بیاور. اگر اعمال تو بد بوده، جبران کن. با توبه، انابه، گریه، زاری و عذرخواهی از خداوند گناه خود را بسوزان و بالاخره بدون گناه وارد رختخواب شو.

در پایان سال نیز چنین محاسبه‌ای لازم است. انسان باید راجع به اعمال سال گذشته، قدری فکر کند، گفتار و کردار خود را مرور کند و یک حسابرسی دقیق از یک سالی که بر او گذشت، به عمل آورد.

اگر اعمال نیکو به جا آورده و پیشرفت داشته است، از خدا سپاس‌گزاری کند و در جهت ازدیاد آن اعمال گام بردارد و چنانچه اعمال زشت، خطا و اشتباه یا گناهانی داشته، با زبانش دیگران را آزرده، حقّ‌النّاس به ذمۀ او آمده و دچار خسران مادی یا معنوی شده است، از خدا عذرخواهی و به درگاه او توبه کند و تصمیم بگیرد که در سال جدید، گذشته را جبران و اعمال خود را اصلاح نماید.  

این قانون مراقبه به‌صورت مختصر است. در عمل به قانون مراقبۀ مختصر، انسان باید در پایان روز یا در پایان سال، فرض کند دم مرگ است و با چنین حالی اعمال خود را اصلاح کند. اگر واقعاً کسی دم مرگ باشد، می‌گوید: خدایا من را برگردان تا صالح بشوم. خطاب می‌شود: برگشت از فعل به قوّه  نمی‌شود: «رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ»[۳] بعد می‌فرماید: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ».[۴]

امّا قبل از مرگ، اگر به قانون محاسبه و مراقبه عمل کند و به سوی خدا برگردد، پروردگار عالم او را می‌پذیرد و گناهان او را می‌بخشد: «قُلْ یاعِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»‏[۵]

یکی از برکات نماز شب، کسب توفیق توبه است. از این جهت در روایات، فرموده‌اند اگر موفق به نماز شب نشدید، قضای آن را به‌جا آورید. [۶] 

نکتۀ قابل توجه اینکه، همه باید مراقب باشند هنگام محاسبۀ اعمال، گناهان خود را توجیه نکنند. اساساً انسان توجیه‌گر است و این خیلی خطر دارد. البته وسوسۀ شیطان هم مؤثر است.

در وقت محاسبه، شیطان چنین القاء می‌کند که گناهان تو گناه نیست. مثلاً برای غیبت، دروغ، تهمت و شایعه‌پراکنی افراد توجیهی می‌تراشد. غیبت کرده، تهمت زده، امّا به ‌عنوان اینکه غیبت و تهمت سیاسی است، آن را توجیه می‌کند. در این صورت، به قانون مراقبه عمل کرده، امّا از گناهان خود توبه نکرده است.

لازم است توجه شود که توجیه گناه، از هر گناهی بالاتر است. من بارها به جوان‌ها می‌گویم که جوان‌ها گناه نکنید، اگر گناه کردید مواظب باشید در سرازیری گناه واقع نشوید و گناه بعد از گناه، گناه روی گناه، شما را بدبخت نکند و مثل ماشینی نباشید که ترمزش در سرازیری بریده و نمی‌تواند توقف کند  و سقوط او حتمی است. بعد به جوان‌ها می‌گویم: جوان‌ها العیاذبالله اگر گناه کردید و در سرازیری گناه هم قرار گرفتید، مواظب باشید گناه را توجیه نکنید! برای این که اگر گناه را توجیه نکنید، یک وقتی ممکن است متنبّه بشوید و توبه کنید. گناه هر چه بزرگ و گناه هر چه فراوان باشد، خدا با توبۀ واقعی می‌آمرزد. [۷] اما اگر کسی گناه را توجیه کند، خود را گناهکار نمی‌داند تا بخواهد توبه کند. یعنی توجیه گناه، توفیق توبه را از انسان سلب می کند.  

جرداق نصرانی در کتاب «الامام علی، صوت العدالة الانسانیّة» می‌گوید: انسان اگر توجیه‌گر شد، وضعش به‌جایی می‌رسد که ولیّ خدا را در خانۀ خدا، قربةً‌ الی‌ الله می‌کشد، یعنی شمشیر روی فرق مبارک امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه» می‌زند، قربةً‌ الی‌ الله.

همه هم در معرض توجیه گناه و در معرض وسوسۀ شیطان در این زمینه هستند. عالم و بی‌سواد و بزرگ و کوچک نمی شناسد. مرحوم حاج شیخ غلامرضا یزدی«رحمت‌الله‌علیه»، این آیت الله که خیلی مقامش بالا بود، فرموده بود: همه شیطان دارند، اما من ملا شیطان دارم. یعنی هرچه علم انسان، جایگاه و مقام معنوی انسان بالاتر باشد، شیطان او هم قوی‌تر است و این نیاز به مراقبت دائمی دارد.

قرآن کریم در آیه‌ای، نوعی قانون محاسبه و مراقبه، به‌صورت خاص را بیان می‌فرماید.

«إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ، وَ إِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فی‏ الغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُونَ»[۸]

می‌فرماید: آدم متّقی، وقتی با بحرانی از گناه مواجه گردد، متذکّر می‌شود. آن وقت که متذکّر شد، بیدار می‌شود؛ امّا افرادی که متّقی نیستند، شیاطین، آنها را غرق در گناه می‌کنند و کوتاه هم نمی‌آیند. یعنی وقتی انسان خودش را زیر سلطۀ نفس‌امّاره و شیاطین درون و برون قرار دهد، اینها کوتاه نمی‌آیند تا این که انسان را به طور کلی ساقط کنند.

این آیۀ شریفه غیر از آن قانون محاسبه‌ای است که علمای علم اخلاق می‌گویند. این خود یک قانون محاسبۀ مستقلی است که بر اساس آن، انسان باید در وقت گناه، متوجه باشد و متذکّر بشود. تذکّر به چه؟ مواردش فرق می‌کند. گاهی متذکّر می‌شود که همه‌جا محضر خداست، او در محضر خداست و باید در محضر خدا معصیت نکند.

گاهی متذکّر این می‌شود که این عمل گناه است و من نباید گناه بکنم. گاهی تذکّر به قبر و قیامت است و اینکه گناه برای من آتش جهنّم شده، روی آن حساب و کتاب می‌شود.

به هرحال، تذکّرها تفاوت دارد، امّا در همۀ این تذکّر و تنبّه‌ها، انسان حالتی پیدا می‌کند که به قول قرآن، نوعی بینایی به او می‌دهد: «فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»[۹]. اگر کسی واقعاً متّقی باشد، موقع گناه، این حال تذکّر برایش پیدا می‌شود و به دنبال آن بیدار می‌شود، بینا می‌شود و دست از معصیت می‌کشد.

این حالت، نیروی کنترل‌کنندۀ خوبی است و باید برای انسان ملکه شود. به تجربه هم اثبات شده که نفس‌امّاره و شیاطین درون و برون، نمی‌توانند افراد با تقوا را فریب دهند. یعنی: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا»[۱۰]؛ طائف در این‌ جا به معنای بحران است، یعنی شیطان می‌آید، مثلاً غریزۀ جنسی را تحریک می‌کند. لازمه‌اش این است که نگاه بکند، لازمه‌اش اینکه گناه بکند، امّا او متذکّر می‌شود، در اثر آن تذکّر و توجه، بیدار می‌شود، چشم بینا پیدا می‌کند و بر شیطان غلبه پیدا می‌کند، چه شیطان انسی باشد و چه شیطان جنّی، شیطان درون باشد یا شیطان برون، آنکه می‌خواهد او را ببرد، دیگر نمی‌رود.

راه این است که هرگاه می‌خواهیم عملی را انجام بدهیم، فکرش را بکنیم آیا رضایت خداوند در آن هست یا نه؟ آیا من را به سقوط می‌کشاند یا نه؟ آیا حرف من غیبت است یا نه؟ آیا تهمت است یا نه؟ پخش شایعه است یا نه؟ آیا این معامله حلال است یا نه؟ اگر این طرز فکر کردن و این تذکّر قبل از انجام عمل باشد، عمل ما کنترل می‌شود و مهم‌تر آن است که این حال تذکّر، این حال توجه، برای ما ملکه باشد و در بحران‌ها ما را حفظ کند.

قرآن کریم، این حال تذکّر را جدّاً از ما می‌خواهد. می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً، وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً»[۱۱]

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: پروردگار عالم هر عبادتی، نظیر نماز و روزه و حج را به‌طور موقت یا محدود خواسته است، امّا فقط ذکر را به طور نامحدود می‌خواهد و به این آیه اشاره کردند. [۱۲]

بنابراین تذکّر باید همیشگی باشد، یعنی انسان باید همواره به دشمن خود توجه داشته باشد. پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» دشمن‌ترینِ دشمنان انسان را نفس او می‌دانند: «أَعْدَی‏ عَدُوِّکَ‏ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ‏».[۱۳]

این دشمن سرسخت ما، در درون ما، صفات رذیلۀ ما، ناگهان گُل می‌کند؛ اگر ما متذکّر نشویم، همان گُل‌کردن آن، نابودی ماست.

شیطان جنّی و شیطان انسی هم همین‌طور است، این ابلیس از خدا خواسته است باقی بماند برای این که ما را نابود بکند. پس مقابله با او تذکر دائمی می‌خواهد.   

از همین جهت هم دستور داده شده که ما ذکر بگوییم. البته ذکر لفظی خوب است و تأثیر دارد. نظیر ذکر «لااله‌الاالله» یا ذکر «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ»[۱۴]بسیار خوب است و به انسان توجه می‌دهد، امّا با این ذکر لسانی، باید ذکر قلبی پیدا بشود که همان توجه است.

ذکر قلبی، این نیست که انسان بنشیند و در دلش ذکر بگوید، بلکه به این معناست که دل همراه زبان و زبان همراه دل باشد. ذکر قلبی انسان را به آنجا می‌رساند که وقتی مؤذن گفت: «اشهد ان لااله‌الاالله»، امام سجاد«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: پوست من، گوشت من و خون من شهادت می‌دهد به «لااله‌الاالله»[۱۵]، یعنی لااله‌الاالله در دل ایشان، در عمق جان ایشان رسوخ کرده است.

 نکتۀ قابل توجه دیگر اینکه، خواص، طلبه‌ها و افرادی که توفیقاتی در امور معنوی دارند، باید علاوه بر اجتناب از گناه، نسبت به اعمال بیهوده و بدون نتیجه هم توجه داشته باشند.

برخی اعمال، گناه نیست، امّا نتیجه‌ای برای دنیا یا آخرت انسان ندارد. چشم و گوش و زبان انسان باید تحت کنترل او باشد و با این اعضاء مرتکب گناه نشود، امّا حرف‌های بیهوده، نگاه‌های اضافی و بدون نتیجه و شنیدن‌های بی‌فایده هم برای خواص بد است و باید از آن پرهیز کنند. گفتن و شنیدن و دیدن، باید به اندازه و در چهارچوب اسلام باشد. حتی فکر انسان باید تحت کنترل او باشد و اجازه ندهد افکار بیهوده، تخیّل‌ها و توهّم‌ها وارد آن شود.

اساساً عمر انسان باید در کارهای مفید که نتیجۀ دنیا یا آخرت دارد، صرف گردد. دیدن برخی فیلم‌ها، نشستن در بعضی مجالس و گوش دادن به صوت‌های بیهوده، اشکال دارد.

مؤمن آن است که کار بی‌فایده ندارد و عمر گران‌بهای خویش را ارزان نمی‌فروشد. اگر انسان، عمر را بدهد و چیز با ارزشی نگیرد، خسارت است. اینکه قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الإِنْسَانَ لَفِی‏ خُسْرٍ»[۱۶]، یکی از معانی آن این است که اگر کسی به فکر عمرش نباشد و بهای عمر را نگیرد، خسارت دیده است. مثل آن یخ فروش است که داد می‌زد و می‌گفت: رحم کنید به کسی که سرمایه‌اش در حال آب شدن است. سرمایۀ انسان چیست؟ عمر، سرمایه چیست؟ جوانی. انسان تا جوان است باید در درس و کار و در امور معنوی کوشا و فعّال باشد و از عمر خود استفاده کند.

اگر کسی در سرازیری عمر واقع شود، متّقی شدن او مشکل است. ملکات رذیله نمی‌گذارد مهذّب شود و نمی‌تواند به جایی برسد.

پی نوشت ها:

[۱]. الکافی، ج ۲، ص ۴۵۳

[۲]. الفرقان، ۷۰: «بدی‌هایشان را به نیکی‌ها تبدیل می‏کند. »‏

[۳]. المؤمنون، ۹۹و۱۰۰: «پروردگارا، مرا بازگردانید، شاید من در آنچه وانهاده‏ام کار نیکی انجام دهم. نه چنین است‏.»‏

[۴]. المؤمنون، ۱۰۰: «و پشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد. »‏

[۵]. زمر، ۵۳: «بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیاده‏روی روا داشته‏اید، از رحمت خدا نومید نشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را می‏آمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است. »

[۶]. من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۱، ص: ۴۷۷

[۷] . ر. ک: سیروسلوک، توبه

[۸]. الاعراف، ۲۰۱و۲۰۲: «در حقیقت، کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‏ای از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند. و یارانشان آنان را به گمراهی می‏کشانند و کوتاهی نمی‏کنند. »

[۹]. الاعراف، ۲۰۱: «بناگاه بینا شوند. »

[۱۰]. الاعراف، ۲۰۱: «در حقیقت، کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‏ای از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند. »

[۱۱]. الاحزاب، ۴۱و۴۲: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار. و صبح و شام او را به پاکی بستایید. »

[۱۲]. الکافی، ج ۲، ص ۴۹۸

[۱۳]. مجموعة ورام، ج ‏۱، ۵۹

[۱۴]. الانبیاء، ۸۷: «معبودی جز تو نیست، منزّهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم. »

[۱۵]. بحا رالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۹

[۱۶] . عصر، ۱

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۱
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • فاطمه IR ۰۰:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
    مطالب بسیار مفید و عالی بود.