به گزارش خبرگزاری «حوزه» از مشهد، آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی، همزمان با ایام سالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر(عج)، در جمع اساتید و طلاب سطوح عالی و خارج مرکز فقهی ائمه اطهارعلیهم السلام مشهد مقدس، با تاکید بر این که فقه شیعه هیچ منافاتی با وحدت ندارد، تصریح کرد: اگر تمام علمای مذاهب اربعه را کنار هم بگذارند نقطهای در مقابل امام صادق(ع) نیستند.
رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) افزود: این که میگوئیم روایت امام باقر(ع) و روایت امام صادق(ع) این است و بزرگان ما نسبت به جمع آوری و تنظیم روایات اهتمام داشتند، برای این که ائمه اطهار(ع) حقیقت دین هستند.
مشروح سخنان آیت الله فاضل لنکرای را در ادامه بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
مَن کانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یشْرِکْ بِعِبادةِ رَبِّهِ أَحَدا
آغاز امامت حضرت حجت (عج) را خدمت شما فضلا و اساتید بزرگوار این مجموعه تبریک عرض میکنم و امیدوارم که عنایات این حجت حیّ خدا هر چه بیشتر شامل حال همه بشریت، مسلمین، شیعیان و بالخصوص ما بشود ان شاء الله.
در این آیه شریفه مسئله اخلاص در عمل مطرح است،از اموری است که خیلی ما به آن نیاز داریم و باید توجه داشته باشیم ولی مع الاسف غالباً در اکثر اعمالمان از آن غافلیم. خدای تبارک و تعالی میفرماید من کان یرجوا لقاء ربه، اولاً هر انسانی لقاء رب دارد، أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ، این یرجوا لقاء ربه یعنی چه؟ اگر فقط مسئله اصل معاد باشد که این مربوط به همه انسانهاست لذا بعضیها تقدیر گرفتند حسن لقاء ربه، من کان یرجواحسناً لقاء، وقتی میخواهد از این دنیا برود با حسن لقاء خدا مواجه میشود، یا بعضیها ثواب لقائه، اینها تقدیراتی است که در آیه گرفتند، ولی بالأخره اینجا باید تقدیر گرفته شود، فَمَن کانَ یرْجُوا لِقاءَ ، یا بعضی تعبیر کرامت را مطرح کردند علی ای حال کسی که میخواهد خدای تبارک و تعالی برخورد خوبی با او داشته باشد فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً ، این عملش را عمل نیک قرار بدهد و عمل نیک تنها فایده ندارد! باید وَ لا یشْرِکْ بِعِبادةِ رَبِّهِ أَحَدا هم باشد، یعنی از آیه استفاده میشود که ممکن است یک عمل صالح باشد ولی خالص نباشد، باید فقط خدا را در نظر بگیرد.
در شأن نزول این آِیه که در سوره مبارکه کهف است،در شأن نزولش آمده که کسی اهل نماز بود صلّا، صام، انفق، اهل صیام و انفاق بود، اهل صله رحم بود و به پیامبر عرض کرد من اینها را برای خدا انجام میدهم اما وقتی میشنوم که میگویند فلانی خیلی اهل نماز است، اهل روزه و انفاق است خوشم می آید، به طوری که من این اعمالم را زیاد میکنم. پیامبر سکوتی کردند و بعد این آیه نازل شد من کان یرجوا لقاء ربک فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعبادة ربه احدا، این خیلی برای ما درس است،انسان یک درسی میدهد در درس خود کرّی و فری دارد، اقوال فحول از علما را به میدان میآورد، یرد علیه اولاً، ثانیاً، ثالثاً، بعد که درس تمام میشود آدم دلش میخواهد که طلاب از او تعریف کنند که آقا شما بحث را قوی مطرح کردید، خوشمان هم میآید نمیشود بگوییم که تا حالا خوشم نیامده! معلوم میشود که اخلاص نیست و واقعاً رسیدن به این مرتبه بسیار مشکل است، اگر دنبال این نباشیم که به ما طیّب الله بگویند، میشود به این مرتبه برسیم؟!
باید یک مقداری تلاش کنیم، به اندازهای که ممکن است،بعد از همین صحبت اگر ذرهای در ذهنم باشد که شما از ما تعریف کردید یا نه؟ یک وقتی آدم دید صحبت مفید بود یا نه که امر دیگری است و خودش باید مرزبندی کند، اما اگر این چنین شد، حالا درست است در آیه میگوئیم و لا یشرک بعبادة ربه احدا ولی بالأخره از آن استفاده میشود عمل صالح آن است که خالص هم باشد، هر عملی که عنوان عمل صالح را دارد.
در یک روایتی که در تفسیر عیاشی وارد شده از زراره، از امام باقر علیه السلام، لو أن عبداً عمل عملاً یطلب به رحمة الله و الدار الآخرة، اگر کسی یک عملی انجام بدهد فقط نیّتش لطف خدا و دار آخرت هست ثم ادخل فیه رضا اهل من الناس، بعد در او رضایت یکی از مردم را داخل کند و بگوید فلانی چون دلت میخواست من این را گفتم، کان مشرکا، از همان اقسام شرک خفی است.
در یک روایتی پیامبر اکرم(ص) فرمود إنّ ربکم یقول أنا خیر شریک خدای تبارک و تعالی میفرماید شریکی مثل من پیدا نمیکنید من بهترین شریک هستم فمن اشرک معی فی عمل احداً من خلقه اگر کسی در عمل خودش یکی از خلق من را داخل کند جعلت العمل کلّه له، من همه عمل را برای او قرار میدهم و لم اقبل إلا ما کان لی خالصا، اگر برای من خالصاً انجام داد من قبول میکنم یعنی اگر از صد در صد عمل یک سر سوزنی غیر خدا باشد خدا میفرماید آن 99 درصد و نیم هم که برای من قرار دادی را هم برای او قرار میدهم! این اخلاص در عمل است که باید خیلی سعی کنیم در درس و بحثمان این را ملاک قرار بدهیم و خیلی هم ریاضت و زحمت دارد که باید خدای تبارک و تعالی خودش کمک کند.
اگر اخلاص شد، بعد نورانیت در انسان به وجود میآید و نمیگذارد انسان در فتنهها، در مشکلات، در حوادث راه کج را انتخاب کند. چرا برخی از علما با اینکه مراتب علمی بالایی دارند ولی وقتی یک دوران امر بین حق و باطلی میشود یک مسئله فکری مطرح میشود نمیتوانند دقیق آن راه حق را معین کنند و تشخیص بدهند، چرا؟ برای اینکه اینها اخلاص ن
دارند، اگر اخلاص باشد خدا دست انسان را میگیرد در جایی که باید حق را بشناسد و تشخیص بدهد بلا فاصله او را متوجه معیارها و ملاکها میکند و نمیگذارد که راه اشتباه برود، اما اگر نه، انسان اخلاص نداشته باشد، این نورانیت در درون انسان نباشد میدانید انسان به کجا میرسد؟ به اینجا میرسد که حرفهایی میزند که ممکن است یک نسلی را، یک جمع زیادی را به انحراف بکشاند.
ما از همین قرآن استفاده میکنیم که ائمه علم الکتاب در اختیارشان است و شاید هیچ فضیلتی برای ائمه معصومین بالاتر از این نباشد، اگر عصمت هست، ریشهاش به همین برمیگردد، عصمت از زیرمجموعههای عندهم علم الکتاب است، اگر شجاعت، جهاد، مبارزه، مقاومت هست، همهآش به عندهم علم الکتاب برمیگردد،. حالا کسی که این را باور ندارد میآید علی و معاویه را در یک ردیف قرار میدهد، علی علیه السلام را با آنهایی که حق اهلبیت را غصب کردند در یک ردیف قرار میدهد، ولی آن کسی که این را باور دارد چرا؟
بحث ولایت که امروز هم الحمدلله متنعم به مسئله ولایت فقیه هستیم، اگر انسان دقت کند در قرآن و در منابع و ادله، خدای تبارک و تعالی به مسلمانها میفرماید ولایت کفار و مسیحیها و یهودیها را نپذیرید و اگر بپذیرید شما هم از آنها میشوید، بعد میفرماید إِنَّما وَلِیُّکُمُ ٱللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ، ولیّ شما خداست، رسول خدا، الذین آمنوا هم که منحصر در ائمه معصومین علیهم السلام است، چرا اینها میتوانند ولایت داشته باشند برای اینکه عندهم علم الکتاب است، علم الکتاب یعنی علم به ازل تا ابد، علم الکتاب اینطور نیست که بگوئیم 100 تا قانون دارد و اینها را بلد هستند، اصلاً قرآن یعنی سفره ازل تا ابد، سفره ماورای عالم تا این عالم، اینهاست. سفره همه انبیاء گذشته تا همه اوصیاء و خاتم الاوصیاء، اینها علم این کتاب را دارند، اینها میتوانند ولایت داشته باشند.
این بزرگواران آمدهاند ولایت را در زمان غیبت برای فقیه جامع الشرایط قرار دادند آن هم بخشی از این ولایت است، این بخش منظورم این است که ولایت تکوینی که مختص به خودشان است، ولایت تکوینی ائمه(ع) را احدی ندارد و نمیتواند داشته باشد، چون عنده علم الکتاب نیست، یک تصرف جزئی و یک کار جزئی که انجام میدهند که مرتاضهای بیتقوا و بیدین هندی هم میتوانند انجام بدهند، ولایت یعنی بتوانند هر تصرفی در تکوین انجام بدهند، این منحصر به ائمه معصومین علیهم السلام است، در ولایت تشریعیاش هم بر حسب آنچه در مقبوله عمر بن حنظله آمده میفرماید من عرف حلالنا و حرامنا و نظر فی احکامنا این ولایت را اینها دارند، فإنی قد جعلته علیکم حاکما، فقه، دین، ولایت را فقط برای فقیه جامع الشرایط قرار داده. حالا بزرگانی مثل امام رضوان الله تعالی علیه، مرحوم والد ما رضوان الله علیه، جمعی میگویند این ولایت ولایت مطلقه است در همین تشریعیات و بعضی میگویند محدود است که خود این هم طبقهبندی دارد. بعضیها ادنی مراتب را گرفتند و برخی هم اعلا مراتب را گرفتند و برخی هم حد وسطش را گرفتند.
حالا ما باشیم و قرآن و روایات، ما باشیم و این منابع، غیر از این چیز دیگری و ولایت دیگری را میتوانیم تفوه کنیم؟ این حرفی که بعضی از عرفای غیر عارف میگویند فلانی بر فلانی ولایت داشته و الآن بعد از مدتی گفته من ولایتم را از او برداشتم! تو چی داشتی که برداشتی؟ مگر میتوانی داشته باشی؟ این دور بودن از اهلبیت انسان را به اینجا میرساند، این مراتب وجود ولایت مال خدای تبارک و تعالی ورسول خداوائمه معصومین علیهم السلام است، بعد هم میآید در مرحله حوادث واقعه آنجا برای فقها ولایت قرار داده شده، یعنی بعد از اینکه اصل اولی را داریم عدم ولایت احدی بر احدی، بعد بحث این است که چطور این حرفها را درآوردند؟ آیهای دارند که اگر یک کسی مراتب عرفانی پیدا کرد ولایت پیدا میکند و بعد این ولایت را میتواند به یک کسی بدهد و یا از کسی بگیرد، یک حرف خندهدار و مضحک!
امام میفرمود فقیه جامع الشرایط اگر شرایط داشته باشد ولایت دارد و اگر نداشته باشد، اگر سر سوزنی روی هوای نفسش عمل کند و فتوا بدهد همان آن ولایت الهی از او قطع میشود و دیگر ولایت ندارد، اما ما این چنین بیائیم دین را مطرح کنیم و بعد هم فروعات برایش درست کنیم، ممکن است در لباس خدمت به اهلبیت. گاهی اوقات انسان حرفهایی میشنود که تعجب میکند اینها کجا این حرفها را مطرح کردند؟ مگر در این حوزهها بزرگ نشدند که فلان عارف تمام مقامات ائمه معصومین را دارد، یعنی چه؟ این نشناختن اهلبیت علیهم السلام است. درجلسه ای به یک مناسبتی، گفتم اگر هزار فقیه، هزار عارف، هزار فیلسوف، همه از شیعه، هرگزنمیتوانیم بگوئیم امام معصوم علیه السلام میشود، حتی گفتم تعبیر به تالی تلو معصوم هم از غلطها و الفاظ مجازی است که ما داریم، ما تالی تلو معصوم نداریم، مثل اینکه بگوئیم تالی تلو خدا! پیامبر هم نمیتواند تالی تلو خدا باشد آن هم یک بشر مخلوق خداست منتهی اشرف مخلوقین است، ائمه ما در طول رسول خدا از حیث شرافت قرار دارند اما از این دایره که خارج بشویم این لا یقاس بنا احد به این معنا نیست که ما صد درجهایم و بقیه 90 درجه، اینکه این همه در زیارتها میگویند عارفاً بحقهم زیارت بشود عرفان و معرفت به حق اینها این است یعنی میگوئیم امام زمان تو صد هستی و ما صفر هستیم. هر چه هم داریم از شما یاد گرفتیم، اگر فقه واخلاق و اعتقادات بلدیم به برکت شماست، نسبت، نسبت صفر به صد است.
ما در شروع امامت امام زمان (عج) یا مسئله ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام باید اینها را بفهمیم، اینکه پیامبر(ص) در مورد امیرالمؤمنین(ع) فرمود من اگر مقامات علی را بخواهم بیشتر از این بگویم خوف این را دارم که شما او را پرستش کنید! البته یک زمانی هم یک جایی بر حسب بعضی از نقلها، برخی میگویند معتبر نیست، بعضی به این حد رسیدند که حضرت مجبور شد با آنها برخورد کرد.
ما باید واقعاً این را در فقه، تمام علمای مذاهب اربعه را کنار هم بگذارند نقطهای در مقابل امام صادق(ع) نیستند، این امر روشنی است. منافات با مسئله وحدت هم ندارد آن سر جای خودش، این حقایق را ما باید هر چه بیشتر به آن توجه پیدا کنیم. اینکه میگوئیم روایت امام صادق(ع) این است، روایت امام باقر(ع) این است، بزرگان ما این همه نسبت به جمع روایات و تنظیم روایات اهتمام داشتند، برای اینکه حقیقت دین این است، اینها قرآن را فهمیدند، آیات قرآن و کلماتش در مطالبشان فراوان وجود دارد.
اخلاص نه فقط مسئله اخروی است و آثار اخروی، اخلاص برای انسان نورانیتی میآورد که مرزها را با هم مخلوط نکند، هر چه در جای خودش. این قضیه که از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله تعالی علیه معروف است ایشان مجلس روضه تشکیل میداده از اندرون به مجلس روضه میآید، پیرمرد تازه نشسته، یک کسی میگوید برای سلامتی امام زمان (عج) و آیت الله العظمی بروجردی صلوات، پیرمرد منقلب میشود و برمیخیزد، میگوید چرا اسم من را کنار اسم امام زمان قرار دادی؟ آن فقیه کم نظیر که هنوز حقّ فقاهت و مراتب علمیّتش در حوزهها واقعاً مشخص نشده.
من در یک مناسبتی ابتکاراتی که مرحوم بروجردی در اصول داشته، آن هم فقط در مباحث الفاظ اصول، در یک مقالهای نوشتم، یک چنین آدمی که خودش مبتکر است و در مسائل اصولی و فقه مبنا دارد، وقتی در منبر فقه مینشسته شاگردانش میگفتند کأنه شیخ طوسی است، کأنه علامه، کأنه محقق، این مرتبه عظمت در فقه را داشته، این حرف ایشان هم نیست، امام همین برخورد را داشتند، رهبری معظم همین نظر را دارند، مراجع همین نظر را دارند، آنهایی که خودشان به این مراحل رسیدند این مسئله برایشان از واضحات است ولی من و شما که در پیچ و خم این مسائل متحیر باقی ماندیم وقتی اخلاص نداشته باشیم مرزها را قاطی میکنیم، جابجا میکنیم.
من باید به سهم خودم از مسئولین محترمی که اینجا زحمت میکشند و این مجموعه را پررونق و پرنشاط نگه میدارند واز خود شما فضلا هم تشکر میکنم.
حوزه علمیه خراسان انشاء الله باید در آیندهی نزدیک مراجع بزرگی در آن بدرخشد، باید مجتهدان بسیار قوی کرسیهای درس خارج بسیار معظم در آن تشکیل شود، البته الآن هم بحمدالله بزرگانی در حوزه خراسان هستند که اینها در حق خودشان بسیار مرتبهی بالایی دارند و عظمت دارند که شاید از بسیاری از آقایان که در قم هستند برتر باشند ولی باید آینده حوزه خراسان در همین مسیر فقاهت، اجتهاد و معارف اهلبیت علیهم السلام آن هم بر همین موازینی که به آن اشاره کردم دنبال شود.
من امیدوارم که اصولیین خیلی قوی از دل این مجموعهها برای آینده به وجود بیاید و ما امید داریم، شما طلبهها اینطور نیست که بگوئیم یک بخشی از عمرتان اینجا باشید و بعد هر کاری خواستید بکنید و به ما ربطی ندارد، ما دنبال این هستیم که آینده علمی شما روز به روز بهتر بشود و از استوانههای حوزه علمیه خراسان و شیعه باشید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
برپایه این گزارش، در بخش پایانی این نشست، دو تن از طلاب مشهدی به دست آیت الله فاضل لنکرانی معمم شدند.
انتهای پیام
نظر شما