سه‌شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸ - ۱۰:۳۳
رفیق بد چه بر سر ما می آورد!؟

حوزه/ گاهی دیده می‌شود که یک جوان فوق العاده خوب، متدیّن، با نشاط، درس خوان و از نظر نسب و خانواده بسیار بالاست، اما به‌خاطر رفاقت با رفیق بد، ناگهان معتاد می شود. اعتیاد از مرگ بدتر است، زیرا همه از معتاد متنفّرند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله مظاهری در درس اخلاق خود به موضوع عوامل سقوط انسان پرداختند که مشروح سخنان معظم له در این جلسه، «عامل هفتم: دوست و همراه ناشایست» بوده که بدین شرح است:

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‏ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی‏»

بحث ما دربارۀ یک امر مهمی بود، خصوصاً برای جوان‌های عزیز؛ دربارۀ این بود که بعضی از عوامل موجب سقوط انسان است و انسان را زمین‌گیر و فلج می کند، خیر دنیا و آخرت را از او می‌گیرد و نمی‌گذارد انسان صعود کند و حرکت استکمالی‌اش را پیگیری نماید.

در این رابطه عواملی بیان و پیرامون آن صحبت شد.

بحث این جلسه دربارۀ یک امر خیلی مهم است، مخصوصاً برای جوان‌ها و متأسفانه یک درد بی‌درمانی برای جوان‌ها شده است، بحث قضیۀ «دوست ناباب و رفیق ناشایست» است. از منظر قرآن کریم، رفیق بد انسان را بدبخت می کند. امری به اندازۀ رفیق بد، در میان رذایل یا وجود ندارد یا کم است که مورد مذمت و نکوهش واقع شده باشد.

در قرآن کریم در دو سورۀ فلق و ناس که به آنها معوذتین می گویند، انسان‌ها از عواملی که موجب سقوط شان می‌شود به خداوند سبحان پناه می برند.

نکتۀ دقیقی در این دو سوره وجود دارد و آن نکته این است که در سورۀ فلق، یک مرتبه از چند عامل خیلی مهم به خداوند متعال پناه برده شده است. قرآن کریم می‌فرماید:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»[۱]؛ به خدا پناه می برم از شر مخلوقات، از شر آدم‌های شرور، و از شر انسان ظالم. «وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»[۲]؛ به خدا پناه می‌برم در آن وقتی که غریزۀ جنسی تحریک شود.

 غریزۀ جنسی به اندازه ای مهم است که یوسف پیغمبر می فرماید: «وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ»[۳]؛ اگر تو یاری نکرده بودی، من هم رفته بودم.

قرآن در ادامۀ سورۀ فلق می فرماید: «وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ»[۴]؛ به خدا پناه می برم در وقتی که زن وسوسه کند. مثلاً زن از نظر طبیعی، غیرطبیعی باشد و حجاب بد داشته باشد، اما محرک هم باشد. در پایان هم می‌فرماید: «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»[۵]؛ به تو پناه می برم از شرّ حسود، آن حسادتی که اگر گُل کند، عالم را آتش می زند.

در این سورۀ شریفه چهار عامل خیلی مهم بیان می‌شود؛ اما قرآن کریم تنها یک مرتبه به انسان دستور می‌دهد تا از شر این چهار مورد به خداوند پناه ببرد: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» یعنی خدایا به تو پناه می برم از این چهار مورد که خیلی شرور و خیلی مهم است.

در سورۀ ناس، امّا، انسان دو سه مرتبه از یک مورد به خداوند پناه می‌برد:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»[۶]

خدایا به تو پناه می  برم، خدایا به تو پناه می  برم، خدایا به تو پناه می‌برم، از وقتی که رفیق بد وسوسه کند و آن القائات رفیق بد، در دل من برای گناه زمینه ایجاد نماید.

در این سوره انسان چهار مرتبه از شیطان به خدا پناه می برد، خواه شیطان انسی یا شیطان جنّی باشد و خواه ابلیس یا رفیق بد باشد.

این دو سورۀ شریفه با نکاتی که بیان شد، به خوبی این مسئله را روشن می‌کند که رفیق بد در زندگی، خیلی انسان را به سقوط می کشاند، چنانچه رفیق خوب هم خیلی موجب ترقّی و پیشرفت انسان خواهد شد.

در این باره شعرهایی گفته شده است. در یکی از اشعار که انصافاً شعر خوبی برای جوان‌هاست، رفیق بد را از مار بدتر می شمارد:

تا توانی می گریز از یار بد   //   یار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها همی بر جان زند   //   یار بد بر جان و بر ایمان زند

چراکه مار فقط انسان را می کشد؛ اما رفیق بد، هم انسان را می کشد و هم به سقوط می کشاند و یک شخص بدبخت نظیر رفیق بد و یک آدم معتاد درست می کند، علاوه بر این اینکه با دین انسان کار دارد.

مصیبت بزرگی به نام اعتیاد به مواد مخدّر، از رفیق بد پیدا شده است. گاهی دیده می‌شود که یک جوان فوق العاده خوب، متدیّن، با نشاط، درس خوان و از نظر نسب و خانواده بسیار بالاست، اما به‌خاطر رفاقت با رفیق بد، ناگهان معتاد می شود. اعتیاد از مرگ بدتر است، زیرا همه از معتاد متنفّرند؛ خدا هم او را دوست ندارد، برای اینکه اعتیاد به مواد مخدّر حرام و نوعی نافرمانی خداست.

به راستی رفیق بد از مار و از اژدها بدتر است، حتی از شیطان جنّی هم خیلی بدتر است. خداوند متعال در چند آیه متذکّر شده است که تا وقتی انسان زیر پرچم شیطان نرود، شیطان کاری با او ندارد.

خود شیطان نیز بر این حقیقت اقرار دارد. قرآن می‌فرماید: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون»[۷]؛ یعنی آن کسانی که زیر پرچم خدا هستند، شیطان با آنها کار ندارد و کاربرد ندارد. پس چه وقت شیطان کاربرد دارد؟ وقتی انسان زیر پرچم شیطان برود: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَه‏»[۸]؛ در آن وقتی که انسان زیر پرچمش برود، تنها کاری که شیطان می تواند بکند این است که انسان را وسوسه کند.

اما رفیق بد، یعنی شیطان انسی از شیطان جنّی خیلی بدتر است؛ چراکه رفیق بد، به خلاف شیطان، معمولاً به دنبال افراد می‌رود و آنها را فریب می‌دهد. یعنی آنکه فریب می‌خورد، به سراغ دوست ناباب نرفته، بلکه آن دوست ناباب به سراغ او آمده و او را گول زده است. طولی هم نمی‌کشد که ناگهان به انحراف کشیده می‌شود و سقوط می کند، آن هم چه سقوط خطرناکی.

قرآن کریم در مورد شخص منافق می‌فرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِین‏ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار»؛ [۹] به راستی رفیق بد از هر منافقی برای سقوط انسان بدتر است. اگر کسی بتواند رفیق خوب پیدا کند، سعادتمند می‌شود و علمای علم اخلاق روی این امر خیلی پافشاری دارند. من در کلمات بزرگان، نظیر مرحوم قاضی، مرحوم کربلائی، مرحوم محقق همدانی، دیده  ام که اگر انسان نصف عمرش را صرف بکند تا یک رفیق خوب پیدا کند، سزاوار است.

حتی بعضی از آنها می گویند: نه، اگر انسان تمام عمرش را صرف کند تا یک رفیق خوب پیدا کند باز هم ارزش دارد، یک رفیقی که غیبت نکند، تهمت نزند و شایعه  پراکنی نکند، انسان را به اعتیاد نکشاند، انسان را به گناه نکشاند، انسان را به مجالس لهو و لعب نبرد و انسان را به مسجد و جلسات مذهبی بکشاند و بالاخره مواظب باشد که این شخص سقوط نکند. این رفیق خیلی ارزش دارد، اما بسیار کم است و همیشه هم کم بوده است، مخصوصاً در زمان فعلی؛ از این رو جوان‌ها باید مواظب این خطر باشند.

قضیۀ دوست‌یابی بین افراد نامحرم نیز یکی از شاخصه های رفاقت و دوستی ناشایست است.

قرآن کریم اسم این ارتباط حرام را «خُدن» می گذارد و می فرماید گناهش خیلی بزرگ است. حتی در آیاتی «دوستی و ارتباط افراد نامحرم» را با «عمل منافی عفّت زنا» در کنار هم قرار داده، این گناهان را در یک راستا برمی‌شمرد:

«مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان»[۱۰]

«مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان»[۱۱]

یعنی مرد و زن شایسته، با جنس مخالف دوستی پنهانی ندارند؛ همان‏گونه که مرتکب فحشاء اخلاقی بزرگی مثل زنا نمی‏شوند.

گاهی از اوقات کار به جایی می‌رسد که یک لحظه هوس‌رانی، باعث یک عمر پشیمانی برای شخص، بلکه بالاتر از آن، باعث یک عمر پشیمانی برای دو خانواده و دو فامیل می‌شود.

به تعبیر قرآن و روایات این پشیمانی در اثر نگاه آلوده است. یعنی نگاه آلوده و نگاه حرام، زمینه‌ساز ارتباط و دوستی حرام می‌شود و آن دوستی، بعید نیست که به گناهان و اعمال منافی عفّت بینجامد.

قرآن‏ کریم می‏ فرماید: اگر مؤمن هستید، چه زن و چه مرد، باید نگاه آلوده نداشته باشید.

 «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ»[۱۲]؛ ای مرد مؤمن چشم آلوده نداشته باش.   «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ»[۱۳]؛ ای خانم مؤمن نگاه آلوده نداشته باش.

در واقع این نگاه‏ های آلوده منجر به مفاسد اخلاقی و آلودگی‌ها می‏ شود و بالاخره آن پاکی اجتماع را از بین می‌برد و برای حفظ پاکی جامعه، به تعبیر قرآن، باید از نگاه‌های آلوده پرهیز کرد.

یکی از عوامل و اسباب پدیدآورندۀ دوستی‌های مضر و خطرناک، در زمان حاضر، خصوصاً برای جوان‌ها فضای مجازی و تلفن همراه است. تلفن همراه و فضای مجازی وقتی خوب است که مفید باشد و از آن استفادۀ صحیح و مناسب بشود؛ اما متأسفانه در بعضی افراد موجب دوست‌یابی و ارتباط حرام می‌شود. با کمال تأسف بیشتر موبایل‌ها برای زن و مرد، وسیله‌ای برای گناه شده، تا جایی که می‌توان آن را خانۀ شیطان نامید.

مردها و مخصوصاً زن‌ها باید عفت داشته باشند. این عفت فضیلت ارزشمندی است. اگر عفّت و عصمت را مجسم کنند؛ باید یک خانم بشود. خانم یعنی مجسمۀ عفت، ولی این دوست‌یابی‌ها، تجسم عفّت را از آنها می گیرد. بالاترین افتخار و بالاترین نعمت برای خانم همین عفت است و گاهی به واسطۀ دوست‌یابی و ارتباط ناشایست عفتش از دست می رود.

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» در روایتی در مورد اهمیت حیاء می‌فرمایند: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ»[۱۴]؛ یعنی کسی که حیا ندارد ایمان ندارد. اساساً بی حیایی، از بی عقلی سرچشمه می گیرد و اگر انسان عاقل باشد، حیا هم خواهد داشت.

در روایت آمده است که جبرئیل نزد حضرت آدم آمد و سه چیز برایش آورد، یکی عقل، یکی حیا و دیگری هم دین، سپس به حضرت آدم گفت: یکی از اینها را انتخاب کن و دو مورد دیگر را باقی بگذار. حضرت آدم گفت: من عقل را انتخاب می‌کنم و بعد از آن جبرئیل به حیاء و دین دستور داد تا بازگردند. حیا و دین گفتند: ای جبرئیل، ما دستور داریم که هرکجا عقل باشد همراه آن باشیم، جبرئیل گفت: اختیار با شماست و بالا رفت. [۱۵]

پس اگر کسی عاقل باشد، حیا دارد و آنکه بی‌حیایی می‌کند، باید به بی‌عقلی و بی‌فکری او پی برد.

به راستی بعضی از زن‌ها و مردها که در جامعه با بی‌حیایی و بدون پوشش مناسب ظاهر می‌شوند، از عقلانیّت کافی برخوردار نیستند، وگرنه شخصیّت خود را حفظ می‌کردند.

وقتی کسی بی‌حیا شد، دینش را هم از دست می‌دهد. یعنی دین و عقل در انسان بدون حیا، کار نمی‌کند. در واقع، آن حیاست که اگر نباشد، یک انسان دیوانه و یک بی‌دین درست می‌کند که حاضر است همه چیز را فدای شهوت و فدای دوست بد کند.

سراغ داریم افرادی که متدین بودند و سر و کار با مسجد و جلسات مذهبی داشتند، اما یک رفیق بد پیدا کردند و مرتب به او در مورد دین و روحانیّت بدگویی کرد و زمانی که نسبت به اسلام بدبین شد.

شیطان، هم مسجد را از او گرفت، هم احترام دین و روحانیّت را از او گرفت. چنین کسی با کمال شهامت به علمای دین تهمت می زند، حتی به مراجع تقلید. اینها از کجا پیدا شده است؟ از رفیق بد.

در روایت آمده است که اگر انسان سر و کار با مساجد و علماء نداشته باشد، در حالی که ایمان ندارد دنیا را ترک می‌کند. پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» این حقیقت را چنین پیش بینی فرموده‌اند: «سَیَأْتِی زَمَانٌ عَلَی النَّاسِ یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ کَمَا یَفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ‏ ..... وَ الثَّالِثُ یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیَا بِلَا إِیمَانٍ»[۱۶]

پیر و جوان، فاضل و غیرفاضل، دانشگاهی و دبیرستانی، کاسب و همه همه، باید مواظب باشند و بدانند که رفیق بد از هر اژدهایی بدتر است. حتی گاهی دیده می‌شود که رفیق بد در طلبه‌ها نفوذ می‌کند، یک طلبه‌ای که حسابی مقدس، درس خوان، متدین و اهل نماز شب بوده است، اما به خاطر یک رفیق بد، نماز شب، نماز اول وقت و نماز جماعتش از بین رفته است.

یک ساعت، دو ساعت با یک رفیق بد می نشیند و جلسه دارد، جلسه‌ای که در آن غیبت، تهمت، شایعه‌پراکنی و توهین است. معلوم است که این دیگر رستگار نخواهد شد. مگر می شود که یک طلبه تقوا نداشته باشد و به جایی برسد؟ محال است. ممکن نیست که طلبه تقوا نداشته باشد و به جایی برسد. حتی اگر طلبه عالم شود و مجتهد شود، اما تقوا نداشته باشد، همان اجتهادش برایش وزر وبال می شود و همان اجتهادش برای خودش و مردم مضرّ می شود. عالم بی عمل، یک ضررش همین است که علمش مضرّ برای اجتماع است.

آیه ای در قرآن کریم است که انصافاً کمر شکن است، می‌فرماید:

«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً»[۱۷]

در روز قیامت افرادی به صف محشر می آیند و به اندازه ای پشیمان هستند که پشت دستشان را می‌گزند. مانند افرادی  که آبرویشان رفته است و لبشان را می گزند.

قرآن می‌فرماید: این اشخاص به خاطر شدت پشیمانی، پشت دستشان را می‌گزند و می گویند: ای وای بر من، دیدی رفیق بد چه بر سرم آورد!؟ دیدی رفیق بد با من چکار کرد که حاضر شدم زیر پرچم شیطان بروم!؟ این شخص مرتب ای کاش ای کاش می کند، اما به راستی چیزی که کمر انسان را می شکند اینجاست که به جای اینکه پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» شفاعت او را بکنند، او را نفرین می کنند.

قرآن کریم در ادامه می‌فرماید:

«یا وَیْلَتی‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً، لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی‏ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»[۱۸]؛ ای کاش با منبر و محراب، با روحانیت و با آدم‌های خوب سر و کار داشتم، ای وای بر من ای کاش این رفیق بد را نداشتم و با قرآن سر و کار داشتم اما رفیق بد مرا برد.

مراد از شیطان در این آیۀ شریفه: «لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی‏ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»[۱۹]؛ همان شیطان انسی است و قرآن می فرماید: شیطان انسی این شخص را به سقوط می‌کشاند و گمراهش می‌کند؛ تا به اینجا، این درد و دل‌ها، این پشت دست گزیدن‌ها و این حسرت‌ خوردن افراد پشیمان بود.

قرآن در ادامه می فرماید: «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»[۲۰]؛ یعنی پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: خدایا اینها پا روی قرآن گذاشتند و به آیات آن عمل نکردند و به آیاتی که مربوط به انسانیت بود عمل نکردند. خدایا قرآن را رها کردند و رفیق بد و شیطان را به عنوان دوست گرفتند، خواه شیطان انسی، خواه شیطان جنی، خدایا بازخواست مرا از این مردم بگیر. یعنی چنین اشخاصی آنجا که به شفاعت پیامبر گرامی«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نیاز دارند، با ناراحتی و بازخواست ایشان مواجه می‌گردند. در شعری که محتوای آن از روایات گرفته شده، می خوانیم: وای بر کسی که در روز قیامت شفیع او خصم او باشد: «ویل لمن شفعاؤه خصماؤه».[۲۱]

پی نوشت ها:

[۱]. فلق، ۱ و ۲:‌ «به نام خداوند رحمتگر مهربان‏ بگو: «پناه می‏برم به پروردگار سپیده دم، از شرّ آنچه آفریده. »

[۲]. فلق، ۳: «و از شرّ تاریکی چون فراگیرد. »

[۳]. یوسف، ۳۳: «و اگر نیرنگ آنان را از من بازنگردانی، به سوی آنان خواهم گرایید و از [جمله‏] نادانان خواهم شد. »

[۴]. فلق، ۴: «و از شرّ دمندگان افسون در گره‏ها. »

[۵]. فلق، ۵: «و از شرّ [هر] حسود، آنگاه که حَسَد ورزد. »

[۶]. ناس، ۱ تا ۶: «به نام خداوند رحمتگر مهربان‏ بگو: پناه می‏برم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبودِ مردم، از شرّ وسوسه‏گر نهانی؛ آن کس که در سینه‏های مردم وسوسه می‏کند، چه از جنّ و [چه از] انس. »

[۷]. نحل، ۹۹: «چرا که او را بر کسانی که ایمان آورده‏اند، و بر پروردگارشان توکل می‏کنند، تسلطی نیست. »

[۸]. نحل، ۱۰۰: «تسلط او فقط بر کسانی است که وی را به سرپرستی برمی‏گیرند. »

[۹]. نساء، ۱۴۵: «آری، منافقان در فروترین درجات دوزخند. »

[۱۰]. مائده، ۵: «در حالی که خود پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانی دوست خود بگیرید. »

[۱۱]. نساء، ۲۵: «[به شرط آنکه‏] پاکدامن باشند نه زناکار، و دوست‏گیران پنهانی نباشند. »

[۱۲]. نور، ۳۰: «به مردان با ایمان بگو: دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند، که این برای آنان پاکیزه‏تر است. »

[۱۳]. نور، ۳۱: «و به زنان با ایمان بگو: «دیدگان خود را [از هر نامحرمی‏] فرو بندند. »

[۱۴]. الکافی، ج ۲، ص ۱۰۶.

[۱۵]. الکافی، ج ‏۱، ص ۱۰.

[۱۶]. جامع الاخبار، ص ۱۳۰.

[۱۷]. فرقان، ۲۷: «و روزی است که ستمکار دست‌های خود را می‏گَزد [و] می‏گوید: ای کاش با پیامبر راهی برمی‏گرفتم. »

[۱۸]. فرقان، ۲۸ و ۲۹: «ای وای، کاش فلانی را دوست [خود] نگرفته بودم. او [بود که‏] مرا به گمراهی کشانید پس از آنکه قرآن به من رسیده بود. » و شیطان همواره فروگذارنده انسان است. »

[۱۹]. فرقان، ۲۹: «او [بود که‏] مرا به گمراهی کشانید پس از آنکه قرآن به من رسیده بود. » و شیطان همواره فروگذارنده انسان است. »

[۲۰]. فرقان، ۳۰: «و پیامبر [خدا] گفت: پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند. »

[۲۱]. مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۳۲۸.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۲
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • دیانا IR ۱۷:۰۳ - ۱۴۰۱/۰۲/۲۸
    وای خدااا
  • Saman US ۲۱:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۳/۲۶
    دنیاهم دار مکافات است. نهایت بد بودن اینه که یهو به خودت میای میبینی هرچی دورته ادم شرورو گناهکاره اونوقت که میفهمی چه جهنمی واسه خودت ساختی