به گزارش خبرگزاری حوزه به نقل از khamenei.ir، آنچه در پی میآید چکیده روایتی مبتنی بر گزیدهی اخبار و مطالب دربارهی پیدا و پنهان فتنهی ۸۸ است که به کوشش آقای علیرضا شمیرانی، فراهم آمده و در صفحات ۵۵ تا ۱۳۰ «کتاب فتنه تغلب» منتشر شده است.
در این یادداشت با تمرکز بر برخی رویکردها و تدابیر رهبر معظّم انقلاب، گردآوری سه دسته اطّلاعات مستند در اینباره در کانون جستجو قرار گرفته است. با مسئولین ذیربط در مراکز و سطوح مختلف گفتگو شده است؛ مانند دبیر و تعدادی از اعضای دبیرخانهی شورایعالی امنیّت ملّی، دادستان کلّ کشور و نیز برخی از مقامات قضایی، وزیر و رئیس ستاد انتخابات کشور، وزیر اطّلاعات و رئیس سازمان اطّلاعات سپاه پاسداران، سخنگوی شورای نگهبان، برخی از اعضای هیئترئیسه و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، فرماندهی نیروی انتظامی، رئیس سازمان صداوسیما و ... با فعّالان سیاسی حامی و دستاندرکار ستادهای انتخاباتی همهی نامزدها از آقای احمدینژاد تا آقای موسوی و آقای کروبی و آقای رضایی و افراد متعدّدی که در آن مقطع بهدنبال حلّوفصل مسائل پس از انتخابات بودند نیز گفتگوهایی انجام شده است.
تنی چند از مسئولان دفتر رهبر معظّم انقلاب و دفتر حفظ و نشر آثار ایشان که شاهد و واسط و راوی فراز و فرودهایی از آن روزگارِ عبرتآموز بودند، نکات و خاطرات خود را در اختیار نویسنده نهادهاند. علاوهبر همه اینها، برخی از اسناد و مدارک معتبر نیز ملاحظه شده است. البته آنچه در پایان فراهم آمده، بازخوانی جامع و مانع راهبریهای رهبر معظّم انقلاب اسلامی نیست و تنها به بازگویی برخی رویکردها و اقدامات اکتفا شده است؛ با این امید که این روایت از بابِ «اُنظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»[۱] به معرفت و بصیرت جامعه بیفزاید.
- متن زیر چکیده یادداشت «چرا!؟ » در کتاب فتنهی تغلب است:
* وقتی ورق برگشت
انتخابات ریاستجمهوری در سال ۸۸ بعد از مقطعی برگزار شد که ایران موفّقیّت هایی در عرصههای مختلف به دست آورده بود.
برای مثال در بحث منطقهای در دوران پس از جنگ ۲۲ روزه و بویژه جنگ ۳۳ روزه بودیم که جبههی مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی به پیروزی شگرفی رسیده بود و دوست و دشمن به نقش تعیینکنندهی جمهوری اسلامی در به ثمر رسیدن آن، معترف بودند.
از سوی دیگر، پایداری ملّت و نظام در پیشبرد دانش هستهای و موفّقیّتهای غیر قابل تصوّری که در این خصوص به دست آمده بود، جمهوری اسلامی ایران را در شرایط ممتازی از نظر طرفهای خارجی ـ حتّی دولتی مثل آمریکا ـ قرار داده بود.
غربیها به محوریّت آمریکاییها به این نتیجه رسیده بودند رویّهای که در رابطه با ایران در پیش گرفتهاند موفّق نیست و باید آن را عوض کنند؛ از این رو، چند ماه قبل از برگزاری انتخابات، آقای سولانا مرتّب با طرفهای ایرانیاش تماس میگرفت، فرانسه در خردادماه از وزیر خارجهی کشورمان برای سفر به آن کشور دعوت رسمی کرد، کشورهای دیگر ازجمله آلمان هم شروع کردند به دعوت کردن. دولت آمریکا نیز که تا پیشازاین به گفتهی وزیر خارجهی اسبقش دنبال خشکاندن ریشهی ملّت ایران بوده و ما را محور شرارت نامیده بودند، در بیسابقهترین شکل، اقدام به تماس با جمهوری اسلامی ایران کرد.
رئیسجمهور آمریکا در فروردین سال ۸۸ به رهبر معظّم انقلاب نامه نوشت و از موضعی نرم خواستار همکاری در عرصههای مختلف شد. مهمتر از این، نامهی اوباما به حضرت آیتالله خامنهای در بیستم خرداد یعنی دو روز قبل از انتخابات است که به لحاظ زمانی، معنای آشکاری دارد. حدسشان این بود که بعد از انتخابات، جمهوری اسلامی ایران وارد مرحلهی جدیدی می شود که دیگر با جمهوری اسلامی قبل از انتخابات، به لحاظ افزایش قدرت فرق میکند؛ لذا تصوّر میکردند باید قبل از آنکه ایران وارد آن مرحله شود باب ارتباط را بگشایند. البتّه این منطقِ رفتاریِ دولتمردان غربی است و به مقامات آمریکایی یا انتخابات ۸۸ اختصاص ندارد. همچنان که رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند، منطقِ رفتارِ دشمن واضح است: کوتاه آمدن در صورت اقتدار، فشار آوردن در صورت ضعف.
بههرحال غربیها بر اساس اطّلاعاتی که از آرایش انتخاباتی و موقعیّت های اجتماعی نامزدها داشتند به این نتیجه رسیده بودند که انتخابات منجر به تغییری در گفتمان حاکم در ایران نمی شود؛ اگرچه داشتن این پیشبینی مانع از آن نبود که برنامههای خودشان را هم دنبال کنند تا کشور و ملّت ما نتوانند از این فرصت و موقعیّت طلایی استفادهی حدّاکثری کنند. شاید این حقیقت که آقا نیز بر آن تأکید داشتهاند که «فتنهی پس از انتخابات، ظلم بزرگی به نظام بود» یکی از علّتهایش همین تغییر موضع بیگانگان پیش و پس از انتخابات است؛ قبل از انتخابات، اروپاییها و آمریکاییها با تغییر رویّهی گذشته و از موضع پایین شروع کردند به ارتباطگیری و حرف زدن با رهبری معظّم و مسئولین کشور اما یکدفعه ظرف ده روز ورق برگشت، اوباما و غربیها شروع کردند به لُغُز خواندن برای ایران. دبیرکلّ حزب مردمسالاری [۲] میگوید: «پیش از انتخابات سال ۸۸ برای شرکت در اجلاس اقتصادی مرتبط با کشورهای آسیایی و ماوراء قفقاز به لهستان رفتم و یک سال بعد نیز مجدّداً در همان اجلاس شرکت کردم، دیدم نوع نگاهها و مباحث مرتبط با جمهوری اسلامی ایران در سال ۸۹ نسبت به سال گذشته فرق کرده است و بهخاطر حوادث پس از انتخابات، الکی به مواضع ما گیر میدهند و معلوم بود که آن حوادث به اقتدار ما در حوزهی سیاست خارجی خیلی ضربه زده است».
* همه به خدا پناه ببریم
یکی از تلخترین و فراموشنشدنیترین رخدادهای سال ۸۸ این بود که بیگانگان ازجمله مقامات آمریکایی و رژیم صهیونیستی شروع کردند به حمایت از کسانی که حاضر نبودند نتایج انتخابات را بپذیرند و موجبات درگیری و آشوب را فراهم کردند.
برای نمونه باراک اوباما رئیسجمهور وقت ایالات متّحده در ۵ تیر ۱۳۸۸ در حاشیهی اجلاس گروه دی ۸ گفت: «موسوی به منشأ الهام آن دسته از هموطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش بهسوی غرب هستند. او نمایندهی بسیاری از افراد است که در خیابانها هستند و شجاعت فوقالعادهای از خود نشان میدهند. ».
این امر خارج از انتظار نبود؛ فلذا به گفتهی برخی از مسئولین دفتر و نزدیکان رهبر معظّم انقلاب، ایشان بارها برای گردانندگان حوادث پس از انتخابات پیغام صریح دادند که مرزتان را با بیگانگان مشخّص کنید.
علاوه بر اینکه، آقا پیش از انتخابات از آقای موسوی خواسته بودند مراقب گفتار و رفتارش باشد که دشمنان ملّت از آن سوءاستفاده نکنند؛ در همان ساعات اوّلِ پایان انتخابات نیز به او پیغام خصوصی دادند که «این را شما دارید شروع می کنید، امّا نمی توانید تا آخر کنترل کنید؛ میآیند دیگران سوءاستفاده می کنند. ».
همچنین در ملاقات روز یکشنبه ۲۴ خرداد با یادآوری هشدار فوق، از او میپرسند چرا در برابر سوءاستفادهی دشمن موضع نمی گیرید؟ پرسشی که تاکنون بیپاسخ مانده است و خاطرهی تلخ استعفای ناگهانی آقای موسوی از سمت نخستوزیری را به یاد میآورد.
در نیمهی شهریورماه سال ۶۷ که کمتر از دو ماه از پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ توسّط جمهوری اسلامی ایران و عملیّات فروغ جاودان سازمان تروریستی منافقین با پشتیبانی دشمن بعثی نگذشته بود، آقای موسوی با استعفای خود همه را غافلگیر کرد.
امام خمینی(قدّسسرّه) و دیگر مسئولین از استعفای نخستوزیر بیاطّلاع بودند و پس از چاپ استعفا در روزنامهی جمهوری اسلامی، همگان از آن مطّلع شدند. چنین رفتاری بویژه نسبت به امام که بیدریغ هرگونه حمایتی را از وی به عمل آورده بودند بسیار تعجّببرانگیز و قدرناشناسی بود. از این رو، امام امّت هشداری عبرتآموز دادند: «همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیّت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوءاستفاده کنند. مردم ما ازاینگونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیدهاند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. »[۳]
* افسوس ...
در تحلیل رخدادهای پس از انتخابات ۸۸ باید از خلط دو مطلب اجتناب کرد؛ یکم اینکه فعّالیّت گسترده و سازمانیافتهی پس از انتخابات برای مقابله با نظام از سوی بیگانگان دنبال شده است، درنتیجه میتوانیم خطّ کلّی و مدیریّت آن را دارای منشأ خارجی بدانیم؛ و امّا مطلب دوّم اینکه اگر بخواهیم از این مسئله نتیجه بگیریم که عوامل داخلی نقشی نداشتهاند، پاک کردن بخشی از صورتِ مسئله است؛ زیرا فتنه نمی توانست در خلأ شکل بگیرد و اگر برخی از فعّالان سیاسی و خواص و نامزدها و حامیان آنها بهانه به دست دشمن نمی دادند، بیگانگان نمی توانستند غلطی بکنند. این جامعِ نظر رهبری به فتنه پس از انتخابات است.
در یکی از روزهایی که فتنه همچنان ادامه داشت، جلسهای با حضور سران قوا و برخی دیگر از مسئولین مرتبط با موضوع در حضور رهبر انقلاب تشکیل می شود؛ در آن جلسه آیتالله خامنهای رخدادهای پس از انتخابات را اینطور تحلیل می نمایند: این یک فتنهی عمیق است که توسّط یک مرکز فعّال و هوشمند هدایت میشود؛ این مرکز از گذشته وجود داشته و با نظام و انقلاب مشکل دارد؛ این مرکزیّت دنبال ضربه زدن بوده و از مسائل انتخابات حدّاکثر استفاده را هم کرده است. مسئلهی اینها، دولت و رئیسجمهور نیست، بلکه نظام است. این جریان میخواهد با نظام درافتد و نظام را به زانو درآورد.
در این جلسه که رئیسجمهور هم حضور داشته، یکی دیگر از حاضران در جلسه که مواضع مناسبی نیز در آن ایّام نداشت، از دو حزب و سازمان ساختارشکن و منحلشده نام می برد و می گوید: اینها مرکزیّت حوادث پس از انتخابات هستند؛ اگر با اینها برخورد شود قضیّه تمام میشود. آقا در پاسخ تأکید میکنند اینطور نیست که مرکزیّت جریان مقابله با نظام، این دو حزب و سازمان باشند؛ اینها حدّاکثر میتوانند پیادهنظام آن مرکزیّت باشند؛ طرّاحی، خیلی ریشهدارتر از این بحثها است؛ بخش عمدهی این مرکزیّت در خارج از کشور است؛ این مرکزیّت توانست حرفهای خود را از زبان بعضی چهرهها بزند، از زبان آقای ...، از زبان آقای ...، و تا حدودی از زبان آقای ...؛ این افراد و مجامعشان بلندگوی مرکزیّت فوق شدند. اگر این افراد و گروهها داخلِ کار نبودند مسائل تا این حد گسترش پیدا نمیکرد.
مداخلهی بیگانگان، نقض استقلال ملّت و کشور است. از این رو، در مواردی که پای حمایت بیگانگان در مسائل داخلی به میان میآید، برای رهبر انقلاب قابلقبول نبوده و نیست که ببینند مسئولین یا نخبگان به وظیفهشان در بیزاری نسبت به دشمن، کوتاهی می کنند و یا آن را نادیده میگیرند. کسانی که عهدهدار مسئولیّتی در حکومتهای ملّی شدهاند و یا به دنبال آن هستند (بویژه در سطوح کلان و تصمیمگیر) موظّف به دفاع از حاکمیّت ملّیاند و کوتاهی در دفاع از حاکمیّت ملّی و استقلال کشور ازجمله در برابر مداخلات بیگانگان، نقض مبانی حقوقی مسئولیّت است که حسب مورد، مشروعیّت و صلاحیّت فرد را مخدوش میکند.
از نظر ایشان، این کوتاهی، خود جرمی مستقل و گناهی نابخشودنی است؛ کمااینکه به گفتهی یکی از مسئولین دفتر رهبر انقلاب، در جریان رفتوآمدهای گوناگون و متعدّدی که افرادی از جریانهای سیاسی و حامیان نامزدهای چهارگانهی ریاستجمهوری در سال ۸۸ به دفتر رهبر انقلاب داشتند، بعدازظهر یکی از روزهای تیرماه که هنوز یک ماه از انتخابات نگذشته بود، وقتی آقا از ملاقات رئیس ستاد انتخاباتی آقای موسوی با یکی از مسئولین دفترشان مطّلع شدند، فرموده بودند که اینها واقعاً نمی فهمند چه کار زشت بزرگی کردهاند؟ صرفنظر از آنچه تا انتخابات شد، همین اعلام مخدوش بودن انتخابات بدون هیچ دلیل و سپس به میدان کشیدن مردم و کارهایی که امروز دشمن را به طمع انداخته، کم جرمی است که حالا بعضاً طلبکار هم هستند!؟
در همان روزهای نخست برافروخته شدن آتش فتنه، یکی از افراد مشهور نامهای به رهبر انقلاب می نویسد و ادّعاهایی را مطرح می کند از سنخ آنچه کموبیش همان فرد و دوستانش در جامعه منتشر کرده بودند.
آقا برای نویسنده پیام میدهند و از جمله او را در برابر این پرسش قرار میدهند که مگر نمیگویید راهپیمایی ۲۵ خرداد راهپیمایی سکوت بود؛ چرا حمله به بسیج و تلاش برای تصرّف آن و دستیابی به اسلحهی موجود در پایگاه را محکوم نکردید؟ چرا وقتی حمایت مقامات آمریکایی و صهیونیستی را دیدید، از آنها اعلام بیزاری نکردید؟
اگر فقط همین دو پرسش رهبری انقلاب را پاسخ میدادند، برادریشان را با انقلاب و مردم ثابت کرده بودند. افسوس که چنین نکردند و خود و کشور و ملّت را به دردسر انداختند.
البته در این میانه، کم نبودند افرادی که از موضع نظام یا احساس مسئولیّت انقلابی و عقلی، تلاشهای وافری کردند تا آتش فتنه خاموش شود، امّا صدافسوس که همگی بینتیجه ماند. برای مثال به مذاکراتی اشاره می شود که با یکی از مسبّبان حوادث پس از انتخابات و از مسئولین سابق کشور صورت گرفته بود تا نامبرده پشت سر آرمانهای ملّت بایستد؛ او ابتدا این عذر را بازگو میکند که خود و دوستانش به گفتار و رفتار آقای احمدینژاد همچنان معترضند و نمیخواهند چنین تصوّر شود که اعتراض های خود را پس گرفتهاند.
گفته میشود شما میتوانید هر نظری درمورد عملکرد دولت داشته باشید و آن را در هر زمان و به هر نحو که لازم میدانید اعلام کنید؛ مطالبهی اصلی از شما این است که به شعارهای قانونگراییتان ملتزم باشید، از دخالتهای بیگانگان و تشنّجآفرینیها اعلام تبرّی کنید و به اردوکشیهای خیابانی پایان دهید. ابتدا این خواسته پذیرفته میشود و حتّی او متنی را هم تهیّه میکند امّا به دلایل نامعلوم هیچگاه حاضر به انتشار آن نمی شود.
این قبیل خیرخواهیها بهموجب این تصمیم بوده است که راه را برای بازگشت این افراد به آغوش نظام باز نگه دارند و خدا می داند که اگر به این تلاشهای بیوقفه و خداپسندانه و انقلابی، پاسخ مثبت می دادند چگونه نزد خدا و خلق، عزیز می شدند و در چه جایگاه مبرّز سیاسی و اجتماعی قرار می گرفتند.
ادامه این مطلب را در شماره های بعد دنبال کنید .