شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ |۲۱ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 23, 2024
انتخابات

حوزه/ چرا رهبر انقلاب در برابر ابطال انتخابات سال ۸۸ ایستادند؟ اگر فرد دیگری رأی آورده بود موضعشان تغییر نمی کرد؟ پاسخ آن است که ...

به گزارش خبرگزاری حوزه، به نقل از khamenei.ir، آنچه در پی می‌آید، چکیده روایتی مبتنی بر گزیده‌ی اخبار و مطالب درباره‌ی پیدا و پنهان فتنه‌ی ۸۸ است که به کوشش نویسنده‌ی «کتاب فتنه تغلب»، آقای علیرضا شمیرانی منتشر شده است.

* مردم رنجیده نشوند ...

یکی از مسائلی که حوادث پس از انتخابات را به فتنه تبدیل کرد و جمعی را به گمراهی کشاند، اقدامات مخرّبی مانند حمله به کوی سبحان و مسئله‌ی کهریزک و یا اهانت هایی بود که به برخی از علمای وارسته و انقلابی در قم شد و همین عامل اشتباه در تحلیل و انحراف در موضع و عمل بخشی از مسئولین و نخبگان دانشگاهی و حوزوی گردید.

به گفته‌ی یکی از معاونین دبیر وقت شورای‌عالی امنیّت ملّی، قبل از حادثه‌ی کهریزک گزارشی به آقا میدهند که وضع آنجا نامناسب است؛ ایشان دستور بررسی میدهند. این دستور، به دبیرخانه‌ی شورای‌عالی امنیّت ملّی و قوّه‌ی قضائیّه برای پیگیری ارجاع میشود. آقای مرتضوی دادستان وقت تهران مدّعی میشود که ما بررسی کردیم، این‌طوری نبوده است؛ ولی بعدها کمیته‌ای که آقای وحیدی وزیر اسبق دفاع هم عضوش بوده، پس از بررسی موضوع اعلام میکنند وضعیّت کهریزک نامناسب است.

با این سابقه، پس از انتقال برخی از بازداشت‌شدگان تظاهرات ۱۸ تیر ۸۸ به کهریزک، وقتی آقا از موضوع مطّلع میشوند، بلافاصله از طریق آقای حجازی به دبیر شورای‌عالی امنیّت ملّی پیغام میدهند: «شنیدم عدّه‌ای در آنجا هستند، بگویید ولو اینکه جای دیگر هم برای نگهداری ندارند، همه را آزاد کنند». در حالی که لابد از نظر ضابطین انتظامی و قضایی اتّهامی متوجّه این افراد بوده که بازداشت شده‌اند. البته متأسّفانه به دلیل تعلّل در اجرای دستور، آن حادثه‌ی ناگوار رخ داد؛ امّا پس ‌از آن، ظرف کمتر از یک ماه یعنی قبل از نیمه‌ی مرداد، اقداماتی انجام میشود مانند تعطیلی کهریزک و برکناری برخی افراد و تشکیل پرونده‌ی قضایی برای آنها و...؛ نهایتاً در اسفندماه ۸۸ نیز عاملان آن محاکمه و محکوم میشوند.

پس از آن‌هم با شکایت خانواده‌ی دو تن از مقتولین، آقای مرتضوی دادستان وقت تهران نیز محاکمه و پس از بررسی در دادگاه بدوی و تجدیدنظر، محکوم و در اردیبهشت سال ۱۳۹۷ روانه‌ی زندان میشود.

از سوی دیگر یکی از نتایج مهمّ دنبال نکردن اعتراض به انتخابات از مجرای قانونی (صرف‌نظر از استنادات و اتقان ادّعاها)، برهم خوردن نظم عمومی و کشانده شدن پای نیروهای مجری و حافظ نظم و امنیّت در جامعه است. متأسّفانه در سال ۸۸ چنین شد و درنتیجه، بعضاً تر و خشک باهم سوختند. در مواردی برخوردهای خشنی با مردم عادی صورت گرفت و در مواردی هم نیروهای برقرارکننده‌ی نظم و امنیّت فحش و کتک خوردند تا توانستند آرامش را به صحنه بازگردانند.

در یکی از دیدارهای فرمانده‌ی وقت و جمع محدودی از مسئولین نیروی انتظامی با رهبر انقلاب، ایشان نظرِ راهگشایی را مطرح کردند: ما باید همیشه نیمه‌ی خالی لیوان را هم ببینیم وگرنه برنامه‌ریزی برای پر کردن این نیمه نمی کنیم. نیروی انتظامی با هیچ‌کس از نیروهای نظامی قابل مقایسه نیست. در مرز، دشمن معلوم است و اطّلاعات میتواند وضع آنها را معلوم بکند؛ لکن در تهران معلوم نیست دشمن کجا است، چه میکند؛ باید شما مطّلع باشید دشمن کجا است و با آگاهی دنبال او بروید. با دشمن به‌عنوان مخالف مردم مواجه شوید نه دشمن خودتان. اگر این‌طور مواجه شدید، آن موقع مردم را از خود میدانید؛ وگرنه ممکن است چاقوی جرّاحی شما به‌جای بیرون کشیدن غدّه‌ی سرطانی، بخشی از غدّه را با بخشی از بدن جدا کند. طوری برخورد بکنید که مردم رنجیده نشوند. شناخت دشمن از دوست خیلی مهم است. مراقبت کنید که اتّفاقات تلخ نیفتد. اقتدار نیروی انتظامی یکی از واجبات است و درستی عمل نیروی انتظامی هم یکی از واجبات است.

امّا به‌رغم همه‌ی تدابیر و مراقبتها و سفارشها، پیامدهای ناشی از برخورد با برهم‌زنندگان نظم و امنیّت در جامعه موجب شده بود که ذرّه‌ای از دغدغه و نگرانی رهبر انقلاب نسبت به آنچه در صحنه میگذرد کاسته نشود؛ تا جایی که ایشان در جمع محدودی نقل میکنند: «بنده همان روزهایی که [حوادث پس از انتخابات] در جریان بوده مکرّر التجاء کردم به پروردگار عالم، پناه بردم. چون بالاخره یک کسی کتک بخورد، یکجایی‌اش زخمی بشود، خونی ریخته بشود، واقعاً برای من طاقت‌فرسا است. نماز حضرت صاحب‌الزّمان خواندم، توسّلات فراوان داشتم برای اینکه این چیزها پیش نیاید. »

فتنه به شرایطی میگویند که افراد نتوانند حق را از باطل تشخیص بدهند و به اشتباه بیفتند. وقتی اقداماتی تحت پوشش تدیّن و انقلابی‌گری و دیگر عناوین مقدّس صورت میگیرد، منجر به ممزوج شدن حق و باطل میشود؛ کارهایی که هم مشکوک بود و هم بشدّت شبهه‌زا و طیف وسیعی از نخبگان و بخشی از مردمی را که از ماجرا مطّلع میشدند مسئله‌دار میکرد. اضافه بر این خسارت بزرگ، اهمّیّت بیشتر این بخش پنهان فتنه، آن بود که حاشیه را بر متن حاکم میکرد؛ مسئله‌ی اصلی را تحت تأثیر مسائل فرعی قرار میداد. مسئله‌ی اصلی، دروغ‌گویی و کشاندن مردم به خیابانها و مشوّش کردن اذهان بخشی از جامعه و ستیز مستبدّانه در برابر قانون و صاف کردن جادّه برای طمع دشمنان ملّت و فرصت‌سازی برای دراز شدن زبان ناپاک خائنین به ملّت و فراهم‌سازی فشارهای بیگانگان بر کشور و امثال این جرائم سنگین بود. در چنین شرایطی، اقدامات مخرّب در کهریزک و کوی سبحان و... اذهان عمومی خواص و حتّی برخی از مسئولین را منحرف میکند و وقت و انرژی زیادی از مجلس و قوّه‌ی قضائیّه و دستگاه‌های انتظامی و امنیّتی و دبیرخانه‌ی شورای‌عالی امنیّت ملّی و حتّی بخشی از وقت و تدابیر رهبر انقلاب را برای زدودن این‌گونه وصله‌های ناچسب از دامن پاک جمهوری اسلامی، به خود معطوف میکند.

متأسّفانه در آن شرایط، دوستانی از سرِ نادانی یا غفلت و بی‌بصیرتی و عدم تشخیص مسائل اصلی از مسائل فرعی و یا حاکم شدن نفسانیّت و یا به علّت قبیله‌گرایی سیاسی و... در دام دشمنان دانا و وابستگان آنها افتادند. هرچند روشنگری‌های پی‌درپی رهبر انقلاب موجب شد برخی از خواص و مسئولین ولو با تأخیر، به خود آیند و جبران مافات کنند؛ اما برخی دیگر، همچنان اندر خم یک کوچه مانده‌اند.

* مشکوک نیست؟

کشته شدن ندا آقاسلطان و یا ماجرای ترانه موسوی و... نیز از اقدامات مشکوکی بود که موجب تقویت و گسترش فتنه شد؛ زیرا پروژه‌ی کشته‌سازی، یک خطّ کاری و تکنیک عملیّات روانی ظالمانه‌ای بوده که همواره در چنین شرایطی به وقوع پیوسته است. آیا اینکه فردی به نام ندا آقاسلطان (که ممکن است در آن ماجرا نقشی نداشته باشد) در خیابان به ضرب گلوله کشته میشود و بلافاصله فیلم آن از رسانه‌های بیگانه پخش میشود مشکوک نیست!؟ آیا اینکه افرادی در بالای پشت‌بام‌های منازل با شلّیک گلوله کشته میشوند، درحالی‌که به گفته‌ی یکی از مسئولین قرارگاه ثارالله که طبق مصوّبات مراجع قانونی مسئولیّت امنیّت تهران را برعهده داشت، هیچ‌یک از نیروهای انتظامی و امنیّتی، حقّ استفاده از سلاح گرم را نداشته‌اند و در تحقیقات نهادهای مسئول نیز مشخّص میشود که هیچ مأمور انتظامی یا امنیّتی نقشی در کشته شدن این افراد نداشته‌اند، مشکوک نیست!؟ آیا مجلسِ ختم گرفتن برای افرادی که وجود خارجی نداشتند و طرح شایعاتی ضدّ دینی و ضدّ اخلاقی در پرونده‌هایی مثل سعیده پورآقائی و ترانه موسوی مشکوک نبود!؟ آیا اینکه در تظاهرات آرام و بدون طرح شعار و اقدام ضدّ امنیّتی در بیست‌وپنجم خرداد، ناگهان بخشی از جمعیّت به سمت پایگاه بسیج کشیده میشوند و عدّه‌ای برای تصرّف پایگاه و خلع سلاح نیروهای مستقر، ابتدا با کوکتل مولوتف به پایگاه حمله‌ور شده و سپس از دیوار پایگاه بالا میروند و در همین حین، از پشت (دقّت کنید از پشت) یعنی از میان جمعیّت به طرفشان شلّیک میشود و تعدادی کشته میشوند، مشکوک نیست!؟ آیا این اتّفاقات جز با برنامه‌ریزی قبلی و ضدّ انقلابی ممکن است؟

با این همه، رهبر انقلاب صرف‌نظر از منشأ داخلی یا خارجی حوادث، نسبت به اتّفاقات ریزودرشت حسّاسند و مسائل را پیگیری و در صورت لزوم، مسئولین مربوطه را مؤاخذه میکردند.

مثلاً در تیرماه ۸۸ وقتی گزارشی از جلسات دبیرخانه‌ی شورای‌عالی امنیّت ملّی به ایشان ارائه میشود، نکاتی را متذکّر میشوند و مواردی را مطالبه میکنند؛ ازجمله اینکه به دبیرخانه گفته شود مسئله‌ی کوی دانشگاه چه شد؟ مشخّص شود موضوع ندا آقاسلطان چیست؟ تیراندازی‌ها مشخّص شود کار چه کسی بوده است؟ دو نفر از این دستگیرشده‌ها فرزند آقای روح‌الامینی و آقای کامرانی جوان هجده‌ساله بودند که پدرشان نامه نوشته است، مسئله چیست؟ برای چه آنها را به کهریزک بردند؟

اوّلاً باید توجّه داشت که این موارد هرکدام به‌طور مستقل یک فتنه بود و قابلیّت هزینه‌سازی زیادی داشت و مثل کلاف سردرگم، حلّ مسئله را برای مسئولین مربوطه پیچیده میکرد. ثانیاً وقتی رهبر انقلاب میگویند نباید اجازه داد این قبیل حاشیه‌ها حاکم بر متن شود، به‌هیچ‌وجه به معنای بی‌اعتنائی نسبت به این مسائل نبوده، بلکه ایشان با لحنی قاطع مسئولین را خطاب میکنند و از آنها پاسخ میخواهند.

حتّی ایشان نسبت به رسیدگی به وضعیّت خانواده‌های افراد کشته‌شده در حوادث پس از انتخابات نیز حسّاس بوده و از یکی از مسئولین دفترشان میخواهند این مسئله را پیگیری نمایند و او هم از طریق معاون اجرائی رئیس‌جمهور و رئیس بنیاد شهید این مأموریّت را دنبال میکند.

نکته‌ی حائز توجّه در این موضوع، حسّاسیّت آقا است. هرچند نیروهایی که در دفاع از انقلاب در آن حوادث کشته شدند مظلوم بودند، امّا تأکید رهبر انقلاب، رسیدگی به وضعیّت همه‌ی خانواده‌های کشته‌شده‌ها بوده است، نه فقط طرف‌داران نظام؛ یعنی حتّی آقا تأکیدشان بر رسیدگی به وضعیّت خانواده‌ی کشته‌شده‌هایی هم بود که در دفاع از انقلاب به صحنه نیامده و یا در معارضه با نظام به خیابانها آمده بودند؛ و این رویّه‌ای است که در سیره‌ی ایشان نهفته است.

رهبر انقلاب در سفری استانی که در اردیبهشت سال ۸۸ به کردستان داشتند، در جمع مردم سنندج صراحتاً فرمودند هم کسانی که در برابر گروهکهای ضدّ انقلاب و ضدّ مردم در سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی در کردستان به شهادت رسیدند مظلوم بودند و هم کسانی که توسّط آن گروهکها به مقابله‌ی مسلّحانه با جمهوری اسلامی کشیده شدند مظلوم بودند.

* مسأله‌سازی رئیس‌جمهور

یکی دیگر از اموری که بر پیچیدگی اوضاع می‌افزود و آن را باید یکی از ابعاد فتنه‌ی ۸۸ محسوب کرد، برخی از مسئله‌سازی‌هایی بود که از سوی دولت انجام میشد.

مقصود از مسئله‌سازی، اصرار بر استفاده از آقای مشایی در سمت معاونت اوّلی رئیس‌جمهور و مقاومت پرهزینه در برابر خیرخواهی رهبر انقلاب در آن شرایط بغرنج است که به عزل دو وزیر توسّط رئیس‌جمهور هم منجر شد؛ یعنی در وضعیّتی که کشور با تبعات امنیّتی خطرناک ناشی از فتنه‌ی پس از انتخابات دست‌به‌گریبان بود، وزیر اطّلاعات عزل میشود. این حاشیه‌سازی‌ها ضمن اینکه مشکلات واقعی را بر سر راه دفع فتنه ایجاد میکرد، میتوانست به انحراف در تشخیص حق از باطل و شناخت راه از چاه منجر شود، حاشیه را بر متن حاکم کند و بخشی از انرژی نظام را متوجّه خود کند که متأسّفانه چنین شد.

اگر به بیانات آن زمان رهبر انقلاب مراجعه کنیم می‌بینیم که یکی از محورهای اصلی تأکید ایشان، تبیین و روشنگری نسبت به انتخابات و مسائل پیرامون آن بوده است.

آقا در دیدارهای کاری‌شان هم مؤکّداً از رؤسای قوا و مسئولین نهادهای مختلف میخواستند سکوت نکنند و با متانت و استدلال و البتّه صراحت و قاطعیّت با جامعه بویژه نخبگان سخن گویند. براین‌اساس مناسبت تنفیذ حکم دهمین دوره‌ی ریاست‌جمهوری که در آن جمعی از شخصیّتها از سراسر کشور به تهران دعوت شده بودند، فرصت خوبی برای تأمین خواست ایشان مبنی بر تبیین مسائل مربوط به انتخابات بود؛ فلذا جلسه‌ای قبل از مراسم تنفیذ با حضور جمعی از اعضای خبرگان در دبیرخانه‌ی شورای‌عالی امنیّت ملّی تشکیل میشود تا درباره‌ی مسائل انتخابات هم‌اندیشی شود.

در ابتدای جلسه آقای جلیلی شروع میکند به تبیین ابعاد پیچیده و خطرناک فتنه و راهکارهایی را برای روشنگری مطرح میکند و از علمای حاضر درخواست میکند نظراتشان را بگویند.

ابتدا آقای علم‌الهدی شروع به سخن میکند و فارغ از طرح موضوع جلسه میگوید: آقای جلیلی! چرا آقای احمدی‌نژاد برای آقای مشایی حکم معاون اوّلی را زد؟ بعد آقای فاکر و آقای حسینی بوشهری و آقای سیّداحمد خاتمی و... شروع میکنند از همین نوع مباحث را مطرح کردن و تقریباً وقت جلسه به مسئله‌ی آقای مشایی میگذرد؛ یعنی حاشیه‌سازی رئیس‌جمهور وقت، حتّی ذهن و وقت این آقایان را که موضع صریح و درستی نسبت به فتنه داشتند به خود مشغول میکند و مانع از تمرکز اذهان بر مسئله‌ی اصلی میشود.

* چند پرسش بنیادین

برخی پرسش‌های ویژه در زمینه فتنه ۸۸ و عملکرد رهبر انقلاب در این زمینه، میتواند منشأ تحقیقات کاربردی و شخصیّت‌شناسی و تجزیه‌وتحلیل سیاست و رهبری دینی در ایران شود. البته نباید انتظار داشت که در این مجال کوتاه ابعاد مختلف نظری و مستندات عینی آن بازگو شود؛ ولی در این خصوص به چند سرفصل مهم در قالب سؤال و سپس جواب موجَز آن برای اندیشیدن و بررسی بیشتر اشاره میشود:

نخست: چرا رهبر انقلاب در برابر ابطال انتخابات سال ۸۸ ایستادند؟ اگر فرد دیگری رأی آورده بود موضعشان تغییر نمی کرد؟ پاسخ آن است که به همان دلیلی که ایشان در برابر تقاضای ابطال انتخابات در دوّم خرداد (که از سوی وزیر اطّلاعات دولت آقای هاشمی رفسنجانی درخواست شده بود) ایستادند و با طرح‌کننده‌ی تقاضای ابطال انتخابات به تعبیر خودشان آن‌چنان برخورد کردند که هنوز فراموش نشده است. آیا کسی حتّی از طرف‌داران آقای خاتمی میتواند مدّعی شود که مخالفت ایشان به دلیل رأی آوردن آقای خاتمی بوده است؟ آیا پس از برگزاری انتخابات مجلس ششم در سال ۷۸ و رأی آوردن ساختارشکن‌ترین نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تهران، ایشان با ابطال نتیجه‌ی انتخابات تهران به دلیل فقدان مستندات کافی مخالفت نکردند؟ (نتیجه‌ی بازشماری حدود بیست درصد از آراء، بیانگر تخلّفاتِ غیر مؤثّر بر نتیجه‌ی کلّی بود و تغییر اندکی را به دنبال داشت). آیا ایشان به لیست ساختارشکن نامزدهای تهران رأی داده بودند که به دلیل اعلام رأی‌آوری آنها، از نتیجه‌ی انتخابات دفاع میکردند؟ اگر برای ایشان رأی‌آوری زید و عمرو موضوعیّت داشت چرا در همان انتخابات دوّم خرداد به‌جای اصرار بر مشارکت حدّاکثری و انتخاب آزاد مردم، به پیشنهاد انتخابات با مشارکت محدود توسّط برخی از افرادی که در سال ۸۸ طرف‌دار رأی مردم شدند تن ندادند؟ اگر دفاع از انتخابات، به علّت این بود که آقا فرد پیروز را می‌پسندیدند، پس از انتخابات سال ۹۶ در بیانات عمومی و علنی خود، سخن اعتراضی برخی از افراد شاخص را بازگو نمیکردند که عدّه‌ای میگویند چرا همه‌ی مردم را دعوت به مشارکت حدّاکثری کردید که نتیجه‌اش ناپسند باشد و آنگاه در دفاع از دعوت و تشویق همه برای شرکت در پای صندوقهای رأی، پاسخ خودشان را به این قبیل دیدگاه‌ها بازگو نمیکردند که خُب شما هم کاری کنید که مردم به فرد مورد پسندتان رأی دهند... در همه‌ی انتخاباتی که جمعی به نتایج اعلام‌شده‌ی آن اعتراض داشتند، ایستادگی نظام بر دفاع از رأی مردم استوار بوده است، نه تأیید فرد یا افراد منتخب؛ اگرچه در برخی از این انتخابات افرادی رأی آورده باشند که حتّی رهبری نظام هم گفتمان و یا ممشایشان را قبول نداشته باشند. چون جمهوری اسلامی باید امانت‌دارِ رأی مردم به‌عنوان حقّ‌النّاس باشد و نه آنچه این‌وآن و حتّی خودش میخواهد و می‌پسندد.

دوم: اگر ایستادگی رهبر انقلاب در برابر ادّعای تقلّب برای جلوگیری از تغییر نتیجه‌ی آراء بود، چرا مدّعیان تقلّب (حتّی با وجود حضور افرادی همچون دکتر گودرز افتخار جهرمی که پیشینه‌ی روشنی در هماهنگی فکری و سیاسی با جریان مخالفِ فرد پیروز در انتخابات داشت) حاضر نشدند به بازشماری صندوقها تن دهند؟ مگر وقتی در پایان جلسه‌ی نمایندگان ستادهای نامزدهای انتخابات، نماینده‌ای از ستاد آقای کروبی خطاب به رهبر انقلاب میگوید شما به شورای نگهبان بفرمایید بازشماری با حضور نمایندگان نامزدها انجام شود، رهبر انقلاب ضمن بلااشکال دانستن آن از چند تن از اعضای شورای نگهبان که در جلسه حاضر بودند نخواستند طبق پیشنهاد داده‌شده عمل کنند؟ چرا نامزدهای معترض از انجام آن سر باز زدند؟

سوم: رهبر انقلاب بی‌دریغ و به‌طور کامل از همه‌ی رؤسای جمهور در دوران مسئولیّتشان دفاع کرده‌اند؛ چه آنها که گفتمانشان را قبول نداشتند و چه آنها که مانند رئیس‌جمهور نهم، گفتمانشان را منطبق با آرمانهای انقلاب و امام می دانستند و اتّفاقاً چون برای ایشان، گفتمان امام و انقلاب اصالت داشت ابائی نداشتند که آشکارا نسبت به عملکردهای مغایر با گفتمان انقلاب وی موضع بگیرند و واکنش نشان دهند. علاوه‌برآن نباید این بیان صریح آقا را از یاد برد که رهبری از مواضع و اقدامات سنجیده و طبق موازین عقلانی و انقلابی و شرعی و قانونی رؤسای جمهور و دولتها دفاع میکند و نه هر موضع و اقدامی.

سال ۸۸ در جلسه‌ای یکی از دولتمردان کنونی، برخی دیدگاه‌های انتقادی نسبت به حمایت آقا از رئیس‌جمهور را بازگو و خطاب به رهبر انقلاب میگوید دوستان ما معتقدند باتوجّه‌به هزینه‌هایی که آقای احمدی‌نژاد برای کشور و رهبری ایجاد کرده و اینکه دغدغه‌ی حضرتعـــــالی حمایت از گفتمان انقلابی بوده است و نه حمایت از شخص آقای احمدی‌نژاد، آیا امکان این وجود نداشت که فرد دیگری با گفتمان انقلابی را با هزینه‌های کمتر پیدا کرد و با سرمایه‌گذاری، او را وارد صحنه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری کرد؟

رهبر انقلاب ضمن شرح چرایی و چگونگی حمایت از رؤسای جمهور و دولتهای مستقر اظهار میدارند: «از آقای احمدی‌نژاد که من در طول این چهار سال حمایت کردم، همان‌طوری که شما نقل کردید از قول دوستان، همیشه حمایت از آن مطالبی بوده که در عمل او یا اظهارات او معتقد بودم از اصالتهای انقلاب است. این چیزی بوده که خودم را موظّف میدانستم که از اینها حمایت کنم... از رؤسای جمهور من همیشه حمایت کردم حتّی از رئیس‌جمهوری که ممشایش را قبول نداشتم همیشه حمایت کردم... حمایتهای من از [او] حمایت از مبانی است؛ به قول شما حمایت از گفتمان است، نه از شخص... ص. [شما میگویید] آیا کس دیگری نبود که روی او سرمایه‌گذاری کنید؟ اگر کسی به‌طور طبیعی می‌آمد چه اشکالی داشت [امّا] من کسی را تربیت نمیکنم برای ریاست‌جمهوری؛ این نه جزو وظایف من است و نه میتوانم این کار را بکنم... من این کار را نمیکنم، نمیشود هم بکنم، معنی هم ندارد. »

آیا همین که در آن شرایط طوفانی، رهبر انقلاب از رئیس‌جمهور وقت میخواهند بنا بر مصالحی، از فردی برای سِمت معاون اوّلی استفاده نکند، جز این است که نشان میدهد آقا با هیچ‌کس عقد اخوّت نبسته‌اند؛ خواه رئیس‌جمهور مستقر باشد یا رؤسای جمهور و مجلس و نخست‌وزیر سابق، خواه این جریان سیاسی باشد یا آن جریان سیاسی؟ آیا این نوع برخورد ایشان، درمورد دیگر رؤسای جمهور و حتّی مسئولین دیگر، بی‌سابقه نیست؟ رهبر انقلاب در اوج دوران فتنه در جلسه‌ای یادآوری نمودند که دأب من این نبوده است که در جلسه‌ای علنی و در حضور فرد مسئولی، از همان فرد انتقاد کنم و کارش را نادرست بشمارم ولی در خطبه‌های نماز جمعه این کار را کردم و اقدام آقای احمدی‌نژاد در مناظره‌های انتخاباتی را نفی و از آن انتقاد کردم. ایشان که قبل از مناظره‌ها احتمال داده بودند آقای احمدی‌نژاد بنا دارد از اشخاصی نام ببرد، به‌طور مشخّص آقای احمدی‌نژاد را از این کار نهی کرده بودند. علاوه‌برآن، در حرم امام خمینی(قدّس‌سرّه) نیز قبل از اینکه رهبر انقلاب برای ایراد بیاناتشان در جایگاه قرار گیرند با ناراحتی به آقای احمدی‌نژاد عتاب کردند: مگر من به شما نگفته بودم که از افراد اسم نبرید؟ چرا اسم بردید؟ نکته‌ی جالب دیگر اینکه پس از پایان بیانات رهبر انقلاب و به هنگام ترک حرم امام، آقای هاشمی رفسنجانی که از سخنان رهبر انقلاب خوشحال به نظر میرسید به یکی از فرزندان رهبر انقلاب میگویند صحبتهای آقا انصافاً خیلی خوب و کامل بود. همچنین می‌دانیم به‌رغم آنکه آقای هاشمی رفسنجانی از ابتدا موضع منفی نسبت به دولت نهم داشته و آقای احمدی‌نژاد نیز در جریان مناظره‌های انتخاباتی، محوریّت مخالفت با خودش و حتّی اداره‌ی آقای موسوی را به آقای هاشمی نسبت داده بود، رهبر انقلاب مجدّداً آقای هاشمی را پس از انتخابات سال ۸۸ به‌عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کردند.

ادامه این مطلب را در شماره های بعد دنبال کنید و از دست ندهید.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha