به گزارش خبرگزاری حوزه، آیتالله حسن ممدوحی در صفحه ۳۲۱ و ۳۲۲ کتاب «شهود و شناخت» به شرح دعای هفتم صحیفه سجاده پرداخته است؛ در ادامه متن این شرح را بخوانید :
فراز اول
یا من تحل به عقد المکاره: ای کسی که پیچیدگی ناگواریها فقط به وسیله او حل میشود، ای کسی که برندگی سختیها را او میشکند وای آن که روی آوردن به سوی آسایش را از او تمنا میکنیم! فقط به قدرت تو هر دشواری هموار است و تنها سبب ساز، لطف عام تو میباشد.
عقدههای روحی انسان آن چنان پیچیده است که در روان شناسی جدید بعضی را غیر قابل حل و بعضی را بسیار مشکل تشخیص داده اند و توان علاج آنها را در مرزی دانسته اند که از عهده بسیار کمی از متخصصین بر میآید. پیچیدگی بسیاری از گرفتاریها پیچش نظام روحی افراد است، ولی خدای متعال گرههای کوری که به دست هیچ کس باز نمیشود را به آسانی میگشاید و میداند که چگونه باید بندگان مبتلا و گرفتار را به سامان برساند.
این جاست که یاس و ناامیدی انسان زایل میشود، زیرا با کرم او همه چیز حل میگردد و کمترین نگرانی در کار نخواهد بود. زیرا کلید همه اسرار گره خورده عالم در ارتباط با تدبیر حکیمانه خداوند قرار دارد.
ای دل آر سیل فنا بنیاد هستی بر کند / چون ترا نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن / این سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
پس، گذشته از آن که گشایش هر در بستهای به ید قدرت اوست، شکنندگی مصائب و حاد بودن آنان نیز در برابر قدرت و پشتیبانی او کند گردیده و از کنار زندگی بدون هیچ گونه اصطکاکی عبور خواهد کرد، و به همین دلیل حضرت فرموده که فقط به وسیله تو خروج از وادی غم میسور است و هیچ چیز برای تو مشکل نیست.
عبارت آخر این فراز از دعا، جالبترین قسمت آن است که فرمود: تسببت بلطفک الاسباب؛ یعنی نظام جبری علت و معلولی در سلطهی قدرت تو ضرورت و جبر پیدا کرده و همه سببها و علتها به تو باز میگردد؛ به دیگر بیان: خدای متعال خود سبب ساز است، یعنی علت و معلول و رابطهای بین این دو جملگی در قبضه قدرت اوست و هیچ چیز یا کس دیگر بر آن حاکم نمیباشد. تنها اوست که محکوم هیچ ضرورتی نخواهد بود، بلکه هم چنان که قرآن کریم فرموده: «و انا فوقهم قاهرون» [۱] بدین سان است که در قلب و خاطر بندگان صالح خدا یاس و نومیدی از بن و ریشه خشکیده و هیچ گاه بن بست در زندگی آنان معنی ندارد.
فراز دوم
تنها به قدرت تو و حاکمیت تو همه چیز برقرار است و بر حسب اراده تو تمام موجودات در مجاری خود جاری هستند و در صورت اراده تو، جملگی آنها بدون آن که نهی شان کرده باشی از کار باز میایستند! در مهمات زندگی و گرفتاریهای درد آور آن فقط تو فریاد رس هستی! فقط آنچه را که تو سامان دهی و موانعی را که تو بر طرف کنی رهایی از آنها حاصل میشود.
قضا در اصطلاح علم کلام، عبارت از حتمیت نظام موجود عالم است؛ امری است که باید باشد و تخلف ناپذیر است. به طوری که با احکام و روابط و قواعد حتمیه آن به مبارزه و مقابله نمیتوان پرداخت و هرگونه مبارزهای با واقعیات آن محکوم به شکست است. پس، قضا به معنی حتمیت و قطعی بودن موجودات و جریانهای گوناگون و روابط بین آن هاست که امورات آن فقط به دست خداوند متعال است و هیچ کس دیگری را در این فعل و انفعالات تکوینی سهمی نیست.
اراده خدا نیز عبادت از مبدئیت موجودات است که دارای نظام اصلح است و غیر اصلح بر حسب سایر موجودات را اداره نمیفرماید. پس وجوب و حتمیت موجودات عالم از جناب حق است که با علم به نظام احسن آن ها، یکایک را در مجرای اصلی خود قرار داده است.
پس موجودات به محض وجوب مصلحت، در خارج یافت شوند؛ بدون آن که هیچ حاجتی به قول داشته باشند و با نداشتن مصلحت لازم، متحقق نمیشوند، بدون این که به نهی و بازدارندگی نیازی وجود داشته باشد.
اصول زندگی ما دارای آن چنان امتیازاتی است که با نبودن هر یک از آن ها، جز پریشانی چیز دیگری نصیب نخواهد بود. پس در مهمات زندگی جز از او حاجتی نخواهیم داشت، برای استحکام همان اصول است که آنکه دارای بینش و آگاهی بیشتری است جز به سوی خدای بزرگ که منشا تمامی خرد و کلان هستی است حرکت نمیکند؛ لذا اگر انسان این واقعیت را شناخت، در بر طرف شدن نابسامانیها جز به مبدئیت متعالی به کس دیگری متوسل نمیگردد.
فراز سوم
و قد نزل بی یا رب ما قد تکاذنی ثقله: خدایا، گرفتاریهای وارد شده بر من، سخت مرا به زحمت انداخته و باری که بر دوشم فرود آمده وامانده ام ساخته، و تو با تمام قدرت و تسلط خود آنها را متوجه من ساخته ای؛ و هرگز آنچه را که تو اراده فرمایی، کس را نرسد که مانع آن باشد و هر در را که تو بسته ای، هرگز بازکنندهای ندارد و آن دری را که تو باز فرمایی بستن آن در توان کسی نیست و هر چه را تو آسان فرمایی، مشکل نباشد و هر فردی که تو پریشان سازی یاری نخواهد داشت.
شداید و گرفتاریها و حوادث ناگوار گاهی چنان انسان را خسته و ناتوان میکنند که تمام توان خود را از دست داده و تحمل کمترین فشار درونی و بیرونی را ندارد، و در مسیر زندگی خود جز تاریکی و یاس و ناامیدی چیزی نمیبیند و درهای نجات را بر خود بسته میانگارد.
پریشانی ایام نیز گاهی بدان جا میانجامد که کسانی که به خدا ایمان ندارند و یا توکل مناسبی در آنان نیست را به خودکشی و خاتمه دادن به زندگی میکشاند؛ یعنی آنان ترک زندگی را بر خود زندگی ترجیح میدهند؛ ولی آنان که به خدای متعال یعنی قدرت حکیمانه برتر و نیروی لایزال غیر متناهی امیدوارند، هرگز شداید زندگانی بر آنان غالب نمیگردد؛ لذا به هر مقدار که حوادث ناگوار آنان را احاطه کند، نه تنها امیدشان به یاس تبدیل نمیشود، بلکه قدرت فوق العادهای از ایمان به دست میآورند که آن را سپر حوادث قرار میدهند.
همین نکته است که سبب تقویت ضریب نیرو در افراد با ایمان میشود و لذا قرآن کریم فرموده: «إِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صابِرونَ یَغلِبوا مِائَتَینِ» [۲] نیروی بیست نفر انسان مؤ من متوکل، بیش از نیروی دویست نفر و غالب بر آنان خواهد بود، زیرا آنان در مکتب اهل بیت تربیت شده اند و معتقدند که و لا صارف لما و جهت و لا مغلق لما فتحت [۳] آنچه را او به سویی حرکت دهد هرگز مانعی بر سر راهش نخواهد بود و آن در را که او ببندد، هرگز کلیدی نخواهد داشت؛ و لا ناصر لمن خذلت [۴] و آن کس را که در حریم نصرت و یاری تو قرار نگیرد، هرگز یاوری نخواهد داشت؛ و لذا در آیه کریمه آمده است: ان ینصرکم الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذالذی ینصرکم من بعده. [۵]
فراز چهارم
فصل علی محمد و آله و افتح لی یا رب باب الفرج: خدایا، بر محمد و آلش درود فرست و به قدرت خود گشایش را نصیبم فرما. فراگیری پریشانی و غم را در هم شکن و به شکوههای من حسن نظر بفرما و شیرینی اجابت درخواست هایم را به من بچشان و از درگاه منیع خود رحمت و گشایش گوارایی نصیب فرموده و گشایش دشواریها را بر من سریع و آسان بگردان.
در فراز قبل، امام (ع) توجه گرفتاری و شدت نگرانیها به خویش را بر شمرد و ضعف خود را نسبت به تحمل آنان بیان داشت. در این فراز، حضرت بر محمد و آلش درود فرستاده و از خدای متعال درخواست فرج و گشایش و رفع غم و هم از خویش را فرموده است.
اما این که قبل از بیان حاجت بر محمد و آلش درود فرستاده سرش آن است که خداوند متعال حتما درود بر پیامبر را به اجابت میرساند؛ زیرا قابلیت از طرف پیامبر و اهل بیت آن بزرگوار تمام شده است و فاعلیت نیز در خدای متعال کامل میباشد. از این رو اجابت حتمی خواهد بود، و خدای متعال اجل و اکرم از آن است که از میان دو سؤ ال، یکی را مقرون به اجابت و دیگری را مردود فرماید. از این رو بسیاری از ادعیه مقرون به درود بر پیامبر و آلش میباشد.
امام (ع) برای برطرف شدن گرفتاریها تعبیرات مختلفی آورده است، از قبیل فتح باب، فرج و شکستن سلطه هم و غم، طلب و حسن نظر جناب حق، چشیدن شیرینی در بخش رحمت و گشایشی گوارا و بیرون رفتن سریع از گرفتاری ها. البته بعید نیست که هر یک از این عنوانها در ارتباط با نوعی خاص از گرفتاریها باشد؛ خروج از بعضی مصائب، شکستن سلطه هم و غم است، مانند فقر و قرض و دشمن غدار و مکار؛ و بعضی دیگر مانند چشیدن شیرینی است، مانند عافیت از دردها و مرض ها، که پس از بهبودی آرامش پیدا شده و بسیار لذت آور است. طلب حسن نظر در مواردی است که تقاضای نعمت بیشتر و لطف زاید است، و گشایش گوارا مانند از غربت نجات یافتن و راه گم کرده را پیدا کردن و یا دوست از دست رفته را باز یافتن.
خروج سریع هم در مواردی همچون در بند دشمن افتادن و به همدم ناجنس مبتلا گردیدن مصداق دارد که در حقیقت، امام معصوم (ع) به خوبی همه آنها را تعلیم داده و به ما آموخته که چگونه در موارد مختلف از خدای متعال درخواست یاری کنیم.
فراز پنجم
و لا تشغلنی بالاهتمام عن تعاهد فروضک و استعمال سنتک: خدایا، به سبب دشواریهای زندگی مرا از به جای آوردن تکالیف واجب و فرامین مستحب باز مدار! اکنون، گرفتاری طاقتم را از دست برده و دل و جانم آکنده از غم و اندوه گشته؛ تو توانایی که تمام ناگواریها و غمهای مرا برطرف کنی! تقاضایم آن است که با تلطف خود مرا به عافیت برسانی، اگر چه لایق فضل و عنایت تو نیستم، ای کسی که بر عرش قرار داری!
در این فراز، امام (ع) از خدای متعال عافیتی را درخواست میفرماید که در پناه آن بتواند به عهد بندگی پایبند باشد و رسوم عبودیت را چنان که باید انجام دهد و تکالیف خود را به انجام رساند؛ زیرا شرط اول در رسیدن به نقطه مقصود عافیت است؛ شرطی که با نبود آن، حرکت به طرف مطلوب میسور نیست؛ لذا گاهی یک فرد در تمام عمر خود همدم رنج و تعب و مرض و آفت است و نمیتواند کمتر قدمی برای پیشرفت خود بردارد.
البته به خوبی روشن است که آن که گرفتاریها طاقتش را طاق کرده و قلب و خاطرش مالامال از غم و غصه است، نمیتواند به وظایف خود به درستی عمل کند؛ زیرا توان او در تقابل با گرفتاریها به صفر رسیده و از کار و عمل به تنگ آمده است؛ به قول آن شاعر: به گرداگرد خود چندان که بینم / بلا انگشتری و، من نگینم!
معلوم است که در چنین موقعیتی، فرصتی برای کسی وجود نخواهد داشت! البته کسانی هم هستند که در شرایط دشوار، در امتحانهای سخت قرار گرفته اند و سربلند بیرون آمده اند اینان بهترین زمینه رشد را در هنگام گرفتاریهای متعدد یافته اند: من از درمان و درد و وصل و هجران / پسندم آنچه را جانان پسندد
چنین افرادی، پیوسته درد را بهتر از عافیت و فقر را بهتر از غنا میدانند، زیرا یگانه عامل رشد خود را در این ورطه هولناک و سهمگین دیده اند. البته چنین اشخاصی بسیار کم هستند و از نوادر روزگار به شمار میآیند؛ همانند حضرت زینب علیها السلام که پس از جریان عاشورا با کمال قدرت در مقابل یاوه گوییهای ابن زیاد خبیث فرمود: و ما زایت الا جمیلا. البته آنچه امام در این فراز فرموده اند، جملگی مربوط به مردم متوسط و دینداران معتقد به مبدا و معاد است که در مراتب وسط هستند، نه مربوط به انسانهای کامل!
[۱]. اعراف، ۱۲۷.
[۲]. انفال، ۶۵.
[۳]. صحیفه سجادیه، دعای هفتم.
[۴]. همان.
[۵]. آل عمران، ۱۶۰