به گزارش خبرگزاری«حوزه»، با ورود ویروس منحوس کرونا به کشورمان وپس از مدتی شیوع این ویروس در بیشتر نقاط ایران، مردم به جای به جان هم افتادن در این شرایط سخت، سعی کردند دست یکدیگر را بگیرند تا با کمک هم بتوانند به لطف خداوند ویروس کرونا را شکست دهند، نمود این گذشت و همدلی را در کنار همه مردم ایران که هر کس به طریقی سعی در مبارزه با این ویروس و شکست آن دارد، از پزشکان و پرستاران که در خط مقدم جبهه سلامت قرار دارند تا سایر مردم که با «در خانه ماندن» سعی کردند زنجیره ابتلا به ویروس را قطع کنند تا بسیجیان و روحانیون و طلابی که به شکل جهادی در این مبارزه حضور پیدا کردند، شاهدیم.
این ایثارها، ما را برآن داشت تا پای صحبت های یک روحانی جهادی بنشینیم که با حضور خود در بیمارستان هایی محل بستری بیماران کرونایی، این روزها خود را وقف خدمت در جبهه سلامت کرده است.
حجت الاسلام داود یزد خواستی هفته ای ۳ روز هم در یکی از دبیرستان های اصفهان تدریس می کند.
یکبار که بالای سر بیمار کرونایی رفتم که حالش چندان مساعد نبود، به من گفت حاج آقا برو بیرون و خیلی بی احترامی کرد آنقدر که پرستاری که بالای سرش حضور داشت گفت متاسفم که ما را با لباسهایمان قضاوت می کنند.او از نداشتن هیچ گونه تصوری در آغاز به کار که چگونه با بیماران ارتباط برقرار کند و اینکه پس از حضور در بیمارستان کرونایی چه اقدامی باید انجام دهد، گفت و افزود: با ورود کرونا به کشور و فرموده رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه «هر کس در زمینه مبارزه با این ویروس هر کاری از دستش برمی آید انجام دهد» از باب لبیک به ولی امر مسلمین، در لینک پیامی که از سوی حوزه علمیه اصفهان برای ما فرستاده شده بود، ثبت نام کردم و پس از مراجعه به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و پر کردن فرم، در لیست رزرو جهت کمک داوطلبانه قرار گرفتم.
این روحانی جهادی ادامه داد: پس از چند روز با من تماس گرفته شد و به بیمارستان عیسی بن مریم (محل بستری بیماران کرونایی ) اعزام شدم؛ چون هیچ سابقه ای در این زمینه نداشتم یکی دو روز اول به احوالپرسی با بیماران و دلگرمی دادن به آنها طی شد.
بی احترامی بیمار کرونایی
وی از روزهای حضورش در بیمارستان عیسی بن مریم اصفهان، از برخورد سرد بیماران و پرسنل بیمارستان در ابتدا با روحانیون جهادی سخن به میان آورد و ادامه داد: یکی دو روز اول لباس مخصوص می پوشیدیم و عمامه به سر می گذاشتیم و بالای سر بیماران حاضر می شدیم و سعی می کردیم با آنها که در موقعیت سختی قرار گرفته بودند و حتی خانواده ها هم امکان ملاقات نداشتتند، صحبت کنیم و به آنها دلگرمی بدهیم، به نحوی که حتی یکبار بالای سر بیمار کرونایی رفتم که حالش چندان مساعد نبود، به من گفت «حاج آقا برو بیرون» و خیلی بی احترامی کرد آنقدر که پرستار بالای سرش گفت «متاسفم که ما را با لباسهایمان قضاوت می کنند».
حجت الاسلام یزدخواستی عنوان کرد: گذشت تا وارد بخش کرونا مثبت شدم و در آنجا مسئولی داشت که به من گفت « چون احتمال ورود ویروس از طریق گوش و پرده گوش هم وجود دارد سعی کنید عمامه بر سرتون نگذارید، وقتی صحبتش را منطقی دیدم به جای عمامه کلاه مخصوص بهداشتی بر سر گذاشتم و فردا بدون عمامه بالای سر همان مریض به همراه یکی از دوستانم حضور پیدا کردیم و دوباره به گرمی دیروز به او سلام کردم و او بسیار گرم پاسخ داد و تشکر کرد، وقتی از دوستم پرسید شما از طرف کجا آمده اید؟، دوستم به او گفت «ما طلبه هستیم»، متاسفانه دوباره شروع به بدگویی کرد و ما فقط سکوت کردیم و گذاشتیم هر چه می خواهد بگوید و پاسخش را ندادیم و سعی کردیم فقط به او آرامش بدهیم، او نیز بعد از دیدن صبوری ما که به تقلید از رسول مکرم اسلام صبر کرده و به او احترام گذاشتیم، در روزهای بعد آن رفتار توهین کننده را نداشت و حتی با ما دوست هم شد.
هر خدمتی از دستمان برمی آید، انجام می دهیم
وی ادامه داد: یکی دیگر از روحانیون جهادی که از بیمارستان دیگری به اینجا آمده بود، پیشنهاد داد که به غیر از احوالپرسی به خدمت رسانی به بیماران نیز بپردازیم و از آن روز به بعد سعی کردیم علاوه بر احوالپرسی، نیازهای بیماران را تا حد ممکن برطرف کنیم، مثلا تخت برخی از بیماران را در کنار پرستاران تمیز می کردیم یا اگر بیماری می خواست دستشویی برود به او کمک می کردیم یا برایش میوه پوست می کندیم، چایی می ریختیم و حتی ظرف هایشان را می شستیم، مایحتاج برخی از بیماران را از بیرون تهیه می کردیم و خلاصه سعی می کردیم هر خدمتی از دستمان برمی آید، انجام دهیم.
بیماران دلتنگ می شدند
حجت الاسلام یزدخواستی خاطرنشان کرد: پس از گذشت چند روز، حضورما به قدری در کنار بیماران موثر بود که اگر دیر می رفتیم بیماران سراغ ما را از پرسنل پزشکی بیمارستان می گرفتند که پس این طلبه ها کجا هستند؟
وی در ادامه از کمک به بیماران کم بضاعت کرونایی یاد کرد و افزود: قبل از ورود به این کار سعی کردیم مقداری پول از خود، اقوام و اطرافیان برای کمک به بیماران نیازمند تهیه کنیم و در این مدت اگر بیماری را می دیدیم که به لحاظ مالی وُسعی ندارد و چیزی می خواهد، از بیرون برایش می خریدیم، این کار ما که به بیماران کمک می کردیم حتی در بین بیماران دیگر نیز الگو شد.
این روحانی جهادی در ادامه افزود: بیماران کرونایی به دو دسته تقسیم می شوند، عده ای که هنوز خیلی حالشان وخیم نیست و روی پای خودشان هستند و عده ای دیگر که متاسفانه حالشان وخیم است.
وی در ادامه خاطرات خود از روزهای حضور در بیمارستان، توضیح داد: برخی از بیمارانی که حالشان خیلی بد نبود، زمانی مشاهده کردند که ما به بیماران نیازمند کمک می کنیم، آنها نیز گفتند ما هم می خواهیم در این کار خیر شریک باشیم، چندان که یکی از بیماران صد هزار تومان برای کمک به بیماران نیازمند به ما داد و یکی دیگر از بیماران نیز گفت من به کسانی که مشکل برای درمان دارند تا سقف دومیلیون وام می دهم.
روزی دختری که از لحاظ حجاب وضعیت مناسبی نداشت، به ما مراجعه کرد و گفت «در مورد حجاب کتاب دارید به من بدهید؟ ما هم کتاب شهید ابراهیم هادی را به او دادیم. پس از چند روز برگشت و جلد دوم کتاب را طلب کرد، دوستم به او گفت کتاب را خواندی؟، پاسخ داد کتاب را به خانه بردم و خواهر و مادرم آن را خواندند و تا صبح گریه می کردند. جوان ۲۳ ساله ای که تا دم مرگ رفت
حجت الاسلام یزدخواستی تاکید کرد: جوان ۲۳ ساله ای بود به نام آقای نصر که حالش بد شد و تا یک قدمی مرگ رفت و برگشت البته خدا را شکر حالش خوب شد، بعد از بهبودی خیلی با ما ارتباط برقرار می کرد و دو، سه روز آخر همه بیماران اطرافش می گفتند این مثل شما در بخش راه می رود و به دیگران کمک می کند.
وی ادامه داد: من به طلاب توصیه می کنم اگر می خواهند در بیمارستان ها حضور پیدا کنند، باید صرف احوالپرسی نباشد.
اهدای کتاب «سلام ابراهیم» به بیماران
وی در ادامه از اهدای کتاب به کادر بیمارستان و همراهان و بیمارانی که حالشان بهتر بود، خبر داد و گفت: به واسطه نذورات مردمی ۶۰ جلد از کتاب «سلام ابراهیم» که در مورد شهید ابراهیم هادی است تهیه کردیم و در هر اتاق یک عدد از آنها را می گذاشتیم و آنها را تشویق می کردیم تا در این زمان نقاهتی که به سختی سپری می شد حداقل یکی از داستان های آن را بخوانند. این کار نتیجه جالبی داشت.
گریه خانواده دختر بدحجاب
این روحانی جهادی بیان کرد: روزی دختری که از لحاظ حجاب وضعیت مناسبی نداشت، در بیمارستان به ما مراجعه کرد و گفت « در مورد حجاب کتاب دارید به ما بدهید؟ ما هم همان کتاب شهید ابراهیم هادی را به او دادیم تا مطالعه کند، او کتاب را گرفت و رفت و پس از چند روز برگشت و از دوستم جلد دوم کتاب را طلب کرد و دوستم به او گفت کتاب را خواندی، پاسخ داده بود کتاب را به خانه بردم و خواهر و مادرم آن را خواندند و تا صبح گریه می کردند وحالا آمده ام به دنبال جلد دوم این کتاب.
ابراز خرسندی مسئولان بیمارستان
وی در پایان به این نکته اشاره کرد که ما کارخود را هر روز با فرستادن ۱۴ صلوات و هدیه آن به شهدا به خصوص شهید ابراهیم هادی شروع می کردیم و از آن شهید می خواستیم که هر طور خیر است خداوند برای ما رقم بزند تا بتوانیم در برخورد با مردم از حُسن خلق برخوردار باشیم و آن سعه صدری که خدا به پیامبرش عطا فرموده، داشته باشیم و با انسانها از باب گذشت و عطوفت برخورد کنیم. الحمدلله اینچنین هم شد، چرا که در روزهای پایانی ما در بیمارستان، رئیس بیمارستان به نهاد رهبری دانشگاه درخواست داده بود که برای نقاهتگاه جدیدی که می خواهد راه اندازی کند ۲۰نیروی جهادی مرد و ۱۰ نیروی جهادی خانم احتیاج دارد.
نظر شما