به گزارش خبرگزاری حوزه، دومین مقاله از سلسله مقالات حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در ماه مبارک رمضان به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
از حوادث و اتّفاقات تاریخی که در روز اول ماه مبارک رمضان به وقوع پیوست، بیعت با ولایتعهدی حضرت امام علی بن موسی الرّضا علیهماالسلام بود.
واقعه واگذاری ولایتعهدی به حضرت رضا علیه السّلام از جانب مأمون، یک نقشه سیاسی بود و امام علیه السلام هم در پاسخ به این پیشنهاد، راهی خراسان شدند. در این نوشتار قصد نداریم درباره موجّه و مقبولبودن حرکت امام به سوی خراسان بحثی به میان آوریم؛ چرا که از عهده ما خارج است که در این میادین و موشکافیها وارد شویم و در کار امام ـ که کردار و رفتار و گفتارش برای ما بر طبق نصوص متواتر و حکم عقل، حجّت است و آنچه فرمان دهد و انجام دهد، به امر خدا و دستور پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است ـ چون و چرایی به میان آوریم.
هرگز اندیشههای کوتاه نمیتواند به نهایت این حقایق برسد؛ جایی که نکتهها و حکمتها و باطن کارهای «خضر» بر کسی چون «موسی» پنهان بماند، باطن کار و اقدامات اولیای بزرگ خدا یعنی محمّد و آل محمّد ـ که در وصف آنان باید گفت: «عِبادٌ مکرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» چه سان بر ما فاش و آشکار میشود؟
با این همه، به قدری که اندیشه، توانایی ورود در این عالم وسیع و دریای بیکران را دارد و تا آنجا که غوّاص عقل، به خود جرأت فروفتن به عمق این بحر ژرف و اقیانوس عمیق را میدهد، از حکمتها و فواید این بیعت، مختصری مینگاریم:
- فرصتسازی بینظیر جهت نشر معارف
پس از اختناق شدید دوران هارون و حبس طولانی حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام دست عموم شیعه و طرفداران حق به طور علنی و رسمی از دامن اهل بیت کوتاه شد و آن مدرسه جهانی و مکتب علم و دانش و هدایتی که به واسطه حضرت صادق علیه السلام افتتاح شده بود و خورشید جهان تابش به تمام عالم اسلام، نور افشانی میکرد به واسطه فشار حکومت وقت، تعطیل گردید و اگر فشار و اختناق، بیشتر ادامه پیدا می کرد، به تدریج علوم آل محمّد علیهم الصّلوه والسّلام از دسترس مسلمانان خارج میشد؛ و با کنترلی که از طرف حکومت، در تألیف و توزیع و نشر کتب و جمعآوری و نقل روایات برقرار بود و شیوخ و مجامع علمی، تحت مراقبت جاسوسان قرار داشتند، این مقدار از علوم اهل بیت که بین محدّثان و علما منتشر شده بود، نیز باقی نمیماند.
وجود یک آزادی ظاهری نیز برای مردمان آزادیخواه و شیعه و فرقهای که اجرای کامل کتاب و سنّت را طالب بودند، فرصتی بسیار گرانبها به شمار میرفت، چرا که در این فرصت، میتوانستند افکار خود را از نو منتشر نموده و جوانان و طبقهای را که در دوران اختناق (عصر هارون) و زندانیشدن حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام در مدارس و مجامع بنیعبّاس تربیت شده بودند، با افکار صحیح توحیدی و آزادیبخش اسلام، آشنا سازند و در ضمن معرّفی مذهب شیعه، نهضتی برای رساندن رسالت اسلام به تمام ملل اسلامی، بر پا کنند.
ولایتعهدی حضرت رضا علیه السّلام و گرایش ظاهری مأمون به خاندان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم این فرصت را در اختیار دانشمندان و محدّثان و شاعران شیعه قرار داد و اقداماتی که در آن فرصت، شیعه برای ادای رسالت اسلام و نشر علوم و فضایل آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین ـ انجام داد، شاید بیسابقه یا کم سابقه بود.
امّا اگر امام، روش دیگری پیش میگرفت و از راه انقلاب و جنگ و رو در رو قرار گرفتن با مأمون وارد میشد، بیشک با موانع بسیاری روبرو میگردید و به علّت فراهمنبودن اوضاع سیاسی و اجتماعی برای خلافت شخصی مانند آن حضرت، جبهه حقپرستان شکست میخورد و اختناقی شدیدتر از عصر هارون پیش میآمد؛ و این فرصت کذایی و بینظیر، برای انقلاب فکری از دست میرفت.
- اعتراف بنیعبّاس به حقّانیّت اهل بیت علیهمالسلام
بسیاری از خلفای بنیعبّاس با همه دشمنی و حسادتی که با اهل بیت علیهم السّلام داشتند، جسته و گریخته، فضایل اهل بیت را نقل میکردند و آنها را وارث حقیقی پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم و لایق منحصر به فرد خلافت و رهبری مسلمین میدانستند و نمیتوانستند منکر فضایل و علوم و صلاحیّت آنها شوند و یا آنها را به حرکات و رفتار ناپسند متّهم سازند. بنابراین، فقط حبّ جاه و ریاست و سلطنت، آنها را به غصب خلافت و ارتکاب آن همه جنایت و کشتار دسته جمعی سادات بزرگوار و آزار و شکنجه شیعیان وادار میساخت.
با این همه، تا زمان مأمون، یک اعلام عمومی و رسمی و دولتی در مورد این موضوع صادر نشده بود و خلفای بنی عبّاس، به ظاهر، خود را شایسته خلافت معرّفی میکردند و خلافت را حقّ خود میشمردند.
موضوع ولایتعهدی امام، یک اعتراف حکومتی و رسمی و سندی بود که بر تمام تبلیغات و دعاوی بنیعبّاس، خط بطلان کشید و اگر چه مأمون، کنارهگیری نکرد و خلافت را واگذار ننمود، امّا عموماً آن را اقرار علیه خودش تلقّی کرده و او را غاصب مسند خلافت شناختند.
به عقیده ما، این پیشامد در تاریخ پیروزیهای چشمگیر، بینظیر است و بیش از آنچه که ما تصوّر میکنیم، اعتراف به حقّانیّت امام علیه السّلام در نفوس، انعکاس داشته است.
- خضوع ادیان و مذاهب مختلف در برابر مکتب اهل بیت علیهمالسلام
مسافرت امام رضا علیه السّلام به خراسان، فرصت مناسبی بود تا علوم و معارف اسلام که در نزد امامان، موجود بود و از مواریث نبوّت به شمار میرفت منتشر شود و در دسترس علما و دانشمندان قرار گیرد.
عصر مأمون، سرآغاز آشنایی مسلمانان با اصطلاحات و مکتبهای فلسفی بود که به واسطه ترجمه کتب فلسفی به زبان عربی، صورت گرفت و مأمون نیز از این برخورد استفاده نموده و شخصاً آن را ترویج و تشویق میکرد و در نتیجه نابسامانیهای فکری و القای شبهات و اشکالات، در عقاید و مسایل اسلامی زیاد گردید؛ و از سوی دیگر، بحث و مناظره بین مسلمانان و علمای ادیان دیگر نیز توسعه یافت و مباحثات مذهبی رایج گردید.
حضرت رضا علیه السّلام برای حفظ عقاید مسلمانان و ردّ هر گونه شبهه و شکّ و ایراد و نیز راهنمایی علما، مجاهدتهای فراوانی فرمودند و شخصاً با دانشمندان بزرگ ادیان مختلف، مباحثه کرده و آنها را محکوم و مجاب کردند که صورت آن جلسات مباحثه و مناظره، در کتب تاریخ وحدیث ثبت و ضبط گردید و امروزه یکی از ذخایر مهمّ علمی در فنّ احتجاج و استدلال و اثبات عقاید محسوب میشود و همواره مورد استفاده علما و دانشمندان بوده و خواهد بود.
مردم، هر گونه اشکال درباره مسایل فلسفی را به آن حضرت عرضه میداشتند و پاسخ شافی و کافی میشنیدند.
آوازه علم و فضل آن حضرت، جهان اسلام را پر کرد و این سفر با همه افاضات علمی، معارف دینی و علوم اسلام و عقاید و فقه را تجدید کرد و به واسطه همین مطلب است که آن حضرت را «مجدّد رأس مأه ثانیه» خواندهاند.
در کتاب «عیون اخبار الرّضا» که کمتر از یک قرن، بعد از رحلت آن حضرت تألیف گردیده، از سندهای عالی و معتبر استفاده شده است و از این رو، این کتاب عظمت مقام علم و جلالت و موقعیت بینظیر امام را تا حدّی بیان نموده است. مشایخ علمای سنّت نیز به آن حضرت، ارادت میورزیدند و ایشان را یکی از اولیای بزرگ میشمردند و در مدح آن حضرت اشعار و قصاید بسیاری سرودهاند.
به نظر ما یکی از مهمترین آثار اتّخاذ این روش توسط امام رضا علیهالسلام همین بود که علما و دانشمندان ادیان و مذاهب دیگر به غنای علمی و معرفتی مکتب اهل بیت علیهمالسلام پی بردند و پشیانی خضوع در برابر علم آن حضرت بر زمین مسکنت ساییدند.
313/40