به گزارش خبرگزاری حوزه کتاب «پرسمان علوی» اثری از مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی و با همکاری ستاد پاسخگویی به مسائل مستحدثه دینی است که بخش های گوناگون این کتاب در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما فرهیختگان می گردد.
مرور زمان بسیاری از چهره های بزرگ تاریخی را کهنه و یا به فراموشی می سپارد و جز نامی از آنان در لابلای تاریخ نمی گذارد، اما در این میان برخی از چهره ها را نه تنها مرور زمان کهنه نمی کند بلکه روز بروز آنان را روشن تر و زنده می سازد.
یکی از کسانی که مرور زمان وجود او را روشن تر و نیاز به شناخت وی را ضروری تر می سازد، انسان کامل، امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) می باشد.
بدون تردید امروزه انسان های تشنه عدالت و معنویت بیش از هر روز دیگر به الگو قرار دادن شخصیت حضرت امیر(علیه السلام) نیازمند است و این امر بستگی به شناخت و آگاهی همه جانبه از افکار، اندیشه ها و سیره و منش آن حضرت می باشد.
امید است که پروردگار بزرگ زمینه های الگوگیری آن حضرت را بیش از این به ما عنایت فرماید. از آنجا که پیرامون شخصیت بزرگان و افکار و سیره آنان پرسش ها و گاه در اثر فاصله زمانی ابهاماتی پدید می آید، شایسته است که به آنها پاسخ داده و ابهامات برطرف شود.
بدین جهت پرسش های رسیده از مناطق مختلف که مربوط به حضرت علی(علیه السلام) می باشد توسط معاونت پژوهش مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی جمع آوری و به صورت کتاب در خدمت شیفتگان آن حضرت عرضه می شود.
- از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام) معنای تقوا و ویژگی های یک انسان باتقوا چیست؟
واژه تقوا از ماده «وقی» به معنای حفظ، صیانت و نگهداری است. راغب در کتاب مفردات در ذیل «ماده وقی» می نویسد: «وقایه، عبارت است از محافظت یک چیز از هر چه بدان زیان می رساند و تقوا یعنی نفس را در حفاظ قرار دادن از آنچه بیم می رود. تحقیق مطلب، همین است؛ اما گاهی بنا به قاعده استعمال لفظ مسبب در سبب و استعمال لفظ سبب در مسبب، خوف به جای تقوا و تقوا به جای خوف استعمال می گردد. تقوا در عرف شرع، به معنای نگهداری نفس از آنچه انسان را به گناه می کشاند، می باشد و با ترک این امور ممنوع شرعی و محرمات صورت می پذیرد.
در آثار دینی، بویژه در نهج البلاغه، تقوا به معنای ملکه ای مقدس که به روح قوت و قدرت می بخشد و نفس اماره و احساسات سرکش را مطیع و رام می سازد، به کار رفته است.
امام علی(علیه السلام) در خطبه ۱۱۴ نهج البلاغه می فرمایند: «إِنَّ تَقوَی اللهِ حَمَت أَولیاءَ اللهِ مَحارِمَهُ وَ أَلزَمَت قُلُوبَهُم مَخافَتَهُ حَتّی اَسْهَرَت لَیالِیَهُم وَ أَظمَأَتْ هَواجِرَهُمْ»; همانا تقوای الهی، دوستان خدا را از انجام محرمات باز می دارد، و قلب هایشان را پر از ترس خدا می سازد؛ چنان که شب های آنان با بی خوابی و روزهایشان با تحمل تشنگی و روزه داری سپری می گردد».
در این عبارات، با صراحت تمام، تقوا را حالتی معنوی و روحانی دانسته است که حافظ و نگهبان انسان از گناه می گردد و ترس از خدا را در وجود انسان تثبیت می کند. از این جا می توان دریافت که تقوا به معنای ترس نیست؛ بلکه یکی از آثار تقوا این است که خوف را ملازم دل قرار می دهد.
در خطبه ۱۶ نهج البلاغه نیز می فرمایند: «أَلا و إِنَّ التَّقوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیها أَهلُها وَ أُعطُوا أَزِمَّتَها فَأَورَدَتهُمُ الجَنَّةَ»؛ همانا تقوا مرکب های فرمانبرداری را ماند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاویدان می کند.
سخنان امیر مؤمنان(علیه السلام) درباره تقوا بسیار است که نقل همه آنها از عهده این پاسخ خارج است؛ بنابراین در این جا تنها به یکی از خطبه های آن حضرت درباره ویژگی های متقین اشاره می کنیم:
یکی از یاران امام به نام «همام» به حضرت علی(علیه السلام) عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! پرهیزکاران را برای من آن چنان وصف کن که گویا آنان را با چشم می نگرم! حضرت در پاسخ او درنگی کرد و فرمود: «ای همام! از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است». همام که مردی مشتاق و مستعد کمالات معنوی بود، قانع نشد و در تقاضای خود اصرار ورزید. سرانجام امام(علیه السلام) تصمیم گرفت تا صفات پرهیزکاران را برای همام بیان فرماید. پس بعد از حمد و ثنای خداوند و درود بر پیامبر، سیمای پرهیزکاران را چنین ترسیم فرمود:
سیمای پرهیزکاران
پرهیزکاران، در دنیا دارای فضیلت های برترند: سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روی، و راه رفتنشان همراه تواضع و فروتنی است. چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده است، می پوشانند، و گوش های خود را وقف دانش سودمند کرده اند. و در روزگار سختی و گشایش، حالشان یکسان است. و اگر نبود مرگی که خدا بر ایشان مقدر فرموده است، روح آنان از شوق دیدار بهشت و از ترس عذاب جهنم حتی به اندازه چشم بر هم زدنی در بدن هایشان قرار نمی گرفت.
خدا درجاتشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند. بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمت های آن به سر برده اند و جهنم را چنان باور دارند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتار گشته اند. دل های پرهیزکاران اندوهگین، و مردم از آزارشان در امان، درخواست هایشان اندک و نفس و دامنشان پاک است. در روزگار کوتاه دنیا چندی صبر پیشه کردند تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند...
شب پرهیزکاران
پرهیزکاران شب هنگام بر پا ایستاده مشغول نمازند. قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه می خوانند و با آن جان خود را محزون می دارند و داروی درد خود را در آن می یابند.
وقتی به آیه ای برسند که تشویقی در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند و گمان می برند که نعمت های بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد، و هرگاه به آیه ای می رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن می سپارند و گویا بر هم خوردن شعله های آتش، در گوششان طنین افکن است. پس قامت به شکل رکوع خم کرده و پیشانی و دست و پا بر خاک مالیده، از خدا آزادی خود را از آتش جهنم می طلبند.
روز پرهیزکاران
پرهیزکاران در روز، دانشمندانی بردبار و نیکوکارانی با تقوایند که ترس الهی آنان را چونان تیر تراشیده لاغر کرده است. کسی که به آنها می نگرد، پندارد که بیمارند، اما آنان را بیماری نیست و گوید خردهاشان آشفته است، در صورتی که آشفتگی ظاهرشان نشأت گرفته از امری بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نیستند و طاعت فراوان خود را بسیار نمی شمارند. نفس خود را متهم می کنند و از کردار خود ترسناکند. هرگاه یکی از آنان را بستانید، از آنچه در تعریف او گویند، در هراس افتد و گوید: «من خود را از دیگران بهتر می شناسم و خدای من، مرا بهتر از من می شناسد. بار خدایا! مرا به آنچه می گویند محاکمه نفرما! و بهتر از آنم قرار داده که می گویند! و گناهانی را که از من نمی دانند، بیامرز! ».
نشانه های پرهیزکاران
از نشانه های پرهیزکاران این است که او را در دینداری اش نیرومند، نرم خو و دور اندیش می یابی که دارای ایمانی پر از یقین، حریص در کسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگری میانه رو، در عبادت فروتن، در تهیدستی آراسته، در سختی ها بردبار، در جست جوی کسب حلال، در راه هدایت شادمان، و پرهیز کننده از طمع ورزی می باشد...
هر یک از پرهیزکاران را چنین می بینی که آرزویش نزدیک، لغزش هایش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرد و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار و از آزارش در امانند.
اگر در جمع بی خبران باشد، نامش در گروه یادآوران خدا ثبت می گردد و اگر در یادآوران باشد، نامش در گروه بی خبران نوشته نمی شود. ستمکار در حق خود را عفو می کند. به آن که محرومش ساخته است، می بخشد به آن کس که با او بریده است، می پیوندد. از سخن زشت دور، گفتارش نرم، بدی های او پنهان، کار نیکش آشکار، نیکی های او به همه رسیده و آزار او به کسی نرسیده است. در سختی ها آرام، در ناگواری ها بردبار و در خوشی ها سپاس گزار است... مردم را با لقب های زشت نمی خواند، همسایگان را آزار نمی رساند، در مصیبت های دیگران شاد نمی شود و ...
نظر شما