به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «پرسمان علوی» اثری از مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی و با همکاری ستاد پاسخگویی به مسائل مستحدثه دینی است که بخش های گوناگون این کتاب در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما فرهیختگان می گردد.
مرور زمان بسیاری از چهره های بزرگ تاریخی را کهنه و یا به فراموشی می سپارد و جز نامی از آنان در لابلای تاریخ نمی گذارد، اما در این میان برخی از چهره ها را نه تنها مرور زمان کهنه نمی کند بلکه روز بروز آنان را روشن تر و زنده می سازد.
یکی از کسانی که مرور زمان وجود او را روشن تر و نیاز به شناخت وی را ضروری تر می سازد، انسان کامل، امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) می باشد.
بدون تردید امروزه انسان های تشنه عدالت و معنویت بیش از هر روز دیگر به الگو قرار دادن شخصیت حضرت امیر(علیه السلام) نیازمند است و این امر بستگی به شناخت و آگاهی همه جانبه از افکار، اندیشه ها و سیره و منش آن حضرت می باشد.
امید است که پروردگار بزرگ زمینه های الگوگیری آن حضرت را بیش از این به ما عنایت فرماید. از آنجا که پیرامون شخصیت بزرگان و افکار و سیره آنان پرسش ها و گاه در اثر فاصله زمانی ابهاماتی پدید می آید، شایسته است که به آنها پاسخ داده و ابهامات برطرف شود.
بدین جهت پرسش های رسیده از مناطق مختلف که مربوط به حضرت علی(علیه السلام) می باشد توسط معاونت پژوهش مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی جمع آوری و به صورت کتاب در خدمت شیفتگان آن حضرت عرضه می شود.
- حدیث غدیر، در چه نقطه ای و برای چه هدفی بیان شده است؟
در سال دهم هجرت، پیامبر بزرگ اسلام به اصحاب و اقوامشان دستور دادند که آماده زیارت خانه خدا شوند. در نتیجه جمع کثیری از مسلمانان مدینه روستاهای اطراف که تعدادشان را بین نود هزار تا بیش از یکصد و بیست و چها هزار نفر نوشته اند، دور هم گرد آمدند و به همراه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برای انجام مناسک حج عازم مکه معظمه شدند.
طبق نقل تاریخ نویسان، بیش از این جمعیت نیز مردم «مکه» و اهل «یمن» بودند که به همراهی امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای زیارت کعبه به جمع اهل مدینه و اطراف آن پیوستند.
این حج که حجة الوداع و حجة الکمال نامیده شده، آخرین حجی است که پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه وآله) به انجام آن موفق گردید و چندی پس از آن بدرود حیات گفت.
فایده سخنی که هنگام جدایی و آخرین لحظات گفته می شود، این است که هم بهتر در ذهن ها می ماند و هم زمینه ادعای نسخ و تغییر حکم را از بین می برد؛ قطعنامه های پایانیِ تجمعات و وصایای هنگام مرگ نیز از این فایده بهره مند است. چون مناسک حج به پایان رسید و زائران خانه خدا تصمیم به مراجعت گرفتند، در سرزمینی به نام جحفه که راه های مدینه و کشورهای مصر و عراق از آن منشعب می شد، برکه ای به نام غدیرخم وجود داشت.
حاجیان در روز پنج شنبه، هجدهم ذی الحجه، به آن مکان رسیدند. در همین روز، پیک وحی در رسید و این آیه را از جانب خداوند بر پیامبرش خواند: (یا أَیُّهَا الرُّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الکَافِرِینَ) / ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر این کار را به انجام نرسانی، رسالت خود را انجام نداده ای و خداوند تو را از خطرات مردم مصون می دارد. خدا کافران و جمعیت لجوج را هدایت نمی کند.
چون این آیه به پیامبر رسید، ایشان دستور فرمودند که جمعیت در منطقه غدیرخم جمع شوند. حضرت در برابر آفتاب سوزان عربستان، سخنرانی مفصلی ایراد فرمودند و دستور الهی را درباره ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به مردم ابلاغ نمودند. آن گاه علی بن ابی طالب(علیه السلام) را به حاضران معرفی کرده، فرمودند: «من از میان شما می روم و در بین شما دو امانت گرانبها می گذارم که یکی از دیگری مهم تر است. آنها قران و عترت و اهل بیت من می باشند.
بنگرید که پس از من چگونه با آنها برخورد می کنید! هان ای مردم! من رهبر شما هستم و علی بن ابی طالب(علیه السلام) بعد از من رهبر شماست. هر کس ولایت او را بپذیرد، ولایت مرا پذیرفته است و کسی که ولایت او را نپذیرد، در واقع ولایت مرا نپذیرفته است.
بعد از سخنرانی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و نصب علی (علیه السلام) به جانشینی، شعرای اسلام از جمله حسان بن ثابت اشعار ارزنده ای درباره ولایت علی(علیه السلام) ایراد کردند که تاریخ، آنها را به یادگار نگه داشته است. در پایان مراسم، حاضران دسته دسته به خیمه مولای متقیان وارد شدند و دست وی را به نشان بیعت فشردند و ولایتش را تبریک گفتند.
نخستین بیعت کنندگان، خلیفه اول و دوم بودند که در دیدار خود اظهار داشتند: «بَخٍّ بَخٍّ لک یا علیٌّ أَصْبَحتَ مَوْلایَ وَ مَوْلا کُلِّ مُؤمِن وَ مُؤمِنَة؛ مبارک باد! مبارک باد! بر تو ای علی! اینک تو مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمنی گردیدی».
در آیه ابلاغ نکات بسیار حساسی وجود دارد:
اولاً: به پیامبر خدا در ابلاغ آن هشدار می دهد؛
ثانیاً: اهمیت موضوع و هدف ابلاغ چنان مهم است که نرساندن آن کوتاهی در رسالت به شمار می آید؛
ثالثاً: آیه موضوعی را در بردارد که پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) از ابلاغ آن وحشت می کند و ممکن است گروهی دست به خیانت بزنند؛
رابعاً: در این آیه افراد لجوج و عنادورزی که حکم آیه را نپذیرفتند، کافر خوانده شده اند؛
خامساً: نشان می دهد که اعلان این قضیه پیش از این از پیامبر خواسته شده بود، ولی چون وقت آن از جهت زمان و مکان دقیقاً تعیین نشده بود، آن حضرت منتظر بود تا در بهترین فرصت مناسب آن را بیان کند، تا این که در غدیرخم ـ مناسبت ترین مکان ـ آن حضرت با تأکید و هشدار الهی مکلف شدند که آن را بیان کنند.
چنین چیزی درباره دیگر احکام و دستورات الهی بی سابقه بوده و نشانگر آن است که ابلاغ مسأله ای بسیار اساسی و سرنوشت ساز بوده که موجب فتنه انگیزی و تحریک احساسات قدرت طلبان و حسودان می شده است. حال باید پرسید که موضوع آیه که این همه اهمیت دارد، چیست؟ چه مسأله ای است که اگر پیامبر خدا آن را ابلاغ نکند، رسالت خود را انجام نداده است؟ این موضوع چه قدر مورد توجه است که پیامبر خدا با آن همه قدرت، از خطر منافقان و حاضران می هراسد؟ این موضوع چه قدر در پیشگاه خدا ارزش دارد که نپذیرفتن آن باعث کفر و گسستن از دستگیره توحید است؟ اساساً پس از بیست و سه سال رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، در سال دهم هجرت، چه مسأله ای باقی مانده که تا این حد حساس و با ارزش است!؟
آری، موضوع، ولایت علی (علیه السلام) است که باید در آستانه رحلت پیامبر برای چندمین بار، آن هم در اجتماع با شکوه حج اعلان گردد و مسلمانان جدید و اشخاصی که هنوز ابلاغ های قبلی رسول خدا را نشنیده اند بشنوند که علی(علیه السلام) جانشین به حق پیامبر است و بدانند که ولایت علوی دنباله رسالت نبوی است.
نظر شما