به گزارش خبرگزاری حوزه حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
- حدیث بیست و پنجم: سه توصیۀ کاربردی امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» برای رستگاری دنیا و آخرت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
جناده که از اصحاب امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» بوده، نقل می کند در بیماری منجر به رحلت آن حضرت، خدمت ایشان رسیدم. دیدم وضعیّت جسمی امام«سلاماللهعلیه»خیلی ناراحتکننده است. سمّ مهلکی که به ایشان خورانده بودند، اثر کرده و جگرشان را تکه تکه کرده است. گفتم: چرا معالجه نمیکنید؟ فرمودند: مرگ معالجه ندارد. جناده میگوید: فهمیدم کاری از دستم برنمی آید، از این رو به ایشان عرض کردم مرا موعظه کنید.
افرادی که توجه دارند و هوشیارند، فرصتها را غنیمت میشمرند. جناده هم از آن فرصت کوتاه، به جای گریه و زاری، استفادۀ علمی و معنوی کرد. وقتی دریافت که در حال از دست دادن مولای خویش است، از ایشان نصیحت خواست.
این توصیه، که حاوی چندین فراز مهم است، در حساسترینِ مواقع، یعنی هنگام شهادت امام حسن«سلاماللهعلیه»بیان شده است و از این جهت، مهمترینِ نصایح است؛ چراکه اگر مطالبی مهمتر از آن بود، قاعدۀ فصاحت و بلاغت اقتضا میکرد که امام«سلاماللهعلیه»در آن موقعیّت ویژه، همان مطالب را بیان کنند.
در این جلسه، به شرح سه فراز از نصایح امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه»میپردازیم. آن حضرت میفرمایند:
«اسْتَعَدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ ... وَ اعْمَلْ لِدُنْیَاکَکَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَداً، وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَی عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱]؛ برای سفر آخرت آماده باش و توشۀ آخرت را قبل از آنکه اجل فرا برسد، جمعآوری کن... . برای دنیا چنان کار کن که گویا تا ابد زنده هستی و برای آخرت بهگونهای تلاش کن که گویی فردا خواهی مرد. هرگاه بخواهی بدون داشتن فامیل و قبیلۀ بزرگ، عزیز گردی، و بدون داشتن سلطنت (مانند سلاطین) مهابت و بزرگی داشته باشی، از ذلّت نافرمانی خداوند، به سوی عزّت فرمانبرداریش بیرون آی.
اگر انسان مهیّا و آمادۀ عزیمت به منزل آخرت نباشد، معلوم است که خیلی خسارت خواهد دید. توصیه برای این آمادگی، در آیات و روایات زیاد به چشم میخورد. در نصایح فقها و علمای اخلاقی نیز شبیه این سفارش فراوان یافت میشود. مثلاً مرحوم شهید اوّل«رحمتاللهعلیه» در رسائل میفرماید: باید دائماً به فکر مرگ باشیم، همیشه آمادگی کوچ از این دنیا را داشته باشیم، در شبانهروز ده بیست مرتبه به یاد معاد بیفتیم تا نصب العین ما شود. [۲]
انسان باید وقت خروج از خانه، به این فکر کند که آیا بر میگردد یا نه؟ در محلّ کار به خود بگوید: آیا من از اینجا خارج میشوم یا نه؟ هر شب موقع خواب، با خود بیندیشد که آیا فردا صبح بیدار میشود یا نه؟ و به این صورت، ده بیست مرتبه به فکر مرگ، قبر و قیامت باشد. با این فکر، اعمال خویش را اصلاح کند و راجع به گذشته، واقعاً توبه نماید و با توبه، گناهان و خطاهای خود را جبران کند.
علمای علم اخلاق، به این عمل، قانون مراقبه میگویند که انصافاً قانون بسیار خوبی است. حتی امام هفتم، حضرت موسیبنجعفر«سلاماللهعلیه» میفرمایند:«لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ»[۳]؛ کسی که هر روز نفس خود را محاسبه نکند، شیعه نیست.
بر این اساس، شیعۀ حقیقی باید پیش از خواب و هنگام رفتن به رختخواب، حساب روزش را بکند و محاسبۀ او نظیر کسی باشد که اکنون میخواهند او را در قبر بگذارند.
قرآن کریم میفرماید: برخی انسانها هنگام قبض روح، با خدا دردِ دل میکنند و می گویند:«رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ»[۴]؛ خدایا مرا برگردان تا آدم بشوم. خطاب میشود: امکان ندارد و باید در عالم برزخ بمانی!
امّا هر شب موقع خواب، انسان میتواند برگردد، میتواند توبه کند و توبۀ وی پذیرفته می شود. همان موقع انسان باید فکر کند که اگر اکنون ملک الموت جان مرا گرفته بود و بهجای رختخواب، به سوی قبر میرفتم، چه میکردم؟ پس حال که خداوند متعال توفیق توبه و بازگشت داده و میتواند پروندۀ اعمال خویش را پاک گرداند، باید نهایت استفاده را از این فرصت داشته باشد. بهخصوص در زمان حاضر که مرگهای ناگهانی فراوان شده، انسان باید بیشتر به یاد قیامت باشد و هر شب اعمال خویش را محاسبه و پس از آن توبه کند.
به عبارت دیگر، بنابر سفارش امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه»آمادۀ مرگ باشد. آن حضرت میفرمایند: قبل از آن که پشیمان بشوید، قبل از آن که بگویید: ای کاش! ای کاش! مهیّای سفر آخرت باشید.
توجه داشته باشید که این ای کاش گفتنها، در عالم قبر و برزخ و قیامت، فایدهای ندارد. چنانکه قرآن در آیۀ دیگری میفرماید: «ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ»[۵]؛ یعنی هرچه انسان از دنیا به آخرت بفرستد، در قیامت به همان مبتلا خواهد شد؛ اگر اعمالش خوب است، مونس خوب دارد و جایگاهش نیز مطلوب است، و اگر اعمال بد داشته، مونس او بد و وحشتناک خواهد شد و جایگاه ناپسندی به وی میدهند.
احتمال وجود معاد و عذاب برزخ و قیامت نیز کافی است که انسان مهیّای مرگ باشد، چه رسد اینکه قطعی و یقینی است. اساساً اگر کسی به این یقین هم نرسد، رفع «ضرر احتمالی» لازم و واجب است.
ابنابیالعوجاء که در زمان امام صادق«سلاماللهعلیه» میزیسته، شخصی نابغه، ولی کوردل بوده است. روزی امام صادق«سلاماللهعلیه» او را در مکّه دیدند. به وی فرمودند: تو چرا اینجا آمدهای؟ گفت: برای اینکه تفریح کنم و کارهای جنونآمیز مردم را تماشا نمایم. امام«سلاماللهعلیه» فرمودند:
«انْ یَکُنِ الْامْرُ کَما تَقُولُ- وَ لَیْسَ کَما تَقُولُ- نَجَونا وَ نَجَوتَ وَ انْ یَکُنِ الْامْرُ کَما نَقُولُ- وَ هُوَ کَما نَقُولُ- نَجَونا وَ هَلَکْتَ»؛ اگر مطلب این باشد که تو میگویی؛ که قطعاً چنین نیست؛ ما و تو اهل نجات هستیم، ولی اگر مطلب این باشد که ما میگوییم؛ که قطعاً چنین است؛ ما نجات مییابیم و تو هلاک خواهی شد. نقل شده است که ابن ابی العوجاء، ساعتی بعد از این جریان عبرت انگیز از دنیا رفت. [۶]
همه باید توجه به مرگ و معاد داشته باشند و فکر این را بکنند که اگر الان به عالم برزخ بروند، چه دارند؟ چه توشهای آماده کردهاند؟ در عالم برزخ، شفاعت هم مشکل است، امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: برزخ با خودتان، در قیامت از شفاعت ما استفاده کنید. [۷] این جمله نیاز به شرح دارد، ولی آنچه مسلّم است، اینکه پروردگار عالم، از حقّالنّاس نمیگذرد. به عزّت و جلال خودش قسم خورده که از ظلم ظالم، یعنی از حقّ مردم نمیگذرد: «وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَجُوزُنِی ظُلْمُ ظَالِمٍ»[۸]
خواب یکی از علمای بزرگ را دیدند و فهمیدند که نگران است. گفت: من هیجده تومان به فلان کاسب بدهکار بودم و این بدهکاری باقی مانده است. در عالم برزخ از من میپرسند که چرا هیجده تومان را ندادی؟ آن آقا بیدار شده و به پسر ایشان که او نیز یکی از علما بود، ماجرا را گفته بود. پسر به بازار رفته بود و کاسب مورد نظر را پیدا کرده بود و پرسیده بود شما از پدر ما طلب دارید؟ گفته بود: بله، هیجده تومان طلب دارم. گفته بود: چرا به ما نگفتید تا پرداخت کنیم؟ آن کاسب گفته بود: ترسیدم بگویم و شما منکر شوید، چرا خود آقا در دفترش ننوشته بود؟ بالأخره فرزندان آن عالم، بدهی او را رد کردند. همان آقا یا پسر ایشان خواب دیده بودند که آن عالم راحت و آسوده شده است.
اگر کسی از غفلت دوری کند و آمادۀ سفر آخرت باشد، از تضییع حقّ مردم حذر میکند، اموال مردم را به ناحق نمیخورد، احتکار نمیکند، گران فروشی نمیکند، از غیبت، تهمت و شایعه دوری میگزیند، به بزرگان، بهعنوان سیاست و بهعنوان انجام وظیفه، تهمت نمیزند. آبروی دیگران را نمیریزد، که بردن آبرو، بدتر از بردن مال است.
آدم باید تلاش کند که راحت از دنیا برود. خوشا به حال کسانی که مثل گلی که بو میکنند، جانشان را به جان آفرین تسلیم مینمایند. اینگونه مردن، علم نمیخواهد، تقوا میخواهد، آمادگی برای سفر میخواهد.
مرحوم آیتالله آقای احمدی میانجی«رحمتاللهعلیه» از رفقای خاص من بود. پدر ایشان که از علمای گرانقدر تبریز بود، گفته بود: من یک مرید بسیار متّقی در تبریز داشتم. آن مرد که سواد چندانی هم نداشت، اما با تقوا بود، روزی به دنبال من فرستاد و گفت: من حقّالله و حقّالنّاس بر عهده ندارم و اکنون آمادۀ سفر مرگ هستم. خیلی مهم است کسی بتواند دم مرگ چنین ادعایی بکند، خوشا به حال این افراد! خلاصه، از پدر آقای احمدی میانجی خواسته بود که هنگام مرگ در کنار او باشد. بنا بر نقل ایشان، بعد از نماز شب و اقامۀ نماز صبح، آن پیرمرد یک تلاطم درونی پیدا کرده و اسماء مبارک اهل بیت«سلاماللهعلیهم» را بر زبان جاری کرده و به آنان سلام داده است. وقتی به نام مبارک حضرت ولی عصر«ارواحنا فداه»، رسیده، سعی کرده است از جای خود بلند شود که نتوانسته و با همان حالت به آن حضرت سلام کرده و از دنیا رفته است.
وقتی انسان خود را برای سفر مرگ آماده کرده باشد، هنگام مرگ، چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» به دیدن او میآیند و او را باخود به بهشت میبرند. عالم برزخ که شاید میلیاردها سال باشد، برای چنین شخصی یک لحظه است. در قیامت هم زیر لوای حمد، به دست أمیرالمومنین«سلاماللهعلیه» از آب کوثر مینوشد. با نوشیدن آب کوثر، اگر پیر باشد، جوان میشود. اگر جاهل باشد، عالم میشود، اگر صفت رذیله داشته باشد، رفع میشود و به یک انسان کامل مبدّل میگردد. با یک چشم بر هم زدن به دنبال أمیرالمومنین«سلاماللهعلیه» به بهشت موعود راه مییابد.
فراز دیگری از نصایح امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» این جمله است که: «اعْمَلْ لِدُنْیَاکَکَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَداً»؛ برای دنیایت چنان کوشا باش، مثل این که تا ابد زندهای! و برای آخرتت طوری عمل کن که گویا فردا میمیری!
سعادت دنیا و آخرت با عمل به این دستور، فراهم میشود. بر این اساس، همه باید در کارهای مربوط به دنیا محکمکار باشند، سرهمبندی در کارها نباشد و از تسامح و تساهل دوری کنند. هرکس هر کاری میکند و هرچه میسازد، ابدی و محکم باشد.
در روایات میخوانیم: رسول خدا«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» در تدفین یک نفر شرکت کردند. سنگهای لحد او را پیامبر اکرم بستند و در بستن لحد دقت میکردند تا محکم باشد. به ایشان گفتند: این محکم کاری برای چیست؟ جملهای فرمودند که باید سرمشق همه باشد. فرمودند: «لَکِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا فَأَحْکَمَه»[۹]؛ خدا دوست دارد وقتی بندهاش کار را انجام داد، آن را محکم کند.
سرهمبندی و کوتاهی در محکمکاری در هر کاری غلط است. حتی در درس خواندن دانشآموزان، دانشجوها و طلبهها نیز غلط است. یک طلبه باید تمام وقت خود را صرف خوب درس خواندن و تحصیل تقوا و تهذیب نفس کند. حال اگر در درس خود کوشا نباشد و با سرهمبندی درس بخواند تا نمرهای بگیرد، به جایی نخواهد رسید. دانشآموز و دانشجو نیز اگر با جدیّت درس نخوانند و فقط به دنبال مدرک باشند، آیندۀ مفید و درخشانی ندارند.
سرهمبندی، در ساختن ساختمان، خسارت به بار میآورد، ضمانآور هم هست. گاهی ساختمان بهخاطر تسامح سازندۀ آن، پس از مدّت کمی تخریب میشود یا آسیب جدی میبیند و قیمت آن با افت شدید مواجه میگردد، یعنی خریدار متضرّر میشود. گناه این سرهمبندیها بزرگ است.
سرهمبندی، در ادارهها مصیبت دیگری است. بعضی کارمندان با قاطعیّت کار نمیکنند و مدّت زیادی ارباب رجوع را معطل میکنند. مردم در اثر کم کاری، بد کاری و بیکاری برخی کارمندها، دچار دردسر میشوند و باید از کار و زندگی خویش دست بکشند و مرتب در رفت و آمد به اداره باشند تا کارشان حل شود. در صورتی که اگر محکمکاری در ادارهها حاکم باشد، فوراً مشکل ارباب رجوع را حل میکنند.
صرفنظر از ضرورت محکمکاری، طبق این روایت شریف، همه باید در زندگی کوشا و فعّال باشند و از کار کردن و تلاش برای آبادی دنیا مضایقه نکنند.
امام کاظم«سلاماللهعلیه» فرمودهاند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَیُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَیُبْغِضُ الْعَبْدَ الْفَارِغ»[۱۰]؛ خداوند متعال، بندۀ تنبل، کسی که زیاد میخوابد و بندۀ بیکار را دوست ندارد.
در روایتی نقل کردهاند که هرگاه پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» مردی را میدیدند و از او خوششان میآمد، یعنی از حیث ظاهر، او را مفید و مستعدّ کار مییافتند، میپرسیدند: شغل او چیست؟ آیا حرفهای دارد؟ اگر میگفتند: بیکار است، میفرمودند: «سَقَطَ مِنْ عَیْنِی»[۱۱]؛ از چشمم افتاد.
آیات فراوانی در قرآن کریم، حاوی دو مفهوم «ایمان» و «عمل صالح» در کنار هم است، یعنی معمولاً هر جا در قرآن صحبت از ایمان شده، بدون فاصله، با عباراتی نظیر: «الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»[۱۲]، بر عمل صالح و بر کار و کوشش نیز تأکید شده است. [۱۳]
قرآن شریف در آیهای میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون»[۱۴]؛ هرکس از زن و مرد، ایمان داشته باشد و عمل شایسته و نیکو انجام دهد، در دنیا حیات طیّب و زندگی روشن و پاکیزه پیدا میکند و در آخرت از حیات طیّبتر برخوردار میگردد.
باید توجه شود که منظور از عمل صالح در این آیۀ شریفه، صرفاً ارتباط با خدا و عباداتی نظیر نماز و روزه نیست، بلکه هر تلاشی در جهت آبادی زندگی دنیا از راه حلال و نیز هر عمل مشروعی که برای جامعه مفید باشد و عقل انسان آن را بپسندد، عمل صالح است.
کوتاهی در کار و تلاش و تسامح در تأمین معیشت زندگی، منجر به احتیاج و وابستگی میشود که منفور تعالیم دینی است. انسان باید با کوشش خود زندگی را تأمین کند و در این زمینه مستقل باشد. یکی از مصائب بزرگ، بیکاری است؛ البته مسئولان وظیفه دارند زمینۀ کار و فعالیّت جوانان را فراهم سازند و بیکاری را ریشه کن کنند، امّا گذشته از آن، خود مردم و جوانها نیز باید به فکر کار و تولید باشند و به دنبال کارهای راحت و پشت میز نشستن و نظایر آن نگردند.
اگر به آمار میزان کار در کشورهای پیشرفته مراجعه شود، معلوم میگردد که میانگین ساعت انجام کار در آن کشورها بالاست و همین، عامل موفقیّت، پیشرفت و استقلال آنهاست. اساساً هر ملّتی که تلاش و کوشش کند، از احتیاج و وابستگی در امان است و به پیشرفت و توسعه دست مییابد و در مقابل، ملّتهای تنبل که به درستی تلاش نمیکنند و کارهای آنها توأم با محکمکاری نیست، محکوم به احتیاج و وابستگی هستند.
ارزش کار در تعالیم دینی به قدری است که امام صادق«سلاماللهعلیه» آن را مانند جهاد در خط مقدّم جبهه میدانند: «الْکَادُّ عَلَی عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»[۱۵].
سورۀ عصر، سورۀ عجیبی است؛ در حلی که مختصر است، یک دنیا معنا دارد.
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیِمِ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْر»
در ابتدای آن، به کار و کوشش قسم میخورد. بعد میفرماید: همۀ انسانها ورشکسته هستند، بدبخت هستند، خسارت میبینند؛ مگر یک طائفه و آن کسانی هستند که ایمان دارند، پایۀ زندگی آنها ایمان است و علاوه بر آن، عمل صالح و شایسته بهجا میآورند. البته امربهمعروف و نهیازمنکر نیز دارند؛ امّا با تأکید، مردم را به کار و کوشش توصیه کرده، از کارهای زشت و بدون منفعت باز میدارد. اگر در قرآن کریم، برای اهمیّت کار و کوشش، آیۀ دیگری نداشتیم، آیات سورۀ عصر برای پی بردن به اهمیّت فراوان آن کافی بود.
امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» در فراز بعدی توصیههای خود میفرمایند: «إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَی عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ یعنی جناده، اگر دوست داری بدون برخورداری از اطرافیان و قوم و عشیره، عزیز باشی، یعنی اگر میخواهی عزیز خدایی باشی، اگر تمایل داری همه تو را دوست داشته باشند و در میام مردم ابهت و شخصیّت داشته باشی، با تقوا باش؛ لباس ذلّت معصیّت را از تن در آور، گناه نکن، و لباس عزّت اطاعت را بپوش، رابطهات با خدا محکم باشد و به دستورات الهی عمل کن.
یکی از فواید مهم کسب تقوا، برخورداری از وجاهت و محبوبیّت اجتماعی است. کسی که از گناه اجتناب میورزد و واجبات را بهجا میآورد، نزد مردم عزّت و آبرو دارد و از ابهّت و شخصیّت اجتماعی ویژهای برخوردار است. همه از او حساب میبرند، زیرا بر دل مردم حکومت میکند و حکومت بر دلها، به انسان ابهت میدهد و دیگران را تابع او میسازد. قرآن کریم، وعده داده است که محبّت چنین کسی در دلها ریخته میشود و در بین مردم محبوب خواهد شد: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[۱۶]
بهترین موهبت برای انسان، این است که دوستان او را دوست داشته باشند و دشمنان از وی حساب ببرند، در بین مردم عزیز باشد، ابهت داشته باشد و قدرتمند باشد. امام دوّم«سلاماللهعلیه» میفرمایند: این موهبت، در اثر رعایت تقوا به دست میآید.
پی نوشت ها:
[۱]. کفایة الاثر، ص ۲۲۷ و ۲۲۸.
[۲]. رسائل الشهید الاوّل، ص ۲۹۰.
[۳]. تحف العقول، ص ۳۹۶.
[۴]. مؤمنون، ۹۹ و ۱۰۰: «پروردگارا، مرا بازگردانید، شاید من در آنچه وانهادهام کار نیکی انجام دهم. نه چنین است. »
[۵]. آل عمران، ۱۸۲: «این [عقوبت] به خاطر کار و کردار پیشین شماست. »
[۶]. الکافی، ج ۱، ص ۷۸.
[۷]. الکافی، ج ۳، ص ۲۴۲.
[۸]. الکافی، ج ۲، ص ۴۴۳.
[۹]. علل الشرائع، ج ۱، ص ۳۱۰.
[۱۰]. من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۶۹.
[۱۱]. جامع الاخبار، ص ۱۳۹.
[۱۲]. بقره، ۲۵: «و کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند. »
[۱۳]. عنکبوت، ۹؛ لقمان، ۸؛ فصّلت، ۸؛ محمّد، ۲؛ بیّنه، ۷ و...
[۱۴]. نحل، ۹۷: «هر کس -از مرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزهای، حیاتِ [حقیقی] بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام میدادند پاداش خواهیم داد. »
[۱۵]. کافی، ج ۵، ص ۸۸.
[۱۶]. مریم، ۹۶: «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دلها] قرار میدهد. »
نظر شما