یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۵:۲۶
 روایتی که برای همه مخصوصا طلاب مفید است

حوزه/ در حالی که لازم است انسان برای گذران زندگی و برای تأمین معاش کوشش کند و در حالی که باید محتاج دیگران نباشد و از دسترنج خود استفاده کند، باید تمام فکر و ذکرش و تمام همّتش صرف دنیا و امور مادی نشود که خسارت آن زیاد است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

- حدیث بیستم: توجّه به سه موضوع، در مکاتبه‌ها و گفتگوهای دانشمندان

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‏ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی‏»

روایتی در روضۀ کافی شریف است که عمل به آن برای همه، به‌خصوص برای طلبه‌ها خیلی مفید است.

روایت از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» است، امّا برای تأکید مطلب از امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه»، به طور جزم نقل می‌کنند. می‌فرمایند: 

«کَانَتِ‏ الْفُقَهَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ إِذَا کَتَبَ‏ بَعْضُهُمْ‏ إِلَی‏ بَعْضٍ‏ کَتَبُوا بِثَلَاثَةٍ لَیْسَ‏ مَعَهُنَ‏ رَابِعَةٌ، مَنْ‏ کَانَتْ‏ هِمَّتُهُ‏ آخِرَتَهُ‏ کَفَاهُ‏ اللَّهُ‏ هَمَّهُ‏ مِنَ‏ الدُّنْیَا وَ مَنْ‏ أَصْلَحَ‏ سَرِیرَتَهُ‏ أَصْلَحَ‏ اللَّهُ‏ عَلَانِیَتَهُ‏ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ»[۱]

هنگامی که فقیهان و عالمان به همدیگر نامه می‌نوشتند، سه چیز را یاد آور می‌شدند که چهارمی نداشت: هرکس همتش به آخرتش باشد، خداوند او را از دنیا هم کفایت می‌کند، و هرکه درونش را اصلاح کند، خداوند ظاهرش را اصلاح می‌نماید و هرکس میان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند بین او و مردم را اصلاح می‌نماید.

طبق این روایت، محتوای مکاتبات و نامه‌های فقهاء و علماء باید یکی از سه موضوعی باشد که بیان شد. برای تأکید مطلب هم فرموده‌اند: «کَتَبُوا بِثَلَاثَةٍ لَیْسَ‏ مَعَهُنَ‏ رَابِعَةٌ»؛ دیگر چهارمی ندارد.

این سفارش امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» مختصّ نامه و مکاتبه نیست، زیرا نامه خصوصیّت ندارد، بلکه طبق نظر آن حضرت، محتوای گفتگوها و موضوع بحث مجالس و محافل باید حول محور آن سه مبحث باشد.

اگر دو طلبه با هم گفتگو می‌کنند، محتوای صحبت آنها یکی از آن سه چیز باشد، اگر جلسۀ درس است، همین‌طور و اگر جلسۀ عمومی است و عالمی در آن جلسه است، محتوای آن جلسه باید اخلاقی و حول محور آن سه موضوع باشد. حتی در جلساتی که بین افراد عادی برگزار می‌شود، بسیار به‌جاست که به محتوای گفتگوها اهمیّت بدهند و مباحثی که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» فرموده‌اند را جایگزین حرف‌های بیهوده و بدون نتیجه کنند.  

مطلب اوّل که باید در گفتگوها یادآوری شود این است که: «مَنْ‏ کَانَتْ‏ هِمَّتُهُ‏ آخِرَتَهُ‏ کَفَاهُ‏ اللَّهُ‏ هَمَّهُ‏ مِنَ‏ الدُّنْیَا»؛ اگر همّ و غمّ و همّت انسان آخرتش باشد، خدا وعده داده است که دنیای او را اصلاح بکند.

محتوای این جمله، در چندین روایت دیگر آمده است. در آن روایات، می‌فرمایند: مؤمن آن است که همّ و غمّش آخرتش باشد و فکر دنیا، در حاشیۀ زندگی اوست، نه در متن؛ و اگر غم و غصه‌ای برای دنیا دارد، در تأمین آخرتش تأثیر نمی‌گذارد.

در کافی شریف از قول امام صادق«سلام‌الله‌علیه» نقل شده که فرمودند: «مَنْ‏ أَصْبَحَ‏ وَ أَمْسَی وَ الدُّنْیَا أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَی الْفَقْرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ یَنَلْ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ‏ أَصْبَحَ‏ وَ أَمْسَی وَ الْآخِرَةُ أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَی فِی قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ»[۲]

اگر همّ و غم کسی همیشه دنیا باشد، به دنیا نمی‌رسد و همواره پریشان احوال است و بیش از آنچه قسمت او بوده، روزی نمی‌برد؛ ولی اگر کسی به دنبال آخرت باشد، خداوند او را توان‌گر و بی‏نیاز می‌کند و امور دنیایش را اصلاح می‌فرماید.

بی‌جهت نیست که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: علما و دانشمندان در گفتگوها و در مکاتبه‌ها، به امور اخروی و معنوی اهمیّت می‌دهند، به همدیگر دلداری می‌دهند و توصیه می‌کنند که مواظب باشید همّ و غمّ شما آخرت باشد، زندگی شما رنگ خدا داشته باشد که در این صورت، دنیای شما هم آباد می‌شود، دست کم دنیای شما اصلاح می‌شود.

مجالس فعلی، معمولاً اگر آلوده به گناه نباشد، اگر مشتمل بر غیبت، تهمت، شایعه و دروغ نباشد، حاوی گفتگو پیرامون آخرت هم نیست.

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: مجالس ما باید رنگ آخرت داشته باشد، نه رنگ دنیا. آن حضرت در جای دیگر می‌فرمایند: خدا رحمت کند کسی را که بداند برای چه خلق شده؟ از کجا آمده؟ برای چه آمده؟ و به کجا می‌خواهد برود؟

«رَحِمَ اللّهُ امرَأً أعدَّ لِنَفسه وَ استَعَدّ لِرَمسه و عَلِمَ‏ مِن‏ أینَ‏ وَ فی أینَ وَ إلی أینَ»[۳]

متأسفانه در مجالس از این‌گونه حرف‌ها و گفتگوها کم است.

مرحوم نراقی«رحمت‌الله‌علیه» در جامع السّعادات روایتی از قول پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نقل می‌کند که خیلی تکان دهنده است و انصافاً برای تنبّه و بیداری، روایت مفید و مؤثری است. عجیب است که این روایت را با این محتوای عالی، مرحوم کلینی«رحمت‌الله‌علیه» در کافی شریف نیاورده است.

می‌فرمایند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ الدُّنْیَا أَکْبَرُ هَمِّهِ فَلَیْسَ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ فِی شَیْ‏ءٍ وَ أَلْزَمَ قَلْبَهُ أَرْبَعَ خِصَالٍ هَمّاً لَا یَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً وَ شُغُلًا لَا یَنْفَرِجُ مِنْهُ أَبَداً وَ فَقْراً لَا یَبْلُغُ غِنَاهُ أَبَداً وَ أَمَلًا لَا یَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ أَبَدا»[۴]

طبق این حدیث، اگر همّ و غم کسی دنیا باشد، خداوند متعال هیچ اعتنایی به او ندارد و دست عنایت خدا روی سرش نیست. عبارت «فَلَیْسَ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ فِی شَیْ‏ءٍ»، هشدار بزرگ و خطرناکی است. این جمله، فقط یک مرتبه در قرآن کریم آمده و آن مربوط به رابطه و مراودۀ مسلمان‌ها با کفّار است. [۵] 

علاوه بر آن هشدار، می‌فرمایند: چنین کسی به چهار درد مبتلا می‌شود؛ اوّل اینکه دلش همیشه پر از غم و غصّه است تا بمیرد. دوّم، همواره محتاج است، حتی اگر از نظر مالی در رفاه باشد، قلب او محتاج است. سوّم، اشتغال دائمی به غیر خدا دارد. چهارم، آمال و آرزو، سراسر وجودش را می‌گیرد.

بنابراین در حالی که لازم است انسان برای گذران زندگی و برای تأمین معاش کوشش کند و در حالی که باید محتاج دیگران نباشد و از دسترنج خود استفاده کند، باید تمام فکر و ذکرش و تمام همّتش صرف دنیا و امور مادی نشود که خسارت آن زیاد است.

خداوند متعال عهد کرده است که رزق بنگان را برساند: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ‏»[۶].

آیا تا حال شنیده‌اید موجودی از گرسنگی بمیرد؟ آیا دیده‌اید کرمی زیر زمین در اثر گرسنگی تلف شود؟ حتی رزق حیوانات در بیابان یا زیر برف به آنها می‌رسد. پس چگونه ممکن است خداوند متعال رزق انسان را فراموش کند؟ قاعدۀ لطف اقتضا می‌کند که خدا رزق همۀ بندگان را بدهد. البته همان‌طور که بارها متذکر شده‌ایم، خداوند خرج بندگان را می‌دهد و در خصوص تجمّل و تشریفات، نه تنها نمی‌رساند، بلکه دشمن تجمّل‌گرایی است.

اگر تجمّل‌گرایی نباشد، روزی همۀ بندگان بر عهدۀ خداست. علاوه بر آن قرآن کریم می‌فرماید: اگر تقوا داشته باشید، گره‌های شما باز می‌شود و روزی شما از راهی که گمان ندارید، به شما می‌رسد: «وَ مَنْ‏ یَتَّقِ‏ اللَّهَ‏ یَجْعَلْ‏ لَهُ‏ مَخْرَجاً، وَ یَرْزُقْهُ‏ مِنْ‏ حَیْثُ‏ لا یَحْتَسِبُ»[۷].

چه بسیار تجربه شده است که پروردگار عالم از راهی که بنده گمان ندارد، کارهایش را اصلاح کرده است؛ امّا این لطف خداوند، با تقوای بنده محقّق می‌شود.

برای کسب تقوا نیز اوّلاً همه باید به شناخت وظیفه و عمل به وظیفه اهمیّت بدهند و هرکسی وظایفش را به‌خوبی انجام دهد. مثلاً وظیفۀ طلاب علوم دینی و همچنین دانشجوها این است که خوب درس بخوانند، دست کم ده، دوازده ساعت در شبانه‌روز صرف درس کنند.

ثانیاً از گناه اجتناب داشته باشند؛ گوش، زبان، چشم و همۀ اعضاء و جوارح کنترل شود و به جایگاهی برسند که دل آنها هم متّقی گردد و به جای غم و غصه برای دنیا، خدا وارد دل شود. در این صورت، همۀ غم و غصه‌ها از بین می‌رود و شادی و نشاط قلبی جای آن را می‌گیرد.    

مطلب دوّم روایت، راجع به ضرورت اصلاح دل و قلب است. می‌فرمایند: «مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِیَتَهُ».

معنای این جملۀ نورانی این است که هرکه دلش را پاک کند، به طور ناخودآگاه متّقی می‌شود. قرآن کریم روی این مسأله خیلی پافشاری دارد. چنان‌که می‌فرماید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی‏ شاکِلَتِه‏»[۸]؛ از کوزه برون تراود آنچه در اوست.

اگر دل آدمی واقعاً از صفات رذیله پاک شود، فکر او، گفتار او و کردارش پاک می‌گردد. همان‌طور که اگر دل کسی ناپاک باشد، صفت رذیله‌ای بر آن حکم‌فرما باشد، خواه‌ناخواه افکار، گفتار و کردارش ناپاک است.

قرآن شریف در آیۀ دیگری می‌فرماید: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ‏ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً»[۹]؛ معلوم است که زمین شوره‌زار، اگر هم حاصل داشته باشد، بیش از بوته‌ای مزاحم نیست که تیغش دیگران را می‌آزارد و مانع حرکت است. اما زمین طیّب و حاصل‌خیز، درختان میوه‌دار می‌دهد و ثمرات شیرین دارد که همه از میوه‌های آن بهره‌مند می‌شوند.

اساساً باید دل انسان پاک و پاکیزه باشد تا تقوا و عبادات و تقدّس او کاربرد داشته باشد.

قرآن کریم می‌فرماید: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ»[۱۰]؛ در قیامت، به جز دل پاک، هیچ چیز به درد نمی‌خورد. دل پاک و دل منهای رذالت است که موجب رستگاری در دو دنیا می‌شود.

باید توجه شود که همه صفت رذیله دارند و کسی نمی‌تواند خود را مبرّای از این مسائل بپندارد.

بیش از چهل صفت رذیله در عمق جان انسان نهفته است. اگر یکی از آن صفات طوفانی شود، انسان همه چیز خود را می‏بازد، حتی دین خود را به‌راحتی از دست می‌دهد و حاضر است هر واقعیتی را زیر پا بگذارد تا آن صفت رذیله را ارضاء نماید.

بنابراین همه باید مواظب صفات رذیله باشند و باید دلشان را از رذائل پاک کنند. البته مشکل است، خیلی مشکل است انسان بتواند صفات رذیله را از دل برکند و دل خود را پاک سازد.

به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام«قدّس‌سرّه» چهل سال خون جگر می‌خواهد، نه همین‌طور سرسری، بلکه انسان باید چهل سال خون جگر بخورد تا بتواند یک صفت رذیله را ریشه کن کند. باید توجه شود که هر صفت رذیله، یک غدۀ سرطانی است که بدتر و خطرناک‌تر از سرطان است.

حسد، ریاست طلبی، دنیاگرایی، بخل، طمع، کبر، غرور و کینه‌، از جمله صفات رذیله و غدد روحی هستند که در دل آدمی جای گرفته‌اند و باید آنها را رفع کند. همچنین مابقی صفات رذیله، که اگر دست روی هر کدام بگذاریم، هریک بدتر از دیگری است و ریشه کن کردن یا سرکوب آنها، بسیار سخت است، امّا در عین حال بسیار لازم است.

قرآن کریم می‌فرماید که خدا باید معلم اخلاق انسان باشد تا بتواند نفس خود را پاک و مهذّب نماید:

«وَ لَوْ لا فَضْلُ‏ اللَّهِ‏ عَلَیْکُمْ‏ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی‏ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ»[۱۱]؛ بدون کمک خدا و بدون فضل و رحمت الهی، خودسازی ممکن نیست. لذا اگر کسی بخواهد راستی پاک شود، باید به راز و نیاز با خدا اهمیّت بدهد، باید به نماز شب مداومت داشته باشد و در دل شب در نماز شب، جداً به فکر خودسازی باشد و از خدا بخواهد که او را مهذّب کند. افرادی که می‌فهمند غدّۀ سرطانی دارند، چقدر به فکر آن هستند و برای درمانش علاوه بر تلاش، دعا و تضرّع می‌کنند؟ برای رفع غدّۀ رذائل اخلاقی، باید ده برابر آن تلاش و دعا کنند تا ریشه کن شود، وگرنه آن رذائل دنیا و آخرتشان را تباه می‌کند.

تهذیب نفس راهکارهایی دارد [۱۲]، امّا بهترین راه عملیِ آن، مبارزۀ منفی و عمل بر خلاف خواست صفات رذیله است. عمل به قانون مراقبه نیز در این زمینه مفید و مؤثر است.

مطلب سوّم روایت راجع به این است که اگر انسان با خدا ارتباط داشته باشد، خدا به او کمک می‌کند و کارهایش را با مردم اصلاح می‌فرماید: «مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ».

دو آیه در قرآن است که خیلی موجز است، اما خیلی پر معناست. در یک آیه می‌فرماید: «وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ»[۱۳]؛ مؤمن به ما حق دارد. حق چه دارد؟ حق دارد کمکش کنیم، معلم اخلاقش بشویم، موانع پیشرفت و موفقیّت او را برداریم و اقتضاها را بیاوریم.

در آیۀ دیگر، یک تأکید هم بیشتر دارد. می‌فرماید: «کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنینَ»[۱۴]؛ مؤمن به ما حق دارد، حتماً حق دارد. باید حقّش را بدهیم و در بن‌بست‌ها گره‌اش را باز کنیم.

یکی از لطف‌های خدا به بندگان که در اثر ارتباط با او و تقوا حاصل می‌شود، این است که انسان را بر دل‌های مردم حاکم می‌کند. به‌عبارت دیگر، به انسان محبوبیّت و عزّت اجتماعی می‌دهد.

امام حسن مجتبی«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «وَ إِذَا أَرَدْتَ‏ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَی عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۵]؛ اگر کسی ابهت اجتماعی بخواهد، اگر کسی عزّت اجتماعی بخواهد و دوست داشته باشد که حکومت بر دل‌ها پیدا کند، باید از ذلّت معصیت خارج شده، به عزّت طاعت و بندگی خدا وارد گردد.

منظور از جملۀ «مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ»، نیز همین است که اگر کسی بخواهد حکومت بر دل‌ها پیدا کند، باید بین خودش و خدا را اصلاح نماید، یعنی باید تقوای رسوخی بر دلش حکم فرما گردد، آنگاه خداوند متعال کارهای او را با مردم اصلاح می‌کند، یعنی محبّت او را در دل مردم می‌اندازد. قرآن کریم در آیۀ دیگری می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[۱۶]

اگر کسی ایمان و عمل صالح داشته باشد، یعنی بین خود و خدای خود را اصلاح کند، خداوند تعالی محبّت او را در دل همه می‌ریزد و نزد مردم، اعم از دوستان و دشمنان نیز محبوب است.

پی نوشت ها:

[۱]. الکافی، ج ۸، ص ۳۰۷.

[۲]. الکافی، ج ۲، ص ۳۱۹.

[۳]. الوافی، ج ۱، ص ۱۱۶.

[۴]. مجموعة ورام، ج ۱، ص ۱۳۰؛ جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۶.

[۵]. آل عمران، ۲۸.

[۶]. ذّاریات، ۵۸: «خداست که خود روزی‏بخشِ نیرومندِ استوار است. »

[۷]. طلاق، ۲و۳: «و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] برای او راه بیرون‏شدنی قرار می‏دهد. و از جایی که حسابش را نمی‏کند، به او روزی می‏رساند. »

[۸]. إسراء، ۸۴: «بگو: «هر کس بر حسب ساختار [روانی و بدنی‏] خود عمل می‏کند. »

[۹]. أعراف، ۵۸: «و زمین پاک [و آماده‏]، گیاهش به اذن پروردگارش برمی‏آید؛ و آن [زمینی‏] که ناپاک [و نامناسب‏] است [گیاهش‏] جز اندک و بی‏فایده برنمی‏آید. »

[۱۰]. شعراء، ۸۸و۸۹: «روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی‏دهد، مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد. »

[۱۱]. نور، ۲۱: «و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچ کس از شما پاک نمی‏شد، ولی [این‏] خداست که هر کس را بخواهد پاک می‏گرداند. »

[۱۲] . ر. ک: سیرو سلوک؛ تخلیه، فصل سوّم.

[۱۳]. روم، ۴۷: «و یاری‏کردن مؤمنان بر ما فرض است. »

[۱۴]. یونس، ۱۰۳: «زیرا بر ما فریضه است که مؤمنان را نجات دهیم. »

[۱۵]. کفایة الاثر، ص ۲۲۸.

[۱۶]. مریم، ۹۶: «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند، به زودی [خدای‏] رحمان برای آنان محبتی [در دل‌ها] قرار می‏دهد. »

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha