شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۸
 مدرک گرایی عامل دوری روحانیت از متن مردم است/ سیره اجتماعی علمای سلف همان سیره انبیاء بود

حوزه/ سیره علما و روحانیون در قرون متمادی نشانگر این است که این قشر از دیرباز نفوذ جدی در توده مردم و بدنه جامعه داشته است. امری که شاید در طی سال های گذشته تا حدودی دچار تغییر شده است.

به گزارش خبرگزاری حوزه از مشهد، دکتر غلامرضا جلالی، مدیر انساب بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی معتقد است: سیره اجتماعی علما و دانشوران شیعی براساس سیره پیامبر اکرم (ص) بوده است. پیامبر اکرم (ص) تقریباً به تمام موضوعاتی که به ساختارهای یک دولت ربط پیدا می‌کند توجه داشته‌اند؛ از اعزام سفیر گرفته تا تأسیس کانون، از تأسیس جامعه و دولت گرفته تا بحث‌های رزم و جهاد، علوم تربیتی، بحث‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.

وی در پاسخ به سئوالی درباره چه عواملی باعث شد در عصر حاضر فاصله بین مردم و روحانیت زیاد شود؟ عوامل متعددی را بر می شمارد و  می گوید: حتی در ساخت فضاهای علمی هم دانشوران حوزه از مردم فاصله گرفتند. به‌عنوان مثال الآن در دانشگاه رضوی نگهبانانی گذاشته‌اند که امکان حضور مردم در فضای مدرسه و بررسی آن را ناممکن می‌کند؛ درصورتی‌که در قدیم همین مدرسه دو در داشت، یک در به بازار و دیگری به حرم باز می‌شد و مردم از حیاط مدرسه عبور می‌کردند. مردم عادی خودبه‌خود به طلاب برخورد می‌کردند و سؤالات و بحث‌های خود را مطرح می‌کردند، رفتار و روش آن‌ها را می‌دیدند و با توجه به تقوای آن روزگاران، تحت تأثیر آن تقوا و زهد قرار می‌گرفتند.

با توجه به اهمیت آشنایی مردم به ویژه نسل جوان با سیره علمای سلف، پایگاه شورای عالی حوزه علمیه خراسان، گفتگویی با دکتر غلامرضا جلالی، مدیر انساب بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی انجام داده که آن را در ادامه می خوانید:

-سیره اجتماعی طلاب و علمای سلف برخاسته از چه رویه‌ای بوده است؟

سیره اجتماعی علما و دانشوران شیعی براساس سیره پیامبر اکرم (ص) بوده است. پیامبر اکرم (ص) تقریباً به تمام موضوعاتی که به ساختارهای یک دولت ربط پیدا می‌کند توجه داشته‌اند؛ از اعزام سفیر گرفته تا تأسیس کانون، از تأسیس جامعه و دولت گرفته تا بحث‌های رزم و جهاد، علوم تربیتی، بحث‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.

تا جایی که بنده تحقیق کردم، ایشان حداقل هفده نهاد را تأسیس کردند که بعد از ایشان هم آن نهادها به نحوه‌های مختلف به حیات خود ادامه داده است. حوزه در حقیقت وارث آن تفکری است که از طریق پیامبر اعظم (ص) و از طریق امام علی (ع) و فرزندان معصوم ایشان و بعد سیره صالحان و اولیا تا دوره حاضر ادامه داشته است و ظهور و بروزهای مختلفی در عرصه زمان و مکان از خود نشان داده است. در سیره پیامبر اکرم (ص) رابطه با تمام آحاد جامعه وجود داشته است؛ مانند باز بودن درهای خانه ایشان روی مردم، بزرگداشت کودکان و افراد مسن و اسراء، حمایت از ضعفا و برقراری ارتباط با ادیان دیگر، مثل یهود، نصارا و مجوس؛ همه این‌ها در سیره نبوی وجود داشته است. در بین علما و روحانیون نیز به تأسی از پیامبر (ص) چنین سیره‌ای وجود داشت.

-لطفاً کمی از سیره و منش علمای یکی دو قرن اخیر و فعالیت‌های اجتماعی آنان بگویید؟

در دوره ما آیت‌الله رضازاده این‌طور بودند، آقای عباسپور هم -که رفیق ایشان بود و رسائل و مکاسب تدریس می‌کردند- همین‌طور بودند. این‌ها همگی در فصل تابستان به شهرستان می‌رفتند و کار می‌کردند. وقتی‌که برمی‌گشتند کاملاً آفتاب‌زده شده بودند، لباس‌ها خیلی آن‌چنانی نبود، دست‌هایشان پر از زخم بود، بعد می‌آمدند کتاب مکاسب را باز می‌کردند. هنگام تدریس، همه شاگردان تحت تأثیر شخصیت استاد خود قرار می‌گرفتند. این سبک را در علمای دیگر هم داریم. البته برخی علما هم هستند که متهم بودند به اینکه حالت فئودالی دارند، نمونه آن‌ها در مشهد و اصفهان بودند؛ یا از مجرای تلاش شخصی یا از طریق ارث در سطوح بالای ثروت قرار داشتند و با عقلانیت معیشتی که داشتند می‌توانستند به ثروت‌های خیلی خوبی هم دسترسی پیدا کنند.

برخی از این‌ها مورد نقد روشنفکران عصر خود قرار می‌گرفتند، ولی آن شکل و شمایل عمومی قضیه چنین بود که عرض کردم، این‌ها سبب می‌شد که این مراوده‌ها نزدیک‌تر شود، افرادی از جامعه می‌آمدند داخل مدرسه و می‌پرسیدند بزرگ این مدرسه و عالم برجسته اینجا چه کسی است؟ مثلاً شیخ هاشم قزوینی بود، شیخ مجتبی قزوینی بود، سراغ این‌ها می‌رفتند و دردِدل می‌کردند، از مشکلات خود می‌نالیدند. بر این اساس صندوق قرض‌الحسنه‌ای تأسیس می‌شود؛ این صندوق تنها برای طلاب نبوده و برای مردم نیز بوده است. به دلیل ارتباط نزدیکی که بین مردم و علما بوده، خانه‌های علما تمایزی با مردم نداشته بلکه به‌مراتب کوچک‌تر از خانه‌های مردم نیز بوده است. به‌عنوان مثال وقتی‌که قصد تخریب خانه شیخ محمدتقی بجنوردی، از شاگردان برجسته میرزای شیرازی، را داشتند، بنده به آنجا رفتم، همه‌چیز فضای این خانه از پاکی، صداقت و صفا به انسان الهام می‌داد. درِ این خانه همیشه به روی مردم باز بوده و در ایام مشخصی از سال هم مجالس عزاداری برپا بوده است. این خانه در نزدیکی حرم مطهر، صدسال مرکز ترویج افکار اهل‌بیت(ع) بوده است. این به معنی این است که علما تنها یک نفر تلقی نمی‌شوند و گاهی چند نسل از انسان‌های پاک به دنبال یک عالم بزرگ می‌آمدند و بیوت علما محل ترویج دین می‌شد، زیرا مرام و مردم‌داری آن عالمان تعمیم پیدا می‌کرد و سلوک ایشان در بین مردم فراگیر می‌شد. گاهی افرادی بودند از دانشوران شیعی که وقتی‌ این‌ها فوت کردند، به دلیل رفتار خوبی که داشتند، حتی یهودیان هم درخواست کردند که در تشییع‌جنازه این عالم شرکت داشته باشند.

مرحوم شیخ علی‌اکبر نهاوندی که الآن شبستان نهاوندی در حرم به نام ایشان است، حدود صدسال پیش گرداننده این شهر بوده است. وقتی ایشان فوت کردند، یهودی‌ها در تعزیه‌ ایشان شرکت می‌کنند؛ به این دلیل که ایشان در آن قیامی که در کوچه عباسقلی خان به خاطر یک‌چیز تصنعی توسط مردم مشهد به وجود آمده بود، حمله کردند به خانه یهودیانی که آنجا در نزدیکی حرم زندگی می‌کردند و اموال این‌ها را به یغما بردند. با دخالت مرحوم آیت‌الله نهاوندی اموال به سرقت رفته برگردانده شد و از آن‌ها دلجویی به عمل آمد. الآن شما تجلیل از مرحوم نهاوندی را در کتاب فرزندان استر می‌بینید. کتاب فرزندان استر، کتابی است درباره بزرگان یهودی ایرانی، زیرا یهودیان ایرانی خود را منتسب به استر، همسر خشایار شاه هخامنشی می‌دانند. در این کتاب از رفتار مرحوم نهاوندی تجلیل شده است. چنین چیزهایی در سیره علما بوده است؛ همین روش را ما در حیات پیامبر (ص) نسبت به یهودیان می‌بینیم. تنها مرحوم نهاوندی هم از این ویژگی‌ها برخوردار نبوده‌اند؛ مثلاً فردی مانند آیت‌الله شیخ ابوالحسن شعرانی با آن عظمتی که به لحاظ علمی دارد، زبان عبری را نزد خاخام‌های یهودی آموخته است. ایشان در مقدمه کتاب خود تصریح کرده‌اند که زبان عبری را مستقیم از آن‌ها آموخته‌اند و سپس برای مراجعه به کتاب مقدس و تورات از دیگری کمک نمی‌گرفتند.

مرحوم شیخ مهدی خالصی از بزرگان که در کاظمین به دنیا آمده بود و خودش صاحب رساله بود در جریان ثوره عشرین عراق، ایشان همراه مرحوم آیت‌الله صدرالدین صدر، پدر امام موسی صدر و حاج‌آقا رضا صدر از عراق به مشهد آمدند. در دوره حاکمیت رضاشاه ایشان مقداری در مشهد زندگی کردند و به طرز مشکوکی از دنیا رفتند. با اینکه ایشان عراقی بود، مشهدی هم نبود و چند سال هم بیشتر اینجا حضور پیدا نکرده بود، اما مردم فوق‌العاده پرجمعیت در تشییع‌جنازه ایشان شرکت کردند.

-این روابط اجتماعی در سطح بین‌المللی هم بوده است؟

بله، مثلاً فردی مانند ملاامین استرآبادی از همین مشهد که در محله بالا خیابان سکونت داشته و از دانشوران تحصیل‌کرده حوزه مشهد بوده است. ایشان به دعوت دولت شیعی جنوب هند به شهر حیدرآباد می‌رود؛ شهری که امروز بیش از هشت میلیون نفر جمعیت دارد.

نقشه شهر را ملاامین استرآبادی به تقلید از نقشه مشهد ریخته است و در نتیجه آن امروز بین مشهد و حیدرآباد برادرخواندگی ایجاد کرده‌اند، زیرا شباهت جغرافیایی زیادی به هم دارند؛ وسط شهر مشهد حرم مطهر قرار دارد، آنجا هم ایشان در وسط شهر بنای مذهبی ساختند. بر این اساس امروز در قرن بیست‌ویک، ۴۵ درصد از جمعیت حیدرآباد شیعه هستند. وجود این‌طور عالمان با آن روابط گسترده و دیدگاه‌های عظیم، سبب شده است که مردم گرایش زیادی به افکار و عقاید آنان پیدا کنند.

-چه عواملی باعث شد در عصر حاضر فاصله بین مردم و روحانیت زیاد شود؟

چند عامل مؤثر بوده است. به نظر بنده برخی قالب‌های جدید که در حوزه ایجاد شده، باعث دوری طلاب از متن جامعه شده است. یکی از عوامل، بحث مدرک‌گرایی است. مدرک‌گرایی باعث شد ذهنیت بسیاری از مردم نسبت به طلاب و حوزه علمیه تغییر کند. همچنین لباس روحانیت در بعضی از معممین، باعث شد تا مردم از آن‌ها فاصله بگیرند. اگر ما برگردیم به دوره اول، مانند دوره جهانگیرخان قشقایی یا آقا رحیم ارباب، علی‌رغم دانش و اجتهادی که داشتند، در تمام طول عمر کلاه می‌گذاشتند و از عمامه استفاده نکردند. نوع عمامه و لباس علامه مجلسی نیز با عمامه کنونی فرق داشت و لباس ایشان در آن دوره‌ با لباس توده‌ مردم نزدیک‌تر و فاصله کم‌تر بوده است. هرچه از آن زمان به این طرف آمده‌ایم، این لباس به‌گونه‌ای شده است که امکان مراوده خیلی نزدیک را در عمل اجتماعی از روحانیون می‌گیرد.

همچنین عدم ورود صحیح روحانیون در برخی امور مانند هنر و موسیقی باعث تشدید این فاصله‌ها شده است. چند سال پیش برای یکی از برنامه‌های توسعه نظام، نظرخواهی از هنرمندان به عهده بنده بود که نتایج آن در قالب کتابی به نام مردم‌شناسی دینی هنر چاپ ‌شد؛ در آن تحقیق بنده از حدود ۳۰ نفر هنرمندان اعم از کارگردانان، بازیگران، موسیقی‌دانان و هنرهای سنتی نظرخواهی کردم.

در تحلیل کیفی مشخص شد که آن‌ها کم‌ترین مشکل را با خود دین دارند، اما بیشترین مشکل را با علما دارند؛ به خاطر اینکه علما به آن‌ها می‌گفتند مطرب و ایشان را به بیوت خود راه نمی‌دادند. بنابراین آن‌ها اصلاً از طریق حوزه‌ها تأمین نمی‌شوند، هیچ‌گونه فلسفه هنری برای آن‌ها نوشته نمی‌شود و کاملاً از جانب حوزه طرد می‌شوند.

متأسفانه به‌تدریج حتی در ساخت فضاهای علمی هم دانشوران حوزه از مردم فاصله گرفتند. به‌عنوان مثال الآن در دانشگاه رضوی نگهبانانی گذاشته‌اند که امکان حضور مردم در فضای مدرسه و بررسی آن را ناممکن می‌کند؛ درصورتی‌که در قدیم همین مدرسه دو در داشت، یک در به بازار و دیگری به حرم باز می‌شد و مردم از حیاط مدرسه عبور می‌کردند. مردم عادی خودبه‌خود به طلاب برخورد می‌کردند و سؤالات و بحث‌های خود را مطرح می‌کردند، رفتار و روش آن‌ها را می‌دیدند و با توجه به تقوای آن روزگاران، تحت تأثیر آن تقوا و زهد قرار می‌گرفتند. عموم طلبه‌ها نیز افراد بسیار لاغری بودند و بیشتر شب‌ها برای مطالعه چراغ روشن می‌شد و به مطالعه می‌نشستند. در طول روز نیز پای درس اساتید بودند. چون در دست این طلاب پولی نبود به توده‌ها نزدیک بودند. از طرف دیگر اهالی بازار نیز در معارف و عقاید بسیار تحت تأثیر علما قرار داشتند.

انتهای پیام/۳۱۳/۲۵

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha