یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۷:۱۲
شهید روحانی که روزها کار می کرد و شب ها درس می خواند

حوزه/ طلبه شهید ابوالقاسم (حسن) ترابی ۱۳۲۴/۱۰/۵ در همدان به دنیا آمد و در پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲ به شهادت رسید.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه در همدان، در مبارزات با رژیم طاغوت و پس از آن، در سال‌های دفاع مقدس، شهدا با ایثار و بذل جان خود، به وظیفه خود عمل کردند و این نظام و انقلاب را حفظ کردند و لذا امنیت امروز ایران اسلامی در کنار ناامنی منطقه خاورمیانه را باید از برکات خون و ایثار این شهیدان دانست.

در میان اقشار مختلف جامعه، روحانیت به عنوان سربازان امام زمان(عج)، بیشترین آمار شهدا را دارا هستند؛ به نحوی که طبق اعلام بنیاد شهید، روحانیت ۱۲ برابر میانگین آحاد جامعه شهید داده است، به کلام دیگر به صورت میانگین در جامعه از هر هزار نفر ۴ نفر شهید شدند، در حالی که در قشر روحانیت از هر هزار نفر ۴۸ نفر شهید شده‌اند.

در این بین استان همدان نیز با تقدیم ۱۰۴ شهید روحانی نقش به سزایی را در این مسیر برعهده داشته است که باید به شهدایی همچون، شهید آیت الله مدنی، آیت الله مفتح، آیت الله قدوسی و آیت الله حیدری که جز شهدای شاخص هستند اشاره کرد و از این رو رهبر معظم انقلاب در مورد این شهدا در پیامی که به اجلاسیه کنگره بزرگداشت سرداران، امیران، فرماندهان و ۸ هزار شهید استان همدان در تاریخ ۱۵ آبان سال ۸۹ صادر کردند، این طور فرمودند که:

«شهدای گرانقدر همدان جزء برجسته ترین ها هستند، از شهدای روحانی معروف مثل شهید مدنی - ایشان در واقع به یک معنا همدانی هستند - تا شهید مفتح، شهید قدوسی، که حقا و انصافا راهنما و پیشوا بودند و بعد خیل عظیم شهدا و سرداران برجسته مثل شهید محمود شهبازی، و بقیه شهدای عزیزی را که باید جزء این مجموعه به حساب آورد، از مردم همدان هم باید حتما سپاسگزاری کنیم. مردم بسیار خونگرم، خوب و نسبت به جهاد و شهادت جدی»


یکی از این شهدای گرانقدر، طلبه شهید ابوالقاسم (حسن) ترابی است که در تاریخ ۱۳۲۴/۱۰/۵ در همدان به دنیا آمد و پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲ به شهادت رسید.

شهید ترابی، زمستان ۱۳۲۴ در شهر همدان در خانواده‌ای محروم از دنیا ومأنوس با معنا، زاده شد و عبدالحسین پدر او، این مرد با ایمان و بی‌آلایش، نامش را «حسن» نهاد. نهال وجود حسن، در باران محبت و عواطف ایمانی خانواده، نشو و نما یافت تا زمانی که به دروازه‌های علم رسید. دوران ابتدایی را با موفقیت طی کرد؛ اما شرایط سخت زندگی، دست‌های پاک و لطیف این کودک را با خشونت کار و تلاش آشنا نمود. او چون عصایی در کار پدر کمکی بود تا نان‌آور خانواده، کمتر در زیر بار مشکلات آزرده گردد.

ابوالقاسم، روزها کار کرد و شب‌ها درس خواند. از آن‌جا که سنت الهی هر گونه مقدر شود، تبدیل و تحویلی نیابد، شهید نیز سر ناسازگاری با سنت الهی نداشت و با رحلت پدر، بار مسئولیت خانواده را بر دوش مردانه‌اش کشید و خم به ابرو نیاورد.  

وی نه‌تنها با باران عاطفه، تلاش و ایمانش دل‌های مادر و خواهر را شاد ساخت، بی‌دغدغه، اجتماع را نیز با خود به همراه داشت و با حضور در عرصه فعالیت فرهنگی به اصلاح دشت بی‌فرهنگی و فساد پرداخت. شهید ترابی در سال ۱۳۵۱ ازدواج کرد و در کنار خود، همسری اصیل و دین‌دار یافت که او را در هدفش یاری دهد. شهید در سال ۱۳۵۴ به علت احساس خطر از سوی ساواک، کار و قوم خویش را رها کرد و عازم تهران شد.  

در تهران به طور خستگی‌ناپذیر، به مبارزات خوداز قبیل: نشر اعلامیه، شرکت در بحث‌ها، مناظره‌ها، تنویر افکار، پخش نوار، شرکت در تظاهرات و راهپیمایی‌ها ادامه داد تا به فضل پروردگار، دیو استثمار و ناعدالتی، تبعیض و ظلم را بیرون کرد و انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) پیروز گردید. با اینکه او در تهران زمینه‌ای مساعد برای تصدی مقام داشت؛ تهران را ترک کرد و به همدان برگشت. او در همدان مأموریتی عظیم‌تر احساس می‌کرد که راه توجیه را بر او می‌بست. مردان خدا در دوراهی ایثار، خداخواهی و عمل و بی‌راهه توجیه، پست و مقام‌پرستی و حرف، به دامن خدا و عمل پناه می‌برند نه توجیه و شعار.  

وی پس از انجام مأموریتش درحفظ دستاورد خون پاک کشتگان راه شکرفروش عشق، در همدان ماند و به تدریس در دبیرستان‌ها پرداخت؛ معلم اخلاق بود و مدافع عقاید. اما تنگ‌ نظری‌ها و تنگی محیط، امان او را برید و محیط را غیر قابل تحمل ساخت.  

شهید ترابی که به شدت به تعلیم و تربیت و تدریس و ارشاد اشتیاق داشت، تصمیمی دیگر در گلستان ضمیرش شکفتن گرفت. هجرت برای تفقه در دین؛ هجرت به سوی قم؛ شهر خون و قیام؛ شهرخمینی پرور و حرم اهل بیت. از مهرماه سال ۶۱ در شهر قم تحصیل را آغاز کرد. او در این مرحله به صورت طلبه‌ای با شور و شوق شناخته می‌شد که یک شبه ره صدساله را درمی‌نوردد.

شهید ترابی، سیزدهم تیرماه ۱۳۶۲ کمر رزم بر بست، با خانواده وداع کرد و در دسته یکم گردان یکم به عنوان آرپی‌جی زن حاضر شد. او چشمان انتظار همسر و فرزندان را دید، اما خواست که دیدارها در محضر پروردگار تازه گردد. در والفجر دو، سه گلوله خورد؛ سر و سینه به خون عشق خضاب کرد تا در عمل فریاد زند که اگر در راه جانان از تمام هستی‌ات نگذری، نباید ادعای صداقت و حقیقت کنی.

شهید ترابی در وصیت خود راه رسیدن به رستگاری را در پرتو یقین به خداوند می داند و ولایت فقیه را تداوم بخش انقلاب و اسلام عنوان کرده است.

متن وصیت نامه این شهید روحانی بدین شرح است:

سلام علیکم

بدون شک، پر شکوه‌ترین لحظه زندگی یک انسان، لحظه‌ای است که جدای از همه قیود زندگی، بتواند فکر کند و عمل کند؛ چرا که در این مقام، انسان با معنویت پیوند خاصی پیدا می‌کند و به راستی می‌تواند شاهد عظمت روح متعالی این موجود خاکی باشد که متأسفانه این صحنه ملکوتی را قلم‌ها قادر به تشریحش نیستند.

این چندمین وصیت‌نامه‌ای است که می‌نویسم و دوباره پاره می‌کنم و فکر می‌کنم وصیت‌نامه شهید، می‌بایستی دارای پیامی باشد که با عظمت شهید مطابقت کند. این است که به جای هر گونه صحبتی سفارش می‌کنم که تنها فلاح و رستگاری، در پرتو یقین به الله است و این میسر نمی‌شود، مگر در اعتقاد و توجه به ذات اقدس احدیت و با مشاهده آثار عظمت صنع روزگار و مسلماً در این رابطه، آن که مقرب‌تر است جام بلا بیشترش می‌دهند.  

برای رسیدن به ملکوت اعلی و پروردگار، باید جهان مادیت را با همه زیبایی‌ها و فریب‌هایش که سرابی بیش نیست، مواظب بود. این جهان گذرگاهی است که دارای پرتگاه‌های بس هولناک است و هر کس درست حرکت کند، بهترین توشه را می‌اندوزد، اضافه بر آن از لغزشها به دور خواهد ماند و جالب است که برای رسیدن به این مقام، همان گونه که وسایل سقوط در او وجود دارد، وسایل ترقی کمال نیز گذارده شده است و این وسیله نجات، همان اعتقاد به خاتمیت حضرت محمد بن عبدالله (ص) و کتابش، قرآن و اوصیای بر حقش، دوازده گهر تابناک ولایت هستند که اولینشان، مولی الموحدین حضرت علی (ع) و آخرینشان قطب عالم وجود، حضرت مهدی (عج) است. پس شما را وصیت می‌کنم که یاد خدا را در دلهای خود و فرزندانتان شعله‌ور نمایید. فراموش نکنید و پیوسته با یاد او و برای او و در راه او باشید که «الا بذکر الله تطمئن القلوب». همراه قرآن باشید و این کتاب را دستور کار خود قرار دهید و آن را زیاد بخوانید و در او تدبر و تعقل کنید و تفکر نمایید چرا که: «ان فی خلق السموات و الارض اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب» «الذین یذکرون الله...».   (آل‌عمران/۱۹۰)

رهبران و پیشوایان راستین خود را، ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) قرار دهید و بدانید که آنان هادیان به حق هستند و امروز هدایت کاروان بشری در دست با کفایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) قرار گرفته تا روزی که به اذن الله از پس پرده غیبت بیرون آید و به همه نابسامانی‌ها و نابرابری‌ها پایان بخشد و این هم امروز زمینه سازی‌اش به دست رهبری توانا و فقیهی جامع الشرایط (حضرت آیت الله العظمی امام خمینی مد ظله العالی) سپرده شده است؛ زیرا ولایت فقیه، یعنی همان تداوم بخش انقلاب و اسلام.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha