دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۶
گزارشی از اولین «گعده فقه سیاسی طلاب»

حوزه/ ما برای حل مسائل جدید بایستی از فهم مجموعه ای دین کمک بگیریم. بایستی قاعده مند پیام مجموعه ی دین را استخراج کنیم و فهم قاعده مند از کلیت دین را به صحنه فقاهت بیاوریم، بعضی از آن فهم استراتژیک دین تعبیر می کنند بعضی مقاصد شریعت و... .

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، اولین «گعده فقه سیاسی» با حضور چند تن از طلاب فاضل که در فضای مجازی به بحث و گفت وگو می پرداختند در فضای حضوری تشکیل شد؛ در اولین جلسه حجج اسلام عبداللهی، رنجبر، تقوی، قدک، داودی، صادقی حضور داشتند؛ محورهای زیر از جمله نکات مطرح در اولین گعده فقه سیاسی می باشد.

آغاز گعده

گعده با گزارش بنده از گفت و گوهای دوستان در گروه فقه سیاسی در پیام رسان ایتا آغاز شد و سپس یکی از طلاب شروع به تقریر نظر کرد، که چند نکته برجسته آن را از نظر می گذرانیم:

 ریشه یابی ما از مواجهه با تنگناها در فقه به ۳۰۰ سال به بعد از هجرت بر می گردد تا آن زمان تمام فقه ما حدیثی بوده است بعد از آنکه با مسائل مستحدثه مواجه شدند و دیدند که روایات پاسخگو نیست، روش های دیگری به وجود آمد، اجتهاد قدرت گرفت و کم کم ثقلین به حاشیه رفت و پای عقل باز می شود. کتاب قطوری چاپ شده که به مباحث فلسفی وارد شده در علم اصول پرداخته است. در حالی که عقل آن هبه ای است که خداوند به انسان داده برای فهم نقل. نه اینکه نقل را کنار بگذاریم و مستقلا عقل را محور قرار دهیم. لذا دو گانه بحث عقلی و نقلی را نمی فهمیم. بحثهای عقل عمل و عقل نظر مستند به نقل نیست.

 ما برای حل مسائل جدید بایستی از فهم مجموعه ای دین کمک بگیریم. بایستی قاعده مند پیام مجموعه ی دین را استخراج کنیم و فهم قاعده مند از کلیت دین را به صحنه فقاهت بیاوریم، بعضی از آن فهم استراتژیک دین تعبیر می کنند بعضی مقاصد شریعت و... .

 ما قائل نیستیم باید همه مسائل جدید را کنار بگذاریم و مثل عصر زمان معصومین(ع) زندگی کنیم. شدنی هم نیست. بلکه ما قائل به استحاله هستیم. اضطرار انحلالی به آن می گوییم. نه حذف نه قبول. ما باید منحل در مطلوب کنیم. مطلوب چیست؟ در بحث تمدن اسلامی مطرح می کنیم. مهم است که مطلوب را چگونه بشناسیم و سیر از موجود به مطلوب را چگونه طی کنیم؟ من تعجب میکنم از کسانی که سیاست اسلامی، مدیریت اسلامی و... را مطرح میکنند اما هنوز وضعیت مطلوب را استخراج نکرده اند! ما اسمش را گذاشته ایم مختصات حیات طیبه.

تحلیل ما از مسیر طی شده، با وجود تمام ناکامی ها به واسطه هدایتهای امام و رهبری این است که اولا دستاوردها غلبه دارد ثانیا: تکامل را در دو شاخص خاص دنبال میکنیم و معتقدیم موفق عمل کرده ایم. دو شاخصی که مقدمه ساز ظهور هستند و مستند روایی در مورد اهمیت این شاخص و نقش آنها در تمدن سازی داریم. شاخص تربیت نیروی انسانی با ویژگی هایی که در روایات گفته شده (جبهه مقاومت که شکل گرفت و انسانهای آماده جنگ وجهاد) دوم رشد علم و دانش. حضرت آقا هم فرمودند که تمدن بر دو پایه شکل میگیرد: نیروی انسانی و دانش. لذا ناامید نیستیم و میتوانیم تمدن نسبی را محقق کنیم. اما به نظر ما میتوانستیم مسیر کم هزینه تر و میانبر طی کنیم وسریعتر برسیم و نهادهای انتخابی باعث کندی و هزینه های زیادی شده است.

بعد از شنیدن اولین صحبت، یکی دیگر از اعضای نشست به نقد و نظر پرداخت:

 شهید صدر تعبیر منطقة الفراغ را برای این مساله ثابت و متغیر استخدام کرده است. جمیع موضوعات و مباحث ذاتا سیال در حیطه منطقه الفراغ، به واسطه حکم حکومتی در جامعه اسلامی پیاده خواهد شد.

پیغمبر(ص) در مبحث پیشینی از حکومت یعنی از اصل مشروعیت و حاکمیت اسلام را انتخابی و مشورتی رقم نزدند اما در موضوعات پسینی جامعه از جمله موضوع جنگ و کشاورزی و ساخت و ساز و... از روشهای عقلایی استفاده کردند.

در بحث مشروعیت و موضوع پیشینی حکومت مردم نقشی ندارند نه از دید ما و نه حتی از دیدآنهایی که ادعای نقش مردم در مشروعیت را دارند، پدران و گادفادرهای دموکراسی که در جلسه ای نشستند و به این نتیجه رسیدند که علیه پادشاه انگلستان قیام کنند چه کسی به آنها مشروعیت داد؟ مردم؟ انتخابی در کار نبوده است. خدا؟ براساس چه دلیلی؟ پس خودشان به خودشان مشروعیت داده اند!

در بحث پسینی، بحث کارآمدی، تحقق عینی حکومت، مقبولیت و مردم نقش ایفا میکنند هم در حکومت دینی و هم حکومت غیردینی اعم از پادشاهی و لیبرال و سوسیال و...

در مکانیزم فعلی شورای نگهبان به عنوان بازوی ولی فقیه بین هزاران داوطلب چند نفر را برای ریاست جمهوری تایید می کند و به وسیله رای مردم مقبولیت آنها سنجیده می شود و در نهایت هم تنفیذ آنها بایستی توسط ولی فقیه اتفاق بیفتد تا مشروعیت آنها تامین شود.

 بخشی از اشکال ناکارآمدی و اشکالات سیستم حکومت ما این است که مسئولیتها درست تفکیک نشده است و فرهنگ سیاسی ما اشکال دارد. ما باید مسئولیتها را به سطح محلی، ملی و راهبردی تفکیک کنیم. در سطح محلی شوراها دخالت کنند در سطح ملی مجلس و قوه مجریه و در سطح راهبردی رهبری و خبرگان. در حالیکه الان این مسئولیتها تفکیک نشده از نماینده مجلس توقع بخشی و محلی دارند و گاهی از نماینده شورا توقعات ملی دارند و توقع از رهبری است که در موضوعات جزیی و محلی هم ورود کنند و... .

یکی دیگر از دوستان گعده هم نکات ذیل را مطرح کرد:

 اگر به دنبال حجیت انتخابات و انتخابی بودن مناصب میخواهیم از عرف استفاده کنیم طبق مسلک معمول فقها هم نمی توانیم حجیت را استنباط کنیم اصلا در این مورد نوبت به دیدگاه فرهنگستان در نفی حجیت و کارکرد عرف نمی رسد. چون فقها و اصولیون عرف و بنایی را که مورد امضا یا عدم الردع شارع قرار بگیرند حجت میدانند و این مهم در مورد عرفهای زمان معاصر قابل تحصیل نیست

 حجیت سیره عقلا با بحث کنارآمدن و تعامل با تحولات و بنای عقلا متفاوت است. ممکن است ما برخی محصولات و بناهای دوران مدرنیته را بپذیریم اما این غیر از مساله حجیت است.

 البته ادله ای در مورد لزوم مقبولیت و حتی دخالت مردم در حاکمیت وجود دارد مانند "لیقوم الناس بالقسط" اما به نظر میرسد انتاج از آیه برای حجیت انتخابات مقداری کار لازم دارد و مستقیم نمی توان برداشت کرد، البته از باب ضرورت و مصلحت میتوان به حجیت انتخابات رسید ولی در این جلسه بیشتر به نظر میرسد بیشتر موضوع برسر استنباط حکم اولیه بوده است.

 نکته دیگر از باب مذاق یا مقاصد شریعت است و آن موضوع رشد است. اگر بر فرض حکومت در صورت انتصابی بودن کارآمدتر هم باشد بازهم نمی توان گفت مطلوب تر است، زیرا مساله رشد و انتخابگری مردم اهمیت زیادی دارد. میان نظام خلقت و شیوه حکمرانی همراستایی وجود دارد همانطور که در نظام خلقت فرد به واسطه انتخاب و مشاهده نتایج آن به رشد میرسد، در مسیر حکومت هم بستری فراهم میشود که جامعه به واسطه انتخابگری خود به رشد برسد.

 حوزه از یک ضعف دیرینه رنج میبرد که در یک فضای علمی دین را استخراج میکند و انتظار دارد که مردم همین رساله ها را بگیرند و عمل کنند. نظام انتخابات دینداران را وادار میکنند که به مردم نزدیک شوند تلاش کنند که آنها را قانع و همراه کنند. لزوم کار هنری، کار فرهنگی و.. در این سیستم خیلی بیشتر احساس میشود در حالیکه در سیستم انتصابی همراه کردن مردم از اولویت می افتد.

وجود عناصر  عقل و عرف در منابع، حجیت دین به معنای ناقص بودن دین و شریعت نیست. بلکه می توان گفت حجیت و منبعیت آنها جزء تمهیدات هوشمندانه شریعت است برای اینکه شریعت متناسب با زمان پیش بیاید.

یکی  دیگر از دوستان گعده نیز در نقد برخی رفقا نکات زیر را مطرح کرد:

 از کجا می گویید نظام انتخابی منجر به رشد مردم شده است؟ آیا مردم در موضوع کرونا از مرگ و میرها درس میگیرند و رشد کرده اند؟ شما چرا مثلا در بیمه شخص ثالث بر رشد مردم تکیه نمی کنید؟ چگونه میتوان اثبات کرد که جامعه با سیر تاریخی رشد کند و خودش به سمت اقامه قسط رود؟ هیچ وقت مردم به سوی اقامه قسط نرفته است.

 امام(ره) یک مدل را ساخت مدل امام یک مدل خاص خودش است چون برداشتش این بود که این مدل می تواند جواب دهد ولی آیا به این معناست که این بهترین مدل است؟ نه امام تجربه کرد کم و زیاد کرد ممکن است یک روز به این نتیجه برسیم که این مدل اشتباه بود.

 شکل حکومت یک ابزار است و ما می خواهیم یک ابزار را توجیه کنیم مثل اینکه ما بخواهیم یک دیوار را برش دهیم بعد بپرسیم اسلام گفته است از دریل استفاده کنیم یا چکش یا ...؟ اسلام آیا روی ابزار آنقدر بحث کرده است؟

فاضل دیگر حاضر در این گعده به مباحثه از زاویه دیگر وارد شد:

 اساسا در دستگاه اجتهادی مان تلقی مشخصی از مقوله فرهنگ نداریم چه فرهنگ به مثابه ظرف تحقق شریعت و چه در ساحت فهم دین.

 این بحث می تواند در بحث تجربه و سیره عقلا هم اثر بگذارد از طرف دیگر باید بگویم تجربه یک امر خنثایی نیست مثلا ممکن است که تجربیات علوم سیاسی شکل نگاه و تفکر خاصی را برای ما ایجاد کند که براساس آن، شریعت و سنت را تحلیل کنیم

 برداشت من این است که تفکیک بین مقوله اولیه و ثانویه فرار از مقوله فرهنگ است  مثلا یک زمانی فقها با سلاطین سازش کرده اند. در آنجا میگوییم احکام ثانویه بوده است. یک زمانی در جمهوری اسلامی به سمت دموکراسی رفته ایم اینجا میگوییم مصلحت این است. هر جا دست می گذاریم میگوییم براساس ضرورت و مصلحت. نگاه میکنیم و می بینیم که هزارو چهارصد سال است که ضرورتها و مصلحت های پیوسته ای داریم که فقه متاثر از آن است و هر جا دست می گذاریم میگوییم نه این حکم اولیه نیست و شارع قصدش این نبوده. شارع قصدش چیز دیگری بوده است

 من فکر می کنم این به خاطر ندیدن فرهنگ است و ما مقوله فرهنگ را تنزل میدهیم به عنصر زمان و مکان

 فرهنگ چیست میتوان گفت یکسری عوامل مانند مجموعه عقاید، باورها، سنتها و آیینها که روی هم جامعه را شکل میدهد و میشود اکنون جامعه ما.  این اکنون جامعه ما وقتی وارد فقه میشود، میشود عنصر ضرورت، مصلحت، زمان و مکان و...

 نسبت اراده جمعی با اقامه دین چیست؟ ما به مجتهد این حق را میدهیم که با متن دین مواجهه پیدا کند و به استنباط خودش عمل کند اما در ساحت جمعی آیا ما قائل به یک اراده جمعی هستیم؟ آیا قائل هستیم که فهم جامعه بایستی به یک حدی برسد برای اقامه دین؟

 ما باید تکلیف خودمان را با هویت و اراده جمعی مشخص کنیم. که بگوییم هویت جمعی ما اینگونه می فهمد و میخواهد اینگونه عمل کند آیا ما میتوانیم چنین حقی را برای جامعه قائل شویم؟

 اگر این را بپذیریم باید ببینیم فهم عمومی و اراده جمعی چگونه متبلور میشود آیا در قامت بیعت متبلور میشود یا در قامت انتخابات؟.

 ممکن است دموکراسی دارای اشکالاتی باشد ولی اگر کسی آن را نفی میکند بگوید چه روش حکومتی ارائه می کند که اراده جمعی را محقق می کند. اراده جمعی باید محقق شود چون انسان در زندگی شخصی با اراده و فهم خودش دین را باید اقامه کند در ساحت اجتماع هم همینگونه است. شما الگویی ارائه کنید که دین با اراده جمعی محقق شود و آفتهای دموکراسی را هم نداشته باشد

 بنده میگویم بحث میان انتخاب و انتصاب همان بحث جبر واختیار یا قانون و فرهنگ است. کجا بایستی مجبورش کنی و کجا بایستی اختیار دهید؟ اگر مجبورش کنی در آن اکنون و زمانه کار خوب جلو میرود اما آیا به خودآگاهی و اراده جمعی به یک مدل مطلوب می رسد؟

 ما در زمانه ای زندگی میکنیم که تجربه ما از ولایت فقیه همزمان شده است با زعامت حضرت امام (ره) و حضرت آقا. این تعین همیشه مثل این زمانه نیست ممکن است کاملا متفاوت باشد، لذا باید ساختار به گونه ای باشد که بتواند در صورتی که ولی فقیه شخصی باشد که همه ویژگی های لازم را ندارد آسیب جدی نبیند. (اگر همه نهادها انتصابی باشد در این شرایط آسیبها جدی خواهد بود)

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha