به گزارش خبرگزاری حوزه، دومین گعده فقه سیاسی با حضور چند تن از فضلا و طلاب حجج اسلام حسنی، رنجبر، عبداللهی، رامندی، داودی، صبوری، صادقی در خبرگزاری حوزه،برگزار شد.
در این گعده مباحثی که از جلسه اول باقی مانده بود به بحث گذاشته شد و نسبت به موضوع جلسه آینده تصمیم گیری شد. ابتدا خلاصه ای از مباحث مطرح شده در گعده دوم را از نظر می گذارنیم.
حجیت و استناد مهمترین پایگاه مشروعیت علوم
مهمترین رکن در هر بحثی، استناد و حجیت آن است و هرجا پای عقل میان کشیده می شود، مدعیان مختلف با آراء و انظار گوناگون ظاهر می شوند و عقل را مستمسک خود قرار می دهند، لذا قدم اول آن است که عقل را از نگاه آیات و روایات تعریف و نسبت به موقعیت آن شناخت پیدا کنیم. طبق روایات، عقل هبه ای است از سوی خداوند متعال به انسان مومن که با عدم تسلیم در برابر اولیای الهی وکلام وحی و تبعیت از ولایت طاغوت و حتی با گناه تضعیف و نابود می شود.
ضرورت تعریف عقل در نظام مفاهیم دین و نقش و کارآمدی آن در تفقه و تفاوت جدی آن با عقل مشهور
عقل در کلام وحی مختصات خودش را دارد لذا العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان و آنچه از تعریف و کارآمدی عقل می گویند و نزد مؤمن و کافر هم یکسان است، این عقل نیست و عنصر دیگری است که با چهره وجیه عقل نقش آفرینی می کند و استناد و حجیت مباحث را خدشه دار می نماید.
قلب و احساسات و تمایلات فردی و اجتماعی پایگاه تکامل علمی و معرفتی
بر خلاف تفکر رایج، حوزه علم و معرفت، ریشه در قلب دارد و نمی توان بین محبت و معرفت تفکیک نمود، یکی از بزرگترین اشتباهات ما در هر گونه دعوتی به دین و اسلام، تمرکز بر حوزه دانش و برهان و استدلال است در حالی که أنبیاء و اولیاء در دعوت به دین و در مواجهه با مردم، تکیه بر قلب و احساس و گرایش ها داشته اند و پس از آن به برهان و استدلال پرداخته اند.
بر این اساس و نیز مبانی انسان شناسی محال است کسی صرفاً با تکیه بر معلومات و اطلاعات، مؤمن و مسلم شده باشد هر چند پس از نقطه شروع که قلب است، عقل و فهم و معرفت و محبت در تکامل انسان رابطه تعاضدی و تقومی دارند. یکی از اشتباهات ما در عرصه تبلیغ و ترویج و تربیت و دعوت به دین، کم توجهی به حوزه احساسات و گرایشات و تمایلات فردی و اجتماعی مخاطبان و تمرکز بیش از حد بر روی برهان و استدلال و اطلاعات بوده است.
تعریف و شاخصه های علم در دین و معنای علم دینی
در ادبیات دین و کلام وحی، علم نیز تفاوت جدی با دانش به معنای امروزی دارد و شامل هر گونه دانشی نیست بلکه به معلوماتی اطلاق می شود که در مسیر تکامل جریان حق و مبارزه با جریان باطل کارآمدی دارد بنابراین سفارشات دین در مورد کسب علم، دانش را به طور مطلق شامل نمی شود و قرائن و دلایل روایی این حقیقت را تأیید می کند.
اسلامی شدن علوم بواسطه محوریت یافتن ادبیات دین و نظام مفاهیم دینی و بهره مندی حداکثری از ثقلین
اگر بتوان ادبیات و نظام مفاهیم دین را بر نظام مفاهیم علوم حاکم نمود اولاً علوم گوناگون از این تشتط و پراکندگی فاصله می گیرند و ثانیاً در پیوستگی با حقایق عالم تکوین و تشریع می توانند کارآمدی دقیق تری داشته باشند.
بازخوانی نقش عقل، عرف، سیره عقلاء در مناسبات و ساختارهای سیاسی و اجتماعی
علاوه بر عقل ضرورت دارد عرف و سیره عقلا و نقش آن در فهم دین و فقاهت و اجتهاد با استناد به کلام وحی مورد بازخوانی قرار گیرند.
ولایتمداری مهمترین فریضه در زمینهسازی ظهور و مهمترین شرط در تحقق ظهور
مهمترین عامل محوری که شکل گیری دو جریان حق و باطل در تاریخ نیز حول آن شکل گرفته است، مسئله «ولایت» است و علت اصلی غیبت، ضعف انسانها در معرفت و قدردانی از این عنصر اساسی بوده و شرط ظهور نیز تکامل مؤمنین در معرفت و تبعیت از ولایت است.
«تربیت انسانهای ویژه» و «تکامل معرفتی» دو شاخصه زمینه سازی ظهور (تحقق تمدن اسلامی) و دو شرط لازم برای تحقق ظهور : در روایات بر این دو عامل تأکید ویژه ای شده است و مقام معظم رهبری نیز این دو عامل را شرط تحقق تمدن اسلامی می دانند.
در ادامه یکی از طلاب فاضل، به نقد نگاه جزئی نگر و ندیدن منظومه فکری و قواعد عام و کلان در حوزه دین پرداخت و از این طریق سخنان یکی از دوستان را نقد کرد:
دکتر داوری می گوید: در شیعه فقه و شریعت حکومت می کند و فلسفه را به چالش کشیده است بخلاف غرب که فلسفه شریعت مسیحی و اعتقاد مسیحی را به چالش کشید.
شهید صدر درباره نگاه های جزئی نگر به منظومه دین در کتاب پژوهش های قرآنی می گوید: حاصل تفسیر جزئی نگر در خوشبینانه ترین حالت گردآوری معانی و مفردات قرآنی است؛ به شمار زیادی از داده ها دست می بابیم بدون ارتباط با یکدیگر!
رویکرد غالب در حوزه های علمیه این مشکلات را دارد و حضرت آقا در آثار خود در رابطه با توحید چنین حرکت منظومه ای و نظاممندی را ارائه داده اند. ایشان در جایی فرموده اند که بحث های پرطمطراق فلسفی دست آورد اجتماعی و سیاسی نداشته است.
شهید صدر همین نقد را در بررسی سیره اهل بیت علیهم السلام دارند که نگاه جزئی نگر و ندیدن کل اهل بیت (ع)،باعث فهم ناقص گشته است. و حضرت آقا در کتاب انسان ۲۵۰ ساله همین ایده را ارائه نموده اند.
یکی دیگر از فضلای جمع درباره مسئله انتخابات در فضای جامعه و نظام اسلامی گفت: در مواجهه فقه با مدرنیته سو تفاهم هایی رخ داده است. و آن عبارت است از اشتباه گرفتن پاسخ ها با مسئله ها.
انتخابات در غرب پاسخ است به یک سوال، و آن عبارت است از آیا رضایت عمومی باید در حل مسائل حکومت و جامعه لحاظ شود یا خیر؟ از هابز و لاک و تا دیگران مسئله فلسفه سیاسی آنها رضایت عمومی بوده است. متقدمین آنها با قرارداد به دنبال حل مسئله بوده اند و متاخرین با دموکراسی.
البته در منابع اسلامی ادله نقلی و عقلی بر رضایت عمومی وجود دارد و اگر رضایت عمومی نباشد هیچ کاری برای هدایت و رشد جامعه نمی شود کرد.
اما متاسفانه ما در نظام خود انتخابات را کاملا لیبرالی اجرا می کنیم، دموکراسی که بر پایه نیستانگاری معرفتی توجیه می شود. یکی از اساتید فلسفه دین دانشگاه تهران می گفت: اگر نسبی گرایی علم را بپذیریم جا برای دین باز می شود!
ما دو مسئله داریم: رضایت مردم، انتخابات و اخذ رأی مردم. آنچه مسئله است رضایت مردم است و انتخابات یک پاسخ به آن. لازم است در تصمیمگیری سیاسی رضایت مردم ملاحظه شود و مسئولیت رضایتشان به تصمیم را بر عهدهی خود آنها قرار داد.
حکومت اسلامی یک نعمت است که تنها شایستهی مردمی است که آن را بخواهند و برای به دست آوردنش هزینه دهند. بنابر این، راه مشروع تأسیس آن کسب رضایت مردم است؛ رضایتی که ناشی از معرفت به نظام اسلامی باشد.
شیوهی موجود انتخابات مشکلاتی اساسی دارد. در این شیوه اولاً تنها معیار سن است و حتی دیوانه و سفیه هم میتواند در انتخابات شرکت کند؛ ثانیاً رأی یک سفیه با رأی یک عاقل، در بالاترین سطح عقل، همسان است. پایهی معرفتشناسانهی این شیوهی انتخاباتی نسبیگرایی معرفتی است.
معیار انتخابات میتواند شناسنامه نباشد، بلکه کارت انتخابات باشد که معیار آن قبولی از امتحان قانون اساسی، اطلاعات سیاسی لازم، تاریخ معاصر و برخی اطلاعات لازم دیگر باشد. هر چند این ممکن است طرح پختهای در چارچوب حقیقتگرایی معرفتی نبوده و نیازمند بررسی بیشتر باشد، اما به هر حال از نسبیگرایی معرفتی به دور است.
همچنین یکی از دوستان در مبحث رضایت عمومی بیان دوست دیگرمان را اینطور نقد کرد
رضایت عمومی مقبول است و از نگاه ما در اسلام و مکتب اهل بیت ع پذیرفته شده است. اما مردمداری با حق دادن به مردم متفاوت است؛ در کجای حقوق والی و مردم مسئله انتخاب و انتخابات مطرح است تا به این وسیله رضایت عمومی فهم شود؟! این مسئله در سنت و شریعت وجود ندارد.
از مسائل مهم مطرح در گعده این بود که فهم و توقع ما از نظام و حکومت اسلامی در عصر غیبت در چه حد و اندازه می بایست باشد؟ البته تفصیل این مسئله به جلسه آتی موکول شد.