به گزارش خبرگزاری حوزه، بعد از عصر غیبت چون که حضور معصوم بین مردم وجود ندارد و مخصوصاً بعد از غیبت کبری، ما مجبور شدیم از روایات ائمه(ع) و آثاری که از ائمه(ع) بزرگوار به جا مانده بود استفاده کنیم، به هرحال مراجعه به این روایات یک پیچیدگی خاص خودش را دارد و مهارت خاص خودش را میطلبد و هر کسی نمیتواند از راه برسد بگوید من این روایت را میخوانم و بیاید احکام را از این روایت استنتاج کند به هرحال در اثر ظلم ظالمین، غصب غاصبین و ستم ستمکاران برخی روایات مهم ما از بین رفت، برخی روایات ما جعل شده، بعضی روایات ما تعدیل و قطع و کم و زیاد شد، مسئله تقیه هم بین روایات ما وجود دارد نتیجهاش این میشود که درست است شاید در مجموع کتب خودمان ۲۰ الی ۳۰ هزار روایت داشته باشیم ولی رجوع به این روایات و استنباط از این روایات کار هر کسی نیست. طلاب در سطح خارج به دنبال این هستند تا بیاموزند که چطور از این منابع موجود، احکام الهی را به دست بیاورند و اسلام ناب را از گزند انحراف مصون بدارند. در این راستا، با حجج اسلام رحمانپور و فاضلیان، دو تن از اساتید مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) درباره سطح خارج حوزه گفت و گویی انجام دادیم که نظر شما خوانندگان را بدان جلب می کنیم.
حجت الاسلام حسنعلی رحمانپور:
درباره جایگاه فقه اگر بیان مطلبی را لازم می دانید، بگویید؟
روزی که انسان و فرزند آدم از این زندان زندگی که در این کالبد جسمانی هست جدا بشود خیلی چیزها برای او مکشوف میشود، بدن انسان زندان روح انسان است وقتی از این زندان رها بشود خیلی چیزها برای او کشف میشود، آنجا ارزش فقه آلالبیت و بهای آن را خواهد دانست.
اعتقاد دارم که اگر کسی توفیق فقه داشته باشد از رنج غم دنیا بیمه است، دل اگر کانون فقه باشد کانون غم و غصه نیست، کار به جایی میرسد که یک فقیه بزرگ در یک کلبه محقر زندگی میکند، اما یک دنیا عزت و یک جهان لذت را داراست. بیمبالغه عرض میکنم فقهای ما همهشان که اینطور عزیز هستند به خاطر سایهسار فقه و اصول است که اینها از آن بهرهمند هستند.
یک روایتی است که بسیار روایت پرمعنا و پرمضمونی است که از آقا امام جواد (ع)در عظمت فقه است که میفرمایند: «التفقه ثمن لکل غال و سلّم الی لکل عال»، شرح حدیث این است که ما در یک دنیایی زندگی میکنیم که تجارتگونه است، خرید و فروش میشود، سرمایهای در اینجا داریم، سرمایهای که خدا در وجود و زندگی ما قرار داد چیست؟ سرمایه عمر و جوانی، سلامتی و فراغتی است که ما داریم، این سرمایه را نمیشود مُفت از دست داد باید یک چیزی ارزش مقابله قرار گرفتن با این سرمایه را داشته باشد تا این سرمایه در مقابلش قرار بگیرد، آن سرمایه در مقابل چه چیز بهای این سرمایه است؟ جوانی من میرود، این عمر عزیز که قابل تکرار نیست در حال رفتن است، چه چیز در مقابلش قرار بدهم که فردا ندامت نباشد، آقا امام جواد(ع) فرمودند تفقه و متخصص در دین شدن و کارشناس دین شدن، آشنا شدن به معالم و احکام دین آن چیزی است که میتواند بها و آن ارزش آن سرمایهای که خدا به تو داده است قرار بگیرد، آقا میفرماید درجات و کمالات و سعادات که نیاز به نردبان دارد برای رسیدن به آن، نردبانی که شما را به درجات عالیه میرسد تفقه است، «التفقه ثمن لکل غال و سلّم الی لکل عال»، همه ما در غریزه و فطرتمان دنبال عزت میگردیم، تمام دانشمندان و اندیشمندان این را اعتراف دارند که همه ما به طور غریزی دنبال عزت میگردیم، قرآن هم میفرماید عزت دست خداست «و ان العزة لله» عزت دست خداست، عزت را خدا در چه چیزی قرار داده؟ فرمود در همین فقه قرار دادم، در همین علوم آل البیت قرار دادم، در همین دروس اهلبیت قرار دادم.
راهی که خدا با آن انسان را عزیز می کند
وسائل الشیعه که مرجع فقهای ماست ۳۵ هزار روایت دارد، از این تعداد هفت هزار تا مکررات است، ۲۸ هزار هم مستقلات است، والله بالله تالله اگر کسی در این راه اهلبیت در علوم و روایات اهلبیت کار کند، نسبت به فعل واجبات و ترک محرمات حساس باشد، خداوند در این دنیا چنان عزیزش خواهد کرد که نظیر نداشته باشد، این فقه اینقدر برای انسان عظمت قائل است، این فقه اینقدر انسان را به امید میرساند، در لسان روایات فقه یک معنای لغوی دارد و یک معنای اصطلاحی، معنای لغوی فقه یعنی فهم، معنای اصطلاحی فقه یعنی دانستن احکام دین. در روایات که میگوید فقیه، فقها و تفقه، معنای لغوی نیست بلکه معنای اصطلاحیاش است، تخصص داشتن، کارشناس شدن، متخصص شدن. قشری عزیزتر از قشر فقها وجود ندارد! با همه سمپاشیهایی که میکنند، با همه دشمنیهایی که میکنند! اینقدر فقه اهلبیت انسان را عزیز میکند، فقه اهلبیت آدم را عزیز میکند.
س) فقیه و روحانی موفق چه کسی است؟
این سؤال را از آیت الله العظمی خویی پرسیدند، یکی از اساتیدی که در آن مجلس بوده برایم نقل کرد که یکی گفت موفقیت آقای خوئی رضوان الله تعالی علیه به خاطر استعدادش است، یکی گفت به خاطر تلاشش هست، هر کسی یک چیزی گفتند، وقتی از خودشان پرسیدند ایشان در جواب گفتند یکی بینش روحانی بودن است، یعنی هیچ وقت در تمام عمرم بدِ کسی را نخواستم، همیشه خیرخواه افراد بودم، همیشه دوست داشتم مردم در راحتی و آرامش باشند، حتی کسانی که من را اذیت کردند دوست داشتم در آسایش و راحتی باشند، این را میگویند بینش روحانی، این یعنی ذهن روحانی. دوم این است که نه تنها نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات عامل بودم که این کافی نیست، به ترک محرمات و انجام واجبات بودن، حساس بودم. این دو تا عامل موفقیت است، یک روحانی موفق که جایی وارد میشود زلزله به پا میکند روحانیای است که از این دو ویژگی برخوردار باشد این را میگویند روحانی موفق.
س) درباره سطح خارج حوزه و تعریفی که در این عرصه وجود دارد بفرمایید.
بایستی اول بحثی بشود که مجملاً بحث خارج چیست؟ بعد وارد سبکها و مکتبها و روشهایی که در درس خارج پیاده میشود.
مراحلی را طلبه طی میکند تا میرسد به مرحلهای به نام درس خارج که بعد از پایه ده اتفاق میافتد که طلبه بایستی با شیوههای اجتهاد و با روشهای استنباط آشنا شود. اجتهاد یعنی تحصیل حجّت تفصیلی علی الاحکام الشرعیه فرعیه کلیه، این خلاصه اجتهاد است یعنی هر فقیه و طلبهای که در حوزه مشغول به بحث هست دنبال این هست که تحصیل کند حجّت تفصیلیه، هر کدام از اینها خودش قد احترازی است که از یک چیزی احتراز میکند که مقلد هم شاید تحصیل حجت داشته باشد اما حجت تحصیلی ندارد حجت اجمالی دارد، مقلد تفصیلاً احکام را نمیداند بلکه اجمالاً میداند، مجتهد حجّت تحصیلیه بر احکام شرعیه فرعیه کلیه را تحصیل میکند، این را میگویند اجتهاد.
طلبهای که وارد درس خارج میشود تمام غم و غصهاش این است که بتواند یک مسئله شرعی را از روی ادله استنباط کند، حالا بالواقع میرسد دو اجر میبرد طبق روایاتی که نقل شده، اگر خطا کرده باشد به خاطر این زحماتی که کشیده، این روایت از پیغمبر نقل شده ولی در مصادر ما نیامده! در مصادر اهلسنت آمده که «للمصیب اجران و للمخطئه اجرا واحد».
یک کسی که وارد درس خارج میشود ابتدا وارد بحث استاد که میشود تمام تلاشش این است که بتواند روش استنباطی و اجتهادی را که پیاده میکند را بیاموزد، روش برخورد با مسئله، شیخ انصاری یک مکتبی داشت مرحوم آقاضیای عراقی یک مکتبی داشت، مرحوم آقای خوئی مرحوم امام مکتبی داشتند همه اینها مکتبهای فقهی جاندار داشتند که قابل ارائه و مستند بود، مرحوم بروجردی مکتبی داشت، الآن متأسفانه در حوزه قم مکتب آیت الله بروجردی مغفول واقع میشود. چون مکتب آیت الله خوئی مکتب صناعی بود و خیلی شسته رفته و قاعدهمند و ضابطهمند جلو میآید جاده صاف میآید جلو، ولی مکتب آیت الله بروجردی اینطور نبود که آیت الله فاضل هم تقریباً همین مکتب را دارند، مکتب صاحب جواهر است که تمام اقوال در یک مسئله را مطرح میکنند ادلهی هر قولی را هم مطرح میکنند و بعد وقتی ادله و اقوال را انباشته کردند سر آخر یکی از این اقوال را به همراه ادله اختیار میکردند یا یک ابداع جدیدی میکردند.
با این ابداعاتی که ایشان دارد اگر کسی در اصول ایشان تورق کند، ابداعات خیلی خوبی دارد که متأسفانه بایستی بیش از این در حوزه پرداخته میشد که با نوشتن پایاننامهها و مقالات نظریات ایشان را جا میانداختند که فعلاً مستور است.
ارزش فقه و فقاهت بر کسی پوشیده نیست
ارزش فقه برای همگان و هر کسی که عامی هم باشد مخفی نیست این اعتقاد بنده است که ارزش فقه و فقاهت و اجتهاد برای هر بنی آدمی مکشوف است و تشویقات و مبالغات زیادی هم در روایات ما نسبت به اهمیت و عظمت فقه شده. کاری که درس خارج میکند اینست که طلبه را از نظر شمّ الفقاهتی بارور میکند، آن ذهن و استعدادش را به درجهای میرساند که بتواند به این مرحله برسد که این قوه را داشته باشد تا استنباط کند کاری که بزرگان اساتید در حوزه برای تلامذهشان انجام میدهند همین است.
بفرمایید نخبگی در حوزه به چه شرایطی بستگی دارد و اصولاً ارتباط جامعه نخبگانی حوزه با مباحث اجتهادی در شرکت درس خارج چطور است و چقدر از این جامعه نخبگانی حوزه استفاده میشود؟ در مرکز فقهی الحمدلله این روند هست، در کل حوزه این روند را چطور میبینید؟
مسئله نخبگی از نظر من هم در نوشتار و هم در گفتار خودش را نشان میدهد، من اولاً درباره نوشتار بگویم، اعتقاد دارم که دو کس بایستی کتاب بنویسند و دست به قلم بشنوند وگرنه تصوید قراطیس است، یکی اینکه مسئلهای از سلف تا حال حاضر لا ینحل مانده و حل نکردند و شما توانستی این مسئله لا ینحل را منحل کنی، اگر این اتفاق افتاد ایشان دست به قلم بشود. دوم کسی که ابداع جدیدی داشته باشد، یک نظریه جدیدی داشته باشد این دو نفر باید دست به قلم شوند شاید هم بگوئیم تا حد وجوب هم میرسد برای شخصی که به این دو مرحله یا به احد مراحل رسیده باشد، این در نوشتار.
در گفتار واقعاً از نظر من نخبگی به آن تعمقی که در مسائل میکند هست، راهکار صریح و صواب جدیدی که ارائه میدهد به نظر من آن نخبگی است، واقعاً نخبگی استعدادی است که خدا داده و شکی نیست، و مقداری هم اکتسابی است درصدی؛ فعلاً در مقام بیان درصد نیستم، ولی بایستی یک مقدار خدادادی و یک مقدار زیادی هم اکتسابی است که باید زحمت کشید و کوشش کرد، تلاش کرد، یک روایتی دیده بودم که آقا امیرالمؤمنین میفرماید تمام عضلات بدن برای اینکه تقویت بشوند بایستی تمرین شوند، یعنی تقویت شدن تمام اعضای بدن به این است که تمرین شوند، بعد فرمود اعصاب به همین درس و بحث در فقه اهلبیت است یعنی در همین درس و بحثهای فقه اهلبیت دروس آل البیت و فقه اهلالبیت اعصاب انسان تقویت پیدا میکند، لذا میبینید یک فقیهی ۱۱۰ سال عمر کرده اعصابش بسیار آرام است.
توجه به نخبگان در مرکز فقهی ائمه اطهار
نخبگی آن است که از نظر من در نوشتار و گفتار خودش را نشان بدهد که به مرور زمان میشود مشارٌ بالبنان برای خیلیها، که منتظرند ببینند از این دو لب چه خارج میشود؟ یا از نوک قلمش چه خارج میشود تا عده زیادی طبق او عمل کنند، این نخبگی است، خوشبختانه خدا را شاکریم با عنایات آیت الله فاضل و با مدیریت توانمند حجت الاسلام والمسلمین صرفی تمام کوشش و تلاش متولی و مدیریت مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) بر این برقرار است که تا میتوانند طلاب مستعد و نخبه را بلافاصله بدون بروکراسی اداری گزینش کنند و تمام مسائل شخصی این طلبه را اداره میکنند.
از نزدیک در جریان هستند که ایشان بتواند آن استعدادی که دارد و آن نخبگی که خدا به او داده بتواند در مسیر اهلبیت خرج کند، این از الطاف الهی است که خداوند نسبت به این مرکز فقهی ائمه اطهار و عنایتی است که متولی و مدیر مرکز نسبت به این نخبگان انجام دادند. با این رویکرد، میبینیم الآن بعضی از اساتیدی که در اینجا در سطح مشغول به تدریسند از نخبگان سطح سه و چهار حوزه هستند، این به شاهد صدق است بر این گفتار که چقدر مرکز فقهی نسبت به نخبگان علمی اهمیت قائل است.
در این مرکز فقهی من این را بالاتر از حد تصور میبینیم یعنی کافیست حضرتعالی یک نخبهای را معرفی کنید؛ من دیدم همین که مشاهده شود طلبه نخبهای هست بلا فاصله گزینش میکنند و مسائلی که باعث بشود موانع برای طلبه ایجاد کند برمیدارند. اینها نشانه اهمیت موضوع است که اینها به نخبهها ارزش قائلاند و زود هم برایش تدریس شروع میکنند، همین تدریسی که امروز در حوزه علمیه قم بسیار مشکل شده واقعاً اساتید هم مستحضرند، اینجا میبینیم برای نخبههای حوزه بسیار ساده و راحت کلاس میگذارند تا مشغول تدریس شود و در این حوزه بماند و از استعداد و نبوغش استفاده شود. اعتقاد من و بزرگان حوزه این است که این تجربه است و سینه به سینه نقل شده تا جیلاً بعد جیلٍ آمده که نخبگی بر اثر تدریس بارور میشود و رشد میکند.
استادی که مرا ملزم به تدریس کرد
در شهرستان بابل، استادی به نام آیت الله فاضل رحمة الله علیه داشتیم. ایشان ۲۰ سال از شاگردان آیت الله العظمی خوئی در نجف بود. ایشان در سال دوم طلبگی به من گفت باید تدریس کنی، از من امتناع و از ایشان اصرار، یادم هست هدایه و صمدیه برایم قرار داده بودند، بنده گفتم من وقتم گرفته میشود بخواهم با طلبه سر و کله بزنم جز اتلاف عمر چیزی برایم نیست. ایشان گفت که باید تدریس کنی، گفتم من در کتابخانه مینشینم و بیشتر مطالعه میکنم ایشان به من یک تجربهای از آقای خوئی گفت که این مرجع تقلید به من فرمود نبوغی را که از راه تدریس به دست آوردم از تحصیل به دست نیاوردم، تکرار معلومات و درس برای انسان نبوغ میآورد، این را بزرگان حوزه گفتند، فرمودند در همین رسائل شیخ انصاری نکتهها نهفته است، مطالب عمیقی نهفته است، فقط پیدا کننده لازم دارد، اهل لازم دارد، نخبههای حوزه دنبال این چیزها هستند، دنبال یک روزنههایی هستند، دنبال یک سری قواعد پرفایده و عامهای هستند که در همه مطالب و در همه ابواب ساری و جاری است اینجا نخبگی خودش را نشان میدهد.
بحمدالله مرکز فقهی نسبت به برخی مراکز دیگر که در جریان هستم واقعاً سردمدار است و این پرچم را بلند کرده که نخبه را هم از نظر تحصیل و هم از نظر تدریس کاملاً در برمیگیرند و برایش فضا را آماده میکنند که بتواند کار را انجام بدهند.
در جامعه حوزه در فضای عمومی حوزه بحمدالله نخبه درمانده نیست، یعنی حوزه هم واقعاً اگر طلبهای را نخبه ببیند چه مدیران حوزه و چه جاهای مختلف حوزه طلبهای را نخبه ببینند واقعاً تمام هم و غمشان این است که برایش هم تدریس یا برایشان تحصیل ایجاد کنند ولی واقعاً این را بینی و بین الله بگویم پرچمدارش مرکز فقهی ائمه اطهار است.
جامعه ما چقدر از این نخبگان استفاده میکند؟
این مسئله را بایستی از مدیران حوزه بپرسید که نخبههای حوزه ارتباطشان به مسائل جامعه به صورت عموم که مردم باشد چقدر ارتباط است، اما حقیر یک اتفاقی که همین امسال برایم افتاده را عرض می کنم. من امسال رفته بودم در منطقه خودمان، بابل. کار بنده فقط با بحث فقه، اصول،رجال و تفسیر است همین امسال که رفتیم خطهی خودمان در آن ولایت خودمان، باورتان نمیشود از سیمای مازندران و هم از اهالی محترم روستاها جمع شدند که یک روحانی بیاید اینجا برای ایام محرم منبر برود، از نظر آنها این روحانی بایستی وزنهی علمی محکم و مستنداتش قوی باشد، آقایان بنده حقیر را انتخاب کردند که اصلاً تا الآن تبلیغ که یک شغل بسیار مقدسی است کسوتش را نپوشیده بودم. خداوند به خاطر کتابهایی که از همین جا خواندیم و بحثهایی که اینجا میکردیم عزت داد و چقدر منشأ آثار شده بودم برای مردم، چقدر رجوع میکردند برای احکام، چقدر برای مسائل دینی خودشان مراجعه میکردند. من اعتقاد دارم که یک روحانی خوب میتواند زلزله به پا کند.
من یک چیزی از استادمان عرض کنم که واقعاً وقتی تحصیل شروع میشد کارها را به دو قسم میکرد یکی اصلی و یکی فرعی، کار اصلیاش پرداختن به درس بود و کار فرعی را میگذاشت به اداره مدرسه و مشکلات طلاب و مسائل کشور و اتفاقاتی که بود را بررسی میکرد. واقعاً میدیدم کار فرعی را ایشان اینطور برخورد میکرد شد شد نشد نشد، اما در کار اصلیاش که تدریس و کلاس طلاب است، نشد نداشتیم! بایستی بشود و نشد هم نداریم! چند بار اتفاق افتاد به خاطر مسائلی که ایشان بایستی برای یک بحث علمی عازم مشهد میشد و مجبور بود کلاس اینجا را تعطیل کند، تماس میگرفت که به دوستان بگوئید من حضور ندارم.
میدیدم که خودش میگفت چقدر نگرانم و برایم سخت است که کلاس را تعطیل کنم، هم در صحبتش اظهار میکرد و هم در وجنات ایشان نشان داده میشد که واقعاً مضطرب میشد که چرا باید درس تعطیل بشود. حتی امسال که وضعیت حساس کرونا را داشتیم درسهایش را ترک نکرد. نکته بعد اینکه ایشان سبک اجتهادیشان از نظر حقیر بحثهای خیلی را دیدم بسیار سبک اجتهادی قویای است، ایشان اقوال و ادله اقوال را میپردازند، اگر به من بگویند در حال حاضر در عصر جدید یک متتبع تام بخواهی مثال بزنی؛ بیشک مشارٌ بالبنانش آیت الله فاضل است که متتبع به معنای واقعی تام است.
محققانه و مجتهدانه به مسائل ورود میکند و فقط به مکتب قم منحصر نیست بلکه تمام مکاتب را ایشان میبیند، همه را رد میکند و بسیار برای طلبهای که در درس ایشان حضور پیدا میکند بعد از مدتی میبیند که بزنگاهها را خیلی حساس است. آنجایی که کلیدی است یعنی از آنجا که ریشه مسائل که انشعاب صورت میگیرد خیلی پردازش می کند که طلبه بتواند تعمق کند تا خودش به نظریه اجتهادی برسد.
جناب آقای فاضلیان نظر شما درباره جایگاه فقها و فقاهت بر اساس مبانی دینی چیست؟
حجت الاسلام محمد حسین فاضلیان:
قال الله العظیم فی کتابه «یرفع الله الذین آمنوا لکم والذین اوتوا العلم درجات» .
امام صادق میفرمایند: فقها امنای خدا بر حلال و حرامند و بعد این جمله خیلی دقیق و قابل تعمق که اگر فقها نبودند آثار نبوت و وحی قطع میشد. در طول تاریخ فقهای بزرگ، اساتید بزرگی این مشعل را روشن نگه داشتند و این مسئله در زمان ما اهمیت مضاعف پیدا کرده با توجه به اینکه شبهات و هجمههای مخالفین بر علیه فقه امامیه به اضعاف مضاعفه بیشتر شده نسبت به زمانهای گذشته، لذا اهمیت فقه به همین نسبت بیشتر شده.
به عنوان کسی که سال های زیادی در درس خارج شرکت داشتید، درباره ویژگی های کلاس استاد خود بگویید.
راجع به ویژگیهای درس خارج چند ویژگی است که در حدود ده سالی که خدمت آیت الله محمد جواد فاضل تلمذ کردیم، استنباط کردم.
یکی از این ویژگی ها، جامعنگری ایشان نسبت به مکاتب فقهی و اصولی مختلف است. آنچه در حوزه رایج است، مکتب نجف، سامرا، اصفهان و قم که هر کدام چهرههای بارز و برجسته ای داشتند، مکتب نجف مرحوم میرزای نائینی، مرحوم محقق اصفهانی، مرحوم آخوند، آیت الله خوئی، مکتب قم آیت الله بروجردی و مرحوم امام و شاگردان این بزرگواران از جمله مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی، و همینطور اساتید دیگر به مناسبت.
ما بعضی از اساتید بزرگ را میبینیم که ممحض شدند در یک مکتب اجتهادی خاص و فقط در مکتب نجف، ما خدمت بعضی از اساتید که میرفتیم شروع میکردند مطلب را از شیخ اعظم، آخوند و نائینی، آقاضیا و اصفهانی و آیت الله خوئی تا اساتید خودشان، و از این دایره اصلاً خارج نمیشدند و به نظرات آیت الله بروجردی، امام، شهید صدر، اصلاً اشاره نمیکردند و بعضی از اساتید برعکس فقط ممحض به مکتب قم هستند اهمیت چندانی ...، در طول یک سال درس خارج شاید یک بار به طور جدی نظرات مرحوم محقق اصفهانی را مطرح نکنند! ولی استاد فاضل از ویژگیهای بارزشان این است که به این مکاتب یکسان توجه دارند و مبانی هر کدام از این مکاتب را هم به طور عمیق متوجه شدند یعنی کسی که درسهای مختلف را دیده باشد و در منابع مختلف کار کرده باشد این را به خوبی استنباط میکند.
برای مثال، بارها در درس دیدیم که ایشان با طول و تفصیل کمنظیری وارد آراء تدوین آرای مرحوم محقق اصفهانی شدند که در حوزه کمتر کسی مسلط است و میتواند دقیق تقلید کند، به همین مناسبت آرای فقهی مرحوم امام، مرحوم بروجردی، در درس خارجشان ایشان به رسائل خیلی توجه دارند و از ویژگیهای درس خارج حضرت استاد نسبت به دیگران است، چون رسائل متأسفانه در حوزه مغفول واقع میشود و حقش ضایع می شود، در دوره سطح طلبه آمادگی چندانی برای درک آن ظرایف اجتهادی شیخ ندارد، درباره درس خارج هم چون آقایان میخواهند بر محور کفایه کار کنند و بحث مجمل بشود به رسائل توجه نمیکنند ولی آیت الله فاضل به رسائل توجه دارند، به مطالب اصفهانی، مطالب امام، شهید صدر، اینها را دقیق مطرح میکنند و این امتیاز مهمی است.
نکته دوم توجه ایشان به مسائل مستحدثه است در عین حفظ آن مبانی عمیق فقه جواهری که این هم در حوزه کمتر دیده میشود ما بعضی از فقها را داریم در مبانی فقه سنتی و آنچه سنت قدمایی فقه گفته میشود و فقه جواهری خیلی عمیق هستند ولی اصلاً به مباحث مستحدثه توجه ندارد، یعنی اگر طلبه ده بیست سال درس خارج شرکت کند بحثهای عمیقی مطرح میشود ولی در همان کتاب الطهاره و کتاب الصلاة و حج و مسائل مستحدثه عمیق مطرح نمیشود، در نقطه مقابل هم بعضی از بزرگان را داریم وارد مسائل مستحدثه میشوند ولی وقتی وارد مسائل مستحدثه میشوند این ریزه کاریها و دقایق اجتهاد را رعایت نمیکنند چون مستحضرید ما از سنت خودمان نباید به بهانه مستحدثه قطع رابطه کنیم، ریشه را نباید قطع کرد، سنت ما سنت بسیار عمیقی است.
مناسب است که اشاره کنیم مرحوم آیت الله العظمی اراکی نقل میکردند از مرحوم آیت الله فاضل (پدربزرگ حاج آقا جواد) که از ملازمین مرحوم آیت الله بروجردی و از خواص ایشان بودند، یک وقت آیت الله بروجردی عرض کرده بودند که مناسب است با این تبحری که در فقه دارید یک کتابی به وزان شرایع بنویسید، آیت الله بروجردی فرموده بودند که من یک صفحه هم مثل شرایع نمیتوانم بنویسم یعنی سنت ما یک سنت عمیقی است، استاد این دو ویژگی را با هم جمع کرده، یک نمونه بارز در فقه ایشان در بحث بیع شرکت میکردیم شاید حدود یک ماه و نیم بحث ضمان نقصان قیمت پول را که یک مسئله بسیار مبتلا به است و ابعاد مختلفی دارد مطرح کردند با یک نگرش اجتهادی عمیق، در عین حفظ آن ظرایف و دقایق اجتهادی که این هم مسئله مهمی است.
ویژگی سوم ایشان مسئله شاگرد پروری است که در دو بُعد است؛ یکی این مسئله انتقال قدرت اجتهاد و نقد طلبه است، مثلاً ما سال اولی که وارد درس خارج اصول شدیم جرأت نمیکردیم به یک شخصیتی مثل مرحوم نائینی اشکال کنیم، یا به شیخ یا بزرگان دیگر اشکال کنیم، و حتی بعضی از اساتید یادم هست ایشان به یک مناسبتی اشاره کردند به رأی مرحوم نائینی و بعد فرمودند نائینی در فوائد الاصول این را فرموده و در اجود التقریرات مطلب دیگری فرموده، خدمت آن استاد عرض کردم که آقا مرحوم نائینی عدول کردند؟ ایشان خیلی ناراحت شد که نه مگر میشود نائینی عدول کند! و حتی نقل کردند که فضای نجف طوری بوده که مرحوم امام که وارد نجف شدند چون در اصول نسبت به مرحوم نائینی اشکال می کردند (دو نفر از اساتید بودند که خیلی اشکال و نقد علمی دارند یکی مرحوم آقاضیای عراقی و یکی هم مرحوم امام است) امام را در نجف به همین خاطر متهم میکردند که چرا به نائینی اشکال میگیری؟ مگر میشود به نائینی اشکال کرد؟
ولی استاد بحمدالله ذهنیت خیلی باز و اجتهادی به معنای دقیق کلمه دارند هم خودشان قدرت نقد دارند، علاوه بر اینکه قدرت تقریر دقیق مطالب را دارند قدرت نقد هم دارند که خودش یک ویژگی مهمی است، بعضی از اساتید هستند که آرای دیگران را خوب شرح میدهند، شیخ اینطور گفته، آخوند و آقاضیا اینطور گفتند، اینها را مسلطند ولی دیگر قدرت نقد ندارند، میگوید شما حلاجی کن بین این رأی اصفهانی و شیخ، این رأی آقاضیا و آخوند حق با کیست؟ نمیتوانند از عهده بربیایند. این در جای جای درس خارج حضرت استاد مشهود است که هم در تقریر نظرات و هم در نقد خیلی قوی عمل میکنند و انصافاً روحیه اجتهادی دارند.
نکته بعدی راجع به شاگرد پروری ایشان تواضع علمی ایشان است یعنی شاگردان ایشان شاید بارها این را مواجه شدند که یک مطلبی را اگر در کلاس مطرح میکنند بعد از درس به مناسبتی خدمت ایشان اشکال مطرح کنند اگر برای حضرت استاد ثابت بشود که این اشکال حق است میپذیرند و فردا در درس مطرح میکنند چون بعضی از اساتید خودشان قبول میکنند ولی اینکه بیایند جلوی شاگردان دیگر بگویند نه، حتی اسم میبرند که فلانی بعد از درس به من یک مطلبی گفت من دیدم حق این است و عدول میکنند.
مطلب بعدی سبک و قدرت اجتهاد ایشان است که این هم نکته خیلی مهمی است، مثلاً من سال اولی که درس خارج شرکت کرده بودم در مقایسه بین مباحث اصول ایشان و والد معظمشان که در سیری کامل در اصول فقه هست، شاید اوایل این تصور برایم بود که شاید آرای ایشان هم همان مطالب است با همان جعل و تعدیل و بالا و پائین کردن، بعد دیدم که اینطوری نیست یعنی ورود و خروج ایشان به بحث، سبک بحث، تقریر آرا، تقریر ادله، نقد و عمق بحث، کم و کیف بحث به طور کلی متفاوت است با سبک والد معظمشان، و این نشان میدهد که واقعاً یک روحیه اجتهادی قوی و مستقلی دارد و ذهن اجتهادی بسیار پخته و محکم و عمیقی دارد. ایشان این روحیه اجتهادی را دارند و از عهده برمیآیند.
نکته دیگر که شاید مبنای روش اجتهادی ایشان باشد بهرهگیریشان از علوم مختلفی است که در استنباط و اجتهاد دخالت دارد، بعضی از فقها و اصولیین را میبینیم که در اصول یک سری بحثهایی را داریم که موطن اصلیاش کلام و فلسفه بوده و بعضی از فقها و اصولیین آن چنان که باید و شاید به این مباحث توجه ندارند و لذا از بحث برنمیآیند، یک بحث فلسفی که مطرح میشود یک استاد بعضی اوقات به طور واضح ضعف خودش را نشان میدهد که این بحثی که از فلسفه وارد اصول شده به مبانیاش آشنا نیست ولی حضرت استاد چون فلسفه را در خدمت اساتید بزرگواری طی کردند، شرح منظومه را خدمت آیت الله انصاری شیرازی، اسفار را خدمت آیت الله جوادی آملی تلمذ کردند واقعاً به برخی از مبانی فلسفی که میرسند در مباحث اصولی، اینها را کاملاً مسلط هستند که همان مطلب تقریر آرای مرحوم اصفهانی که عرض کردم همین است پیش نیاز آن تسلط بر فلسفه است.
در عین اینکه باید فلسفه را در حد و محدوده خودش در مبانی اصول دخالت داد و ذهنیت فلسفی نباید آن عرفگرایی فقیه، آن ارتکاز فقیهانه و آنچه که برخی میگویند شمّ الفقاهه، آن را نباید تضییع کند، جمع بین این دو مطلب خیلی مشکل است که مبانی فلسفی و کلامی را در جای خودش مسلط باشد ولی در عین حال شمّ الفقاهه را هم در فقه داشته باشد یعنی ذهنیت فلسفی تأثیر نگذارد روی شمّ الفقاهه و قدرت استنباط فقهیاش.
نکته دیگر توجه ایشان به سایر علوم مورد ابتلا است مخصوصاً در بحث تفسیر که واقعاً در تفسیرکه متأسفانه از نقاط ضعف تاریخی شیعه است ، از بارزترین آسیبها در حوزههای شیعی کمتوجهی به تفسیر است، جدی نگرفتن تفسیر است. شما میبینید در همین دوران نزدیک دوران خودمان فضا نسبت به تفسیر طوری بود که وقتی مرحوم آیت الله خوئی که عظمت فقهی و اصولیاش در نجف بر کسی پوشیده نبود، ولی وقتی شروع کردند تفسیر که اتفاقاً تفسیر ایشان از بهترین تفاسیر شیعه است البیان شاید در بین شیعه سابقه نداشته باشد! خیلی قابل استفاده و محکم است و خیلی خسارت است برای حوزه که این تمام نشد، در نجف نگاه طوری بود که وقتی آیت الله خوئی تفسیر را شروع کرد طلاب مستعد و قوی در درس خارجش شرکت نمیکردند و میگفتند آقا تفسیر میگوید پس بیسواد است! با همین استدلال!
این را یکی از بزرگان نقل میکرد از مرحوم سید رضی الدین شیرازی از نوادههای مرحوم میرزا که رفته بود نجف خدمت آیت الله خوئی، عرض کرده بود که شما همین تفسیر را ادامه میدادید، ایشان گفته بود من وقتی تفسیر را شروع کردم طلاب بارز و مستعد به درس من نمیآمدند! مرحوم سید رضی الدین شیرازی عرض کرده بود که آقای طباطبائی چطور؟ ایشان در قم که آمد تفسیر را ادامه داد و هم دوره شما بودند، ایشان فرموده بودند که آقای طباطبائی خودشان را در راه قرآن تزکیه کرد، خودش را فدای قرآن کرد.
این توجه به تفسیر نکته مهمی است که ما دیدیم استاد واقعاً توجه دارد. با اینکه برای ایشان خیلی دشوار است درس خارج به سبکی که ایشان مطرح میکند مطالعه خیلی وسیع و گسترده میخواهد و هم اشتغالات دیگری دارد. انصافاً سه درس در روز خیلی کار سختی است، ایشان درس تفسیر را هم به صورت عمومی و هم بعضی سالها به صورت خصوصی برقرار دارد اهمیت دادن ایشان به تفسیر کاملاً مشهود است که تفسیر برای ایشان موضوعیت دارد.
بعضی از آقایان هستند که روزهای چهارشنبه بیست دقیقه به طور فرعی یک چیزی میگویند که یک حرفی گفته باشند ولی استاد انصافاً به این سبک نیست و معلوم است که قرآن برای ایشان مهم است، تفاسیر مختلف امامیه و عامه، همه اینها را مراجعه می کند و تسلط هم دارد و خودش در تفسیر هم قدرت ابداعات و نوآوری دارد این توجه جدی به یک علم مبتلا به و مغفولی مثل تفسیر در عین تعمق در فقه و اصول خیلی کم پیش میآید، این یک سری از ویژگیهای اجتهادی بود.
در پایان اگر بیان نکته ای را ضروری می دانید، یا خاطره ای از در درس خارج دارید که برای خوانندگان جالب باشد، بفرمایید.
به نظرم جمع کردن بین ابعاد مختلف علمی، هم ابعاد مختلفی که در روش اجتهادی در خود فقه و اصول باید لحاظ بشود، جمع بین نقاط مثبتی که عرض کردیم در مکاتب مختلف فقهی و اصولی هست، هم توجه به علوم دیگر در عین توجه به فقه و اصول، ما خودمان یک بحثی نوشتیم که چاپ هم شد در نقد نظریه دکتر سروش راجع به وحی، تحت عنوان مسخ ملکوت، استاد مقدمهای نوشت که در عین اختصار برایم خیلی جالب بود که دقیقاً به نکاتی توجه کرده بود که حاکی از تعمق ایشان در این بحث بود. کسی که عمرش را در فقه و اصول گذاشته، جامعیت ایشان از جهت علمی و تک بعدی نبودن در عین عمق بود که خیلی به ندرت پیدا میشود.
خاطره که درباره استاد به یاد دارم، این است که یک بار استاد به یک مناسبتی مطلبی را از مرحوم محقق اصفهانی فرمودند جناب آقای رحمانپور اشکال کردند که این حرف مرحوم اصفهانی نیست، استاد دو مرتبه فرمودند عین مطلب مرحوم اصفهانی است و او گفت که فایده مراجعات ما و زحمتی که میکشیم و تعمقی که میکنیم چیست، در حالی که شما آن را نمی پذیرید؟ استاد گفت که فوایدش را خوردی ... .
یک ویژگی حاضر جوابی فوق العاده و حضور ذهن استاد در عین اینکه توهین هم نمیکند، در ایشان است که من در اساتید ندیدم. در عین حفظ ادب و متانت و این حضور ذهن فوق العاده در مقام اشکال و جواب دارد
نظر شما