دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
کد خبر: 918212
۱۸ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۵:۱۲
 مستند انقلاب جنسی

حوزه/ مستند انقلاب جنسی۴ مانند قسمت های قبلی این مجموعه می تواند به دلیل اینکه مخاطب را به گفتگو و فکر درباره یک مسئله اجتماعی دعوت میکند، شایسته تقدیر باشد. اما فقدان تحلیل و عمق در آن منجر به غلبه پیام های نادرست بر درست می شود.

به گزارش خبرگزاری حوزه، زهرا داورپناه عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با نگاهی به مستند چهارگانه انقلاب جنسی حسین شمقدری به نقد و بررسی آن پرداخته است .

مستند انقلاب جنسی۴ مانند قسمت های قبلی این مجموعه می تواند به دلیل اینکه مخاطب را به گفتگو و فکر درباره یک مسئله اجتماعی دعوت میکند، شایسته تقدیر باشد. اما فقدان تحلیل و عمق در آن منجر به غلبه پیام های نادرست بر درست می شود. یکی از مهم ترین زمینه هایی که باعث میشود هر چهار قسمت این مستند به رغم نیت خیر و تلاش سازندگانش در مسیر غلطی پیش برود، غرب زدگی نهان و گاه آشکار آن است.

چنان که نویسنده جوان؛ مریم السادات حسینی در یکی از مطالب خود نوشته است ما ژانری در آثار فارسی داریم که می شود آن را به زبان ساده "خاک برسرنامه"  نامید. در این ژانر که شاید بهترین نمونه آن کتاب «جامعه شناسی نخبه کشی» باشد، نویسنده با فرض اینکه جامعه و حاکمیت ایرانی در همه دوره های زمانی و شرایط مختلف اساسا برخطا است، شروع می کند و همه پدیده ها و واکنش های ایرانی را در آن گفتمان مورد تحلیل قرار میدهد. این آثار با آثار منتقدانه مرز باریکی دارند و در میان نویسندگان, تحلیل گران و بسیاری از اهالی فکر و فرهنگ یافت می شوند. نکته مشترک این است که این پیش فرض مانع فهم عقلانیت ایرانی می شود.

آقای حسین شمقدری که در کارنامه خود آثار ارزشمندی چون میرات آلبرتای ۱ و ۳۳ سال سکوت دارد؛ در مجموعه انقلاب جنسی وارد بحر بی پایان غرب شناسی می شود که معلوم نیست آیا قرار است درس عبرت شود یا نسخه شفای جامعه ایرانی؟ او موارد سرحدی متنوعی از نمونه های تعهد و وفاداری تا مبتذل ترین انحرافات را گزارش می کند، گاه درباره انسان غربی تاسف می خورد و گاه شگفت زده از انطباق ایشان با اسلام ناب می شود،اما در همه این احوال جامعه، عرف و حاکمیت ایرانی را, هم در خویشتن داری و هم در گشودگی هایش بر خطا می داند.

مثالی که میشود از «انقلاب جنسی۱» در این رابطه ذکر کرد،‌ مطرح کردن بحث متعه و مقایسه آن با روابط دوستانه بین دوجنس است. تحلیل شمقدری در قسمت اول این است که در جوامع غربی با عقل بشری راهی برای ارضای بخردانه نیاز جنسی پیدا شده است که اتفاقا همان راهی است که در ازدواج موقت توسط شریعت پیشنهاد شده و باعث میشود که جوانان فاصله بین سن بلوغ تا ازدواج را با آرامش و با ارضای غریزه جنسی طی کنند. در حالی که ما در ایران برخطا هستیم.

یکی از پیش فرض های دیگر کارگردان در این موضوع عبارت است از پارادایم لذت و ارضا. این پارادایم فرویدی معتقد است فرد نباید خود را کنترل کند و هر احساس نیازی ضرورتا باید ارضا شود، وگرنه منجر به عقده و اختلال روانی می شود. در این چارچوب، دین چنان فهمیده می شود که گویی همواره و برای همه نیازهای انسان راهی پیشنهاد داده است. کارگردان بدون تامل در صحت و سقم این مقدمه،معتقد است که تعویق در ارضای میل جنسی در ایران به کلی خطا است . رویه درست، از آن غرب است و راهکار دینی متعه نیز در این چارچوب فهم و روایت می شود.

حال آنکه اگر به این نتیجه برسیم که دین و شریعت، حداقل در برخی از موارد، درصدد کنترل به جای ارضا است، مسیر تحلیل ما تغییر می‌کند. البته درست است که خداوند زندگی را برای انسان سهل کرده و حقانیت اسلام و حکمت خداوند سبب تطبیق میان طبیعت و شریعت، نیازهای اساسی و احکام دینی شده است. اما هدف دین،تامین همه نیازهای انسان نیست. ممکن است فردی نیازهای بیش از حد میانگین یا حتی غیرمتعارف مانند ارتباط با کودکان داشته باشد .واضح است که دین در مسئله نیاز جنسی بیش از دعوت به ارضا-که طبیعت و غریزه مسیر آن را می داند- در پی نظم و جهت دادن در مسیر رشد و تعالی است.از سوی دیگر هرچند بالا رفتن سن ازدواج در ایران به شکل فعلی، نامعقول و نه مشروع است، اما دعوت به کاهش سن ارضای جنسی تا نوجوانی نیز ممکن است صحیح نباشد. در واقع قدری خودداری تا رسیدن به رشد و گذر از بحران های هویتی امری است که امروزه در همان فرهنگ غربی و با علوم روز نیز توصیه می شود.

هم چنین پیش فرض غربگرایانه، سبب می شود که  کارگردان متوجه تنوع فهم و پذیرش نسبت به روابط دو جنس در ایران نشود. شاید جامعه ایرانی امروزه نسبت به این موضوع گشودگی بیشتری نشان میدهد ولی معنای آن لزوما طلب رابطه جنسی از سوی عرف ایرانی نیست. به بیان دیگر دلیل دافعه مصاحبه شوندگان ایرانی در فیلم نسبت به صیغه این است که آن را به عنوان رابطه جنسی می فهمند ولی ارتباط دوستانه برای جوان ایرانی و جامعه ایرانی طیفی وسیعی روابط از  به اصطلاح دوستان معمولی و اجتماعی تا زندگی همباشی را در بر میگیرد. البته ازدواج موقت به اشتباه، در جامعه ایرانی به معنای یک نقطه مشخص در این ارتباط است. ولی این نکته اهمیت دارد که علیرغم فهم نادرست و ناقص جامعه ایرانی از ازدواج موقت و امکان های منطقی در آن(مثلا تعیین حد و حدود رابطه دو نامحرم)، تاکید آن بر خودداری جنسی در سنین کم ناشی از فهمی صحیح و تجربه ای منطقی است.

سازندگان مستند مطالعه و پژوهش کافی در مورد موضوعاتی مطرح شده در انقلاب جنسی ندارند و بیشتر علاقه مند به جمع آوری کشکولی از هر آنچه به مباحث "زن، ازدواج، امر جنسی و امثالهم " مربوط است، هستند. از این رو است که در قسمت چهارم متوجه خطا بودن توصیه خود در قسمت اول می شوند. به این ترتیب هرچند در قسمت اول توصیه این است که به محض احساس نیاز فرد باید امکان ارضای آن راداشته باشد، اما در قسمت چهار می بینیم که حتی روانشناسی های غربی هم دریافته اند که کثرت و زودرسی روابط عاطفی و جنسی قبل از ازدواج برای رشد و بلوغ خود شخص و سلامت روابط او در آینده مضر است. به این ترتیب حتی در گفتمان های غربی علمی هم توصیه به ارضای سریع میل نمیشود، بلکه توصیه به صبوری است زیرا عشق می تواند صبر کند و با این تعویق کامیابی، فرد بیشتر به پیشرفت تحصیلی و شغلی و خانوادگی نزدیک می شود.

توجیه کارگردان محترم درباره این تغییر مسیرها، احتمالا ویژگی فیلم سازی تجربی است. ولی باید توجه داشت تجویز از جانب دین آن هم در چنین امری، مورد کم اهمیتی نیست که آن را به تجربه و سیر شخصی فرد واگذاریم و وی را از مسئولیت بری کنیم.

همین اتفاق در بحث حجاب در قسمت چهارم می افتد. کارگردان از سویی با الزامات جامعه ایرانی مخالف است و با روایت دشواری های زنان سه نسل از مواجهه با قوانین و هنجارهای پوشش همدلی می کند و از سوی دیگر نشان میدهد جامعه غربی هرچه در این موارد کوتاه آمده، باز ناچار به عقب نشینی شده است. در این صورت چرا حاکمیت ایرانی باید توصیه به تسامح در پوشش شود؟

نکته دیگر که ناشی از غرب زدگی پنهان یا عدم توجه به وجوه مختلف فرهنگ غربی است تمجیدهای هر چهار قسمت از وفاداری ها و مقابله ها با آزار جنسی است. البته که وفاداری و امنیت جنسی، اموری ارزشمند در اخلاق و دین هستند ولی باید توجه داشت که امنیت جنسی غربی را باید در کنار حجم بالای توریسم جنسی ملاحظه کرد.

البته جامعه غربی تا حدی در افزایش منافع عمل به قانون برای فرد و در مقابل افزایش هزینه قانون شکنی چنان موفق بوده است که در بسیاری از زمینه ها انضباط خوبی در این جوامع حکم فرما است. ولی آیا این قانون مداری بدون اتصال به پایه اخلاق و دین، تداوم هم دارد؟ پس چرا تعداد قابل توجهی ازمردان سفیدپوست غربی همه ساله برای تجربه آنچه در کشورشان ممنوع است، از جمله ارتباط با کودکان و افراد زیر سن قانونی، به کشورهای جهان سوم می روند ؟

همین احساس مثبت نهان به غرب و در عین حال دین داری و دغدغه مندی کارگردان است که سبب می شود پس از روایت موارد متعددی از دشواری های زن بودن در ایران و لذتها و منافع آن در غرب در انقلاب جنسی ۲، صدرتا ذیل مسائل مطرح شده با این دلخوشی تحقیر آمیز پاسخ داده شود که "در عوض زن ایرانی از زن غربی اروتیک تر است و همه آن دشواری ها به همین می ارزد." به این ترتیب کارگردان ناتوان از دیدن ارزشهای راستین زندگی یک زن ایرانی، از درک صحیح جامعه شرقی نیز به طور کل بازمی ماند. او در قسمت سوم با ملاقات و تعامل با یک دختر روس می کوشد ثابت کند البته به رغم هر آنچه از تجارب متعدد غربی به بیننده نشان داده است، ازدواج هنوز خوب است و زنها- البته فقط زنها- بدون ازدواج احساس خوشبختی نمی کنند. البته که این گزاره هم در مورد زنان و هم مردان و هر انسان سالمی صحیح است و در فرهنگ روسیه با زیرساختهای شرقی اش نیز تاحد زیادی صدق می کند. ولی با حجم جذابیتهای سبک های متنوع زندگی که در فیلم نمایش داده شده تناسبی ندارد و معلوم نیست بیننده جوان را به همین نتیجه برساند.

در نهایت باید گفت هرچند غرب شناسی می تواند تاحدی به فهم مسائل بومی نیز کمک کند، ولی بدون مطالعه، پژوهش و تعمق در مسائل و عقلانیتهای بومی و فهم درست جامعه ایرانی، خطر غرب زدگی و تجویزهای بی مبنا در کمین دغدغه مندان است.

۳۱۳/۶۱

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • darkoob GB ۲۱:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۲
    1 1
    حوزه به جای ایجاد دافعه نسبت به مستندات و پژوهش های اینچنینی، باید ضمن داشتن رویکرد مخاطب محور برای اعتقادات دینی جاذبه بیافریند و پای را از سخن گفتن صرف و تئوری خوانی فراتر گذاشته و عملا کاری انجام دهد تا جامعه مستاصل شده فرهنگی به جای دین گریزی و لجبازی به حقیقت علاقه پیدا کند در نتیجه حوزه به سرنوشت کلیساهای زمان رنسانس دچار نشود. و مردم از دین زده شده 300 سال بعد به فکر خداباوری نیفتند(مانند مردم اروپا).......... چه اعتقاداتی که با این رویکرد حوزه سست نشد.......
    • امیر مهدی IR ۱۱:۰۵ - ۱۴۰۰/۰۵/۲۶
      0 0
      سلام لطف بفرمایید ،تئوری بودن صرف آموزش های بنیادین حوزه رو اثبات کنید