دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۹ - ۱۸:۱۱
قهرمان‌های بزرگ جنگ عاشق زندگی بودند

حوزه/ کارگردان سریال مینو با بیان این که این سریال روایت زیبایی‌های زندگی در دل جنگ است، گفت: قهرمان‌های بزرگ جنگ عاشق زندگی بودند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، سریال «مینو» در ژانر جنگ و محصول سال ۱۳۹۷ است. این سریال در ابتدا «آشوب» نام داشت و به «مینو» تغییر نام داد. یک قصه عاشقانه در بستر جنگ که داستان آن در ماه های منتهی به حصر خرمشهر می گذرد. در واقع قصه عاشقانه ای بین یک جاسوس عراقی و یک پرستار به نام «مینو» است. قصه ای که بنا به گفته کارگردانش می خواهد در دل جنگ از قصه زندگی بگوید. این سریال شب گذشته در شبکه آی فیلم به انتهای پخش خود رسید. به این بهانه، آی فیلم با امیر مهدی پوروزیری کارگردان سریال به گفت و گو پرداخته که در ادامه می‌خوانید:

امیرمهدی پوروزیری در خصوص تغییر نام این سریال از «آشوب» به «مینو» گفت: ساده انگارانه ترین دلیل آن این بود که یک سریال دیگری هم به این نام وجود داشت که تقریبا همزمان با این سریال در زمان خودش پخش می شد. یک دلیل دیگرش این بود که ما متوجه شدیم که با یک سریال هر شبی طرف هستیم که تصاویر و صحنه هایی از جنگ هم در آن وجود دارد و بالطبع رگه های از خشونت هم به ویژه با توجه به محتوای قصه در آن وجود دارد و قرار است خانواده ها به تماشای آن بنشینند. بنابر این سعی کردیم یک وجه از قصه سریال را که سویه عاشقانه با رگه هایی از جهان زنانه است، برجسته تر کنیم و به همین دلیل نام سریال را به مینو تغییر دادیم.

او ادامه داد: واقعیت این است که رضا و عماد دو سویه خیر و شر داستان ما بودند و بیشترین حجم قصه مربوط به آنها بود اما به هر حال موقعیت مینو در درام بسیار حیاتی و مهم بود بنابراین از این منظر هم می توان درباره عنوان سریال و نسبتش با قصه صحبت کرد.

نکته دیگری که پوروزیری درباره آن توضیح داد، احتمال مشابه‌انگاری سریال «مینو» با «روز سوم» محمد حسین لطیفی بود.

وی در این باره عنوان کرد:  کاملا معتقد به این شباهت هستم، منتها این معنی کپی کاری از اثر دیگری نیست چنانکه می بینید در جزئیات، قصه با نمونه های مشابه متفاوت است. مسئله این است که این مناسبات عاطفی که در قصه مطرح شده الگوی یک رابطه عاشقانه است که ممکن است بارها و بارها در موقعیت های مشابه و متفاوت تکرار شود. بارها شاهد بودیم که در قصه و فیلم های مختلف فردی بین عشق و وظیفه می ماند و باید تصمیم بگیرد. موقعیتی به شدت جذاب و دراماتیک که هر فیلمسازی ممکن است آن را در قصه خود روایت کند. ردپای این الگو را در فیلم های جنگی بسیاری می توانید ببینید مثل یکشنبه غم انگیز. من حتی در میانه نوشتن قصه مینو، یک جایی با بچه ها صحبت کردم که نکند شبیه به روز سوم شود بنابر این سعی کردیم در پرداخت قصه و شخصیت ها به گونه ای پیش برویم که کپی از روز سوم نباشد یا این شائبه را در مخاطب ایجاد نکند. به نظر خیلی از قصه ها شبیه هم هستند این نوع روایت آن است که آنها را از هم متمایز می کند.

این کارگردان درباره مضمون پرداختن به زندگی در بستر جنگ که در «مینو» مورد توجه قرار گرفته، اظهار کرد: به نظر من عشق نماد زندگیست و جنگ به نوعی مانع زندگی کردن می شود. جنگ می آید جلوی عاشق شدن را بگیرد. جنگ می آید فرزند را از پدر و مادرش دور کند. جنگ می آید تا خانه ما را ویران کند. جنگ خیلی چیزها را از انسان می گیرد و برای همین وقتی در برابر آن مقاومت می کنید، وقتی برای حفظ و صیانت از زندگی می جنگید یک درام به وجود می آید. قصد ما این نبود که درباره نقش زنان در جنگ بگویم. ما می خواستیم که یک قصه بگوییم و قصه هم با آدم ها و نیازها و موانعی که بر سر رفع نیازهایشان هست، معنی پیدا می کند. نیاز به عشق، خانه، پدر و مادر و در نهایت نیاز به زندگی با جنگ تهدید می شود و از دست می رود و این آغاز یک درام است. ضمن اینکه جنگ دراماتیک ترین برهه تاریخ معاصر ماست که ما آن را در مستندگویی خلاصه کردیم و جوانب دیگر جنگ و مناسبات انسانی و عاطفی در آن را دست کم گرفتیم.

او افزود: در واقع روایت زندگی که حالا در خطر قرار گرفته است. یا به عبارت دیگر روایت زیبایی هایی زندگی در دل جنگ است. با این نگاه که که زندگی آنقدر زیباست که به خاطر آن می جنگیم. این سلوک قهرمان های بزرگ جنگ هم بود. همه قهرمان های جنگ ما عاشق زندگی بودند. عاشق زن و بچه شان بودند. عاشق خانواده هایشان. آنقدر عاشق بودند که به خاطر حفظ آنها جلوی دشمن ایستادند و جنگیدند.

پوروزیری در پاسخ به سوالی درخصوص چرایی کند شدن ریتم سریال در برخی بخش ها هم اینگونه بیان کرد: اتفاقا یک جاهایی ریتم کار نسبت به آثار جنگی خیلی تند است. اما یک جاهایی به فراخور قصه ریتم کندتر می شود. به این دلیل که ما با یک قصه عاشقانه هم مواجه هستیم که زندگی را بازنمایی می کند و به مکث بیشتری نیاز دارد. ضمن اینکه با یک سریال تلویزیونی رو به رو هستیم که نیاز دارد آرام تر حرکت کند تا مخاطب با آن همراه شود. در واقع در صحنه هایی که به جنگ مربوط است، ریتم تندتر است اما جاهایی که به ملودرام نزدیک می شویم با ریتم آرام تری مواجه هستیم.

کارگردان سریال «مینو» نه فقط در انتخاب بازیگر که حتی در قاب بندی ها و نوع روایت هم سریال را خیلی شبیه به سریال های متداول تلویزیونی نمی داند. او درباره این موضوع نیز تصریح کرد: علاوه بر اینها ما در انتخاب بازیگر هم باز هم رویکردی متفاوت داشتیم. سعی کردیم تصویر نو و تازه تری داشته باشیم و موقعیت جسورانه تری را تجربه کنیم. با بازیگرانی کار کردیم که تجربه های تئاتری داشتند و با پشتوانه قوی به میدان آمدند. ضمن اینکه می خواستم مخاطب بدون سابقه ذهنی از یک بازیگر آثار جنگی، با سریال مواجه شود. یکی از لذت بخش ترین تجربه ساخت این سریال برای من کار کردن با این بازیگران بود.

نظر پوروزیری درباره بازپخش این سریال از شبکه آی فیلم هم جالب است: من رویکرد و عملکرد آی فیلم را عالی ارزیابی می کنم. خودم تهیه کننده «فرش قرمز ایرانی» در شبکه آی فیلم بودم. بازخوردی که از بازپخش مینو در آی فیلم داشتم ازبازخورد پخش اول به مراتب بهتر بود.  به نظرم آی فیلم به یک پختگی و هوشمندی خوبی در بازپخش سریال ها رسیده و مخاطب خود و نیازهایش را به خوبی شناخته و بر مبنای آن کنداکتور خود را می چیند یا دست به انتخاب سریال می زند. در واقع آی فیلم به شکل حرفه ای مخاطب را شناخته و می داند که او چه می خواهد و کدام سریال را کی پخش کند. به لطف خدا بازخوردهای خوبی از بازپخش مینو از آی فیلم دریافت کردم.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha