به گزارش خبرگزاری حوزه، خواهر طلبهای در صفحه مجازیاش نوشته است:
سال گذشته چند جلسهای در کارگاه خودکاوی معنوی شرکت کردم. ماندگارترین نکته در ذهنم این بود که متاسفانه ما از حالات معنوی و درونیمان کمتر میگوییم. توصیف تجربه زیارت، دعا، حتی تحولات درونی عرصه جهاد و مبارزه در ادبیات روزمره ما کمرنگ است. وقتی به هم میرسیم جز سلام و احوالپرسی کلیشه و سرشماری مقطع تحصیلی و شغل و وضعیت تاهل/تجرد و تعداد فرزندان حرف دیگری برای گفتن نداریم.
تحولات روحی ایام بیماری و بلا هم از ناگفتههای ادبیات روزمره ماست. حال توبه و انابه، تطهیر قلب، قدردانی نعمتهای سابق و بسیاری حالات دیگر که در دعای ۱۵ صحیفه و روایات اشاره شده و کمتر در عیادت از بیمار یا پس از بهبود از این موضوعات میپرسیم و میشنویم.
یکی از روزهای هفته اول ابتلا به کرونا تصمیم گرفتم تا روز رهایی از قرنطینه دعای ۱۵ صحیفه را هر روز بخوانم تا به جان و دلم بنشیند و حرف من حرف امام و خواستهام از خدا به وسعت افق دید امام شود. برکات بیماری بلا را بارها در کتب دینی مدرسه و حوزه و پای منابر شنیده بودیم و میدانستیم برگریزان گناهان است. حرف تازهای نبود. اینطور میفهمیدم که بالاخره بیماری هم فوایدی دارد، تبدیل چالش به فرصت، استفاده بهینه از شرایط یا هر دلخوشی دیگری که در برف و بوران ماندهی ماشین پنچر کرده به خودش میگوید. یک جور الحمدلله کشدار با منت که خدایا ما از تو انتظار نداشتیم ولی چه کنیم دیگر، خدایی و زورت میرسد.
اما دعا از زبان امام میگفت «نمیدانم کدامیک از این دو حالت به شکرگزاری سزاوارتر است و ستایش در کدامیک از این دو هنگامه شایستهتر» بحث مقایسه که پیش آمد ذهنم قفل کرد. سنگین بود، خیلی سنگین. از برآمدن هر روزه خورشید روشنتر بود که تندرستی شکرلازمتر است. آنقدر دعا برایم سنگین بود که یکبار بیشتر نخواندم. ترسیدم. قد و قواره این حرفها نبودم که.
اما روایات چیز دیگری میگفتند. اینکه درجاتی در بهشت هست که هیچ بندهای با عمل خود به آنها نمیرسد و تنها راهش ابتلاست، تنها راه. که عافیتطلبی و تمنای فتح قله رهزن یکدیگرند. که امام حسین (ع) با پای خود به کربلا قدم گذاشتند و شهید بلباسیها و جهادگران سلامت جانشان را کف دست گذاشتند، نه که گوشهای بخزند و با گریه و زاری از خدا سلامت کامل عاجل طلب کنند. این دعاهای در زمین ریشه دوانده مال ما کمظرفیتهایی است که با چند درجه تب، کل فلسفه خلقت را به چالش میکشیم و با دو روز خانهنشینی در نعمت و امنیت طلبکار خداییم. وگرنه «گر مرد رهی میان خون باید خفت».