به گزارش خبرگزاری حوزه، حجتالاسلام حمیدرضا مظاهری سیف، بنیانگذار و مدیر مؤسسه علمی – فرهنگی بهداشت معنوی، مؤسس و مدیر انجمن فرهنگی معنویت نوین، عضو هیأت مدیره انجمن علمی اخلاق اسلامی، مدیر پژوهشکده مطالعات معنوی و نویسنده آثاری همچون «نگاهی متفاوت به قانون جذب»، «حقیقت یوگا» و... است.
در گفتوگو با این استاد حوزه به طرح مباحثی همچون بیوگرافی، فعالیتهای مؤسسه بهداشت معنوی، فعالیت عرفانوارهها در ایران و آسیبشناسی عرفانوارهها و... پرداختهایم.
متن زیر حاصل این گفتوگو است:
بفرمایید که چه سالی و کجا متولد شدید.
من اسفند ۵۷ در تهران متولد شدم. سال ۷۵ پس از دوره دبیرستان به قم آمدم.
چه شد که به حوزه علاقهمند شدید؟
در سال دوم دبیرستان حدود شانزده سالگی بود که به تدریج تحولات معنوی در من ایجاد شد و به تدریج شدت گرفت. به طوری که بعد از سال سوم دیگر به پیشدانشگاهی نرفتم و تصمیم نهاییام را برای رفتن به حوزه گرفتم.
در کدام حوزه درس خواندید؟
از همان تابستان پس از سال سوم دبیرستان در مدرسه آقای مجتهدی مشغول شدم و با یک طلبه ای که پایه ی سوم چهارم بود؛ جامع المقدمات را خواندم. همزمان فرایند ثبتنام و شرکت در آزمون ورودی حوزه علمیه قم را دنبال کردم و از اول مهرماه سال ۷۵ در مدرسه معصومیه قم به طور رسمی طلبگی را آغاز کردم. یادم هست که ماه رجب و شعبان مقارن با پاییز بود و ماههای اول ورودم به حوزه علمیه قم بسیار معنوی و عاشقانه آغاز شد.
زمینهاش را در خانواده داشتید؟
در خانواده که اصلاً حوزوی نداریم. در بستگان دورمان هم نیست. من اولین نفر بودم که در کل خانواده به حوزه آمدم.
سطوح را کجا و پیش چه کسانی خواندید؟
از همان سال اول که وارد حوزه شدم در درس تفسیر آیتالله جوادی شرکت میکردم. از سال سوم و چهارم حوزه به توصیه استاد پارسانیا بخش زیادی از نهایه را در منزل ایشان و درس گرفتم. دو سال در درس مکاسب استاد حسن خمینی حاضر شدم و اصول هم اساتید مختلف بودند. سپس مدتی درس خارج آیتالله العظمی مکارم شیرازی رفتم. اما در کنار این سالها عمده یادگیری من از طریق مطالعات و تحقیقات شخصی بود. در این سالها نظریههای روانشناسی، علوم اجتماعی، سیاست و فلسفه غرب را مطالعه میکردم. اما قلبم در گرو عرفان بود. در خصوص ادیان مختلف هم تحقیقاتی را انجام دادم. و از سال ۸۱ کتابها و مقالاتی را ارائه دادم. اولین کتابم خودشناسی عرفانی در المیزان بود. و اولین مقالهام از عرفان تا سیاست در آیین و اندیشه امام خمینی بود که در مجموعه مقالات همایش اندیشههای عرفانی امام خمینی منتشر شد.
چه شد که به حوزه عرفانهای نوظهور علاقهمند شدید و وارد شدید.
به مباحث عرفانی خیلی علاقه داشتم اگرچه هیچ استادی در این زمینه ندیم. فصوص الحکم ابن عربی را از سال سوم حوزه به طور شخصی خواندم. شرح فارسی خوارزمی به فصوص الحکم بسیار شیرین و شیواست در همان سالی که من وارد حوزه شدم، آیتالله حسنزاده آن را تصحیح کرده بود و بوستان کتاب هم آن منتشر کرد. این کتاب را مدتها میخواندم و بسیاری از مطالب برایم کاملاً آشنا و مشهود بود.
یادم میآید که در سال ۸۳ مقالهای نوشتم با نام جای خالی فقه الاخلاق. موضوع این بود که آموزههای اخلاقی اسلام تحلیل نشده و آیات و روایات اخلاقی مورد تأملات و تحقیقات دقیق و عمیق فقیهانه قرار نگرفته است. در این رابطه موضوع و مسائلی را در مقاله مطرح کردم و در باب روش هم توضیح دادم که اصول فقه رایج برای پژوهشهای فقهی در آموزههای اخلاقی کافی نیست و نمونههایی که برای اصول فقه مناسب با اخلاق پژوهی لازم است ذکر کردم. آن مقاله یک مقاله انقلابی بود. در واقع اصل مسأله این بود که فقه در متون دینی اصلاً به این معنایی که امروزه در حوزههای علمیه رایج شده نیست. لذا بخش مهمی از تفقه در دین کنار گذاشته شده است. آموزههای اخلاقی که غایت رسالت پیامبران بوده و بخش عمدهای از منابع دینی ما سرشار از مباحث اخلاقی است، کنار گذاشته شده و بخش کوچکی از منابع دین که مسائل فقهی رایج است، مورد توجه فقها قرار گرفته و علوم و تحقیقات و آموزش در حوزههای علمیه را محدود کرده است.
آن سالها صحبت از نهضت تولید دانش بود و چنین مطالبی با استقبال روبرو میشد. به دنبال انتشار این مقاله در مجله کتاب نقد، گروه اخلاق و عرفان پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی از من دعوت به همکاری کرد. وقتی رفتم دیدند که یک جوان کم سن و سال بلند شده و آمده. در آن گروه آیتالله خوشوقت، آیتالله سید هادی خسروشاهی، حجتالاسلام والمسلمین رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و چند نفر دیگر از بزرگان حضور داشتند. بعداً دبیر گروه به من گفت ما مقاله را که دیدیم تصور کردیم که یک استاد فقه را در حوزه قم کشف کردهایم، که تا کنون ناشناخته مانده است. به هر حال ما نه مدرک تحصیلی داشتیم و نه تحصیلات و تجربه علمی کافی داشتیم. وصله ناجوری در جمع آن بزرگان بودیم ولی به عنوان عضو شورای علمی دعوت میکردند ما هم شرکت میکردیم.
استاد رشاد عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بود.او یک روز در جلسه گروه اخلاق و عرفان مسأله عرفانهای نوظهور را مطرح کرد و گفت که این مسأله در شورای عالی مطرح شده و دفتر رهبری هم تأکید دارند که به این جریانها رسیدگی شود؛ باید در این زمینه کاری انجام دهیم. من مطالعاتی در باب عرفان و فلسفه داشتم و روی بحث تجربههای عرفانی در ادیان کار میکردم و مقالاتی داشتم که بعداً در سال ۸۸ در قالب کتابی با عنوان «تجربههای عرفانی در ادیان» توسط بوستان کتاب منتشر شد. با این زمینه به سوی مطالعات عرفانهای نوظهور رفتم و سال ۸۴ اولین مقالهام را با نام نقد عرفان پست مدرن به مجله کتاب نقد ارائه کردم. از اینجا بود که پای ما به مباحث عرفانهای نوظهور کشیده شد.
در دهه ۸۰ فضای مجازی خیلی توسعه نیافته بود و مجلات کاغذی بسیار مورد توجه بودند. در آن سالها مقالات زیادی مینوشتم که در نشریات مختلف منتشر میشد. از جمله در مجله معرفت موسسه امام خمینی، مجله کتاب نقد، مجله پگاه حوزه، مجله رواق اندیشه که مربوط به مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما بود. تعدادی از این مقالات که مربوط به عرفانهای نوظهور بود در قالب کتابی با نام «جریان شناسی انتقادی عرفانهای نوظهور» در سال ۸۷ توسط پژوهشگاه علوم فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات منتشر شد و به نوعی شد کتاب درسی در دورههای آموزشی که در حوزه برگزار میشد. حتی بعضی از دانشگاهها برای مصاحبه دکتری این منبع را معرفی کرده بودند. در آن زمان دو کتاب دیگر هم در این باره نوشته شد. و کتاب جریان شناسی از آثار پیشگام در حوزه نقد عرفانهای نوظهور بود و حاصل مقالاتی بود که در طور سه چهار سال در نشریات مختلف منتشر شده بود.
کتاب جریان شناسی را در دوره های مختلفی که در معاونت تبلیغ حوزه یا مرکز آموزشهای آزاد دفتر تبلیغات برگزار میشد، تدریس کردم. افرادی که علاقهمند بودند را جمع کردیم و یک گروه مطالعاتی تشکیل دادیم. این گروه در پژوهشکده باقرالعلوم که مربوط به سازمان تبلیغات است، تعریف شد. به علت خلأهای علمی و آموزشی در مدت کوتاهی دوستان گروه کارگاهها و دورههای مختلفی را برگزار کردند، که از چارچوب کار گروه فراتر میرفت. در نتیجه به فکر موسسه بهداشت معنوی افتادیم. و در سال ۸۹ آن را تأسیس کردیم.
درباره فعالیتهای مؤسسه بهداشت معنوی در آن زمان بفرمایید.
فعالیتهای مؤسسه بهداشت معنوی زیاد بود. نشر کتاب، برگزاری کارگاه ها و دوره های آموزشی، فعالیت در فضای مجازی، خدمات مشاورهای به افراد درگیر با این جریان ها و بحث و مناظره با طرفداران عرفان های نوظهور. این روند یک دهه به طول انجامید. سرانجام موسسه بهداشت معنوی محدود کردیم در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و کار اصلی آن روشنگری پیشگیرانه است که در سطح نخبگان و عموم جامعه انجام میشود. در بهداشت معنوی امروز بیشتر دنبال آگاهی بخشی عمومی و نخبگانی هستیم. مهمترین کار ما سایت جمن نیوز و تولید خبرنامههای محرمانهای است که رسالت روشنگری ما را پیش میبرد. از سال ۹۹ فعالیتهای پژوهشی را در مجموعهای با نام پژوهشکده مطالعات معنوی تعریف کردیم.
مدیرحوزه های علمیه آیتالله اعرافی از ما خواست که به طور مؤثری آموزش و پژوهش در حوزه معنویت را در حوزه توسعه دهیم. به این منظور اقدام به تأسیس پژوهشکده مطالعات معنوی کردیم تا در امتداد آن رشتههای مرتبط با مطالعات معنوی را تعریف کنیم و مرکز تخصصی مطالعات معنوی را تأسیس کنیم و برای طلاب سطح سه و چهار رشتههایی را تعریف کنیم و سازوکار انجام پایاننامههای تحصیلی را در باب مطالعات معنوی فراهم آوریم.
قبل از آن درباره مؤسسه بیشتر توضیح بدهید. با چه هدفی شروع کردید، چه بخشهایی داشته است، به اهداف خودش رسیده یا نرسیده است؟
مأموریت اصلی مؤسسه بهداشت را مقابله دانشبنیان با معنویت های نوظهور گذاشته بودیم. این مأموریت را بر اساس راهبرد روشنگری پیشگیرانه دنبال میکردیم. یعنی ما معتقد بودیم که اگر مردم را از آسیبها و جاذبه های این جریانها آگاه کنیم، اینها دیگر فریب آن جاذبه ها را نمی خوردند و گرفتار آسیبها نمی شوند. بر این اساس پیش رفتیم. چشم اندازی هم که ما داشتیم این بود که مؤسسه بهداشت معنوی بشود مرجع آسیب شناسی و مقابله با معنویتهای نوظهور که فکر میکنیم تا حدود رضایت بخشی این چشم انداز محقق شده است. یعنی هم سازمان های دولتی هم بخش های مختلف در حوزه و جریانهای مردمی وقتی با معنویت های نوظهور یا آسیب های این جریانها مواجه می شوند، معمولاً به ما مراجعه می کنند و حالا یا از پژوهش هایی که ما قبلاً انجام دادیم و تجربه های قبلی استفاده می کنند یا کارهای مشترکی تعریف میشود که با همکاری مجموعه ما بتوانند در مقابله با معنویت های نوظهور پیش بروند.
یکی از این عرفانهای نوظهور یا معنویتهای نوظهوری که در سالهای گذشته خیلی فعال بود و خیلی جنجالبرانگیز شد، عرفان حلقه بود. که با موسسه بهداشت معنوی هم تنش زیادی پیدا کرد.
شما در برخورد با این به اصطلاح عرفان چه اقداماتی انجام دادید، چهکارهایی کردید و الآن وضعیت شما چطوری است؟
وقتی موسسه بهداشت معنوی تأسیس شد، عرفان حلقه در اوج بود و آسیب های زیادی هم داشت. آسیب های روحی، روانی که افراد در عرفان حلقه متحمل می شدند خیلی زیاد بود. در نتیجه هدفگذاری موردیمان عملاً عرفان حلقه شد. با اینکه همان موقع در حوزه نقد عرفانهای سرخپوستی و یوگا و جریانات گوناگون کار میکردیم و محصولاتی هم منتشر می شد. ولی مسأله اول ما عرفان حلقه بود. در فرهنگسراهای مختلف تهران بحث و مناظره داشتیم و این موضوع باعث بازخوردهایی از طرف آنها میشد. در اواخر اسفندماه سال ۸۹ طاهری علیه ما صحبت کرد. بعد که رفت زندان مریدانش در فضای مجازی و حقیقی و شبکههای ماهوارهای علیه بهداشت معنوی و گاهی خود بنده مواضع تندی میگرفتند. جلسات مناظره ما را تحریم کردند و به اعضایشان می گفتند شرکت نکنید. ما باز هم این جلسات را ادامه میدادیم. ولی حضور آنها خیلی کمرنگ شد و بعد متوقف شد.
یک جلسه ای رفتیم دیدیم هیچکدام نیامدند. و ما آنجا دیگر تمامش کردیم و رسماً هم اعلام کردیم که فرض ما این بود که طرفداران عرفان حلقه اهل منطق و گفتگو هستند می توانیم با هم بنشینیم گفتگو کنیم و نقد و بررسی داشته باشیم تا حقایق روشن شود. در کنار این فرض ما بعضیها معتقد بودند که اینها سوءاستفاده گر هستند و اصلاً فکر و منطقی در میان نیست و لازم نیست با اینها برخورد فرهنگی شود. باید برخوردهای قضایی شود. و من یادم هست در فرهنگسرای فردوس بود، آن روز که دیگر هیچکدام نیامده بودند صحبت کردم گفتم که به نظر میآید که حق با ما نبوده است و ما اشتباه می کردیم، ما شکست مناظره ها را اعلام میکنیم. رفتار آنها نشان میدهد که همان برخوردهای قضایی برایشان مناسب است. گویا حرفی برای گفتن ندارند. و دیگر بعد از آن ما دیگر مناظرهای با اینها نداشتیم. سال ۹۳ این اتفاق افتاد.
ما از سال ۹۱ این برنامه ها و جلسات را داشتیم، با تعدادی از آسیب دیده های عرفان حلقه که در جلسات میآمدند، آشنا شدیم. خودشان در کنار ما در بحث و مناظره با طرفداران عرفان حلقه شرکت میکردند. با حضور اینها و تعدادی از کارشناسانی که دوره های نقد عرفان حلقه را گذرانده بودند، انجمن نجات از حلقه را راه انداختیم. به عنوان یک انجمن اقماری برای مؤسسه بهداشت معنوی. برگزاری همین مناظره ها را به آنها سپردیم و سایت انجمن نجات از حلقه هم به همت همین گروه شکل گرفت. سایت نجات از حلقه الآن یک مرجع خوبی است برای نقد عرفان حلقه. یک بانک اطلاعات ارزشمندی از مقالات و کلیپ و فایل های صوتی و شرح حالها است، که پاسخ خیلی از مسائل را در این باره میدهد.
پژوهشکده مطالعات معنوی با چه هدفی تأسیس شده است؟
مأموریت اصلی پژوهشکده مطالعات معنوی این است که معنویت را به عنوان یک دانش در بین علوم انسانی-اسلامی تعریف کنیم. این دانش چند بعد پیدا میکند. یک بعد آن بخش مطالعات بنیادین است. یک بعد دیگر معنویت کاربردی است که به ابعاد پاسخگویی و کارآمدی مسائل معنوی در زندگی بشر میپردازد. جنبه سوم آسیبشناسی معنوی است. هر مسأله و نیازی یک پاسخها و تشخیصهای نادرست هم دارد که انسان را گرفتار میکند. در پژوهشکده مطالعات معنوی سه گروه داریم که به این سه جنبه از مقوله معنویت میپردازیم.
در خصوص مطالعات بنیادین گروه معنویت و علوم را داریم. ما معتقدیم که معنویت یک علم در طبقه بندی علوم اسلامی است که تاکنون مورد توجه نبوده است. این مسأله قابل بررسی است که چرا بعد از ۱۴۰۰ سال، الآن داریم میفهمیم یک علمی به نام معنویت در بین علوم اسلامی وجود دارد. این اتفاق همیشه در تاریخ تمدن اسلامی افتاده است. ما یک زمانی علم اصول نداشتیم ولی بعد از چند صد سال که اهلبیت هم دیگر بین ما نبودند، آرام آرام فهمیدیم که برای استنباط احکام دینی نیاز به یک متدولوژی مدون داریم که این روش را در علم اصول تدوین کردند و یک علم مفصل و فاخری هم شده است. علوم اسلامی اجتهاد پذیر است. به خصوص در تفکر و فرهنگ شیعه و میراثی که اهلبیت در اختیار ما گذاشتند، علوم و اندیشههای اسلامی را پاسخگوی نیازهای انسان در هر دوره میدانیم. نیازهای معنوی بشر امروزه برای او خیلی محسوس شده است. و سنخی از مسائل را پیش آورده که قابل تقلیل به اخلاق و کلام و سایر علوم شناخته شده نیست. به علل مختلف این مسائل پیش آمده است که اینجا جای تحلیل و بررسی آن نیست. ولی هرچه باشد مسائل جدیدی است که به اصل انسانیت و هدایت و رابطه انسان با خدا و عالم معنا مربوط میشود.
گروه معنویت کاربردی به مسائل کاربردی معنویت میپردازد و مسائلی نظیر آرامش معنوی، معنای زندگی، تأثیر معنویت بر سلامت جسم و روان، نقش معنویت در حل معضلات بشری. بسیاری از بحرانهای فردی و اجتماعی با توانمندسازی معنوی افراد برطرف میشود. ضعفهای روحی و معنوی موجب میشود که مردم در روابط خانوادگی دچار مشکل شوند در فراز و نشیبهای زندگی در هم شکسته شوند. اما کسی که رابطه قلبی با خدا را کشف کرده است، به راحتی شکسته نمیشود، بیمار و عاجز نمیشود. همیشه امید و قدرت از قلبش میجوشد و با لطف و حمایت الهی گرههای زندگیاش را میگشاید. این قلمرو از مسائل به معنویت کاربردی مربوط میشود.
گروه آسیب شناسی معنویتهای نوظهور هم داریم که پاسخهای نادرستی که بشر امروز خودش دارد به این نیازهای معنوی و مسائل معنویش میدهد، در آن گروه نقد و بررسی میشود. فعالیت این گروه همان بخش پژوهشی ای است که در مؤسسه بهداشت معنوی بود.
پژوهشکده مطالعات معنوی با مجوز شورای اعطای موجودهای علمی حوزه علمیه قم فعالیت میکند. و حضرات آیات اعرافی، رضا رمضانی گیلانی، حسن رمضانی خراسانی، دکتر خسرو پناه و دکتر آذربایجانی و بنده امنای این پژوهشکده هستیم.
حضرتعالی به ظهور و بروز عرفانوارهها و عرفانهای نوظهور در کشور اشاره کردید. الآن رصدی از وضعیت فعالیت این عرفانوارهها دارید؟
ورود عرفانهای نوظهور به ایران به دهه ۴۰ برمیگردد. دهه ۴۰ یک سری جریانهای شرقی وارد ایران شدند مثل یوگا، یا جریان هارکریشنا و بعدش در دهه ۵۰ هم این جریان ادامه داشت. در دهه پنجاه ما شاهد شکلگیری برخی جریانهای داخلی هم هستیم و مثلاً یکی از سناتورهای دوران پهلوی مکتب پنا (پرورش نیروی معنوی انسان) را تأسیس کرد. عرفان سرخپوستی و آثار کارلوس کاستاندا قبل از انقلاب در ایران ترجمه شد و بعد از انقلاب رونق پیدا کرد.
فضای معنویت گرایی بعد از انقلاب رونق گرفت. نفی ماتریالیسم و مارکسیسم فضا را برای فعالیت جریانهای معنویتگرا باز کرد. این جریان های معنوی و افکار معنوی که در دنیا بود برای افراد فرهنگی ما، حتی انقلابی های ما جذاب بود و مثل یک امتیازی در برابر مارکسیسم در دستشان می گرفتند و میگفتند که دنیا هم دارد به سمت معنویت می رود. حالا این چه معنویتی بود دیگر بماند. ما در دهه ۶۰ عرفان سرخپوستی را داریم که خیلی به اوج رسیده است و حتی آثار اوشو در دهه ۶۰ وارد کشور شد. اکنکا هم در دهه ۶۰ به ایران آمد و در دهه ۷۰ اینها همه به اوج رسید. واقعاً یک هجمه گستردهای از محصولات فرهنگی و کتاب و کلاس و کارگاه و دوره آموزشی مربوط به معنویتهای شرقی و غربی و خرافات رنگارنگ در دهه ۷۰ پدید آمده بود.
فضای سیاسی و فرهنگی آن موقع که از سال ۷۶ به خصوص به سوی نوعی بیهنجاری رفت، به توسعه معنویتهای نوظهور و گسترش عرفانهای کاذب دامن زد. کارهای آن زیاد شد، مؤسسات فرهنگی، نشریاتی که آن موقع راه می انداختند، آن زمان هنوز فضای مجازی به این شکل جا نیفتاده بود. نشریات آنها خیلی زیاد شده بود. در اوایل دهه ۸۰ به تدریج مسأله این جریان ها درک شد و برای مراکز علمی و پژوهشی ما معنویتهای نوظهور یا عرفانهای کاذب تبدیل شد به یک مسأله اجتماعی و شروع کردیم به نقد و مقابله.
الآن فعالترین گروههایی که دارند فعالیت می کنند چه گروههایی هستند؟
از بین صدها جریانی که تا حالا شناختهایم، ۵ جریان خیلی وسعت دارند و تأثیرگذار هستند. یکی همین عرفان حلقه است که با توجه به مدتی که پایه گذار آن محمدعلی طاهری زندان بود و بعد هم از زندان که آزاد شد فرار کرد و به کانادا رفت، آنهایی که مربیان عرفان حلقه بودند، به قول خودشان مستر بودند، هر کدام برای خودشان یک فرقه ای شدند. پایه اصلی آموزشها و برنامه هایشان همان عرفان حلقه است ولی هر کدامیک قرائتی ارائه میدهند. ممکن است گاهی آن را با عرفان اسلامی ترکیب کنند، گاهی با عرفان سرخپوستی، عرفانهای شرقی. ترکیبهای مختلفی از عرفان حلقه امروز وجود دارد.
بعد جریان یوگا هست که خیلی گسترده و رسمی در کشور ما کار میکند و شاخه های زیادی در شهرها و استانها و شهرستانها دارد. از اینها گستردهتر جریانی است به نام تفکر نو که با آموزههایی نظیر قدرت ذهن و قانون جذب و تجسم خلاق پیش آمده است. به اسم تفکر نو کمتر شناخته شده است، ولی آموزههایش را در فضای جامعه پخش کردهاند. این جریان سوم است. جریان چهارم انواع و اقسام سبکهای انرژیدرمانی است. سبکهای انرژیدرمانی اسم و رسمشان مختلف است، ولی پایه های مشترکی دارند. پایه اصلی همه آنها به فلسفههای شرقی برمیگردد درباره مسیرهای انرژی و جریانهای انرژی و میدانهای انرژی که در بدن انسان وجود دارد و بر رابطه با خدایان یا انرژیهای کیهانی مبتنی هستند. پنجمین مورد جریانها و انجمنهای ۱۲ قدمی است که حالا به طور خاص ما NA را خیلی در کشور داریم ولی اینها متعدد هستند. خود NA در جامعه ما خیلی گسترده است و تا حالا آسیبهای زیادی هم به دنبال داشته است.
اشاره کردید به نامه رهبر معظم انقلاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره در حقیقت عرفانهای نوظهور!
بله. سال ۸۳ نامه از دفتر رهبری به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال شد.
به نظر شما اگر بخواهیم به این دغدغه رهبر معظم انقلاب در حقیقت اهمیت بدهیم و این دغدغه را مدنظر قرار بدهیم، باید چهکار بکنیم و وضعیت مطلوب مقابله با عرفانهای نوظهور چیست؟
در درجه اول به نظر میآید باید یک مرکز قوی مطالعاتی در این زمینه باشد. حداقل این است که ما آسیب را بشناسیم و آن را رصد کنیم، کنترل کنیم، زیر نظر داشته باشیم. همینجا خودش کلی جلوگیری ایجاد میشود. جریانی که تازه دارد وارد ایران میشود، به راحتی و بدون هزینه قابل مهار کردن است. یا آن جریاناتی که خیلی دارند پرخطر میشوند یا دارند شیوههایی را به کار میگیرند که مخاطب اعتماد میکند. اینها را میشود به مردم آگاهی بخشی کرد. اولین کار این است که ما یک مرکز مطالعاتی داشته باشیم و آن عاقله خودمان و آگاهی در سطح سیاستگذاری و تصمیمگیری را ایجاد کنیم و بدانیم که ابعاد مسأله چیست. حالا میخواهی برو مبارزه کن و میخواهی نکن. اگر میگوییم مقابله با این جریان ها اولویت ندارد، چنانکه بسیاری از مسئولین چنین دیدگاهی را دارند، اشکال ندارد؛ ولی باید آگاهانه و با شناخت به این نتیجه برسیم. نه از روی ناآگاهی و سستی.
بعد نوبت به آگاهی بخشی میرسد. همان چیزی که ما به عنوان راهبرد موسسه بهداشت معنوی تعریف کردیم. روشنگری پیشگیرانه. این سادهترین، کمهزینهترین و ضروریترین کار است. قطعاً اگر آسیب بالقوه یا بالفعل وجود دارد، باید مردم در معرض آسیب را آگاه کرد تا مبتلا نشوند. این از مسلمات عقل سلیم است. اگر آگاهی بخشی لازم در جامعه صورت بگیرد، این جریان ها نه تنها ترویج نمیشود، بلکه از ابتدا گرایشی به سویشان پیدا نمیشود و بلکه بسیاری از گرایش یافتگان که در مراحل اولیه هستند، ریزش میکنند. تعارضات درونی این جریان خیلی زیاد است و واقعاً پاسخ گوی نیازهای معنوی مردم نیستند. ما نباید بترسیم و فکر کنیم اینها خیلی جذاب هستند و میتوانند مردم را بردارند با خودشان ببرند. هرگز اینطور نیست.
یوگا به طور سازماندهی شده و با کلی کارهای تبلیغی، مطالعاتی، حجم تبلیغات جهانی ای که روی یوگا هست، به جهات مختلف که حالا من نمی خواهم بازگو کنم، جذب اولیه خوبی دارد، ولی ریزشهای بعدی بسیار زیاد است. شاید بتوانیم بگوییم که در کشور ما از هر ۱۰ نفری که می روند یوگا ثبت نام می کنند، هشت نفرشان بعد از سه چهار ماه دیگر ادامه نمی دهند. چون اصلاً جذاب نیست. اول میروند و میبینند فضا آرام است، لباس سفید میپوشند احساس آرامش به آنها دست می دهد بعد از یک مدت این عادی می شود دیگر آرامش دست نمیدهد. یعنی آن چیزی هم که فکر میکردند میتوانند به آن برسند می بینند اصلاً نیست. بعد که یک مقدار جلوتر میروند آن وضعیتهای بدنی و اذیت و آزارهایی که در آن هست باعث میشود که رها کنند. بااینکه در کشور ما خیلی تبلیغات و نگاه مثبت وجود دارد و حتی رسانه ملی برای یوگا به شکلهای مختلفی تبلیغ میکند.
در کل دنیا ریزشها در این جریان ها زیاد است. الین بارکر پژوهشگر پرکاری است و پیشکسوت در حوزه مطالعات معنویتها و دینهای جدید. میگوید موضوعی که ما به آن برخوردیم این است که جابه جایی در فرقه ها زیاد است. وقتی با افرادی که در یک فرقه ای هستند صحبت میکنم میبینم که قبلاً در دو سه جریان دیگر هم بوده است. این دقیقاً چیزی هست که ما در ایران هم میبینیم. چرا اینطور است؟ برای اینکه جذب تبلیغات فرقهها یا شبه جنبشهای معنوی میشوند، اما وقتی وارد میشوند، چیز دیگری میبینند و نمیتوانند پاسخ نیازهای معنویشان را در آن بیابند.
به بحث آسیبهای این عرفانها اشاره کردید. آیا آماری از آسیبها وجود دارد و عمده ترین آسیبهایی که وارد شده است در چه حوزههایی هست؟
آمار که وجود ندارد. ما حتی آمار دقیقی از تعداد این جریانها نداریم چه برسد به اینکه آثار و آسیبهای آنها را بررسی کرده باشیم. ما با نمونههای پرشمار از افراد آسیبدیده سروکار داریم. آسیبهای روانی، جسمی، خانوادگی و اجتماعی. از همه مهمتر آسیبهای معنوی است. که فرد را با باورهای نادرست و کاذب درباره خدا، رابطه با خداوند ارتباط با فرشتگان و خیالات گوناگون درگیر کرده است. برای همین است که عرض میکنم باید یک مرکز مطالعاتی قوی در این زمینه شکل بگیرد و ما امیدواریم که در پژوهشکده مطالعات معنوی بتوانیم این خلأ را پرکنیم.