به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
- حدیث سی و دوّم: ارزش تعلیم و تعلّم در عالم ملکوت
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»
مرحوم کلینی «رحمتاللهعلیه» در جلد اول اصول کافی روایتی نقل کرده که بسیار ارزنده و آموزنده است.
طبق آن روایت، امام صادق «سلاماللهعلیه» میفرمایند:
«مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ» [۱]؛ هر که علم را بیاموزد و به آن عمل نماید و به جهت رضای خدا به مردم تعلیم دهد، او را در ملکوت آسمانها بزرگ مینامند و میگویند: برای خدا آموخت و برای خدا عمل نمود و برای خدا تعلیم داد.
در آیات و روایات، بر اهتمام به علماندوزی و اهمیّت به تعلیم و تعلّم تأکید و پافشاری عجیبی شده است. اوّلین آیاتی که پس از بعثت و در غار حرا بر قلب مبارک پیامبر گرامی «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» نازل شد، در خصوص تعلیم و تعلّم بود: «الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَم، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَم» [۲].
اهمیّت به تحصیل علم، در روایات اهل بیت «سلاماللهعلیهم» نیز جایگاه برجستهای دارد. از جمله مرحوم شیخ کلینی «ره» در جلد اوّل «اصول کافی» و مرحوم علامۀ مجلسی «ره» در جلد اوّل «بحارالانوار»، روایات متعددی راجع به فضائل علم و عالم و ارزش تعلیم و تعلّم گردآوری کردهاند. [۳]
پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روایتی، فضیلت علم را نزد خداوند تعالی از فضیلت عبادت، بیشتر میدانند: «فَضْلُ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ مِنْ فَضْلِ الْعِبَادَةِ» [۴]. آن نبیِ گرامی، در روایت دیگری میفرمایند: «مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ یَطْلُبُ عِلْماً شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَسْتَغْفِرُونَ لَه» [۵]؛ هرکس برای تحصیل علم از خانهاش خارج گردد، هفتاد هزار فرشته، او را مشایعت میکنند و برایش استغفار میفرستند.
امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» نیز میفرمایند: «أَنَّ کَمَالَ الدِّینِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلُ بِهِ» [۶]؛ کمال دین در طلب علم و عمل به آن است. ایشان در خطبهای فرمودهاند: «لَا کَنْزَ أَنْفَعُ مِنَ الْعِلْمِ» [۷]؛ هیچ گنجی نافعتر از علم نیست.
از مجموع آیات و روایاتی که با موضوع ارزش علم نازل و بیان شده، وجوب تعلیم و تعلّم بهخوبی برداشت میشود، ضمن اینکه در برخی روایات، بر وجوب آن تصریح گردیده است.
از پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و نیز از امام صادق «سلاماللهعلیه» روایت شده است که: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ» [۸]. باید دانست که تعلیم و تعلّم، از واجبات نفسی است و جزو واجبات مقدّمی نیست؛ یعنی ذاتاً و به خودی خود واجب است و مثل عباداتی نظیر وضو نیست که برای رسیدن به واجب دیگری، واجب شده باشد.
همچنین طبق روایات، تعلیم و تعلّم، از نظر وجوب، برای پیر و جوان، زن و مرد و دور و نزدیک هم تفاوت ندارد و بر همه واجب است. نبیّ گرامی «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روایتی میفرمایند: تحصیل علم بر زن و مرد واجب است: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ» [۹]. در روایت دیگری فرمودهاند: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» [۱۰]؛ یعنی برای یافتن عالم و طلب علم از او، جا دارد انسان تا دورترین نقطۀ جهان مسافرت کند. نیز میفرمایند: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَی اللَّحْدِ» [۱۱]؛ همان که شاعر میگوید: «ز گهواره تا گور دانش بجوی».
همچنین از امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» روایت شده است که حکمت، گم شدۀ مؤمن است، پس آن را بیابید، حتی اگر نزد مشرک باشد: «الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَاطْلُبُوهَا وَ لَوْ عِنْدَ الْمُشْرِکِ» [۱۲].
نتیجه اینکه هیچ توجیهی برای کوتاهی در کسب علم پذیرفته نیست و هر کس در هر موقعیّت سنّی و مکانی که قرار دارد، زن باشد یا مرد، واجب است به اندازۀ توان، به فراگیری علم اهمیّت بدهد.
امام صادق میفرمایند: من دوست ندارم جوانی از شما را جز در دو حال ببینم؛ عالم و دانشمند یا متعلّم و بهدنبال فراگیری دانش. [۱۳]
وجوب تعلیم و تعلّم، برای علوم دینی، واجب عینی و برای سایر علوم، واجب کفایی است. علوم دینی، در روایتی از قول رسول خدا «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» تعریف شده است. ایشان میفرمایند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ» [۱۴].
«علم» نافع و کاربردی، از نظر ایشان، «اعتقادات»، «اخلاق» و «احکام» است که علوم دینی نام دارند و هرچه غیر آن باشد، «فضل» است.
بحث اصلی این جلسه، با توجه به روایت: «مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ» [۱۵]، به موضوع تعلیم و تعلّم دینی اختصاص دارد.
در موضوع تعلیم و تعلّم دینی، با دو مسأله سر و کار داریم؛ یک مسأله، تعلیم یا همان یادگیری علم دین است که بر همه واجب عینی میباشد. یعنی عوام و خواصّ مردم، طبق روایاتی که بیان شد، لازم است در یاد گرفتن علوم و مسائل دین خود کوشا باشند. از امام کاظم «سلاماللهعلیه» سؤال شد: آیا مردم میتوانند در پرسش و یادگیری مسائلی که به آنها احتیاج دارند، کوتاهی کنند؟ فرمودند: خیر، نمیتوانند. [۱۶] یعنی آنچه نمیدانند و به دانستن آن محتاجند را باید از اهلش بپرسند.
مسألۀ دوّم، تعلّم یا آموزش علوم دینی است. خواصّ جامعه، بهویژه طلاب و روحانیّون، باید علاوه بر یادگیری و تسلّط کافی بر علم دین در سه بخش «اعتقادات»، «اخلاق» و «احکام»، نسبت به تعلّم و یاد دادن آن به مردم نیز کوشا باشند. یعنی آشنا کردن مردم با علوم دینی، بر حوزویان و مبلّغین، واجب است. آیۀ نفر، بهخوبی بر وجوب آن دلالت دارد. میفرماید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون» [۱۷].
طلبهها باید بعد از تسلّط بر علم دین، در بین مردم حضور یافته، به تبلیغ دین و آموزش اعتقادات، اخلاق و احکام بپردازند و سبب بیداری و توجه مردم شوند. امام صادق میفرمایند: «زَکَاةُ الْعِلْمِ أَنْ تُعَلِّمَهُ عِبَادَ اللَّهِ» [۱۸]؛ زکات علم، یاد دادن آن به بندگان خداوند است.
اگر آموزش دین بهصورت صحیح عملی نشود و در اثر آن مردم منحرف شوند و به گناه بیفتند، کسانی که در تبلیغ و تعلیم علم دین سستی کردهاند، در گناهان مردم شریک خواهند بود.
همانطور که بیان شد، بر مردم نیز واجب است که از تعلیم و یاد دهی عالمان و دانشمندان استقبال کنند. خودداری مردم از دریافت تبلیغ مبلّغین دین، علاوه بر آنکه گناه است، آنان را به سقوط و انحراف خواهد کشاند.
پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: «سَیَأْتِی زَمَانٌ عَلَی أُمَّتِی یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ کَمَا یَفِرُّ الْغَنَمُ عَنِ الذِّئْب» [۱۹]؛ زمانی بر امّت من میگذرد که مثل وقتی گوسفند از گرگ فرار میکند، از علما گریزانند. خالی بودن مسجدها در وقت نماز، خلوتی مجالس وعظ و جلسات مذهبی و بهطور کلّی دوری مردم از منبر و محراب، نشانۀ فرارسیدن همان زمان است.
سپس میفرمایند: در چنین زمانی، مردم به سه بلا گرفتار خواهند شد؛ بلای اوّل: «یَرْفَعُ الْبَرَکَةَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ برکت از اموال و زندگی آنان رخت برمیبندد. بلای دوم: «سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً»؛ افراد ظالم بر آنها مسلّط میشوند و بلای سوّم: «یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیَا بِلَا إِیمَانٍ»؛ بدون ایمان از دنیا میروند. یعنی عاقبت بهخیر نخواهند شد.
متأسفانه بسیاری از مردم به یاد گرفتن علم دین اهمیّت نمیدهند و از این جهت، از نظر دینی سست هستند؛ به گونهای که مسائل شرعی و احکام را بلد نیستند، نسبت به اخلاق شناخت کافی ندارند و از حیث اعتقادی ضعیفند.
دستهای از کسانی که به نحوی علوم دینی را میآموزند نیز در عمل به آموزههای دینی، کوتاهی میکنند. هر دو دسته، یعنی هم کسانی که بهدنبال یادگیری علوم دینی نمیروند و هم کسانی که به آن عمل نمیکنند، در قیامت مورد سؤال واقع خواهند شد.
راوی میگوید: شنیدم که از امام جعفر صادق «سلاماللهعلیه» سؤال شد: منظور قرآن کریم از اینکه میفرماید: «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» [۲۰] چیست؟ ایشان فرمودند: خداوند متعال در قیامت از بندهاش سؤال می کند که آیا میدانستی؟ آیا علم آموختی؟ اگر بگوید: آری، از او میپرسد: چرا به آنچه یاد گرفتی، عمل نکردی؟ و اگر بگوید: جاهل بودم و چیزی نیاموختم که به آن عمل کنم، خداوند میفرماید: چرا به دنبال تعلیم علم نرفتی تا به آن عمل کنی؟ سپس آن حضرت فرمودند: این بنده محاکمه میشود و این است حجت آشکار و روشن خداوند: «فَیَخْصِمُهُ وَ ذَلِکَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَة».[۲۱]
همه باید عالم به دین یا دست کم آشنا به علوم دینی باشند، وگرنه به قول پیامبر «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» نمیتوانند دین و ایمان را با خود از دنیا ببرند: «یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیَا بِلَا إِیمَان». سبب آن هم معلوم است؛ کسی که مبانی دینی، اخلاقی و اعتقادی را نمیداند، در برابر وسوسهها، شبههها و فریبهای افراد حقّهباز بهراحتی تسلیم میشود. انحراف عقیدتی یا اخلاقی که بعضی جوانها دچار آن میشوند، بهویژه انحرافات فکری که گاه بهوسیلۀ فرقههای نوظهور و انحرافی، در دانشگاهها یا محیطهای دیگر بهعنوان عرفان یا بهعنوان مهدویّت و نظایر آن پدید میآید، از ناحیۀ دوری افراد از علم و عالم سرچشمه میگیرد.
دنیای امروز، دنیای شبهات است، زمان، زمان شبهه و انحراف است و این شبهات و انحرافها خواهناخواه، بر فکر و ذهن نسل جوان تأثیر میگذارد و با یک جرقۀ انحرافی، ایمان آنها را تضعیف میکند؛ امّا اگر جوانان با مسائل و علوم اسلامی آشنایی داشته باشند، بهراحتی پاسخ شبهات را خواهند داد و تزلزلی در دین آنان رخ نمیدهد. دچار عرفانهای کاذب و دروغین هم نخواهند شد.
انسان برای امان یافتن از خطر گمراهی، باید خود عالم باشد یا از علمای ربانی و راه یافته، پیروی نماید و اگر در شمار این دو دسته نباشد، به تعبیر امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه»، گمراهی و انحراف او حتمی خواهد بود.
ایشان در روایتی میفرمایند: مردم سه دسته هستند: «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ» [۲۲]؛ یک دسته عالم ربانی هستند، دستۀ دیگر به دنبال آموختن علم از علما و در پی یافتن راه نجاتند، امّا دستۀ سوّم، نظیر پشهای سرگردانند و با هر بادی، به سوئی متمایل میشوند. آنان همواره در مسیر انحرافی در حرکتند و از این انحراف به انحراف دیگر و از آن راه کج به راه کج دیگر وارد میشوند و سرانجامی جز سقوط و تباهی نخواهند داشت.
مثال این افراد سرگردان، جوانانی هستند که به عرفانهای کاذب و نوظهور گرایش پیدا میکنند یا از مدعیان دروغین مهدویّت فریب میخورند. کسانی که با علمای ربانی، با مسجد، نماز جماعت و جلسات مذهبی ارتباط ندارند، ناگزیر در دام شیّادان و مروّجین فرقههای نوظهور میافتند و از آنجا که بنیۀ اعتقادی آنها ضعیف است، زود منحرف میشوند.
دین اسلام و بهویژه مذهب تشیّع، از حیث پایه و استدلال، قوی و مستحکم است. بحمدالله شیعه، در فقه، در اخلاق و در اعتقادات مستغنی است. طلبههای زمان امام صادق «سلاماللهعلیه» با اینکه در مضیقۀ عجیبی بودند، توانستند فرهنگ غنیّ تشیّع را به نسلهای بعدی برسانند.
امام صادق «سلاماللهعلیه» محدودیّتهای غریب و عجیبی داشتند. از منصور دوانیقی، که در آن زمان خلیفه بوده، رفتارهای ناپسندی در ارتباط با امام صادق «سلاماللهعلیه» و شیعیان ثبت شده است، از جمله مانع برگزاری جلسۀ درس امام «سلاماللهعلیه» بوده است. همچنین منصور و سایر مخالفان، در مقابل علم آن حضرت، که عالم مطلق بودند، افرادی عالمنما را عَلم میکردند و به اصطلاح، دکّان باز میکردند. برای از رونق انداختن کرسی فقه امام «سلاماللهعلیه» افرادی نظیر ابوحنیفه و مالک را ترویج دادند و با پول و امکانات، همه را به شرکت در درس آنها تشویق یا مجبور میکردند. در مقابل اخلاق و عرفان حقیقی امام صادق «سلاماللهعلیه» امثال سفیان ثوری را به عنوان عارف و صوفی تراشیدند و به نشر تصوّف و عرفان کاذب پرداختند.
شاگردان امام «سلاماللهعلیه» نظیر «زراره»، «ابن ابیعمیر» و «محمد بنمسلم» با چه زحمات و سختیهایی، جان خود را به خطر میانداختند تا بتوانند پنهانی سؤالات خود را از ایشان بپرسند. در این باره یکی از راویان احادیث میگوید: «وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ عَلَیْکَ وَ السِّتْرُ مُرْخًی عَلَیْک» [۲۳]؛ یعنی درب را بسته و پرده را انداختهاند و هیچ کس، حتی اطرافیان نمیتوانند امام صادق «سلاماللهعلیه» را ملاقات کنند.
در برخی مقاطع زمانی که روزنهای باز میشد، راویان احادیث، از علم ائمۀ هدی «سلاماللهعلیهم» بهخصوص از محضر درس امام باقر و امام صادق «سلاماللهعلیهما» بهره میبردند. آنان توانستند علاوه بر ترویج و نشر علم در زمان خویش، چهارصد کتاب به نام «اصول اربعمأه» برای نسلهای بعدی به یادگار بگذارند. پس از ایشان نیز علما و محدّثین بزرگی مانند مرحوم صدوق، مرحوم کلینی و شیخ طوسی «رحمتاللهعلیهم» با استفاده از اصول اربعمأه کتب اربعۀ شیعه را برای ما گردآوری کردند. به دنبال آن هم جوامع حدیثی بسیاری نظیر «بحارالأنوار» یا «وسائلالشّیعه» نگاشته شده است. همۀ این کتابها و منابع روایی، در سختترینِ شرایط تدوین شده است. آن طلبهها و محدّثین زحمات طاقتفرسایی را از زندان و شکنجه گرفته تا حتی شهادت تحمّل کردهاند، ولی از تلاش و کوشش علمی کوتاه نیامدهاند. نمونههای تاریخی جانفشانی آنها در این زمینه فراوان است که بیان تفصیلی آن فرصت دیگری میطلبد.
به هر حال، مذهب تشیّع از نظر منابع استدلالی، در زمینۀ احکام، اعتقادات و اخلاق، پشتوانه دارد و بسیار قوی و مستحکم است. از اینرو هیچ عذر و بهانهای برای انحراف و گمراهی یک شیعه پذیرفته نمیشود؛ مگر اینکه خودش با علم و عالم سروکار نداشته باشد و در دانستن و کسب آگاهی سستی ورزد.
اگر در قیامت، طلبهها و علمایی که برای رسیدن فرهنگ غنیّ اسلام به نسلهای بعدی، شکنجه دیدهاند و جان و مال خویش را فدا کردهاند، از جوانان بپرسند شما چرا علوم دینی را مطالعه نکردید و چرا نسبت به اخلاق، اعتقادات و احکام دین خود جاهل بودید، آنها چه پاسخی میتوانند بدهند؟ همچنین اگر امثال «ابنابیعمیر» در قیامت از طلبهها و روحانیّون زمان حاضر سؤال کنند که شما برای رسانیدن مفاهیم والای اسلام و تشیّع به نسل بعد از خودتان چه کردید، آنها چه جوابی میدهند؟ طلبههای فعلی، بهرغم معضلاتی که دارند، با هیچ کدام از موانع دورانهای گذشته، برای تبلیغ دین و ترویج اسلام مواجه نیستند. امروزه تعلیم و تعلّم، از نظر امنیّت اجتماعی، با کوچکترین مشکلی همراه نیست.
زمانی تشیّع و ترویج آن جرم بوده است. مثلاً شهید اوّل را دستگیر و زندان کردند. او در زندان، بدون امکانات و بدون منبع، کتاب «لمعه» را که یک دورۀ فقه است، ظرف چند روز نوشت. تسلّط او بر فقه، از این کتاب معلوم میشود. بالأخره پس از شکنجه با تازیانههای خاردار، او را به شهادت رسانیدند، پیکرش را هم سوزاندند و خاکستر او را به باد دادند. بعد از او نیز شهید دوّم راهش را ادامه داد و تا پای شهادت، دست از ترویج علم برنداشت و «شرح لمعه» را نوشت.
اگر همّ و غم انسان، دین و علوم دینی باشد، تعلیم و تعلّم احکام، اخلاق و اعتقادات را بر خود واجب عینی میداند. در این صورت، همه چیز فدای دین میشود و مشکلات اجتماعی و معیشتی به حساب نمیآید. همیشه طلبهها در مضیقه بودهاند و در همین مضیقهها و نارساییها، دین و علوم دینی را زنده نگاه داشته، به نسلهای بعدی منتقل کردهاند.
اساساً علم با راحتی، تنپروری و برخوردار بودن بهدست نمیآید. در روایات آمده است که خداوند متعال به داوود نبی «سلاماللهعلیه» وحیکرد: من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم، ولی مردم آنها را در پنج چیز دیگر جستجو میکنند که نخواهند یافت. اوّل میفرماید: «وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِی الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا یَجِدُونَهُ» [۲۴] ؛ علم را در گرسنگی، تلاش و زحمت قرار دادم، ولی مردم آن را در سیری و راحتی میجویند و نمییابند.
سپس میفرماید: عزّت را در اطاعت از خود نهادهام، امّا مردم آن را در خدمت به سلاطین طلب میکنند و نمییابند. بینیازی را در قناعت قرار دادم، ولی مردم آن را در مال زیاد میجویند و نمییابند. رضایت خودم را در نارضایتی نفس نهادهام، ولی مردم آن را در رضایت نفس طلب میکنند و نمییابند. و راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادهام، اما مردم آن را در دنیا میجویند و نمییابند.
بدبختی این است که برخی افراد علم را برای برخورداری از دنیا از دست میدهند، امّا به همان دنیا و رفاه آن هم نمیرسند و در آخر کار نه علم دارند و نه رفاه دنیوی.
مسئولیّت طلاب علوم دینی، در تحصیل علم و ترویج و تبلیغ آن، بسیار سنگین است؛ امّا طبق روایت این جلسه اگر وظیفۀ خویش را بشناسند و به آن وظیفه، بهخوبی عمل کنند، علاوه بر منزلت دنیوی در بین مردم، در آسمانها و در بین اهل ملکوت نیز مقام و منزلت خاصّی دارند و عظیم خوانده میشوند. خوشا به حال آن افرادی که نزد ملائکه، آقا و بزرگند، ملائکه به آنها احترام میگذارند، بعد از وفات، ملائکه به استقبال آنان میآیند و به همدیگر میگویند: «آقا آمد». این احترام به خاطر آن است که در دنیا به وظیفه عمل کردهاند و در محضر مقدّس خداوند، سمت مروّج و مبلّغ دین دارند: «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ» [۲۵].
در ورودی بهشت به آنها سلام میکنند و خوشامد میگویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُم، فَادْخُلُوها خالِدینَ» [۲۶].
اساساً میزان برای اندازهگیری قیمت و ارزش انسانها در عالم معنویّت، علم آنهاست. پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: «أَکْثَرُ النَّاسِ قِیمَةً أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَقَلُّ النَّاسِ قِیمَةً أَقَلُّهُمْ عِلْماً» [۲۷]؛ ارزشمندترینِ مردم کسی است که علم او بیشتر باشد و کم بهاترین آنان، کسی است که از علم و دانش کمتری برخوردار باشد.
علم و عالم در فرهنگ تعالیم اسلامی، ارزش والایی دارد. حتی نبیِ گرامی «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودهاند: «عُلَمَاءُ أُمَّتِی کَأَنْبِیَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ» [۲۸].
یک دسته از انبیای الهی، پیامبران تشریعی هستند که برای آنها کتاب آسمانی نازل شده است. امّا بیشتر انبیاء، پیامبران تبلیغی هستند و وظیفۀ ایشان، تبلیغ دین پیامبران دارای کتاب است. بنابر تعبیر پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» عالمان و دانشمندان امّت اسلامی، دست کم ارزش و منزلت پیامبران تبلیغی را دارند، امّا متأسفانه کمتر کسی از طلاب و روحانیّون، قدر جایگاه معنوی خویش را میداند.
پی نوشت ها:
[۱]. الکافی، ج ۱، ص ۳۵.
[۲]. علق، ۵- ۴: «همان کس که به وسیله قلم آموخت. آنچه را که انسان نمیدانست [بهتدریج به او] آموخت».
[۳] . الکافی، ج۱، صص ۵۳-۳۰؛ بحار الأنوار، ج۱، صص ۲۲۸-۱۶۲.
[۴] . بحار الأنوار، ج۱، ص۱۶۷.
[۵]. الأمالی(للطوسی)، ص۱۸۲.
[۶] . الکافی، ج۱، ص۳۰ .
[۷]. الکافی، ج۸، ص۱۹.
[۸]. الکافی، ج۱، صص۳۱و۳۰.
[۹] . بحار الأنوار، ج۱، ص ۱۷۷.
[۱۰] . وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۲۷.
[۱۱] . نهج الفصاحة، ص ۲۱۸.
[۱۲] . الأمالی(للطوسی)، ص۶۲۵.
[۱۳] . بحار الأنوار، ج۱، ص۱۷۰.
[۱۴]. الکافی، ج۱، ص۳۲.
[۱۵]. الکافی، ج ۱، ص ۳۵.
[۱۶] . الکافی، ج۱، ص۳۰.
[۱۷]. توبه، ۱۲۲: «پس چرا از هر فرقهای از آنان، دستهای کوچ نمیکنند تا [دستهای بمانند و] در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را -وقتی به سوی آنان بازگشتند بیم دهند- باشد که آنان [از کیفر الهی] بترسند؟»
[۱۸]. الکافی، ج۱، ص۴۱.
[۱۹]. جامع الاخبار، ص ۱۳۰.
[۲۰]. انعام، ۱۴۹: «برهانِ رسا، ویژۀ خداست».
[۲۱]. امالی المفید، ص ۲۲۷.
[۲۲] . نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.
[۲۳]. الغیبة للنعمانی، ص ۲۸۸.
[۲۴] . عدة الداعی و نجاح الساعی، ص۱۷۹.
[۲۵]. الأحزاب، ۳۹: «همان کسانی که پیامهای خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند.
[۲۶]. الزمر، ۷۳: «سلام بر شما، خوش آمدید. در آن درآیید [و] جاودانه [بمانید].»
[۲۷] . من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص ۳۹۵.
[۲۸] . بحار الأنوار، ج۲، ص۲۲.