به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، در دنیایی که زندگی میکنیم رفتارهای عجیبی که از دیگران میبینیم کم نیستند و یکی از این رفتار های عجیب، نحوه برخورد و مواجهه افراد با شکست هایشان است.
برخی از افراد حتی بعد از شکست در یک بازی درجمع دوستان عصبانی شده و ادعای تقلب میکنند و یا اینکه برخی دیگر بعد از شکست در زندگی مشترک شان دخالت و یا عدم حمایت دیگران را مقصر میدانند و شروع به سرزنش کردن اطرافیان میکنند.
شاید در مثالی ساده و ملموستر بتوان این موضوع را در ورزش به رخ کشید: احتمالا تاکنون صحبت های مربیان ورزشی بعد از شکست تیم شان در مسابقات را شنیده اید، غالب این افراد به جز بد دانستن وضعیت زمین، ناداوری داور و...چه حرف هایی را بیان میکند؟ هواداران این تیم ها چگونه برخورد میکنند؟ چرا برخی به تیم رقیب و هوادارانش فحاشی و توهین میکنند؟.
قطعا در بین اطرافیانمان نیز شاهد بروز این گونه رفتارها در شکست های گوناگون بوده ایم، اما علت این رفتارهای افراطی در برابر شکست ها و یا مقصر دانستن دیگران چیست؟.
حجت الاسلام حسن بوسلیکی از اساتید حوزه و دارای مقالات متعدد علمی و تربیتی در این رابطه در گفتوگوبا حوزه نیوز عنوان کرد: ما انسان هم به صورت فردی و هم جمعی( ملتها، گروههاو... ) در برخی از زمانها تمایل داریم که ضعف ها وشکست های خودمان را به عوامل بیرونی نسبت بدهیم که به این رفتار در مفهوم قرآنی خودفریبی و در انگلیسی(self deceptive) میگویند.
مدیرگروه تربیت پژوهشکده اخلاق و معنویت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: در آیه ۱۸ سوره یوسف عبارت سَولَت لَکُم انفُسکم به معنای اینکه نفساش پدیده ای را برای او زینت داده است، آمده و یا در سوره مائده بیان شده که نفس اش، خودش رو وسوسه می کند و شخص بیرونی این کار را نمیکند که در روانشناسی به اینها فرافکنی می گویند.
وی با اشاره بر اینکه بخشی از این فرافکنیها ناهوشیار است و فرد عمدا این کار را انجام نمیدهد، بیان کرد: اگرچه در برخی از موارد فرد دانسته اشتباهات اش رابه دیگران نسبت می دهد؛ اما در بسیار از موارد فرد واقعا باور دارد که دیگران مقصر هستند در حالیکه افرادی که از بیرون که نظارهگرهستند میدانند که خود فرد اشتباه کرده و این از مصادیق خود فریبی است.
زمینههای خودفریبی در فرافکنی متفاوت است
وی با بیان اینکه برخی افراد خودانگارهای غیر واقعی از خود دارند و این ناسازگاری خودانگاره و خود واقعی آنها را آزار میدهد، اظهار کرد: عامل اول ،خودانگارهی غیر واقعی یعنی یکی نبودن تصوری که من از خودم دارم با خود واقعی، مثلا فرد تصور میکند که پدر و یا مادر خوبی است ودر این امر امتیاز بالایی به خود میدهد درحالیکه اینگونه نیست.
وی افزود: درخودانگاره غیر واقعی، فرد تصور میکند که کارآمدی بالایی دارد و در شکست هایی که متحمل میشود قوانین دستوپا گیر، شرایط و...مقصر هستند و به خاطر این خود کارآمدی کاذب، شکستها را به عوامل بیرونی نسبت میدهد.
این پژوهشگر حوزه اخلاق، سوگیری اولیه را عامل دوم دانست و گفت: در نظریه اسناد روانشناسی، بیان میشود که انسان تلاش میکنند تا علل رخ دادن رفتارهای خود و دیگران را بیابد وعلت بروز آن را به یکی از سه امور درونی، محرک و موقعیت نسبت دهد.
وی ادامه داد: مثلا زمانیکه ازغذای لذت بخش یک رستوران تعریف میکند عدهای به عوامل درونی نسبت میدهند و میگویند به خاطر تمام شدن امتحانات از غذا لذت بردی و برخی عامل محرک یعنی کیفیت واقعی غذای آن رستوران را علت لذت می دانند و عدهای دیگر نیز بیان میکنند فضای دلنشین رستوران و جمع دوستانه سبب لذت بردن از غذا شده که در این تحلیل عنصر موقعیت را مهم میدانند.
وی افزود: همه ی افراد یک سوگیری اولیه دارند که موفقیتهای خود را به عوامل درونی و شکست هایشان را به عوامل بیرونی نسبت میدهند در حالیکه درباره دیگران عکس این قضیه متصور هستند، مثلا موفقیت خود در یک امتحان را نتیجه تلاش هایشان میدانند و موفقیت دیگران در همان امتحان را مدیون کلاس های خصوصی و شرایط محیطی می دانند.
وی خودشیفتگی و یا به تعبیر روایات عُجب را عامل سوم برشمرد و عنوان کرد: به طور طبیعی انسان ها خودشان را دوست دارند و عدهای نیز در این بین با تعریف های افراطی و نادرست به این امر دامن میزنند و این اتفاق در سطح ملی، قومی وقبیله ای، مذهبی و... نیز وجود دارد؛ مثلا همهی ادیان متصوراند که درست ترین دین را دارند و یا برخی قومیتها خود را برتر تصور میکنند و همهی ملت ها به این امر مبتلا هستند و در اشعارما نیزمنعکس شده است؛ مثلا هنر نزد ایرانیان است و بس.
فرهنگ و تربیت جامعه
وی با برشمردن عامل چهارم و پنجم با اشاره بر اینکه فرهنگ و جامعه ای که در آن هستیم نیز موثر است، خاطرنشان کرد: جامعه و فرهنگی که اشتباهات و خطا های افراد را نبخشد و شکستها را دست مایه استهزا و تمسخر قرار دهد به این امر دامن میزند؛ زیرا در جامعه ای که خطاها بیشتر از خوبیها در ذهنها میماند افراد شکست های خود را به عوامل بیرونی نسبت دهند تا تفکرات دیگران درمورد آنها تغییر نکند.
حجت الاسلام بوسلیکی بیان کرد: ما تکنیک ها و روش های حفظ عزت نفس در شکست و اشتباهات را بلد نیستیم و نمیپذیریم که همه ی افراد اشتباه میکنند و زمانی که با شکست مواجهه میشویم نمیتوانیم خود را آرام کنیم و نزد خودمان نیز شکسته می شویم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: برای مثال فلان کشوری با همه ی تلاش ها در پرتاب ماهواره با شکست مواجهه میشود اما بلد نیست که اعتراف کند که ما باهمه ی تلاشهایی که کردیم شکست خوردیم اما درس هایی گرفتیم تا در آینده موفق شویم، و بجای آن خطا هارا میپوشاند یا به عوامل بیرونی نسبت میدهند.
به فرزندان بیاموزیم که افراد ترکیبی از نقاط ضعف و قدرت هستند
وی عامل ششم را تربیت دانست وتصریح کرد: به فرزندان آموزش داده نمیشود که هرشخصی نقص هایی دارد و افراد در همه ی زمینه ها موفق نیستند مثلا با تعریفهای افراطی و نادرست از نقاشی فرزندمان او را متوهم می کنیم که در نقاشی مهارت دارد و زمانیکه در مسابقه نقاشی شکست می خورد چون متصور است که در نقاشی مهارت دارد عوامل بیرونی رامقصر قلمداد می کند.
مدیرگروه تربیت پژوهشکده اخلاق و معنویت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی خاطر نشان کرد: ما به دلیل نداشتن خودشناسی درست و آگاه نبودن به ناهوشیار خود متوجه زمینه های درونی خطا های خود نیستیم و خطاهای شناختی و ساختاری خود را نیز قبول نداریم.
وی با اشاره بر اینکه باور، چیزهایی است که وجود دارد؛ اما میل، آن چیزی است که دوست داریم وجود داشته باشد، اظهار کرد: در روانشناسی مفهومی به نام دید آرزومندانه وجود دارد که افراد تمایلاتشان را واقعیت درنظر میگیرند؛ مثلا فرزند من ضریب هوشی متوسطی دارد اما من میل دارم که آن را بالاتر از متوسط تصور کنم.
وی ادامه داد: قبل از یک آزمایش تخمین مسافت، به شرکت کنندگان غذا دادند و غذای برخی از این افراد شور بوده ونتیجه این آزمایش نشان داد که افرادی که غذایشان شورتر بوه به خاطر تشنگی و میل به آب، فاصله ی خودشان را با بطری آب نسبت به افرادی که غذایشان شور نبوده کمتر تخمین زده بودند و در کودکان نیز سکههایی نشان داند و اکثر افراد سکه هایی که مبلغ بیشتری روی آن نوشته شده بود را بزرگتر تصور می کردند در حالیکه همه سکهها هم اندازه بودندکه این آزمایشات نشان میدهد که تمایلات ما در فهم از واقعیت اثر میگذارد که به آن دیدن آرزومندانه می گویند.
پژوهشگر حوزه اخلاق بیان کرد: ذهن ما به گونه ای طراحی شده که از شک وتردید اذیت می شود و سعی میکند که سریع به قطع و یقین برسد به همین خاطربه نظرات مخالف توجه نمی شود، مثلا در تصمیم گیریهای گروهی، فردی که در راس قرار دارد نظرات مخالفین را کم اهمیت تر در نظر می گیرد؛ زیرا تمایل دارد که همه مسائل زود قطعی شود.
وی ادامه داد: در یک آزمایش، محتوای صوتی کم کیفیتی درباره مضرات سیگار را همراه با دستگاه افزایش کیفیت صوت در اختیار افراد قرار دادند و نتیجه آزمایش نشان داد که افرادی که سیگاری بودند کمتر از دستگاه افزایش کیفیت استفاده کرده بودند؛ زیرا تمایل به شنیدن نظرات مخالف نداشتند.
حجت الاسلام بوسلیکی با بیان اینکه مغز افراد از دو نیم کره تشکیل شده که هر نیم کره سمت مخالف بدن را کنترل میکند، عنوان کرد: نیم کره چپ مغز که دلیل رفتارها را بیان میکند دائما در حال قصه پردازی و دلیل تراشی است و این مسئله در همه ی افراد وجود دارد و ما همهی این دلیل تراشی ها را باور میکنیم.
وی ادامه داد: در یک آزمایش چشم راست افراد دو پاره مغز( افرادی که ارتباط بین دونیم کره مغز آنها قطع است را دو پاره مغز گویند) را بستند و یک کاغذی را که روی آن نوشته بود پنجره راباز کن مقابل چشم چپ افراد گرفتند و افراد پنجره را باز کن و زمانیکه علت بازکردن پنجره را از آنها پرسیدن به علت اینکه دیدن با نیم کره راست اتفاق افتاده بوده و دلیل تراشی یا نیم کره چپ است و ارتباط این نیم کره قطع است دلایلی غیر واقعی مانند گرم بودن اتاق را بهانه باز کردن پنجره میدانستند.
در بروز این نوع رفتار های اشتباه نه تنها و خود فرد، بلکه یک جامعه مقصر است و همه ی افراد یک جامعه باید با تصحیح رفتار و تغییر نگرش شان نسبت به اشتباهات و ناکامی های اطرافیان، از بروز این رفتارها جلوگیری کنند.