به گزارش خبرگزاری«حوزه» از اصفهان، حجت الاسلام والمسلمین سید حسین مومنی از اساتید حوزه به بهانه هفته پژوهش، در یادداشتی بآورده است:
فلسفه علم از فلسفه های مضاف به شمار می رود و اینکه ماهیت و تعریف فلسفه علم چیست؟ تقریبا ۴ دیدگاه ارائه شده است. اما به طور کلی می توان گفت: فلسفه علم به مبانی و پیش فرض های یک علم و ماهیت و ارزش و کارایی گزاره های آن و همچنین به روش شناسی آن علم می پردازد.
فلسفه علم با فلسفه زبان و فلسفه ذهن و برخی از مباحث دیگر ارتباط وثیقی دارد و حتما به هستی شناسی علم نیز باید بپردازد و پیامدهای فکری ـ فلسفی علوم را از جنبه های گوناگون تاریخی، منطقی، روانشناسی تحلیل و بررسی می کند چون از روابط بین اشیاء مادی بحث می کند.
در بین علوم تجربی برخی معتقدند علم فیزیک مادر علوم تجربی است و به دلیل آنکه نظرات آن دارای چنان وسعتی است که مباحث خلقت و آفرینش و تفسیر از عالم و واقعیت را نیز شامل می شود، ارتباط تنگاتنگی با مباحث الهیات پیدا می کند تا آنجا که برخی فیزیک را علم اثبات هستی نامیده اند.
به این لحاظ فلسفه فیزیک و رابطه فیزیک و فلسفه نسبت به فلسفه های مضاف دیگر اهمیت دوچندانی پیدا می کند چون به تبیین نظریات هستی شناسانه، پیش فرض ها و نقد و ارزیابی آنها می پردازد.
فیزیک نیوتنی جهان هستی را واجد یک ماهیت مکانیکی می دانست؛ تعداد متغیرها معلوم و معین است و ما باید متغیرها را برای هر سیستم مشخص کنیم.
فیزیک کلاسیک معتقد بود وظیفه علم فیزیک شناخت واقعیت است، واقعیتی که مستقل از ما وجود دارد و امکان شناخت آن به صورت واقعیت وجود دارد چون هر عنصر فیزیکی به واسطه خواص مخصوص به خود مانند سرعت، جرم و... قابل توصیف و تجربه و تشخیص است.
در فلسفه کلاسیک عقیده بر این بود که کل، مرکب از اجزاء است و با شناخت رفتار اجزاء می توان رفتار کل را تشخیص داد و هر حالت جدید سیستم از حالت قبلی آن به طور علی به وجود می آید و قابل پیش بینی است، اما در فیزیک کوانتوم نظریه ذرات موج گونه مطرح گردید به این معنا که جهان ماهیتی مستقل و متمایز از ناظر نخواهد بود بلکه وابسته و مرتبط با ناظر است.
با ورود دانشمندان به داخل اتم دریافتند که ساختار درون اتم با دنیای خارج از آن متفاوت است. تصور وجود الکترون ها به عنوان گوی های دارای بعد متزلزل شد و وجودی پویا، هوشمند و غیر قابل پیش بینی از درون اتم شناخته شد.
هایزنبرگ اصل عدم تعین یا اصل عدم قطعیت (Uncertainty principle) را مطرح کرد. از دیدگاه او از جهت نظری امکان تعیین سرعت و توان یک الکترون در یک زمان مشخص وجود ندارد و از اصل عدم تعین نتیجه فلسفی گرفت به این بیان که اولا رفتار و حرکت قابل پیش بینی نیست (نفی ضرورت و اجبار) ثانیا علیت منتفی است (نفی علیت) و ثالثا بین عالم و معلوم تمایز وجود ندارد و وابستگی وجود دارد (نفی تمایز عالم و معلوم).
در فیزیک جدید با توجه به خصوصیات سیستمهای کوانتومی می توان به چند نکته توجه کرد:
الف) نفی علیت
به دلیل اینکه سرانجام برخورد ذره های اتم با یکدیگر قابل پیش بینی نیست نفی علیت یا طرد موجبیت می تواند محل گفتگو و تبیین فلسفی قرار گیرد که آیا منظور بور، هایزنبرگ و بورن نفی علیت فلسفی بوده یا به معنای قابل پیش بینی نبودن بوده است؟ و آیا در هر صورت این قاعده فقط مخصوص اشیاء (میکروسکوپی) است یا شامل اشیاء (ماکروسکوپی) نیز می شود؟ یا به تعبیر برخی از صاحب نظران، منظور آنها شاید زیر سوال بردن اصل سنخیت علت و معلول است و منکر نفی علیت به معنای مصطلح نیستند و یا اینکه هنوز علم از یافتن علت در حوزه اتمی عاجز است و به همین لحاظ نفی علیت می شود.
ب) وظیفه علم پدیدارشناسی طبیعت است
بیان شد که فیزیک کلاسیک وجود جهان خارجی مستقل از ذهن را مفروض می دانسته و در تلاش برای توصیف و توضیح آن بوده و هدف علم، کشف واقعیت عالم بود آنچنان که هست اما فیزیکدانان کوانتومی با تفکر ایدآلیسم بیان کردند که علم به توصیف واقعیت نمی پردازد بلکه هدف علم پدیدارشناسی طبیعت می باشد.
آنها با آزمایش های مختلف نمی توانستند به برداشت واحد و جمع بندی واحدی از یک موجود اتمی دست پیدا کنند و لذا نتایج را قابل انطباق با واقعیت نمی دانستند بلکه اعتقاد داشتند که باید با نتایجی که با مشاهدات نزدیک است، بسنده نمود.
قواعد قطعی و پیش بینی پذیر بر اتم وجود ندارد و نظریه کوانتوم مدعی اصل عدم تعین است در اینجا این پرسش وجود دارد که آیا این دیدگاه با اصالت واقع در تعارض قرار می گیرد یا خیر؟! یا این نظریه به خاطر محدودیت در آزمایشهای تجربی است؟!
از نظر معرفت شناسی رئالیستی نگریستن به جهان تفسیر و توضیح متفاوتی خواهد داشت تا شک، تردید، شانس، تصادف و اتفاق را عامل تعین کننده بدانیم و جهان را فاقد نظم و پیش بینی ناپذیر معرفی بنماییم؛ اینها از لحاظ معرفت شناسی بسیار متفاوت است.
رسالت حوزه
آنچه بیان شد به عنوان یک مقدمه کوتاه در اهمیت مباحثی بود که می توان به آن پرداخت اگر چه این مباحث بسیار مفصل خواهد بود و بیش از این مجال نیست، اما فلسفه اسلامی با رویکرد حکمت صدرایی در حوزه های علمیه باید به تبیین دقیق و شفاف لوازم نظریه های علمی مانند کوانتوم بپردازد و تا قبل از گفتان قطعی شدن لوازم فلسفی یک نظریه، موضع و نظریه خود را اعلام کند و از سوء استفاده از نظریات تجربی در حوزه الهیات جلوگیری کند و پیشرو در ارائه نظریات فلسفی باشد.
امروز بخشی از اعتقادات صواب یا نا صواب در جوامع علمی وابسته به لوازم نظریات علمی است که باعث تشکیل گفتمان های ضد دینی می گردد.
از رسالت های اصلی حوزه علمیه و پژوهشگران، ایجاد ظرفیت در عرصه های مختلف علمی است تا با ایجاد کارگاه های مشترک، نتایج فلسفی نظریات را مورد بررسی قرار دهند و مرجعیت علمی خود را به اندیشمندان اثبات نمایند.
نظر شما