به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در اهواز، نقل است زمانی که ابراهیم خلیل را در آتش انداختند، پرندهای با منقار کوچک خود از چشمهای که در آن نزدیکی بود آب می آورد و بر آتش می ریخت تا حداقل کاری که از دستش بر می آید را انجام داده باشد.
حکایت این روزهای جهادیها هم همین است، پیرمرد بیماری که هیچکس، حتی خانواده و دوستانش به دیدنش نمی آیند، با دیدن جهادیها لبخند به لبانش می نشیند و این لبخند همان قطره آبی است که امید را بر آتش ناامیدی هایش می ریزد.
جهادیها دیگر کارشان را یاد گرفتهاند، غم ها را پشت درب بیمارستان جا میگذارند و با لبخند و امید لباسهای سفید محافظشان را بر تن میکنند و به خط مقدم مبارزه با کرونا می روند، توگویی که سالهای سال حرفهشان پرستاریست. حضور جهادی نیروهای داوطلب در بیمارستانهای محل بستری بیماران مبتلا به کرونا، حتما عملی عاشقانه است، اگر پای عشق در میان نبود، مواجهه مستقیم با بیماران برای کمک به امورات آنها نه، صِرف حضور در این بیمارستانها، جز دیوانگی توجیه دیگری نداشت.
درد است که انسان را می سازد و امید است که او را به حرکت وا می دارد. مثل هر جنگی، روزی مبارزه رو در رو با این دشمن جانی نیز به پایان می رسد، آن روز مردان و زنانی هستند که مصداق آیه "وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ " خواهند بود.
یعنی همین نیروهای جهادی که در روزهای پرخطری که وظیفه همه ماندن در خانه بود، برای رضای خدا به دل خطر زدند. پس لازم است به آنها بگویی؛ خدا قوت طلبه جهادی...
انتهای پیام./
نظر شما