خبرگزاری حوزه،/ آخرین کارهای مکتوب محقق پُرکار و فرهنگبان کوشا، مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی (اردیبهشت ۱۳۱۷ تبریز ـ اسفند ۱۳۹۸ تهران)، مجموعه تاریخی «حدیث روزگار» بود که به صورت جدی دهه آخر حیات استاد را به خود اختصاص داد و استاد بنا به ضرورت و خلأ جامعه و اهمیت روایت تاریخی صحیح برای آیندگان، تمایل زیادی به مکتوب کردن خاطراتش از شخصیت ها، علما، جریانات و گروه های ایرانی و غیرایرانی مرتبط داشت. ویژگی ممتاز استاد خسروشاهی، «ارتباطات گسترده»، «سعه صدر بالا»، «حضور فعالانه» و «روحیه همکاری» ایشان در غالب فعالیتهای اسلامی و انقلابی و فرهنگی معاصر در کشور و جهان اسلام است و همین روحیه و تلاش ویژه ایشان در ثبت و ضبط حوادث و اسناد و مدارک باعث شده است خاطرات ایشان ارزش و اعتبار بیشتری داشته باشد و مخاطب با خاطرات مکتوب ایشان بخش قابل توجهی از حوادث تاریخ معاصر و جریان نهضت اسلامی ایران را به طور دقیق و صحیح با مدرک و سند ارزیابی و تحلیل و تبیین می کند؛ اگرچه استاد به دلایل مختلف، همه خاطرات و دیده های خود را مکتوب نکرده است و از برخی مسائل گذرا عبور کرده است.
خوشبختانه ۲۸ جلد از این مجموعه «حدیث روزگار» از ایشان منتشر شده و حداقل ۱۰ ـ ۱۵ جلد از آن مجموعه باقی مانده و منتشر نشده است. تاکنون خاطرات استاد درباره شخصیت ها و جریانات زیر منتشر شده است: ۱. زندگی و مبارزات آیت الله کاشانی، ۲. امام خمینی(ره)، پانزده خرداد و مسأله انقلاب، ۳. علامه طباطبایی، ۴. آیت الله طالقانی، ۵. علامه سید مرتضی عسکری، ۶. امام موسی صدر، ۷. آیت الله سیدعلی خامنه ای (رهبر معظم انقلاب)، ۸. آیت الله هاشمی رفسنجانی، ۹. آیت الله علی مشکینی، ۱۰. آیت الله سید مرتضی پسندیده، ۱۱. آیت الله علی احمدی میانجی و دکتر حمیدالله حیدرآبادی (هند)، ۱۲. شهید نواب صفوی، ۱۳. استاد سید جلال الدین آشتیانی، ۱۴. شهدای حرب و محراب، ۱۵. دکتر ابراهیم یزدی، ۱۶. محمدعلی جمال زاده، ۱۷. دکتر حسن ترابی (سودان)، ۱۸. روژه گارودی (فرانسه)، ۱۹. احمد بن بلا (الجزایر)، ۲۰. مبارزان ملی ـ مذهبی، ۲۱. نشریات مخفی حوزه علمیه قم، ۲۲. مشروطه مشروعه و علمای تبریز، ۲۳. تاریخ نگاری معاصر و کودتای ۲۸ مرداد، ۲۴. طرح مرکز فرهنگی اسلامی اروپا، ۲۵. سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب اسلامی، ۲۶. حزب خلق مسلمان، ۲۷. مجموعه ای از خاطرات (از آغاز زندگی تا سال ۱۳۳۳ش)، ۲۸. خاطرات مکتوب.
درباره زندگی و مبارزات و اندیشه های مقام معظم رهبری
جلد بیست و ششم از مجموعه حدیث روزگار؛ «خاطرات مستند استاد سید هادی خسروشاهی درباره آیت الله سید علی خامنهای (مقام معظم رهبری)» از سوی انتشارات کلبه شروق قم منتشر شده است. استاد خسروشاهی برخی زوایای پیدا و پنهانی از سلوک و شخصیت و نظرات و دیدگاههای حضرت آیت الله خامنه ای (چه در دوران قبل از انقلاب، چه دوره ریاست جمهوری و چه دوره رهبری و زعامت) بیان میکند که برای شناخت شخصیت و دیدگاههای رهبر انقلاب و حتی آشنایی با مشکلات و مسائل حکومت داری مناسب است. استاد خسروشاهی در این کتاب از نظریات رهبر معظم انقلاب درباره برخی شخصیت های برجسته انقلاب و جهان اسلام و علما و شخصیت های معاصر حوزوی و دانشگاهی و... سخن می گوید.
استاد خسروشاهی در مقدمه کتاب نیز می نویسد: «آنچه که در این رساله آمده است، همه خاطرات من درباره آیت الله خامنه ای نیست، بلکه فقط نکاتی است که به هنگام گفتگوی خاصی، به خاطر آمد و مکتوب و نقل شد.» استاد در بخشی از کتاب به علت پرداختنش به این موضوع میگوید: «اما در سن و سال کنونی که دیگر توهم داشتن هدف شخصی و مطالبه پُست و مقام در سفارتی یا وزارتی!، مطرح ثبت و در واقع «سالبه به انتفاء موضوع» شده است، بیان حقیقت و به عنوان روشن شدن زوایایی از تاریخ معاصر، یک نوع تکلیف ارزشی در راستای دفاع از حق است.»(ص ۱۲۲) «بنده هم الحمدلله پس از مرور از ۷۰ سالگی، و وصول به مرحله معاش! نه توقع پُست و مقامی دارم ـ که از قبل هم البته چنین بودهام ـ و نه حتی در صورت پیشنهاد، از لحاظ فیزیکی [جسمانی] آمادگیاش را دارم.»(ص ۱۲۲ و ۱۲۳) اهمیت این کتاب از این جهت مهم است که استاد خسروشاهی در دهه ۱۳۸۰ یادداشت ها یا گفتگوهایی درباره زندگی و اندیشه مقام معظم رهبری داشته و کتاب «خون دلی که لعل شد» و «شرح اسم» آن زمان منتشر نشده بودند و بدان هم دسترسی نداشته اند.
ساختار کتاب
این کتاب در شش بخش تنظیم و تدوین شده است: ۱. خاطراتی درباره زندگی و مبارزات آیت الله خامنه ای؛ گفتگوی مفصل درباره آیت الله خامنه ای، ۲. فتوای تاریخی درباره عزاداری؛ افق معنوی روشن یک فتوای تاریخی، ۳. درباره سید قطب و ترجمه آثار وی در ایران، ۴. شهید نواب صفوی؛ اسلام باید حکومت کند، ۵. برخی نامه ها و اعلامیه ها و گزارشات استاد خسروشاهی که در آن به نوعی به رهبر معظم انقلاب نیز مرتبط می شود: مردم مسلمان ایران پپسی کولا نمی نوشند، درباره استاد محیط طباطبایی، مطبوعات ضدانقلاب، مرکز اسلامی در لندن، کتابخانه مهدیه در همدان، پروژه مجله العالم، مسجدی برای مردم ولنجک، امام خمینی و عبدالناصر، شیخ الازهر و مسألة کمپ دیوید!، درباره دارالتقریب قاهره و علامه محمدتقی قمی. ۶. اسناد و عکسها.
بیان رویکرد در ثبت و نوشتن خاطرات
استاد خسروشاهی در توضیحی که در انتهای گفتگو درباره زندگی و مبارزه حضرت آیت الله خامنهای آورده است: چون در نقل اسناد و ثبت احوال، وسواس و دقت دارم که مبادا حقی ضایع گردد و یا طعنی بر مومنی وارد بشود و یا حقایقی آن طور که بوده به تحریر درنیاید و خدای نکرده، اهوای نفسانیه و در کتابت آنها حاکم شود و هدف، وسیله را توجیه کند. و ملاحظاتی دیگر از این قبیل، تنها به گوشههایی از آنچه که به خاطر مانده بود و به یاد آمده بود اشاره میکنم و یا آنچه را که نشر آن صلاح است و احتمالاً روشنگر یک نکته تاریخی میتواند باشد، مکتوب میسازم که شاید آگاهی از آنها برای نسل جوان و کسانی که در کوران این حوادث نبودند، مفید باشد و به امید آن که دوستان هم این یادداشت و احادیث ایام و روزگار را نه با دید «سیاست»!، بل به روح «صداقت» بخوانند: «من این حروف نوشتم، چنانکه غیر نداشت. تو نیز ز روی «صداقت» چنان بخوان که تو دانی. تاریخ ۱۳ رجب ۱۴۳۱ یا تیرماه ۱۳۸۹.» (ص۱۲۳) اما متأسفانه همین کتاب حدود هشت سال در انتظار مجوز چاپ، معطل شد و بالاخره چند ماه قبل از درگذشت استاد منتشر شد.
اندیشه های سید قطب و رهبر معظم انقلاب
استاد خسروشاهی درباره رابطه اندیشه سید قطب و حضرت آیت الله خامنهای میگوید: «رابطه بین اندیشههای خامنهای و سید قطب همان رابطه معنوی و اصیل نشأت گرفته از اعتقاد به اصول و مبانی حیاتبخش اسلام در زمینههای مختلف زندگی انسانی است. فقط با این فرق که سید قطب در قاهره چنین فکر میکرد و آیت الله خامنهای در مشهد و حقیر در قم و حضرت آقای عابدی در تهران و دوستانی دیگر در جاهای دیگر...»(ص ۱۴۵)
استاد خسروشاهی به نکته مهمی درباره تأثیر و تأثر اندیشهها در بین اندیشمندان مسلمان میگوید: «تقارن افکار در میان اندیشمندان اسلامی، ریشه در اصول و مبانی اسلامی قرآن و سنت دارد و در این میان نمیتوان گفت که کسی تحت تأثیر کامل اندیشه یک فرهیخته برجسته مسلمان دیگر قرار گرفته و یا کل افکار خود را از او گرفته است.»(ص ۱۴۹) «به طور طبیعی آیت الله خامنهای اگر خود معتقد نبودند که «آینده در قلمرو اسلام» خواهد بود، این کتاب را ترجمه نمیکردند، بلکه به ترجمه کتاب دیگری از سید قطب یا دیگران اقدام میکردند. پس این انتخاب نشان میدهد که این اندیشه در ذهن ایشان هم بوده است و ترجمه و چاپ کتاب را وسیله سهل و آسانی برای نشر این اندیشه میدانستند.»(ص۱۴۹ و ۱۵۰)
با اینکه کتاب «خون دلی که لعل شد» آن زمان منتشر نشده بود، استاد خسروشاهی حدس میزد که «حضرت آیت الله خامنهای» هم از طریق دوستان خود در عراق، لبنان و سوریه کتابهای سید [قطب] را دریافت کرده بودند و یا در سفرهای خود به آن بلاد، آنها را تهیه کرده و سپس به ترجمه بعضی از آنها اقدام کردهاند.»(ص ۱۴۲)
استاد خسروشاهی درباره سابقه ترجمه آثار سید قطب به فارسی میگوید: «فکر میکنم بنده زودتر از ایشان به ترجمه بعضی از آثار شهید سید قطب و سپس محمد قطب ـ برادر سید ـ اقدام کرده باشم. البته تاریخ دقیق آن یادم نیست، ولی میدانم ترجمه ما از «العداله الاجتماعیه فی الاسلام» ـ عدالت اجتماعی در اسلام ـ در سال ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ در قم انجام گرفت و انتشار یافت.(ص۱۴۲) اما اشاره میکند که قبل از ما، استاد احمد آرام هم چند جزء از تفسیر «فی ضلال القرآن» سید را ترجمه کرده بود که تحت عنوان «در سایه قرآن» انتشار یافت.(ص ۱۴۳)
تمجید از روحیه و رویکرد تقریبی رهبر معظم انقلاب
استاد خسروشاهی در پیوست «افق معنوی روشن یک فتوای تاریخی» میگوید: بدون هیچگونه تردیدی فتوای تاریخی و ماندگار حضرت آیت الله خامنهای (حفظه الله) در تحریم اهانت به اصحاب و همسران پیامبر و یا دیگر مقدسات اهل سنت، یک عامل اساسی و بنیادی در از بین بردن زمینه اختلاف و ریشهکن نمودن انگیزه بحران بود.»(ص۱۳۰) «من فکر نمیکنم که در طول تاریخ اسلام، از آغاز تاکنون، هیچ وقت یک مقام برجسته شیعی، یک مرجع تقلید، یک عالم بزرگ، شهامت و شجاعت صادر کردن این چنین فتوای تأثیرگذاری را داشته باشد و این فدا و ایثار حسینی، در واقع توانست ریشه فتنه را از بیخ و بُن بر کند.»(ص ۱۳۰)
استاد خسروشاهی از مظلومیت اندیشه تقریبی رهبر معظم انقلاب در حوزهها و رسانهها میگوید: «متأسفانه باید گفت که در موارد قبلی، از جمله فتوای تحریم اهانت به مقدسات مذاهب دیگر، که از سوی آیت الله خامنهای در سخنرانی عمومی در کردستان ـ سنندج ـ صادر شد، اقدام مثبتی در حوزهها و رسانهها، اعم از مطبوعات، رادیو و تلویزیون ـ که در شأن ارزش همچون نظریه سازنده و تاریخی بود ـ به عمل نیامده...»(ص۱۳۷) «از سوی دیگر، صداوسیما هم در این مورد مطلقاً به وظیفه خود، خوب عمل نکرد.»(ص ۱۳۷)
محتوای نامه های استاد خسروشاهی به رهبر معظم انقلاب
بخشی از کتاب، نامههای استاد خسروشاهی به مقام معظم رهبری است که یکی از بخشهای جالب کتاب است و مخاطب را با رفاقت و همکاری طرفین و فضای فرهنگی و فکری آن دوره آشنا میکند. یک نامه، درباره استاد سید محمد محیط طباطبایی و پیگیری اوضاع ایشان است که در زمان ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای بوده است (ص ۱۶۹- ۱۷۴) که حتی پیگیری این مسأله را از طریق حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حجتی کرمانی (مشاور فرهنگی وقت رئیس جمهور) هم پیگیری کرده است. در این نامه از رویکرد نامناسب دوستان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (دوره جناب آقای سید محمد خاتمی) درباره استاد محیط طباطبایی سخن میآید که به نظر استاد خسروشاهی، لابد به خاطر سخنرانی رادیویی تحت عنوان «مرزهای دانش» در دوره رژیم پهلوی، در حق او بیمهری کردهاند.(ص۱۷۰) در این نامه از رویکرد روزنامه «جمهوری اسلامی» (به سردبیری حجت الاسلام مسیح مهاجری) سخن به میان میآید که از دوران جوانی یک سید حدوداً صد ساله به نام محمدعلی جمالزاده (نویسنده مشهور ادبیات ایران) نگذشته است و دیگران را هم به علت دیداری با وی در غربت غرب، با چوب تکفیر مورد حمله قرار داد و دفاع او از انقلاب اسلامی و امام خمینی را هم، علیرغم دستور شما، چاپ نکرد.(ص۱۷۱) [گویا این رویه آن فرد در «روزنامه جمهوری اسلامی» درباره مرحوم استاد علی صفایی حایری و شهید سید مرتضی آوینی و... ادامه یافته یا تکرار شده است.] از محتوای نامه برمیآید که این نامه باید در اواخر دوره ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای باشد؛ چون در ادامه نامه صحبت از «نقش زمان و مکان در اجتهاد و فتواهای اخیر امام خمینی(ره)» میشود که و در این خصوص می نویسد: «من بر این باورم که این نامهها و فتاوی اخیر امام، در تحول اجتهاد تشیع، آثار مثبتی، بس مفیدتر از اصل انقلاب اسلامی خواهد داشت.»(ص ۱۷۲)
استاد خسروشاهی در این نامه از تجلیل تعجب برانگیز ایشان از شهریار در بیمارستان تقدیر می کند و این ایده را پیشنهاد می کند که «شما با سعه صدری که دارید، روزی سرزده و یا با تعیین وقت قبلی، از ایشان (استاد محیط طباطبایی) دیدار و دلجویی کنید که دیگر از کثرت کهولت، به زحمت راه میرود.»(ص۱۷۰)
نکته دوم و سوم در این نامه، درباره نوشتههای مقدماتی درباره ثبت تاریخ انقلاب اسلامی و تحلیلی کوتاه از حرکتهای اسلامی یکصد سال اخیر است و سوم هم درباره استمرار آثار ظلم ناروای برخی مسئولان نظام در حق یکی از باسابقهترین هواداران ایجاد نظام اسلامی است.(ص ۱۷۳)
در نامه دیگری به مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۰/۱۰/۱۳۶۸ درباره ضرورت و پیشنهاد راهاندازی یک نشریه بینالمللی در دفاع از انقلاب اسلامی است. در این نامه میآید برای نشریات لندن، اینجانب ۱۱ بار و جمعاً به مدت ۷ ماه به لندن رفتم و کار به یاری حق به راه افتاد، اما سوءمدیریت معاونت محترم ارشاد (آقای مصطفی تاجزاده) و اعزام کودکانی که نه زبان میدانند و نه از عالَم ژورنالیستی خبری دارند، پروژه را با شکست روبرو کرد... و یک مجله انگلیسی هم تعطیل شد و بقیه نیز در انتظار...(ص۱۷۸) به همین دلیل اگر ارشاد بخواهد ادارهکننده امر باشد اینجانب پیشاپیش اعلام میدارم که آمادگی همکاری را ندارم. با وزارت اطلاعات هم در این رابطه نمیتوان همکاری کرد...(ص ۱۷۸)
نامه بعدی در تاریخ شهریور ۱۳۸۵ است درباره تعطیلی پروژه مجله «العالم» و پرداخت بدهیهای جمهوری اسلامی به دکتر سعید شهابی بحرینی. استاد مینویسد: با دهها نهاد و موسسه و وزیر و وکیل و شخصیت و... ملاقات و مذاکره و مکاتبه کردم... همه وعده دادند و عمل نکردند.(ص ۱۸۴) در توضیح نامه میآید «توضیح ضروری آن که طبق دستور ریاست جمهوری قبلی [آقای سید محمد خاتمی] موضوع نامه شماره ۱۶۶۶۴ مورخ ۱۹/۳/۸۴ این وجه از بودجه ارزی ریاست جمهوری سابق کم شده، ولی معلوم نیست که چرا تاکنون ـ پس از یک سال تمام ـ حواله نشده است؟(ص ۱۸۶) البته این نامهنگاریهای اوضاع وزارت ارشاد و وزارت امور خارجه دوره آقایان سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی و... را بیان میکند.
در پایان این نامه میآورد: «با معذرتخواهی از مزاحمت ـ که البته گفتنی نبود ـ و اگر به دوستان مسئول امیدی داشتم مزاحم جنابعالی نمیشدم.»(ص۱۸۶) خوشبختانه در پاورقی آمده است که با تأخیر زیاد، سرانجام اصل بدهی ـ منهای ضرر تأخیر و پاداش ـ پرداخت شد.
نامه بعدی درباره اعطای زمین برای مسجدی برای مردم ولنجک است که در نامه اشاره میشود که به علت استمرار کسالت، هیچ مسئولیتی در مورد این امر خیر ـ جز کمک مالی ـ و اداره امور آن ندارم. خوشبختانه این نامه هم به سرانجام رسید و با اهدای زمینی توسط شهرداری مسجد خاتمالانبیاء(ص) در کنار پارک ولنجک ساخته شده است.(ص ۱۸۷- ۱۸۸)
نامه دیگر نامه اهدای کتاب «امام خمینی و عبدالناصر» است و به شبهات نویسنده ای مصری درباره کمک جمال عبدالناصر به نهضت امام خمینی پاسخ می دهد و آن را تکذیب می کند.
نامه دیگر درباره پیگیری وضعیت آیت الله شیخ محمدتقی قمی (موسس دارالتقریب مذاهب اسلامی) است. در این کتاب آمده که دیدار اینجانب با علامه شیخ محمدتقی قمی، پس از موافقت آیت الله خامنهای و اعلام آن به اینجانب توسط برادر مکرم حجت الاسلام و المسلمین آقای تسخیری انجام گرفت.(ص ۲۰۷)
برشهایی خواندنی از کتاب
۱. استاد خسروشاهی درباره انس و رفاقت حضرت آیت الله خامنه ای در دوران طلبگی می گوید: «در قم ایشان با اغلب طلاب و همدرسان خود رفیق و مأنوسی بودند... ولی ظاهراً با دوستانی چون آقای سید جعفر شبیری زنجانی، آقای شیخ محمدجواد حجتی کرمانی و... و بیشتر از همه با آقا شیخ غلامحسین ابراهیمی (دکتر دینانی) که اهل ذوق و فلسفه و شعر هم بود و مرحوم آقای سید کمال شیرازی اهل عرفان و سیر و سلوک، بیشتر مأنوس بودند.»(ص ۲۴)
۲. روزی آیت الله خامنهای به حجره ما آمدند، هم حجره من، آقا میرزا محمد محقق [مرندی] حضور نداشت. من بلند شدم و جای خود را به ایشان دادم و خود در جای آقا میرزا محمد نشستم. ایشان در پشت میز کوچک مطالعه من نشستند و با انبوهی از اوراق و مقاله ها و اسناد و بُریده جراید داخلی و خارجی که برای کارهای خود آنها را جمع آوری کرده بودم، روبرو شدند و پس از بررسی اجمالی گفتند: چه می شد که در حوزه ها برای فارغ التحصیلان رشته های غیرفقه و اصول هم لقبهای رسمی! به کار می رفت تا همه مجبور نشوند که فقط به سراغ فقه و اصول بروند؟ در واقع مرادشان این بود که در حوزه ها باید به رشته های دیگر نیز بها داده شود تا هر کسی مطابق علاقه و ذوق خود پس از تحصیل مقدمات و بخشی از فقه و اصول و تفسیر و فلسفه، به مقداری که لازم است، نه در حدّ تخصصی، به آن رشته مورد علاقه خود بپردازد و برای عقب نماندن از قافله! دریافت لقب آیت اللهی، مجبور نشود در رشته ای به تحصیل ادامه دهد که مورد علاقهاش نیست.(صص ۲۷ و ۲۸)
۳. استاد خسروشاهی درباره ارتباطات متنوع رهبر معظم انقلاب با گروهها و جریانات سیاسی و حوزوی میگوید: ایشان چه در مشهد و چه در تهران، با افراد و نهادها و جریانهای سیاسی ـ فرهنگی فعال و مبارز در دوران قبل از انقلاب مانند کانون نشر حقایق اسلامی، نهضت آزادی، جاما، مسلمانان مبارز، حسینیه ارشاد، مکتب توحید و امثال اینها، چه به عنوان یک سازمان و یک تشکیلات و چه به عنوان شخصیتهای فرهیخته و روشنفکر موجود در آن سازمانها، در زمینه های فرهنگی و سیاسی تعامل و ارتباط داشتند و این نوع همکاری تا پس از پیروزی انقلاب هم ادامه یافت تا اینکه اختلافات و سهم خواهی ها و انحرافها از طرف دوستان آغاز گردید و به طور طبیعی ایشان هم روابط خود را با آنها کم و یا قطع کردند. البته با توجه به اینکه ایشان اهل شعر و ادب و علم و هنر و... بودند با عناصر فرهنگی و علمی و روشنفکران متعهد و شاعران معاصر، ارتباط بیشتر و وسیع تری داشتند و در مجالس آنها شرکت میکردند و در هر زمینه ای که مطلبی مطرح می شد، سخنی برای گفتن داشتند... البته این را بنده ادعا نمی کنم و همه اهل انصاف از اهالی فرهنگ و ادبیات به آن اعتراف دارند و جلسات کنونی شب شعر و نشست و غیره با اهالی فرهنگ و هنر و شعر، در واقع استمرار این روابط است...(صص ۵۲ و ۵۳)
۴. یک بار یکی از بزرگان ـ آیت الله مهدوی کنی ـ در دیداری و در پاسخ سئوال من گفتند که ما تذکراتی به آقا [آیت الله خامنه ای] میدهیم ولی «لایگو شدن»! یعنی گوش نمیدهند! بنده به ایشان گفتم آیا مجاز هستم این حرف را مستنداً به آیت الله خامنه ای نقل کنم و گفتند اهلاً و سهلاً... در ملاقاتی دیگر مطلب و جمله آن بزرگوار را به ایشان (آیت الله خامنه ای) نقل کردم... ایشان خندیدند و گفتند ظاهراً باید تعبیر ایشان چنین اصلاح شود که «لا قبولون»! چون معلوم است که گوش داده اند، ولی اقدام نکرده اند، پس در اینجا «لایگوشون» صحیح نیست و در مورد عدم قبول هم باید ایشان توجه بفرمایند که ما همه نظریات دوستان و بزرگان را می شنویم و آنچه را که به صلاح اسلام و انقلاب و کشور است حتماً انجام میدهیم و اقدام میکنیم، ولی طبیعی است که پذیرفتن و عملی کردن همه نظریات آقایان مقدور نیست.(صص ۷۴ و ۷۵)
یاسر عسگری، پژوهشگر و مدیر انتشارات راه یار
نظر شما