به گزارش خبرگزاری حوزه، علی اکبر علیزاده دبیر پنل «مسئلۀ مرگ» در همایش بین المللی «جاودانگی نفس در اسلام و مسیحیت» که به همت پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد، به ارائه گزارشی از این پنل، پرداخت و اظهار داشت: پنل پنجم همایش بین المللی «جاودانگی نفس در اسلام و مسیحیت» با عنوان «مسئله مرگ» به ریاست آقای دکتر سید محمد حسینی سورکی و دبیری آقای دکتر علیاکبر علیزاده در تالار شهید سلیمانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
وی گفت: در این پنل، سه مقاله ارائه شد که مقالۀ اول با عنوان «مرگ آگاهی، کرونا و باور به حیات پس از مرگ» به صورت مجازی ارائه شد، و سرکارخانم دکتر زینب امیری پس از ذکر مقدماتی دربارۀ وضعیت امروز کرونا گفت ما با مفهوم مرگ مواجه میشویم و این میتواند پرسشهای بنیادینی را برای ما مطرح کند که تنها فیلسوف دین میتواند آن را درمان نماید و نظامهای معنایی بر اثر این پرسشها به وجود میآید.
دبیر پنل «مسئلۀ مرگ» تصریح کرد: پرسش اینجاست که آیا با نگاه به نظامهای اخلاقی میتوانیم نطام معنایی به فرد بدهیم که به آرامش برسد؟ کرونا پیامدهایی در نظام ارزشی دنیا به ما نشان داده است؛ آنچه بر اثر کرونا رخ داد توسل به باور به حیات پس از مرگ و خلق مجدد در حیات پس ازمرگ و تنها بودن است که صرفاً دینی نیست؛ باور به حیات پس از مرگ میتواند در زندگی به ما کمک کند که به این نتیجه برسیم که باید به حیات پس از مرگ بر اساس دین فکر کنیم.
وی افزود: البته این دغدغه مرگ در همۀ انسانها به یک اندازه نیست و چون انسان با حقیقت میرابودن مواجه میشود، به اضطراب میافتد که برخی ممکن است ابتدا آن را سرکوب کنند و اندک انسانهایی هم هستند که این اضطراب را به کمال میرسانند؛ این مسئله در غرب هم مورد پژوهش قرار گرفت؛ انسانها تلاش میکنند خودشان را به فرهنگها و نظامهایی وصل کنند که ظرفیت مرگآگاهی را فعّال نگه دارد تا با آن به مرز هوشیاری و افعال مسئولانه برسند؛ ما میتوانیم میان ظرفیت مرگآگاهی و مرگاندیشی تمایز روشنتری برقرار کنیم.
علیزاده اظهار داشت: انسان میتواند پس از مواجهه و وحشت اولیه، به حوزۀ معرفتی وارد شود و به تفکر بپردازد و در آنجا رفتارهای مسئولانه داشته باشد؛ هراس پس از مرگ، هراس ناشی از معرفت است، نه هراس ابتدایی که با اضطراب همراه است؛ این خصلت مقربان درگاه حق است، اما به معنای آرزوی مرگ نیست؛ در پایان بعد از نتیجهگیری به پرسشها پاسخ دادند.
وی گفت: در مقالۀ دوم با عنوان «مرگ در فرآیند کنش» که به صورت مجازی آقای دکتر هادی موسوی ارائه شد، گفت از دورههای آغازین که متون فلسفی باقی ماندهاند، پدیدهای در جهان انسانی مورد اشاره قرار گرفته است که همسان است با پدیده مرگ؛ با این تفاوت که به شکل ارادی محقق میشود؛ این نوع از مرگ که با اختیار و اراده انسان تحقق پیدا میکند، مانعی برای زندگانی در دنیا نیست؛ مرگ ارادی، به موقعیتی از زندگی انسانی اشاره دارد که در میان اقسام وابستگی، وابستگی تدبیری نفس نسبت به بدن، از میان رفته و شخص تنها در ظاهر کنشهای خویش از ابزار و نیروهای بدنی استفاده میکند.
دبیر پنل «مسئلۀ مرگ» تصریح کرد: توضیح اینکه چگونه چنین امری در فلسفه قابل تبیین است، نیازمند عبور از مباحث علمالنفسی در حکمت نظری به مباحث حکمت عملی است؛ این بخش اخیر از حکمت به شناسایی موجوداتی میپردازد که اراده انسانی را دخلی در موجودیت آنهاست؛ با توجه به مبدئیت قوای مختلف برای تعیّن اراده، به منطقهای از فضیلتهای انسانی میتوان وارد شد که مطابق با آن تنها مبدأ ایجاد اراده قوه عقل عملی انسان است؛ رسیدن به این مرتبه، مستلزم وجود شرایطی است که از جمله آنها پیدایش حالت انعدامی در نفس و در نتیجه قطع «وابستگیِ تدبیری» نفس به بدن است.
وی افزود : در این مرتبه که بعد از قطع رابطه «وابستگی وجودی» نفس نسبت به بدن پدید میآید، واقعه مرگ به صورت ارادی در جهان طبیعی رخ میدهد، درحالیکه انسان در آن وضعیت همانند دیگر افراد در دنیا حضور دارد و زندگی میکند. در این مرحله است که هویت انسانی در دنیا کامل میشود و تمامی اجزای تعریف «الانسان حیوان ناطق مائت» بر انسان صدق میکند. در پایان بعد از نتیجهگیری به پرسشها پاسخ دادند.
علیزاده اظهار داشت: در مقالۀ سوم، با عنوان «بررسی رابطۀ فلسفۀ کاتارسیس و مرگ در اندیشه افلاطون» که به صورت حضوری ارائه شد که آقای دکتر عیسی موسی زاده به توضیح مقاله خود پرداخت و گفت در اندیشه هر فیلسوفی معمولاً یک یا چند مفهوم کلیدی وجود دارد که نمایندۀ نظام فکری وی و مبنای وجود و فهم دیگر مفاهیم و تفکرات اوست؛ مفهوم مرگ در اندیشۀ افلاطون نیز یک مفهوم کلیدی است. در فلسفه افلاطون شاهد نسبتی عمیق میان مفاهیم فلسفه، کاتارسیس و مرگ هستیم و از این رو به نظر میرسد فهم آنها و تبیین نسبت میان آنها میتواند بستری مناسب برای فهم بهتر اندیشۀ وی ایجاد کند.
وی گفت: هدف نویسندگان از این تحقیق که به روش توصیفی - تحلیلی انجام گرفته است، نشاندادن پیوند میان سه مفهوم «فلسفه»، «کاتارسیس» و «مرگ فیلسوفانه» است؛ مراحل پژوهش نیز بر پایۀ نوشتههای افلاطون خواهد بود تا بدین وسیله بابی برای فهم بسیاری از مفاهیم اندیشه وی گشوده شود.
دبیر پنل «مسئلۀ مرگ» خاطرنشان کرد: نتیجه اینکه در اندیشه او فلسفه، مرگ فیلسوفانه و کاتارسیس بر بنیان واحدی استوارند و با آنکه فلسفه به گفتمانی خاص میان دو نفر اطلاق میشود و مرگ عبارت از جدایی روح از بدن و تزکیه به معنای کاتارسیس و پاکسازی روح از تعلقات بدنی است، اما در هر سه مورد مفهوم مشترک جدایی نفس از امور سیال و روآوردن به موجود حقیقی و سرمدی نهفته است؛ از این رو، نهتنها به لحاظ مصداقی کارکرد یگانهای دارند و هیچ یک از آنها بدون دیگری امکانپذیر نیست، تطابق ضمنی در مفهوم این سه نیز وجود دارد؛ در پایان بعد از نتیجهگیری به پرسشها پاسخ دادند.