حجت الاسلام محمد رضا رفیعی در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، به تشریح فعالیت های علمی و تبلیغی خود و همچنین تبیین برخی مشکلات و چالش های پیش پای طلاب در تحصیل علوم حوزوی پرداخته که در ذیل مشروح این گفتگو آمده است:
بنده محمد رضا رفیعی هستم، ورودی سال ۸۵ به حوزه با مدرک پیش دانشگاهی وارد حوزه شدم، اما باید درباره فلسفه ورودم به حوزه عرض کنم، من در یک خانواده مذهبی متولد شدم و پدرم روحانی بود، طبیعتاً به فکرم بود که میتوانم شغل روحانیت را انتخاب کنم یا نه؟ با توجه به مباحثی که پیش آمد این راه را انتخاب کردم، این مسیر باعث رشد و بالندگی فکری و مسائل دینی و عمق فکری و اعتقادیم گردید. سال ۸۵ وارد مدرسه شهید صدوقی فاز چهار شدم دوره مقدمات را طی پنج سال گذراندیم و در پایه هفت بنده در مصاحبه ورودی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)قبول شدم.
از انگیزه خود برای ورود به حوزه بگویید
از ابتدا نگاه خاصی به فقه و اصول داشتم، طبیعتاً جستجویی که بین دوستان انجام دادم شنیدم مرکز خوبی هست و اساتید خوبی دارد، وقتی که آمدم با برنامههای اینجا آشنا شدم برنامههایش را پسندیدم چون دوست نداشتم به همان نحوی که مقدمات خوانده بودم پیش بروم، مکاسب یا رسائلی را پاس کنم و بالا بیایم! وقتی که وارد مرکز فقهی شدم به طبع مباحث فوق برنامهای که داشت در سال اول اساتید فوق العادهای داشتم، خیلی سطح علمی در مرکز بالاتر از خارج است، مثلاً مباحث حاشیهای که مطرح بود یعنی شما علاوه بر مکاسب حواشی اطراف هم خوانده میشد این یک بحث بود.
بعد از بُعد علمی، بُعد روابط اجتماعی که در خود مرکز بود باعث رشد شد، یعنی علاوه بر اینکه تدریس علمی برای ما داشت، از جنبههای رشد فکری هم بر ما تأثیر داشت که بتوانیم جایگاه خودمان را در روحانیت و لباس روحانیت و در اجتماع بشناسیم، وظایف ما نسبت به اجتماع چطور باشد؟ اینکه شما الآن فقه و اصول میخوانید کجای جامعه قرار میگیرید، از شما چه انتظاری دارند؟ که برای من تأثیرگذار بود.
از نظر شما علت بی انگیزگی برخی طلاب در تحصیل دروس حوزه چیست؟
به نظر من طلاب از بدو ورودشان به حوزه با توجه به شرایطی که شما در جامعه میبینید با یک خلوص واقعی می آیند، چون خیلی انگیزه مادی در این مسئله نیست، یعنی پاکی طلبهها نمود دارد در خودش، خودش را کامل نشان میدهد، اینکه چه میشود یک طلبه در ادامه سرد میشود به خاطر این است که خودش را مفید نمیبیند، یعنی این را به او نفهماندند که شما در این جایگاه به کجا میخواهید برسید و قرار است چه کاری در جامعه انجام بدهید؟اینکه شما وقتی در جامعه قرار میگیرید به عنوان یک طلبه وظیفهتان چیست و از شما چه میخواهند؟ هدف برایش مشخص نیست، شما یک رودخانه را تصور کنید، یک حجم آب میتواند در این رودخانه قرار بگیرد وقتی وارد یک مرتع بشود ممکن است این آب پخش شود و هیچ استفادهای برای شما نداشته باشد، ولی وقتی در یک جایی متمرکز قرار بگیرد میتواند بازدهی داشته باشد، این طلبهها با استعدادهای مختلف وارد میشوند با حجم انبوهی از مسائل و کتابها و اینکه من این را میخوانم و جلو میروم، برایش انگیزه و هدف مشخص نمیشود که در آخر به کجا میخواهی برسی؟ به تدریج که میگذرد یک زدگی نسبت به کتابها دارد و میگوید من رسائل و مکاسب خواندم، لمعه و موجز خواندم به کجا رسیدم؟ الآن در چه جایگاهی قرار گرفتم؟ چون برایش هدف مشخص نبوده و آن بازدهی فکری برایش پیش نیامده یک نوع زدگی برایش پیش میآید.
نقش مشکلات مالی در عدم پیشرفت تحصیلی طلاب
از طرفی مشکلات مادیای که برای طلاب هست نیز موثر است، طلبه میگوید من این همه باید درس بخوانم حالا خرج و درآمدم، خانوادهام چی؟ متأسفانه یک چیزی که باب شده اینکه مثلاً قدیم طلاب چطوری زندگی میکردند، اینها به حسب زمانی فکر نمیشود! شما وقتی در حال حاضر قرار میگیرید، سطح اجتماعی آن زمان با حالا متفاوت شده، بعضیها انگار طلبه را داخل در جامعه نمیبینند، اینکه باید ارتباط داشته باشد نمیتوانید در یک سطحی قرار بدهید، بلکه جامعه این را پس میزند و خودش هم نمیتواند دوام بیاورد، بنابراین باید اول یک سری مسائل... اینکه برای طلبه هدف مشخص بشود و دوم تا حدی از لحاظ مادی بشود این دغدغه فکری و مادی حداقل حدی نداشته باشد و بتواند حداقلهای یک سطح اجتماعی زمان خودش زندگی کند، چون بالأخره یک بعدش طلبگی است و یک بعدش همسر و پدر و ... هر کدام وظایفی دارند و همه جنبهها این را در صدد قرار میدهد که بتواند جایگاه خودش را پیدا کند.
پس در نتیجه باید از نظر مادی هم تا حدی ... وقتی این دغدغهها برطرف نشود شما میبینید طلبه از حوزه صرف اینکه اسمش طلبه است خارج شده، یا کارهای غیر طلبگی میکند،وقتی طلبه ببیند نمیتواند خودش را جمع و جور کند، همین دغدغه باعث میشود که شما از مباحث درسی کَنده شوید تمرکز خودتان را نسبت به مسائل علمی از دست میدهید .
خصوصاً الآن خاستگاه حوزه، مثلاً این انقلابی که رخ داده همه میگویند خاستگاه این انقلاب حوزه علمیه است، یعنی از حوزه علمیه برخاسته، طبیعتاً انتظارات از حوزه خیلی بالا میرود خصوصاً که ۴۰ سال از انقلاب میگذرد و یک سری مسائل هنوز برای حوزه حل نشده. یک بحثی چند سال پیش با یکی از اساتید شورای نگهبان گفتم حوزه در مسائل اقتصادی چقدر کار کرده؟ گفت مباحثی نوشته شده، گفت از ما قبول نمیکنند یعنی شما که بگوئید در حوزه مباحث علمی انجام شده از ما قبول نمیکنند. من از قول حضرت آیت الله جوادی گفتم که ایشان گفته بودند ما به حکم ضرورت اقتصاد لیبرالی (زمان شاهنشاهی) قبول کردیم، چون هنوز به آن بالندگی نسبت به اقتصاد اسلامی نرسیده، من عرض کردم میدانید این مشکل از کجا میشود؟ از آنجا شروع میشود که شما برای این ضرورت زمان مشخص نکردید، یعنی اینکه شما چهار سال باید به حوزه مهلت بدهید، وقتی زمان مشخص نکردید ۴۰ سال است که هنوز حل نشده، وارد سیستم اجرایی نمیشود.
نسبت به مسائل دیگر هم همینطور، باز جایگاه فردی نسبت به جایگاه فرهنگی حوزه، از لحاظ فرهنگی، اولین ویترین حوزه منبر است، منبر یک خصوصیاتی دارد که از قدیم الایام برای حوزه بوده و تقریباً جایگاهی است که به عنوان یک ویترین برای طلاب و حوزه علمیه است برای اینکه هر طلبهای به آن واسطه شناخته میشود، این یک وهله اولیه است و تأثیری که در جامعه دارد، خطابه و مباحثی که هست تأثیر زیادی در جامعه دارد. بعضی از دوستان فکر میکنند که تبلیغ فقط به صرف منبر رفتن است و اینکه اصلاً از شهر خارج شوی و در جایی تبلیغ کنی، من عرض میکنم شما وقتی به شهرتان برمیگردید آیا لباس طلبگیتان را همچنان دارید؟بعضاً میگفتند نداریم، میگفتم چرا؟ میگفتند خیلی ما را اذیت میکنند و بیراهه میروند، به ایشان گفتم دوستان این خودش یک جنبه تبلیغی است، من با این لباس کوه هم میروم، حتی با این لباس تفریح هم میروم، اینکه طلبه با این لباس حاضر میشود با او ارتباط میگیرند و این خودش یک تبلیغ حساب میشود.
اینکه یک عده بخواهند اذیت کنند، چون خیلی طلاب در میان مردم کم بودند این باعث میشود که شما به این مسائل دچار شوید. بر فرض که کسی هم به شما چیزی گفت، مگر شما از رسول الله بالاترید، به رسول الله خیلی بیشتر از اینها میگفتند، این هم یک جنبه از این مسائل اجتماعی که بحث حوزه و جایگاهش دارد.
از نظر شما هنوز برای طلاب مثل علمای قدیم جای پیشرفت و بالندگی وجود دارد و چگونه طلبه به این مهم دست یابد؟
به نظر بنده همیشه جای پیشرفت هست، یک زمانی کتاب های شیخ طوسی بود چند سال تدریس میشد، بعد از آن یک مدتی کتابهای دیگری، به ترتیب جای پیشرفت هست و من منکرش نیستم، اینکه بخواهد کتابهای بهتری باشد ولی اینکه بخواهیم بگوئیم این کتابها به درد نمیخورد! این کتابها قطعاً شما را به اجتهاد خواهد رسید، ولی اینکه بگوئیم بالاتر از این نیست درست نیست، جای پیشرفت هست و می تواند بهتر از این باشد و بهتر از این هم ان شاءالله خواهد شد ولی قطعاً شما ببینید کتاب مکاسب شیخ انصاری، کتاب رسائل شیخ انصاری، کسی اگر بتواند واقعاً در این زمینه به تبحر برسد و متون را بفهمد قطعاً به اجتهاد خواهد رسید ولی اینکه میگوید این پیچیدگیهایی دارد مغلقاتی دارد و می شود اصلاحش کرد شکی نیست، ولی نمیشود بگوئیم این کتابها به درد نمیخورد و کنار بگذاریم، به این نحو نیست. من بعد از چند وقت که هنوز دارم مکاسب را میخوانم، هر بار ممکن است یک مطلب جدیدی استخراج میکنم، با اینکه یک بار درس گرفتم، دوباره درس گفتم و بحث کردم، ولی باز وقتی که از رو خوانده میشود میبینم مطلب جدیدی دارد که آیندگان به این حاشیه میزنند و این بحث را باز میکنند، چون میبینم بعضی از بزرگان مباحثی را مطرح کردند و میبینم ریشه این مباحث در کلام شیخ هست و شیخ اولین نفر آمده این را مطرح کرده و دیگران این را بزرگ کردند.
وهله اول اینکه طلبه باید هدفگذاریاش مشخص باشد و اینکه شما میخواهید به کجا برسید و اینکه شما را از نظر فکری به یک آرامشی برساند که از نظر مالی میتوانید در این حد زندگی کنید و از نظر علمی اگر به این درجه برسی نباید توقف ... مثلاً بگویند به این حد رسیدید شهریه شما متوقف شده، راه پیشرفت علمی همچنان باز است، اینکه به واسطه پژوهشهایی که انجام میدهید و فعالیتهای علمی که انجام میدهید باعث شود که هم در علم طلبه پیشرفت شود و هم بحث مادی طلبه تأمین شود. اینکه طلبه را رها کنید و هر ماه یک شهریهای به حسابش بریزید بدون هدف،بعد از پایه ۱۰ شما با این طلبه کاری ندارید و این طلبه رها میشود و الی یوم القیامه شهریه را میگیرد هیچ بازدهی علمی از این طلبه نمیدهی! باید مطالبه علمی همچنان از طلبه باشد و اینکه شهریهها هم که بخواهیم بگوئیم قطعاً به نسبت اینها افزایش پیدا کند، چون هر چقدر بتوانید از نظر مادی دغدغه فکری طلبه را کم کنید به همراه مطالبهگری علمی این باعث پیشرفت است، هم از نظر علمی پیشرفت میکند و هم از نظر مادی معیشتش جبران میشود.
لزوم انگیزه بخشی به طلاب در تحصیل علوم حوزوی
بحث انگیزه و اینکه هدفگذاری داشته باشد یک چالشی هست که حقاً و انصافاً طلاب از مقدمات به بعد بحث اخلاقی برایشان مطرح نمیشود یعنی شما در مقدمات که هستی یک گوارش فکری و اخلاقی بسیاری داری و شما را تأمین میکند ولی به مجرد اینکه از پایه هدف وارد میشوی و فضا آزاد میشود این مباحث قطع میشود. این مباحث که قطع میشود انگیزه طلبهها به مرور، با توجه به موانع مادی و... که هست انگیزه طلاب را کاهش میدهد نیاز به یک بازیابی دوباره دارد، مباحث اخلاقی عمدتاً از پایه هفت به بعد مرده حساب میشود و مباحث اخلاقی به آن شدت اهتمام ندارد.
شما وقتی ببینید که این حوزه به این بالندگی برسد که میتواند خاستگاه باشد به اینجا میرسد که هجمهها هم انجام بشود. این حوزه بعد از این همه سال باعث یک انقلاب سیاسی که رخ داد از حوزه و فقه شیعه بود.
ان شاء الله خدا کمک کند، یک بحث مهم انگیزه برای طلاب و هدف گذاری برای طلاب است، اینکه برای طلاب از ابتدا هدف گذاری بشود و طلاب جدیدالورود از همان ابتدا استعدادیابی شوند که در چه زمینهای استعداد دارند تا بتوانند در همان زمینه فعالیت علمی و پژوهشی انجام دهند و رشد کنند این مهم است. اینکه طلاب نباید دغدغه مادی داشته باشند تا بتوانند نسبت به مباحث علمی تمرکز بیشتری داشته باشند.