به گزارش خبرگزاری حوزه، حجتالاسلام محمدرضا جوانآراسته به مناسبت ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری در صفحه مجازیاش نوشته است:
خیلی از اهل سیاست آنطور که یک دزد با احمقها یا بچهها برخورد میکند با زنها برخورد میکنند. تا میکروفونی پیدا میکنند درباره آزادی زنها میگویند از برداشت اجبارها علیه زنها میگویند، شعار برابری میدهند، درباره پوشش زنها سخنرانی میکنند و هزار وعده رنگی به زنها میدهند، چرا؟ معلوم است: تا رأی بگیرند.
حالا رأی هم بیاورند، چقدر وعدهها یادشان میماند، چقدر برایشان مهم است، چقدر به این حرفها اصلا باور دارند؟ تجربه نشان داده تقریبا هیچ!
این تحقیر نیست؟ توهین و جسارت نیست؟ زنها را بخواهی نه چون انساناند، بلکه تا با موجی از دلخوشی و هیجان رایشان را بگیری و بروی!
عجیب این جاست که اهل سیاست عکسالعملی که در برابر این وعدهها میبیند لبخند است، کف و جیغ و هوراست، خوشحالی و رقص و پایکوبی خیابانی است و این ترغیبشان میکند تا همین مسیر را هر بار تکرار کنند. خیلی شبیه به همان آب نبات چوبی که یک دزد به احمقی یا کودکی میدهد و تکه طلایی که در دستش هست را میگیرد.
نوشتن این جملهها برایم راحت نیست، مبادا که خاطر کسی از خوانندگان آزرده بشود، شما من را ببخشید.
آن وعدههای پر هیجان که قبلا اهالی سیاست به زنها دادند، چقدر محقق شد؟ در کدام استادیوم به روی زنها باز شد؟ از کدام تابو علیه زنان، قبحزدایی شد؟ کدام قانون به نفع زنان تغییر کرد؟ چه سدی از سدهای فرهنگی پیش روی زنان برداشته شد؟ کدام آزادی را نداشتند و حالا دارند؟
من حتی ممکن است خودم با بعضی از این تغییرها که اهل سیاست وعده میدهند موافق نباشم، ولی میپرسم کدام وعده به نفع زنان (چه آنها که با ارزشهای من همسو است و چه آنها که نیست) محقق شده؟
وعدههای خالی و پوچ، وعده دزدهاست به آنهایی که آدم حسابشان نمیکنند.
من از این تحقیر زنان سرزمینم در رنجم، حتی تحقیر آن کس که با من اختلاف نظر دارد.
پ.ن: من این متن را چند بار نوشتم، خط زدم و دوباره نوشتم تا بلکه جسارتی به زنان نکرده باشم و در عین حال، زشتی این اتفاق که دم هر انتخاباتی تکرار میشود را نشان بدهم.
نظر شما