شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۷
واعظ نیکو سخن

 حوزه / یکی از دانشمندانی که خاستگاه قزوینی دارد، علامّه مولی محمدحسن قزوینی است که  از همان کودکی در میان گرد و غبار تربت حسینی و موج خروشان فرات رشد کرده و دلدادگی به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) را سرلوحه زندگی خویش قرار داد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از قزوین،  قزوین از دیرباز سرزمین تولد و پرورش علمای بزرگ اسلام بوده است و این مهم تا جایی پیش رفته که همواره در کنار نام قزوین پیشوند عالم خیز بودن آن هم به کار رفته و وجود صدها دانشمند در رشته‌های مختلف علمی و حضور دانشمندان نامی دیگر بلاد در مدارس علمیه قزوین، بهترین گواه بر جایگاه رفیع این شهر در میان جهان اسلام است. در این قسمت به معرفی مرحوم علامه محمد حسن قزوینی می پردازیم.

علامه محمد حسن قزوینی

 وی فرزند مرحوم حاج محمد معصوم بوده واصالتی قزوینی برخوردار است واین عالم جلیل القدر  در سرزمین رندان تشنه لب و عشّاق بلاکش، کربلای معلّی به دنیا آمد واز همان کودکی در میان گرد و غبار تربت حسینی و موج خروشان فرات، یادواره‌ی غربت و مظلومیت اهل بیت (ع) رشد کرده و دلدادگی به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) را سرلوحه‌ی زندگی خویش قرار داده و به معارف مکتب ایشان بار یافت.

 بدون شک حضور فضلاء و اساتید برجسته‌ی نجف اشرف که برای زیارت قبر شریف سیدالشهداء(ع) به کربلا مشرّف می‌شدند و حضور فضلایی در حوزه‌ی علمیه‌ی نجف، ‌ در علاقه‌مندی او به یادگیری معارف و علوم اسلامی بی تأثیر نبوده است ولی با این همه، محمدحسن همچنان حضور در حائر حسینی را ترجیح داده و از این پایگاه به امر تعلیم و تهذیب همت می‌گمارد.

اساتید:

محمّدحسن نیز مثل سایر طلاب نوآموز، مقدّمات علوم اسلامی را در محضر اساتید موجود در حوزه‌ علمیه‌ کربلا بهره برد و سپس برای افزودن بر کمالات و عمق بخشیدن به داشته‌های علمی، به تحصیل در دروس عالیه نائل آمد.

 وی در آن دوران حوزه‌های علمیه‌ی شیعه خصوصاً نجف اشرف و کربلای معلّی در سیطره‌ نحله‌ فکری اخباریون بود و به شدّت توسعه‌ اخباریگری در کربلا به آنجا رسیده بود که مردم جرأت دست زدن به رساله‌ مجتهدان را هم نداشتند و تلاش فقیهان، انحراف از راه راست شمرده شده و در زمره‌ ارتداد محسوب می‌گردید.

 در این روزگار که هیاهوی تفکّر اخباری، از نجف گرفته تا ایران، مرزها رادرنوردیده و آینه‌ عقل و اندیشه را فرو ریخته و تفکّر اسلامی در ظواهر اخبار و احادیث خلاصه می‌گردید، ‌ایستادن در برابر این جریان و دفاع از جایگاه عقل در تفسیر و برداشت از کتاب خدا و احادیث معصومین (ع)، شجاعت و دانشی سترگ می‌طلبید که خداوند در وجود یگانه‌ دوران، وحید بهبهانی قرار داده بود.

در آن دوران، محمدحسن طلبه‌  جوانی بود که در قلب این تفکر می‌زیست ولی تحت تأثیر فضای حاکم بر حوزه‌ی علمیه‌ی کربلا قرار نگرفت و با بصیرت تمام از فرصت حضور بزرگمرد علم و اجتهاد و احیاگر سنت علمی شیعه علامه بهبهانی(ره) در کربلای معلی بهره برد و به حلقه شاگردان وحید پیوست؛ چنانکه به گواهی بزرگان بسیاری، از جلیل‌ترین شاگردان وحید در کربلا بوده است و از او اجازه ی روایت دریافت کرده است

ارادت مولی محمدحسن به مکتب فکری که استادش احیاگر و مدافع آن بود، به حدّی است که به داشتن مهارت در فن اصول شهرت داشته و برخی از تراجم نویسان در گزارشات خود، از او با لقب «رئیس الاصولیین» نام برده‌اند.

آثار:

  آثار قلمی علامه محمدحسن قزوینی از تنوّع موضوعی خوبی برخوردار می‌باشد که نشانگر احاطه علمی ایشان در موضوعات مختلف علوم اسلامی است.

  «مصابیح الهدایة»، «التّحفة الخاقانیه»، «ملخّص الفوائد»، «تنقیح المقاصد الاصولیة»، «ریاض الشهاده و کنوز السعادة»، «نورالعیون»، کتابی در علم کلام، رساله‌ای در صحیح یا أعم بودن عبادات که در کتابخانه‌ی آیت الله مرعشی در قم موجود است. و کتاب «کشف الغطاء عن وجوه مراسم الاهتداء» که شاهکار اخلاقی وی می باشد و به همت حوزه علمیه قزوین به چاپ رسیده است.

هجرت به شیراز:

مولی محمدحسن از اصالتی قزوینی برخوردار است ولی در کربلا به دنیا آمده و بیشتر دوران زندگانی خود را در حائر حسینی گذرانده است. در طول حیات پربرکت ایشان، تنها یک سفر و هجرت برای ایشان گزارش شده  وبر همگان روشن است که ایشان دهه‌ها پایانی عمر شریفش را در شیراز گذرانده است ولی از مبدأ این هجرت، اطلاعی در دست نیست.

واعظ نیکو سخن:

مولی محمدحسن علاوه بر اینکه در کسب علم و دانش به مرتبه والایی دست یافته و جامع منقول و معقول بود، در پاسداری و حراست از دین و چارچوب‌های عقیدتی شیعه نیز سرآمد همگان بود. او به امر تبلیغ دین اهتمام ویژه‌ای داشت و از فرصت‌های به دست آمده برای ترویج دین، کمال استفاده را می‌کرد.

آشنایی او با ادبیات و شعر و رعایت لطایف ادبی، زیبایی خاصّی به قلم و بیان او بخشیده بود و سخنان  علامه محمد حسن قزوینی چون از سویدای دل بوده و از درد دین نشأت می‌گرفت، جان مشتاقان هدایت را صیقل داده و پای هر شنونده‌ای را در محضر کلامش، میخکوب می‌کرد.

«برخی از کسانی که در مجالس شریف او حاضر شده و سعادت شنیدن موعظه‌های شفابخش او را داشته‌اند، نقل می‌کنند که مولی بر سایر پیشوایان و صاحب نامان در فضیلت و وسعت زبان و عذوبت و روانی بیان و به جاآوردن حق موعظه حسنه بر مردم عوام و خارج شدن از عهده‌ ارشاد و هدایت امّت با کلام نیکو و طیّب فائق بود.»

شوق پرواز:

  روزها از پی هم می‌گذشت و علامه مولی محمدحسن دیگر طاقت سال‌های فراغ از بارگاه دُردانه هستی و جان عالمیان، حضرت امام حسین (ع) را نداشت.

 سالیان درازی بود که در پی عمل به تکلیف و برای ارشاد و هدایت مردمان شهرحافظ، ‌ از زادگاه خود حائر حسینی دور افتاده بود و چشمانش از دیدن درخشش خورشید در دل موج‌های فرات مأیوس بود. گاهی اوقات این فراق را دلیلی بر رنجوری معشوق می‌پنداشت ولی کلام غیبی حافظ او را مدد کرده و با خود زمزمه می‌کرد:

 اگر بر جای من غیری گزیند دوست، ‌ حاکم اوست              حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

آنچه تحمل این سال های فراغ را برای پیرمرد قابل تحمل ساخته بود، عمل به تکلیف و بیان زیبائی های طریقت در کنار مضجع شریف شاهچراغ حضرت احمد بن موسی (ع) بود.

 هر بار که نگاهش به مرقد منوّر شاهچراغ می‌افتاد، پلی به کربلا زده و خود را در کنار بارگاه ملکوتی امام حسین(ع) مجسم می‌نمود که به سمت بارگاه حضرت عباس (ع) هروله کرده و روضه‌ی ریاض می‌خواند.

 سرانجام علامه محمد حسن قزوینی در یکی از روزهای سال ۱۲۴۰، دارفانی را وداع گفت و پیکر این عالم جلیل القدر را  به کربلا منتقل کرده و بعد از طواف در میان قبور عشاق کربلا، در کنار آرامگاه استادش آیت الله وحید بهبهانی به خاک سپردند.

 انتهای پیام /

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha