به گزارش خبرگزاری «حوزه»، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در فصلنامه علمی-تخصصی «ره توشه» ویژه محرم الحرام ۱۴۴۳، به ارائه مقالات در موضوعات گوناگون پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.
اشاره
اگر امری مورد پسند ما انسانها باشد، از آن به رضایت تعبیر میکنیم؛ اما به راستی مقصود از رضایتِ خدا چیست و در چه مواردی میان رضایت خدا با رضایت دیگران تقابل به وجود میآید؟ رضایت خدا، همان رحمت و پاداش اوست و رضایت از خدا، تسلیم بودن در برابر قضا و قدر و بالاترین مرتبه توکل است. ارزش عملِ صالح در صورتی است که فقط رضایت خدا در نظر باشد. در این میان گاهی میان رضایت خدا و رضایت مردم تقابلی ایجاد میشود؛ بهگونهای که یا باید رضایت خدا را جلب کرد و سبب ناخشنودی دیگران شد یا بر عکس دیگران را خشنود نمود، ولی خدا را از خود خشمگین کرد. در این شرایط برخی رضایت خدا و برخی رضایت مخلوق را ترجیح میدهند. بر اساس آیات قرآن و روایات اهلبیت(ع)، در هیچ شرایطی رضایت مخلوق بر رضایت خالق مقدم نمیشود. اگر کسی در پی خشنودی خدا باشد، خشنودی مخلوق نیز حاصل میشود؛ ولی اگر کسی در طلب خشنودی مردم باشد، نه خشنودی خدا و نه خشنودی مردم را به دست آورده است.
رضایت خدا
رضایت، به معنای خشنود بودن و در تقابل با خشم است.[۱] اگر امری سازگار با خواسته و مورد پسند ما باشد، از آن به رضایت تعبیر میشود.[۲] مقصود از رضایت خدا نیز رضایت از صفات فعل اوست، نه صفات ذات. نعمت،[۳] رحمت و ثواب[۴] و عفو[۵] اوست و مقصود از ناخشنودی و خشم او، محروم کردن از نعمت و کیفر دادن است.[۶]
قرآن درباره عواملی که سبب رضایت خدا و نیز عواملی که سبب خشم خدا میشود، فرموده است: «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ؛ [۷]آیا کسی که از رضای خدا پیروی کرده، همانند کسی است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم و پایان کار او بسیار بد است». بر اساس این آیه، اطاعت از خدا موجب خشنودی او و نافرمانی خدا، سبب خشم اوست.[۸] نقل است وقتی رسولخدا(ص) فرمان داد مسلمانان برای جنگ احد از مدینه خارج شوند، برخی منافقان از شرکت در جنگ خودداری کردند؛ ولی مؤمنان گوش به فرمان رسولخدا(ص) در جنگ حاضر شدند. در این شرایط بود که آیه فوق نازل شد.[۹]
ارزش عملِ صالح در صورتی است که انجامدهنده آن به دنبال کسب خشنودی خدا، و به تعبیر قرآن «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» باشد. قرآن از گروهی که فقط درصدد جلب خشنودی خدا هستند، به نیکی یاد کرده است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد؛[۱۰] بعضی از مردم، جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است». بر اساس روایات، این آیه در لیلةالمبیت و در شأن امیرالمؤمنین(ع) نازل شده است؛ زمانی که آن حضرت به امر رسولخدا(ص) در بستر ایشان خوابید تا از توطئه مشرکان که قصد کشتناش را داشتند، در امان بماند.[۱۱]
رضایت خالق یا مخلوق؟
برخی افراد وقتی میان تقابل رضایت خالق و مخلوق قرار میگیرند، رضایت مخلوق را بر میگزینند؛ چنانکه امام صادق(ع) فرموده است: «لاتُسْخِطُوا اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ؛ [۱۲]برای خشنود کردن هیچ فردی، خدا را به خشم نیاورید».
پیروی از مخلوق در صورتی که ملازم با نافرمانی خدا باشد، هرگز جایز نیست؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَهِ الْخَالِقِ».[۱۳] امام رضا(ع) نیز فرموده است: «مَنْ أَرْضَی الْخَالِقَ لَمْ یُبَالِ بِسَخَطِ الْمَخْلُوقِ؛[۱۴] کسی که به دنبال کسب خشنودی خدا باشد، اهمیتی به ناخشنودی مخلوق نمیدهد».
حقیقتی که در روایات به آن اشاره شده و تجربه نیز آن را به اثبات رسانده است، این است که اگر کسی به دنبال کسب رضایت مردم باشد، هیچگاه به این هدف نخواهد رسید. از اینرو در تعالیم و آموزههای دین اسلام، محور تمام افعال و کردار انسان، باید رضایت خدای متعال باشد؛ یعنی انسان مؤمن باید کارهایش را در راستای خوشنودی و رضایت الهی محاسبه کرده و انجام دهد. و اگر در جایی رضایت خداوند با جلب رضایت مردم در برابر هم قرار گرفت، جلب رضایت الهی مهمتر است. چنانچه مردی در ضمن نامهای از امام حسین(ع) خواست تا خیر دنیا و آخرت را برایشان بنگارد امام(ع) در پاسخ نوشت: «مَنْ طَلَبَ رِضَی اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ کَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَی النَّاسِ وَ السَّلَامُ؛[۱۵] هر کس با خشمگین کردن مردم به دنبال رضایت خدا باشد، خداوند پشتیبان او در کارهایی خواهد بود که مرتبط با مردم است، و هر کسی با به خشمآوردن خدا، به دنبال راضی نگهداشتن مردم باشد، خدا او را به همان مردم وامیگذارد. و السلام». همچنین نقل است یکی از شیعیان به نام علقمه، نزد امام صادق(ع) از نسبتهای ناروای مخالفان به شیعیان اظهار ناراحتی و دلتنگی کرد. آن حضرت به منظور دلداری به وی فرمود: «إنَّ رِضَی الناسِ لا یُملَک، وأَلسنِتَهم لا تُضبَط، وَ کَیفَ تَسلِمون ممّا لَم یّسلَم مِنهُ أنبیاءُ الله و رُسُلُه؛[۱۶] جلب رضایت مردم، دستنیافتنی است و زبان ایشان، قابل کنترل نیست. چگونه انتظار دارید از چیزی (زخمزبان و تهمتهای مردم) در امان باشید که انبیای الهی از آن در امان نبودند».
ملا احمد نراقی در این باره گفته است:
اگر گروهی از مردم را راضی کنی، گروه دیگری ناراضی خواهد شد. دل یکی را به دست آوری، دیگری دلشکسته میگردد. با همه اینها همچنانکه اخبار بر آن شاهد، و به تجربه ثابت است؛ هر که دست از رضای حق برداشته، طالب رضای مردم باشد؛ خدا و خلق او را دشمن میدارند و احدی از او راضی نیست و هر که رضای خدا را بر رضای مردم مقدّم دارد، همه او را دوست میدارند.[۱۷]
نکوهش ریاکاری در آیات و روایات، از این جهت است که ریاکار درصدد جلب خشنودی مردم است؛ نه خدا. در روایتی درباره ریاکاران آمده است که فرشتگان حافظ اعمال با خوشحالی عبادتهای ریاکار را به خدا عرضه میدارند. خدای تعالی میفرماید: «شما، حافظان عمل بنده من هستید و من از باطن او آگاهم؛ به درستی که این بنده با این عمل خود، رضای مرا نخواسته؛ بلکه غیر مرا در نظر داشته است. پس لعنت من بر او باد». همه فرشتگان نیز میگویند: «بر او باد لعنت تو و لعنت ما» و جمله آسمانها و ساکنان آنها بر او لعنت میفرستند.[۱۸] بیشک هر کسی که با عبادت خدا، به دنبال ستایش بندهای از بندگان خدا باشد؛ در حقیقت معتقد است که قدرت آن بنده در برآورده کردن حاجاتش بیشتر از قدرت خدا و از این رو کسب رضایت او بهتر از کسب رضایت و خشنودی خداوند است. در حقیقت چنین فردی نسبت به خدا بیاحترامی و اهانت کرده است.[۱۹]
موارد تقابل رضایت خدا با رضایت مردم
در زندگی انسانهای مؤمن، گاه مواردی پیش میآید که رضایت خدا و رضایت دیگران مقابل یکدیگر قرار میگیرند. برخی از این موارد عبارتند از:
۱. رضایت حاکمان جائر
حاکمان ستمگر تنها به دنبال برآورده کردن خواستههای مستبدانه خود هستند؛ از این رو به دست آوردن رضایت آنان، مستلزم سخط و خشم خداست. از آنجا که مخالفت با حاکمان ستمگر، خطرآفرین است؛ افراد بیدین، لاابالی و دنیاپرست که هرگز شجاعت ایستادگی در برابر آنان را ندارند، رضایت آنان را بر رضایت خدا ترجیح میدهند؛ این در حالی است که اولیای خدا در چنین مواردی، رضایت خدا را در نظر دارند و باکی از مخالفت با ستمگران ندارند؛ چنانکه در ماجرای کربلا وقتی ابنزیاد در نامهای به امام حسین(ع)، خواهان تسلیم شدن آن حضرت شد؛ امام(ع) پس از خواندن نامه، آن را دور انداخت و فرمود: «لَا أَفْلَحَ قَوْمٌ اشْتَرَوْا مَرْضَاهَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِقِ؛[۲۰] ملتی که رضایت مخلوق را در برابر سخط خالق بخرد، رستگار نمیشود». هنگامی نیز که تصمیم گرفت به سمت عراق حرکت کند، فرمود: «لامَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ، رِضَی اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ، نَصْبِرُ عَلَی بَلَائِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ؛[۲۱] گریزی از آن روزی که با قلم (تقدیر مرگ کسی) مشخص شده، نیست. آنچه مایه خشنودی خداست، همان سببب خشنودی ما اهلبیت(ع) است. بر بلاهایی که از خدا به ما میرسد، صبر میکنیم و خدا پاداش صابران را به ما عطا خواهد کرد».
امام سجاد(ع) نیز چه در مجلس ابنزیاد در کوفه و چه در برابر یزید در شام، با عزت و شجاعت پاسخ یاوهگوییهای آنان را داد و از تهدید به قتل، ترسی به خود راه نداد.[۲۲] هنگامی که اسیران کربلا را به مجلس یزید آوردند، یکی از وعاظ درباری در مدح یزید و بدگویی از خاندان پیامبر(ص) به سخنرانی پرداخت. امام سجاد(ع) خطاب به او فرمود: «وَیلَکَ أیها الخَطیب اِشتَریتَ مَرضاةَ المخلوقِ بِسَخَطِ الخالِقِ فَتَبَوّء مَقعَدَکَ مِنَ النار؛[۲۳] وای بر تو ای خطیب! برای تأمین رضایت مخلوق، سخط و خشم خالق را بر خود خریدهای؟! پس جایگاه تو در آتش است».
۲. مجالس لهو و لعب
یکی از مهمترین موارد تقابل رضایت خدا با رضایت مخلوق، مجالس لهو و لعب و برخی از مجالس عقد و عروسی و مانند آن است. در این نوع مجالس، برخی برای ایجاد شادی و هیجان در پی خشنودی و خوشحال کردن شرکتکنندگان در مراسم هستند. چه بسا صاحبان مراسم و برخی مؤمنان نیز که راضی به رفتارها و حرکات غیرشرعی نیستند، با در نظر گرفتن ملاحظاتی از بیان حکم خدا و نهی از منکر ممانعت میکنند. برخی به بهانه اینکه عروسی است و یک شب، هزار شب نمیشود؛ به انواع موسیقی و رقص و آوازهخوانی و حتی مشروبات الکلی تن میدهند. قرآن میفرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ؛[۲۴] و بعضی از مردم سخنان بیهوده را میخرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند؛ برای آنان عذابی خوارکننده است».
مطابق روایات و دیدگاه مفسران، مراد از «لَهْوَ الْحَدیثِ»، غناست. بنابر روایات، این آیه درباره کسانی است که کنیزان خواننده را خریداری میکردند و مردم را با مشغول کردن به شنیدن آوازهخوانی، از شنیدن سخن حق باز میداشتند. آنان همچنین زنان خواننده را وادار میکردند به سراغ کسانی که قصد دارند مسلمان شوند، بروند تا با آوازهخوانی ایشان را از هدف خود منصرف کنند و یا مجالسی با انواع خوردنیها و نوشیدنیها ترتیب میدادند و سپس به شخصی که قصد داشت مسلمان شود، میگفتند: «این، بهتر است از نماز و روزه و جنگیدنی است که محمد(ص) تو را بدان دعوت میکند».[۲۵]
همچنین نقل شده است که روز جمعهای، یک کاروان تجاری همراه با طبل و دُهل و سر و صدا وارد مدینه شد. بیشتر نمازگزارانی که مشغول گوش دادن به خطبه پیامبر(ص) بودند، آن حضرت را رها کردند و به سراغ کاروان رفتند و فقط تعداد اندکی و به نقلی، ۱۲ نفر باقی ماندند. در آن حال، این آیه شریفه نازل شد و آنان را سرزنش کرد:[۲۶]
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ؛[۲۷] هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند، پراکنده میشوند و به سوی آن میروند و تو را ایستاده به حال خود رها میکنند؛ بگو آنچه نزد خداست، بهتر از لهو و تجارت است و خداوند، بهترین روزیدهندگان است.
۳. مخالفان عقیدتی و سیاسی
یکی دیگر از موارد عدم امکان جمع میان خشنودی خدا و دیگران، راضی کردن مخالفان عقیدتی و سیاسی است. برای مثال بیشتر یهود و نصارای عصر پیامبر(ص)، دشمن آن حضرت و همدست با مشرکان بودند. خدای سبحان خطاب به پیامبر(ص) فرموده است:
وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ؛[۲۸] هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل تسلیم خواستههای آنها شوی و) از آیین (تحریفیافته) آنان پیروی کنی. بگو: هدایت، تنها هدایت الهی است؛ و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدهای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.
این سخن قرآن، به عصر رسولاکرم(ص) اختصاص ندارد. اکنون نیز قدرتهای جهانی به چیزی کمتر از تسلیم شدن مسلمانان در برابر خود رضایت نمیدهند. مسلم است که جلب رضایت آنان، خشم خدا را به دنبال دارد. گروههای سیاسی نیز که دلبستگی شدیدی به آرمانهای حزبی خود دارند و طرفداران آنان نیز که تعصب شدیدی بر طرفداری بیچون و چرا از حزب خود دارند و به فرموده قرآن: «کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُون؛[۲۹] هر گروهی به راهی رفتند؛ (و عجب اینکه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند، خوشحالند»؛ مشمول این آیه شریفه هستند.
فهرست منابع
۱. ابنطاووس، علی بن موسی؛ اللهوف فی قتلی الطفوف؛ قم: انوارالهدی، [بیتا].
۲. ابنمنظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ بیروت: دار صادر، ۱۴۱۴ ق.
۳. حُلوانی، حسین بن نصر؛ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر؛ تحقیق: مدرسة الإمام المهدی؛ چاپ اول، قم: مدرسة الإمام المهدی، ۱۴۰۸ ق
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ تحقیق: صفوان عدنان داودی، چاپ اول، بیروت: دارالقلم، ۱۴۱۶ق .
۵. سجادی، سید جعفر؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ تهران: کومش، ۱۳۷۳ ش.
۶. شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ چاپ اول، قم: هجرت، ۱۴۱۴ ق.
۷. شوکانی، محمد بن علی؛ فتح القدیر؛ چاپ اول: دمشق، بیروت: دار ابنکثیرـ دارالکلم، ۱۴۱۴ ق.
۸. صدوق، علی بن محمد؛ الامالی؛ تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة؛ [بیجا]: مؤسسة البعثة، [بیتا].
۹. ـــــــــــــــــــــــــ؛ کتابُ من لایحضره الفقیه؛ تحقیق علیاکبر غفاری؛ چاپ دوم؛ قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چاپ دوم، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ ق.
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ تصحیح فضلاللّه یزدی طباطبایی؛ چاپ سوم، تهران: ناصرخسرو، ۱۳۷۲ ش.
۱۲. العسکری، حسن بن عبداللّه؛ معجم الفروق اللغویه؛ تحقیق: الشیخ بیتاللّه بیات و مؤسسة النشر الإسلامی؛ چاپ اول، قم: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، ۱۴۱۲ق.
۱۳. فیض کاشانی، مولامحسن بن شاهمرتضی؛ المحجة البیضاء؛ چاپ چهارم، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
۱۴. کاشانی، ملا فتحاللّه؛ تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین؛ تهران: کتابفروشی محمدحسن علمی، ۱۳۳۶ ش.
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ ق.
۱۶. کوفی، فرات بن ابراهیم؛ تفسیر فرات الکوفی؛ تصحیح محمد کاظم؛ تهران: وزارت ارشاد، ۱۴۱۰ ق.
۱۷. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ تحقیق سید إبراهیم المیانجی و محمد الباقر البهبودی؛ چاپ سوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ١٤٠٣ ق.
۱۸. نراقی، احمد بن محمدمهدی؛ معراج السعاده؛ [بیجا]: مؤسسه انتشارات هجرت، [بیتا].
۱۹. نوری، حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ تحقیق مؤسسة آلالبیت(ع) لإحیاء التراث؛ قم: سعید، [بیتا].
پی نوشت ها:
[۱]. محمد بن مکرم ابنمنظور؛ لسان العرب؛ ج ۵، ص ۲۳۵.
[۲]. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۳، ص ۱۰۶.
[۳]. همان، ج ۱۹، ص ۱۹۷؛ سید جعفر سجادی؛ فرهنگ معارف اسلامی؛ ج ۲، ص ۹۱۲.
[۴]. حسن بن عبداللّه العسکری؛ معجم الفروق اللغویه؛ ص ۳۴.
[۵]. محمد بن علی شوکانی؛ فتح القدیر؛ ج ۲، ص ۴۵۳.
[۶]. همان، ج ۹، ص ۳۷۶.
[۷]. آلعمران: ۱۶۲.
[۸]. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲، ص ۴۳۲.
[۹]. همان.
[۱۰] . بقره: ۲۰۷.
[۱۱]. فرات بن ابراهیم کوفی؛ تفسیر فرات کوفی؛ ص ۶۵؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی؛ تفسیر نور الثقلین؛ ج ۱، ص ۲۰۵.
[۱۲]. محمد بن علی صدوق؛ کتابُ من لایحضره الفقیه؛ ج ۴، ص ۴۰۳.
[۱۳]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهج البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ حکت ۱۶۵.
[۱۴]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۱، ص ۱۳۸.
[۱۵]. محمد بن علی صدوق؛ الامالی؛ ص۲۰۰.
[۱۶]. همان؛ ص ۱۶۴؛ محمد بن حسن حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج ۲۷، ص ۳۹۶.
[۱۷]. ملا احمد نراقی؛ معراج السعاده؛ ص ۶۲۶.
[۱۸]. حسین بن محمدتقی نوری؛ مستدرک الوسائل؛ ج ۱، ص ۱۱۲ ؛ ملامحسن فیض کاشانی؛ محجة البیضاء؛ ج ۶، ص ۱۴۲.
[۱۹]. ملامحسن فیض کاشانی؛ محجة البیضاء؛ ج ۶، ص ۱۴۲.
[۲۰]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۴۴، ص ۳۸۲.
[۲۱]. حسین بن نصر حلوانی؛ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر؛ ص ۸۶.
[۲۲]. علی بن موسی ابنطاووس؛ اللهوف فی قتلی الطفوف؛ ص ۹۱.
[۲۳]. همان، ص ۱۰۹.
[۲۴]. لقمان: ۶.
[۲۵]. ملا فتحاللّه کاشانی؛ تفسیر منهج الصادقین؛ ج ۷، ص ۱۹۸؛ نیز ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۶، ص ۱۳۱.
[۲۶]. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج ۱۰، ص ۴۳۳.
[۲۷]. جمعه: ۱۱.
[۲۸]. بقره: ۱۲۰.
[۲۹]. مؤمنون: ۵۳؛ روم: ۳۲.
به قلم: حجتالاسلام والمسلمین علیجان کریمی - پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی