خبرگزاری حوزه | سرزمینها و تمدنهای معدودی در طول تاریخ و در پهنه جغرافیا این نعمت را داشتهاند که نامشان به نام یک هنر گره بخورد. نام آلمان، با موسیقی پیوندی جاودان دارد؛ مشاهیری چون باخ، بتهوون، شوبرت، شوپن و دیگر موسیقیدانان اسطورهای آلمانی نام این خطه را باهنر موسیقی پیوند زدهاند. فرانسه و روسیه، با تمام قرابتهایی که این دو فرهنگ باهم دارند، هر دو بیشترین سهم از تاریخ رماننویسی را به نام خود زدهاند. سینما در ایالاتمتحده به اوج بالندگی رسید اما در شعر، در تمام جهان شاعری یارای آن ندارد که به گردپای ایرانیان برسد. از این جمله نباید چندان برداشت ملیگرایانه داشت، یک سری زمینههای تاریخی و جغرافیایی لاجرم امکاناتی برای یک فرهنگ فراهم میآورد؛ چنانکه برای آلمان و روسیه و فرانسه و آمریکا فراهم آورد و برای ایران بهنوعی دیگر. اما مهم آن است که بدانیم شعر برای ایران همچون هالیوود برای ایالاتمتحده یا موسیقی کلاسیک برای آلمان یا رمان برای روسیه و فرانسه است. چندان هم نبایدغصه این را خورد که از دوران اوج شعرای ما قرنها میگذرد. هر هنری یک دوران اوج و افول دارد. مگر مثل هوگو یا داستایوسکی دوباره آمده و یا دوباره میآید؟ خیلی مسائل باید دستبهدست هم دهد تا هنرمندی نابغه سر برآورد. تا قلهای به آسمان سر برکشد؛ دامنههای فراوان باید در طول سالها گرد بیایند. به هر رو شعر در خون مردم این سرزمین است. زندگی هر ایرانی با شعر آغاز خواهد شد و کودک در گهواره انواع لالاییهای شعرگونه میشنود تا با شعر انس بگیرد و پس از مرگ آرایه مزارش شعری نوشته میشود. شعر زبان آیینی مردم است و پل ارتباطی آنان با مقدسات که همین یک فقره، گویای اهمیت پاسداری از حریم این عنصر اعجازانگیز را روشن خواهد کرد و به همین مبنا بیست و هفتم شهریورماه مصادف با سالروز درگذشت محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار بهعنوان روز ملی شعر و ادب فارسی معرفیشده است.
شهریار یکی از شاعران متعدد و فراوانی است که دل از امام سیدعلی برده و رهبر اهلدل و ادبدوست ما از او با عنوان «حکیم» یادکردهاند. نگاه خامنهای حکیم به شعر را میتوان از همین لقبی که ایشان به شهریار داده دریافت: او شعر را جلوهای از حکمت میداند همچون امام روحالله که «لسان شعر» را «بالاترین لسان» میدانست. گفتیم رهبر انقلاب به طیف گستردهای از شعرای معاصر علاقه دارند، از ملکالشعرای بهار گرفته تا پروین اعتصامی، از امیری فیروزکوهی گرفته تا اخوان و شفیعی کدکنی. اما در اردیبهشت سال ۱۳۷۷ حضرت آیتالله خامنهای دیداری با جوانان داشتند که در آن جلسه یکی از جوانان از ایشان میپرسد: از بین شعرای معاصر، آثار کدامیک را بیشتر مطالعه کردهاید و به او علاقه دارید؟ معظم له در پاسخ میفرمایند که در هر قالب شعری به چند نفر علاقه دارند و در غزل از سه نفر نام میبرند که یکی از آنها، «شهریار» است. ایشان میفرمایند: از شعر شهریار خیلی خوشم میآمد و با ایشان هم آشنا بودم. البته منبعد از انقلاب با ایشان آشنا شدم، قبل از انقلاب هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتیم.»
شهریار شعر معاصر
اگر بنا باشد در جریان شعر معاصر تنها دو سه نفر را بهعنوان شعرای شاخص نام ببریم؛ یکی از آنها مرحوم شهریار خواهد بود. شهریار شاعر غزل است و این در دورانی که دوران سیطره شعر نو بود، موجب زنده ماندن قالب غزل که قالب غالب شعری فارسی است میشد. بهطوریکه مهدی اخوان ثالث که جاهطلبی خاصی در حیطه شعر دارد، در غزل به شهریار ادای دین میکند. او در پایان غزلی میآورد:
امید بنده ترکی غزلسرا است که گوید:
«نوشتم این غزل نغز باسواد دو دیده»
مصرع دوم این بیت مطلع غزلی است زیبا و جاندار از شهریار:
نوشتم این غزل نغز باسواد دو دیده
که بلکه رام غزل گردیای غزال رمیده
باید گفت غزلسرا بودن در این دوره نشان میدهد که یک نفر بهراستی شاعر است. قرنها است غزل پرطرفدارترین قالب شعری بوده و غزلسرایی از پس تمامی دورانهایی که بر غزل گذشته آنهم به شیوهای که شعرت بوی کهنگی ندهد، نشان از احساس حقیقی و خلاقیت شاعرانه بالا دارد. اما شهریار ویژگی خاص دیگری نیز دارد. او با حفظ سمت یکی از برترین غزلسرایان معاصر، یک شاعر آیینی بهتماممعنا است. شهریار شاعری نیست که در گوشهای از دیوانش بتوان یک عرض ارادت به ساحت معصومین یافت و به آن دلخوش بود؛ بلکه «علیای همای رحمت» شهریار در مدح امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه، در ذهن ایرانیان همتای «باز این چه شورش است» محتشم در رثای سیدالشهدا علیهالسلام است. همین یک غزل کافی است تا بدانیم چرا رهبر انقلاب شهریار را حکیم خوانده. شهریار در این غزل میگوید:
بهجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را…؟
این چه معرفتی است که نگاهی اینچنین بلند را به واقعه کربلا میسازد؟ جدا از لطف لفظی این بیت که «علم» را چقدر دلچسب با «عالم» همنشین کرده؛ این بیت به لحاظ معنایی نیز حیرتانگیز است. شهریار کربلا را معجزهای میداند که از بستر آن انسانهایی چنان اوجی گرفتند که بر طاق این عالم نصب شدند. پشت این بیت حرفها خوابیده که معلوم نیست شهریار آنها را در کدام حوزه علمیه فراگرفته؛ هرچند شعرا محصل حوزه عشقاند. کیفیت و کمیت اشعار آیینی در آثار شهریار بهاندازهای است که میتوان او را بدون تردید شاعر آیینی خواند. اشعاری نوآیین و بدیع که هنوز ورد زبان عاشقان اهلبیت است:
یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی
بابی انت و امّی
گویا هیچ نه همّی به دلم بوده، نه غمّی
بابی انت و امّی
تو که از مرگ و حیات، اینهمه فخری و مباهات
علیای قبله حاجات
گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمّی
بابی انت و امّی
گویی آن فاجعهی دشت بلا هیچ نبوده است
درِ این غم نگشوده است
شهریار آذریزبان است و این ویژگی نیز به اهمیت او میافزاید. زمانی که دشمن آرزو دارد شعله بیجان پانترکیسم و نژادپرستی و جداییطلبی جانی بگیرد، شهریار حلقه وصل محکمی است بین آذربایجان و ایران.
او با شاعران بزرگ معاصر نیز رفاقتی تنگاتنگ دارد چنانکه استاد هوشنگ ابتهاج در وصف رابطه خود با شهریار در کتاب پیر پرنیاناندیش که درواقع مصاحبههای اوست، میگوید: «دوستی من با شهریار در حد دوستی نبود، عشق هم اگر بگیم، کمه… واقعا هم اون نسبت به من و هم من نسبت به او چنین احساسی داشتیم، ولی حالا که نگاه میکنم میبینم که من خیلی صادقانهتر و بیغل و غشتر اونو
دوست داشتم، بیهیچ توقعی اونو دوست داشتم.»
شهریار در نگاه رهبر شعریار
بازهم از رابطه شهریار شعر آذربایجان و شهریار ایران بگوییم. دکتر اصغر فردی یکی از شاگردان استاد شهریار که از شعردوستان تبریز بود و آثاری همچون «دیوان صافی تبریزی»، «شهریار و انقلاب» و «تبریزیات» از خود به یادگار گذاشت، در باب مراودات رهبر انقلاب با شهریار آورده: «حضرت آیتالله خامنهای طبق اظهارات خود و با توجه به ذوق ادبیشان، از اوایل جوانی و دوران تحصیل در مشهد مقدس با آثار مرحوم استاد حکیم شهریار آشنایی داشتهاند. نخست اینکه شهریار در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ که دوران تبعید خود را در خراسان سپری میکردند، با أجلّه شاعران خراسان مانند مرحوم نوید، محمود فرخ، گلشن آزادی و غیره معاشر بودند. از همین جهت است که مراودات آیتالله خامنهای بااعاظم شعرای مشهد که خود از مداومان انجمنهای شاخص ادبی مشهد بودند، مزید بر آشنایی ایشان با احوال و آثار شهریار میشد. یکبار معظمله در دوران ریاستجمهوری فرمودند که حین فراغت از دراسات و مباحثات، گاه کنار حوض مدرسه علمیه مشهد اشعاری از شهریار مخصوصا «علی ای همای رحمت» را، با خود زمزمه میکردهاند.»
در کتاب «شهریار در نگاه حضرت آیتالله خامنهای» آمده است که اولین باری که استاد شهریار با آیتالله خامنهای آشنا میشود، زمانی است که ایشان بهعنوان امامجمعه تهران منصوب میشوند. شهریار به اطرافیانش توصیهای رندانه دارد که اگر خطیب آقای خامنهای باشد، نماز جمعه واجب میشود. او فقط به دیدن و شنیدن خطبهها کفایت نمیکند و عاشق دیدن نمازهای ایشان است. به یکی از دوستانش دراینباره میگوید: «همه زیباییها و شرایط کمال در ایشان مجتمع است و نماز ایشان، جشنوارهای از شیواییها است. امامجمعهای که صدایی با این گرمی و بمی و گیرایی دارد، فصاحت و بلاغتی چندین، جزالت و سلاست بیانی چندان، لهجه و رعایت قواعد تجویدی در قرائت خطبه عربی هم مزید بر اینها، و شگفتتر اینکه نماز را به آوازی دلاویز در مقامات میخوانند. این میشود مجموعه زیباییها و مجمعه گلها. نماز با این شرایط میشود احلی من العسل.»
استاد شهریار که از ورود آیتالله خامنهای در شعر و شاعری و تبحر ادبی ایشان مطلع میشود، شعرهای خود را برای معظم له میفرستد و ارادت خود را به نحوی به ایشان ابراز میکند. این ارتباطات، به تماس های تلفنی هم میکشد و در سال ۱۳۶۶ دیدار حضوری در تبریز حاصل میشود. اواخر تیرماه سال ۶۶حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان رئیسجمهور به استان آذربایجان شرقی سفر میکنند. ایشان در دیدار خود با شعرا در محل استانداری زمانی که خبر از ورود استاد شهریار را میدهند با ورود استاد شهریار از جا برمیخیزند و بعد از سلام و علیک، یکدیگر را عاشقانه در آغوش میکشند. در این دیدار معظم له به استاد شهریار میگویند از علاقههای زندگیام زیارت حضرتعالی بود و الحمد لله امشب موفق شدم. شهریار نیز با سیمایی مبتهج و بشاش درحالیکه چشم در چشم ایشان دوخته، کمکم حلقه اشک دور چشمانش را فرامیگیرد و وقتی توجه خود را معطوف به دست راست ایشان میکنند، بغض به اشکی سرازیر تبدیل میشود. شهریار زیر لب میگوید: «پسر عموجان! اباالفضل مایی، تو هم مثل اباالفضل دستت را دادی درراه اسلام و امام و انقلاب. آخر این چه شقاوتی است که با این دست چنین کنند؟» استاد شهریار در این شبشعر غزل معروف «کشتی نجات» را قرائت میکنند که با تحسین آیتالله خامنهای و حضار همراه بود.
گل و شمعم به مزار دل خونین آمد
گفت پاشو که مسیحات به بالین آمد
ناخدا نوح نبی بود که کشتی نجات
راه طوفان زد و با بار دل و دین آمد
قاصد کوی خدا را چه بنامیم ای دوست
چه به از آنکه به سر سوره یاسین آمد
یارب این شاخه گل از ششجهتش دار نگاه
این دعا کردم و از ششجهت آمین آمد
سجاد تنها