به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، سال ۱۳۷۵ مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران با مصوبه شورایعالی حوزه علمیه قم تشکیل شد و از آن زمان تاکنون آثار و ثمرات زیادی داشته است. در همین زمینه پای صحبتهای حجت الاسلام والمسلمین محمد جواد قائمی، مدیر حوزه علمیه خواهران استان مازندران نشستیم.
قائمی سال ۱۳۷۵ وارد حوزه علمیه شد و در درس خارج حوزه علمیه قم از محضر آیت الله جواد مروی و آیت الله صادق آملی لاریجانی بهره برد و در کنار دروس حوزوی، تحصیلات دانشگاهی را ادامه داد و در رشته فقه سیاسی، گرایش روابط بین الملل موفق به اخذ مدرک دکترا شد. او سال ۱۳۸۵ به مازندران برگشت و تدریس در حوزه را آغاز کرد.
مدیریت مدرسه علمیه شهید بهشتی شهرستان نوشهر به مدت ۱۳ سال، معاونت آموزش حوزه علمیه مازندران، معاونت فرهنگی و عضو هیأت رئیسه دانشگاه آزاد واحد نوشهر و مدیر گروه معارف اسلامی به مدت ۸ سال و مدیریت حوزه علمیه خواهران مازندران از مهر ۱۳۹۹ تاکنون در کارنامه محمدجواد قائمی دیده می شود.
گفتوگوی خبرنگار خبرگزاری حوزه با مدیر حوزه علمیه خواهران استان مازندران را در ادامه بخوانید:
توصیف شما از مدیریت موفق چیست و کلیدی ترین رمز موفقیت را چه می دانید؟
گام نخست برای توصیف یک مدیر موفق، توجه به اهداف و برنامه های بالا دستی آن و سنجش عملکرد مدیر برای رسیدن به این اهداف است. اگر این اهداف در راستای شاخصه ها باشد، یقینا موفق و در غیر این صورت ناموفق است. وظیفه مدیریت حوزه های علمیه در سطوح مختلف از مرکز تا مدرسه، تربیت و تحویل یک طلبه عملی، مهذب، انقلابی و در عین حال کنشگر اجتماعی است و ساماندهی و حرکت سازمان آموزشی تربیتی در این خط سیر و کسب نتایج، می تواند شاخصه ای برای موفقیت باشد. نکته مهم در این ارزیابی خروجی ذو ابعاد بودن طلبه است.
در مورد موفقیت و عدم موفقیت بنده، دیگران باید نظر بدهند، اما در طول این سالها دو شاخص را به عنوان مبنای رفتاری خود، قرار داده ام. اولین شاخص، رعایت حق و وظیفه است که به تعبیر بزرگان، ما مأمور به وظیفه هستیم حالا هر نتیجه ای که حاصل شود، هر چند حصول نتیجه خیلی مهم است. شاخص دوم این که اول باید از خودم شروع کنم، لذا سعی شده در تمام اموراتی که طرح دادم اولین نفری باشم که به سمت آن حرکت می کند، همانطوری که در سیره معصومین و بزرگان می بنیم، هر آنچه را خود گفته اند، اولین نفری بودند که به آن عمل می کردند. این مدل مدیریت اسلامی است که مدیر باید در نوک پیکان باشد و دیگران باید به سمت او حرکت کنند و مدیریت از پشت جبهه در مدیریت اسلامی چندان جایگاهی ندارد و جوابگو نیست.
مهمترین چالش در روند مدیریتی بانوان را بیان کنید
مهمترین ظرفیت حوزه خواهران، ظرفیت زنانگی و جایگاه زن در فرهنگ و تمدن ایرانی - اسلامی است و هر چند در قبل از اسلام و در فرهنگ ایرانی، زن از جایگاه خاصی در حوزه تربیت فردی و اجتماعی برخوردار بوده است ولی تلاقی فرهنگ ایران همراه با آموزه های شریعت اسلامی باعث ارتقاء این منزلت شده است.
اما چالش ها:
۱. مهم ترین چالش ها در ساختار اداری مدارس علمیه خواهران، نبود یک ساختار سازمانی منسجم است. به عنوان نمونه، هیأت امنا، مدیر را معرفی می کند و استان آن را تایید می کند. مدیر، برای پیشبرد اهداف خود، سعی می کند بیشتر با هیأت امناء هماهنگ باشد، ولو انجام امور خلاف اداری باشد و اینکه باید مرخصی سه روز اول را از هیأت امنا اخذ کند. هیچ ساختار و قانون مدونی در کنترل رفتار هیأت امنا وجود ندارد. مثلاً اگر قرار باشد نسبت به مدیری برخوردی انجام شود، به دلیل حمایت هیات امناء این امر امکان پذیر نیست. این رابطه سازمانی باید در مدارس شفاف شود. ضابطه هیأت امنا هم باید به روز رسانی شود، هر چند معاونت حوزه ها، اقداماتی در این بخش انجام داده اند ولی هنوز به مدیریت های استانی و مدارس ابلاغ نشده است.
۲.چالش مهم دیگر بحث رقابت ها و به تعبیر عدم توجه به اخلاق سازمانی است که در سیستم اداری هم نفوذ کرده است.
۳. در کنار این دو چالش ساختاری، چالش سومی هم وجود دارد و پرداختن به آن ضروری است، این است که مدارس علمیه خواهران از بدو تاسیس، همت عمده خود را در بخش تبلیغ قرار داده اند و خواهران طلبه در کسوت مبلغات نسبت به جنبه علمی و پژوهشی، ظهور و بروز بیشتری داشته اند. به همین علت ضعفی را در سطح نظام آموزشی و بهره مندی از اساتید شاهد هستیم که باید مدیریت های کلان نسبت به جبران ضعف و جایگزینی اساتید دارای مرجعیت علمی، ولو در حد منطقه و محیطی، ورود بیشتری داشته باشند. تجلی این ضعف در مقاطع بالاتر، در زمان ارائه پایان نامه، رساله، مقالات علمی و در مصاحبه ها خودش را نشان می دهد.
۴. یکی دیگر از چالش ها، این است که واحدهای درسی که یک طلبه باید بگذراند، خیلی بیشتر از دیگر نظامات آموزشی است و این موجب طولانی شدن سنوات و در عین حال فرسایشی شدن آموزش و کاهش کیفیت آن است. در کنار این چهار عنصر شکلی و محتوایی یک عنصر مهم نسبت به هویت آموزش بانوان وجود دارد، برگرفته از مکاتب و نظامهای آموزشی کلاسیک، مبتنی بر جریان آموزشی غرب است. لذا نظام آموزشی خواهران در حوزه های علمیه، متناسب با ظرفیت و جایگاه زن در اسلام و فرهنگ اسلامی نیست. یکی از آسیب هایی که در نظام آموزشی به خصوص در مقاطع تکمیلی دیده وجود دارد، این است که زن غرق در تدریس، آموزش و جنبه های علمی شده و از اصل تشکیل خانواده غافل می ماند، لذا مطالعات میدانی نشان می دهد که زنان در مقاطع تکمیلی کارشناسی ارشد ودکتری، رغبت کمتری به ازدواج نشان می دهند و مشکلات خانوادگی افزایش می یابد. اگر این روند ادامه یابد، آسیب آن به ما هم خواهد رسید، چنانچه علائم آن در حال ظهور و بروز است.
لازم است مسئولان به این نکته توجه داشته باشند که طلاب خواهر، در کنار نقش زنانگی باید درس بخوانند، نه اینکه درس بخوانند و در کنارش نقش زنانگی داشته باشند. این توازن با این سطح از آموزش و دروس، سازگاری ندارد و باید این چالش حل شود.
مهم ترین وظیفه حوزه های علمیه خواهران در عصر امروز چیست؟
مهمترین وظیفه، برمیگردد به ذات نقش زنانگی. ما وقتی در فرهنگ دینی خودمان به معنای اعم و در فرهنگ اسلامی به معنای اخص و در فرهنگ شیعه به معنای خاص تر، نگاه می کنیم، میبینیم، نگاهی که به زن شده، بسیار متفاوت از نگاه های غرب و جریانهای فمینیستی است.
آنچه که در غرب با ادعای حقوق زنان می بینیم، به خصوص بعد از اعلامیه حقوق بشر و بعد از تحولات جنگ جهانی دوم، نهایت جایگاه زن در جریان فمینیسم و نظام اجتماعی جهانی، تجلی او به عنوان جلوه گری و جلب توجه است. این اوج نگاه غرب و تمدن آن به زن، در دوران ارزش بخشی به آنان است. قبل از آن تا قرن هفدهم زنان در تمدن غرب هیچ نقش و جایگاهی حتی به عنوان یک انسان، در فرایند تمدنی نداشتند، حال اینکه از روز نخست در جامعه اسلامی جایگاه ویژهای برای زنان تعیین شد. لذا برا تعریف این مهم، باید به نقش زن در تمدن اسلامی توجه کنیم، چرا که ما در حوزه های علمیه به دنبال تحقق و عینی سازی آموزههای دینی و شریعت اسلام هستیم.
با توجه در آموزه های دینی و اهداف ویژگی های آن، در تمدن اسلامی و شیعه در خصوص نقش زن، می بینیم که او، تربیت نسل، هدایت گری، تربیت کارگزار، هدایت و سوق دهی را بر عهده دارد، لذا اگر امروز بخواهیم در جامعه نقش زن و متأثر از آن حوزه های علمیه خواهران را مشخص کنیم، باید به نقش تربیت و هدایت نیرو، توجه کنیم.
ما در مسیر تعالی هستیم. یکی از تفاوتهای انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلاب ها و نظامات اجتماعی این است که، ما صرفاً به دنبال ترقی و توسعه مادی نیستیم، همانطور که آموزه های دینی ما فقط مادی نیستند. ما باید به سمت تعالی پیش برویم، تعالی یعنی، حرکت از جایگاه فعلی به جایگاه تقرب الهی و خلیفة اللهی، که در نظام سیاسی اسلام، یکی از وظایف دولت در کسب قدرت، زمینه سازی این تعالی و رسیدن به این سعادت است.
زنان ما و طلاب حوزه های علمیه خواهران ما جایگاه خاصی، چه در نقش یک مبلغ و چه قبل تر از آن به عنوان یک همسر، یک خواهر، یک مادر، و چه به عنوان یک زن حاضر در عرصه دارند و میتوانند زمینه این تعالی را از طریق تربیت نسل، تربیت فرزند خوب، تربیت همسر خوب، تربیت برادر خوب و تربیت جامعه خوب و در نهایت هدایت این ها به سمت سعادت محوری، فراهم کنند و این مهمترین نقشی است که مدارس علمیه امروز باید نسبت به آن توجه داشته باشند که، اگر این اهداف شکل گرفت و مدارس و حوزه های علمیه توانستند به این جایگاه برسند، یقیناً ما در رسیدن به تمدن نوین ایرانی اسلامی موفق خواهیم شد وگرنه با چالش های عظیمی مواجه هستیم.
به نظر بنده، در حوزه سیاست گذاری برای تمدن نوین اسلامی در سطح کلان سیاسی، حوزه های علمیه خواهران از جایگاه خاصی برخوردارند و این جایگاه، حتی در تولید و تنظیم اسناد آموزشی و فرهنگی مدارس علمیه خواهران، نباید مورد غفلت قرار گیرد.
راهکارهای شما برای جذب طلاب ناظر به انتظارات نظام اسلامی چیست؟
یکی از وظایفی که در سطح کادر و اساتید، برای مدارس علمیه تعریف میکنیم، این است که، طلبه باید در کنار فراگیری علم، تهذیب، نگاه اجتماعی و وابستگی به نظام مقدس جمهوری اسلامی، را بیاموزد. نمیتوانیم یک طلبه ای را عالم و مهذب نماییم و در نهایت یک سکولارمند تحویل جامعه دهیم، که هیچ توجه و دغدغه ای نسبت به نظام اجتماعی نداشته باشد.
در آستانه اربعین به سر می بریم و اربعین اگر مسئله عاشورا را احیا کرد به خاطر نقش آفرینی زن بود. حضرت زینب(سلام الله) عالمه بود، عارفه بود، اما اگر این دوتا را در کنار آن نگاه اجتماعی و فرهنگ سازی فرهنگ شیعه نداشت نه زینب، زینب می شد و نه حسین، حسین، و نه کربلا و عاشورا جهانی می شد. حتماً با آن رویکرد تمدنی که در جایگاه زن وجود دارد، باید حوزه های علمیه ما به سمت تربیت طلاب خواهر انقلابی بروند.
روش جذب حداکثری مجموعه مدیریت استان مازندران، یعنی در تمامی سطوح، از دفتر مدیر تا مبلغین در سطح شهرستان و حتی راننده همه دخیل در این فرآیند بودند. از شهریور سال گذشته، در سطح استان و مدارس، کمیته جذب و پذیرش، با دو رویکرد شروع به کار کرد، ۱. آسیب شناسی از طلاب موجود و جلوگیری از انصراف آنها و ۲. جذب حداکثری کمی و کیفی.
طبق آمارها، شاهد رشد بیش از ۶۰% در ثبت نام و بیش از۸۰% در جذب بودیم که در سنوات قبل کمتر بوده. مدرسهای که در سال های قبل نوانسته۲۰ طلبه جذب کند و میزان ظرفیت را به ۱۴ نفر کاهش داد، امروز با جذب ۴۰ نفری مواجه است این همان آثار کمیته جذب و پرداختن به آن است. در روند پذیرش، نهایت درگیری با آموزش و فرهنگی بود اما، ما از همه معاونتها، اعم از آموزش، فرهنگی، مالی، پژوهش و حتی از دانش آموخته ها استفاده کردیم. در حوزه علمیه استان مازندران احدی وجود نداشته که، نسبت به جذب کمی و کیفی مسئولیتی نداشته باشد.
برای شناخت افراد مستعد انقلابی، از طریق تعامل با سپاه، در قالب بسیج دانشجویی و دانش آموزی اقدام کردیم، با مدارس معارف تعامل داشتیم و یکی از آسیبهایی که درهمین مورد، با آن آشنا شدیم این است که، مدارس معارف هیچ تعهد سازمانی برای معرفی بچه ها به مدارس علمیه نداشتند و فکر می کردند که بچهها را باید، برای دانشگاه شهید مطهری و دانشگاه امام صادق(ع) و در نهایت امر، برای جامعة الزهرا(س) تربیت کنند. لذا با آموزش و پرورش و مدارس معارف ارتباط برقرار کردیم تا بتوانیم از میان دانش آموزان و دانشجویان، جذب حداکثری داشته باشیم.
چه راه هایی برای رشد علمی و عملی حوزه های علمیه خواهران پیشنهاد می کنید؟
در ادامه موضوعاتی که مطرح شد، و نکاتی در بحث آسیب شناسی عنوان کردیم، یکی از اقدامات دیگری که همکاران ما در مدیریت استان انجام دادند، تشکیل کمیته و شورای آموزش در سطح استان است که مجموعه ای از معاون آموزش، اساتید و حتی حوزه پژوهش و فرهنگی در این شورا است و هدف از تشکیل این شورا، تحقیق آسیب های نظام آموزشی است. یکی از نکاتی که این شورا در برنامههای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، به آن پرداخته، توجه به مسئله اساتید است. این قاعده است که فاقد شی نمی تواند معطی شی باشد. اولین و مهمترین اقدامی که مدارس علمیه و نیرو ها و کادر ستادی باید به آن توجه کنند نقش اساتید، هم از حیث علمی- پژوهشی و هم از حیث انگیزشی است که اگر در این بخش تقویت شوند، خود به خود مدارس علمیه، تقویت می شوند. لذا بر این اساس، اگر بخواهیم مدارس علمیه از جایگاه علمی فعلی، ارتقاء یابند، باید در دو حوزه، هم زمان حرکت کنیم. در محور اول، جذب کیفی داشته باشیم، در ساختار فعلی، تنها در حوزه جذب کمی هستند. اینکه ما حد نصابی را به نحو مطلق قائل شویم، درست نیست.
امروز، در مدل توسعه، نسخه واحدی نداریم و این یک مدل منسوخ است. اینکه مدارس علمیه باید ۱۲ تا یا ۸ تا طلبه داشته باشند در برخی از مناطق جوابگو نیست. در یک شهر با اقلیت فرهنگی، که جمعیت شناور آن نزدیک به یک میلیون است، اما جمعیت ساکن آن به ده هزار نفر هم نمی رسد. اینجا هم نیازمندی فرهنگی- تبلیغی شدید است و هم استعداد نفری این شهر کم است. اگر حوزه علمیه باشد و روی ۱۲ نفر و ۱۵ نفر تاکید شود، لاجرم در این فرایند کاهش جمعیتی، مدرسه تعطیل می شود و با تعطیلی مدرسه ما شاهد هجوم فرهنگ توریست و در کنار آن، فرهنگ اقلیتی و خلأ نیروی تبلیغی خواهیم بود. پس در این مناطق اگر دو نفر طلبه هم باشند، باید هزینه بدهیم. بنابراین، اولین نگاه در جبهه جذب نیرو، این است که، کیفی عمل کنیم. کیفی هم از حیث استعداد و هم از حیث انگیزشی.
یکی از نکات مهم در حوزه جذب، توجه بیشتر به حوزه انگیزشی نسبت به حوزه علمی است. امروز، طلاب، با انگیزه مدرک گرایی وارد حوزه می شوند، که می تواند، در بلندمدت برای ما آسیب زا باشد. در حوزه آموزش و در حوزه ساختاری باید کیفی عمل کنیم و در حوزه کیفی باید اساتید موجود را یکبار مورد سنجش و ارزیابی قرار دهیم. اساتید را در سه سطح ضعیف، متوسط و خوب شناسایی کنیم. اساتید ممتاز هیچ وجه تمایزی، چه در منزلت اجتماعی و چه در بحث حقوقی با دیگر اساتید ندارند و همین امر موجب می شود که رقابتی میان اساتید شکل نگیرد. اساتید متوسط باید ارتقا یابند و باید فکری جدی برای اساتید ضعیف کرد و نگاهی علمی نسبت به جذب اساتید جدید، لحاظ شود. چون دوران ضرورت گذشته و ما باید به سراغ جذب اساتید کیفی برویم. در کنار این موارد، تا زمانی که به جایگاه ساختاری توجه نکنیم، ارتقاء کیفی نظام آموزشی را نخواهیم داشت.
امسال وقتی مسئله جذب از آموزش و پرورش مطرح شد، مدارس از حیث کادر و استاد دچار مشکل شدند، چرا که از لحاظ ساختاری، آموزش و پرورش برای آنها بهتر است هم از نظر حقوقی و هم از جایگاه اجتماعی و هم از لحاظ رده سازمانی. لذا امروز اساتید و کادر که جذب آموزش و پرورش می شوند، می گویند صبح در آموزش و پرورش هستند و بعدازظهر به مدارس ما وقت می دهند و این مسئله برای مدارس ما بحران ایجاد می کند. بحران این است که دو طیف وارد ساختار آموزشی حوزه می شوند. یک طیف به شدت اقلیت، طیف شیفتگان مکتب حضرت زهرا (س) هستند که، واقع بینانه خیلی کم هستند. اما طیف دوم افرادی وارد حوزههای علمیه می شوند که، نمی توانند فعلاً به جایی ورود پیدا کنند و اگر بتوانند در اولین فرصت حوزه علمیه را ترک می کنند، که نمونه اش جذب آموزش و پرورش است. طلبه ای داریم که اگر جایگاه علمی خوبی داشته باشد، اولویت اول او حداقل به خاطر منزلت اجتماعی، جذب در دانشگاه، اولویت دومش، ساختار حقوقی و قضایی است و اولویت سومش جذب در آموزش و پرورش و اگر اولویت چهارمی بود، در سازمانهای دیگر و آخرین اولویت او، حوزه علمیه است. این یک خطر است. اگر به دنبال رشد علمی در مدارس علمیه هستیم، باید دغدغه اساتید، از حیث ساختاری و منزلت اجتماعی حفظ شود. اگر استاد بنده، درخواست وام ۱۰ میلیونی از طرف مدیریت استان و مدارس داشته باشد و به بانک معرفی شود، طبق قانون جدید بانک و ارزیابی که از حساب و اشل حقوقی ایشان می کنند، نهایت وامی که با این فیش حقوقی تعلق میگیرد، ۲ میلیون است، آیا این مطلب، جایی برای منزلت اجتماعی باقی می گذارد؟
لذا استاد در اولین فرصت به دنبال شرایط بهتر می رود، مگر شیفتگان این مکتب، که بسیار کم هستند. اگر به فکر ارتقاء آموزش علمی و عملی مدارس علمیه باشیم، در دو محور جذب کیفی و توجه ساختارمند و کیفی سازی اساتید، باید توأمان حرکت کنیم تا به منزلت اجتماعی و منزلت ساختاری، برای ارتقاء کیفی دست یابیم و اگر نه، برنامه ها ختم به نتیجه نخواهد شد.
ارزیابی شما از عملکرد فعلی مدیریت حوزه های علمیه خواهران و افق پیش رو چیست؟
در حال حاضر یکی از بارقه های امیدی که در حوزه علمیه خواهران رشد یافته، برون نگری به حوزه هاست. یکی از آسیب هایی که شاید در طول تاریخ حوزه های علمیه بخصوص بعد از انقلاب اسلامی و تا سالیان اخیر وجود داشته این است که نگاه تربیتی ما، یک نگاه درون گرایانه بود. طلبه ها، برای حوزه ها و جامعه متدین و در نهایت، برای ایران و برای جامعه شیعه تربیت می شدند و نگاه برون نگری و کلان در ساختارهای حوزههای علمیه، وجود نداشته است. مقام معظم رهبری(حفظه الله)، بارها، در نشست های مختلف، این مطالبه کلان نگری را مد نظر داشته اند.
الحمدلله، در طول یک سالی که بنده در این جایگاه حضور و توفیق همنشینی با مدیران حوزههای علمیه خواهران کشور را دارم، این نگاه برون نگری وجود دارد که، طلبه را برای نظام اجتماعی تربیت کنیم. طلبه باید دغدغه اجتماعی داشته باشد و در غیر اینصورت، اهدافی که زمینه ساز تمدن نوین اسلامی و دولت مهدوی است محقق نخواهد شد.
یکی از برجستهترین امتیازات مدیریت جدید، توجه به نگاه برون سازمانی و اجتماعی درسطح مدارس علمیه و طلاب می باشد، در حوزههای دیگر هم بحث ساماندهی به بخش ساختاری حوزه های علمیه از دیگر توفیقات و برنامه های موفق مدیریت حوزه های علمیه خواهران بوده و ان شاءالله با قوت و قدرت ادامه یابد.
چند نمونه از راهبردها و برنامه های دوره جدید مدیریت حوزه خواهران را نام ببرید
یکی از نکات مهم در مدیریت جدید، تنظیم سند ۵ ساله است و همه باید خود را ملزم بدانند که بر اساس آن، برنامه ریزی کنند و از دیگر راهبردهای کلان در دوره مدیریت جدید، مسئله مدرسه محوری است، مسئله مدرسه محوری در ساختار ما در بالا دست، میان دست و پایین دست، از سطح مدارس تا بالا دست، دارای ابهاماتی است و این مدرسه محوری با طراحی بخشنامه های ریز در ابعاد مختلف، مطابقت ندارد. سومین نکته و راهبرد در دوره مدیریت جدید، همان نگاه برون نگری در تربیت حوزه هاست که این سه، می تواند در ارتقاء منزلت و جایگاه حوزه علمیه، بسیار موثر باشد.
یکی از نگاه هایی که خوب است به آن توجه شود، در کنار این ساختارمند سازی، منزلت حوزه هاست، یکی از چالشهای حوزه های علمیه، منزلت و جایگاه سازمانی حوزه علمیه خواهران در برابر حوزه علمیه برادران و حوزه های علمیه، در برابر دیگر سازمانها و نهادهاست. ما امروز، در سطح کلان و خرد شاهد این هستیم که، در حوزه مسائل فرهنگی و علوم انسانی و حتی در حوزه اسلامی، حوزه های علمیه در جایگاه نظام آموزشی، تحت سایه دانشگاه ها هستند و حوزه علمیه خواهران تحت سایه حوزه علمیه برادران است. باید این منزلت اجتماعی سازمانی ارتقاء پیدا کند و به عنوان یک سازمان علمی مستقل، مورد شناسایی قرار گیرد.
اگر ما بتوانیم این هویت را ارتقا ببخشیم، کارکرد ما در جامعه بیشتر خواهد شد و اثرگذاری بیشتری دارد. به عنوان مثال در برگزاری همایش های علمی، برند معتبری از دانشگاه شیراز تحت عنوان بانک استنادی علوم اسلامی داریم، این قید اسلامی را شما توجه کنید. اگر قرار باشد حوزه های علمیه خواهران یک همایش علمی را با رتبه آی اس سی که برند معتبر جهانی است برگزار کند، چارهای جز این ندارد که در ظلّ یک دانشگاه باشد. حوزه علمیه استان مازندران، همایش های علمی خود را زیر سایه دانشگاه بابلسر برگزار کرد، در حالیکه تمام هزینه ها را، حوزه علمیه خواهران متقبل شد.
در مذاکراتی که با بزرگان داشتیم بیان کردیم، که حوزه های علمیه منبع تولید علوم اسلامی هستند، اما پایگاه استنادی علوم اسلامی، حوزه های علمیه را به رسمیت نمی شناسد. اگر چه مذاکراتی توسط معاون پژوهش، سرکار خانم متولیان و مدیریت حوزه علمیه فارس انجام شد، اما همچنان این تلاش ها منتج به نتیجه نشده است. امیدوارم مدیر جدید، به این راهبرد کلان پژوهشی، توجه ویژهای داشته باشند. طی جلساتی که با سازمان تبلیغات و در حوزه تبلیغ داشتیم، سرکار خانم ظهیری وارد عرصه شدند. ساماندهی مبلغات، کار حوزه های علمیه است.
ما در نظام آموزش و پرورش، طرح امین را داریم که بخش عمده آن ها خواهران طلبه هستند که اکثر آنها به صورت جهادی فعالیت دارند، ولی صفر تا صد این جریان به دست حوزه علمیه برادران است و متاسفانه، حتی مصاحبه طلاب و مبلغات خواهر و آموزش آن ها، با معاونت تبلیغ حوزه برادران می باشد. این شرایط دو اثر منفی در پی دارد، اول اینکه سازمان پذیری ما و اعمال نفوذ مان را زیر سؤال میبرد و دوم اینکه نمی توانیم از این فرصت برای جذب بیشترین نیرو استفاده کنیم، چراکه ساماندهی و سازماندهی آنها برای ما نیست.
اگر به این دو مورد ارتقاء سازمانی توجه بیشتری شود، از دسترنج حوزه ها و مدارس خودمان در ارتقا و تعالی جایگاه حوزههای علمیه خواهران می توانیم استفاده کنیم.
مهم ترین برنامه ها، اقدامات و دستاوردهای معاونت امور حوزه های علمیه خواهران در راستای بهبود عملکرد در دوره جدید مدیریت کدام است؟
یکی از مهمترین دستاوردها و راهکارهایی که معاونت امور حوزه ها به شدت پیگیر آن است، ساماندهی به هیأت امناء است. جایگاه هیأت امنا در ساختار نظام آموزشی کجاست؟ آیا فقط ناظرند؟ آیا ریل گذارند؟ آیا پشتیبان اند؟ آیا مدیرِ بر مدیر ما هستند؟ اینها از نکاتی است که باید مورد تعریف قرارگیرد. یکی دیگر از نکات مهم در خصوص معاونت امور حوزه ها، مسئله ارتقا بخشی دانشی و انگیزشی کادر است، که الحمدلله این دو برنامه به جد در حال اجرا است.
مهم ترین برنامه ها، اقدامات و دستاوردهای دوران مدیریت خود را بیان کنید.
تمام افتخار بنده سربازی چندین ساله، در خیمه گاه امام زمان(عج) و مکتب صدیقه طاهره(سلام الله) است که همان منزلت اجتماعی حوزههای علمیه است. برای بنده سخت است که شخصی از طلبه بودن خود خجالت بکشد. برای بنده خیلی سخت است که فارغ التحصیل نظام آموزشی حوزه، به جای اینکه بگوید سطح ۴ حوزه هستم، بگوید دکتر هستم. مقام معظم رهبری(مد ظله) که الگوی ما هستند فرمودند: افتخار ما طلبگی است. باید به فکر منزلت اجتماعی طلبه باشیم که طلبه در اوج انگیزشی هم، اینگونه فکر نکند. به جای اینکه با افتخار بگوید در مدرسه علمیه هستم می گوید در دانشگاه امام صادق و باقرالعلوم(علیهم السلام) هستم. حوزه های علمیه این گونه شبیهسازی و مدل سازی می شوند.
راه حلی که در مدیریت جدید حوزه علمیه خواهران و برادران شکل گرفت، نگاه به بیرون و تعاملات سازمانی است. یکی از اقداماتی که بنده در طول یک سال داشتم، ارتباط با سازمان های دیگر بود. باید با سازمانهایی که با آنها در مسیر تعالی و ترقی هم مسیر هستیم، تعامل داشته باشیم، حتی با شهرداری ها. به جهت ضعف ساختاری موجود و منزلت اجتماعی که برای مدارس علمیه به خصوص حوزه خواهران شکل نگرفته است، سازمان های همسوی ما هم، مدارس علمیه خواهران را به رسمیت نمی شناسند.
بر اساس تصریح قانون، مدارس علمیه خواهران در ستاد اقامه امر به معروف، در فرهنگ عمومی و در شورای اداری عضو هستند، اما حالی از آنها پرسیده نمی شود و به این جلسات دعوت نمیشوند و اگر این تعاملات در دستور کار مدیران قرار گیرد، منزلت اجتماعی مدارس علمیه ما، به عنوان یک سازمان تأثیرگذار در محیط اجتماع ارتقا می یابد و موفقیت بیشتری کسب خواهد کرد، آن موقع احساس نیاز و توجه به نیاز ما بیشتر می شود و اهدافی که در سندهای بالادستی به عنوان مطالبه مقام معظم رهبری مطرح است را می توانیم پاسخگو باشیم. برای اینکه بتوانیم خود را به عنوان یک سازمان معرفی کنیم و از پتانسیل های خودمان برای ارتقاء فرهنگ دینی و فرهنگ عمومی و منزلت جامعه اسلامی بهره ببریم و در عین حال از پتانسیل های دیگر نهادها و سازمان ها برخوردار شویم، باید با همه سازمانها، هلال احمر، سپاه، ارشاد، حتی سازمان های گردشگری ارتباط برقرار کنیم. کنج عزلت گزینی برای مدارس علمیه ما به معنای اعم و مدارس علمیه خواهران به معنای اخص، خطر بزرگی است، چون به شدت در انگیزش طلاب خواهر اثر گذار است.
نکته پایانی و ذکر برخی از تجربیات قابل استفاده برای سایر مدیران
حل مشکل طلاب، بهترین خاطره برای بنده است و تلخ ترین خاطرات من در این دوران، اعتراضاتی است که رخ می دهد و متاسفانه خدا و مسائل اخلاقی در آنها لحاظ نمی شود. ما یک سازمان اخلاق مدار هستیم، باید اخلاق در تمام لایه ها، در شرح وظایف ما، در حوزه علمی –پژوهشی، در حوزه تهذیب، انقلاب و نظام اسلامی، حرف اول را بزند. زمانی که استادی از مدیر خود و یا مدیری از مافوق خود نقد می کند و بنده این نقد را یک حق تلقی می کنم و همانطور که می دانیم، در آموزه های اسلامی، حق همراه با تکلیف است. اگر حق اعتراض تعریف شده، این حق اعتراض در کنار تکلیف اخلاق مدارانه است و این تلخ ترین خاطرات بنده است که انتقاداتی در ورای اخلاق رخداده و متأسفانه یا چون فرصت دفاع نبوده یا قدرت دفاع نبوده، مبتنی بر یک نقد غیرمنصفانه، یک نیروی خدوم سازمان از کار خود محروم شده، به خصوص در مدارس علمیه این اتفاقات زیاد رخ می دهد. شخص محور شدن از خاطرات تلخ است. بهترین خاطرات این است که بنده پیش قراول باشم و بتوانم مشکلی را حل کنم.
در نهایت به مدیران، همکاران و معاونین خودم به عنوان یک برادر کوچکتر سفارش می کنم که شماره یک مدیر و مسیر ارتباط با یک مدیر باید در دسترس همگان باشد. یک روش برای ارتباطگیری همگان، اعم از طلاب، اساتید، مدیران و هیأت امنا، برای خودشان تعریف کنند که هر وقتی دردی و ناراحتی داشتند به پناهگاه مدیر استان، راهی داشته باشند. لذا در سامانه خودمان در استان مازندران، این راه ارتباطی را تعریف کردیم. هرگاه طلبه، کادر و اساتید مشکلی داشتند، می توانند آن را مطرح کنند و ما هم آن مسئله را به مدرسه ارجاع می دهیم. بنابراین راه ارتباطی طلاب، کادر و اساتید را با خودمان سخت نکنیم و این پیشنهادی است برای همه مدیران.
انتهای پیام