شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۰ - ۰۹:۵۰
کتاب کشف الاسرار در ردّ چه کتابی نوشته شد؟

حوزه/ شخصی به نام حکمی زاده ، پسر یکی از علمای مشهور قم از لباس روحانیت در آمد و تحت تأثیر تحریک اجانب و بر اساس انحراف فکری خود، کتابی به نام اسرار هزار ساله نوشته و منتشر کرد. این کتاب در رد مذهب تشیع و اسلام و ترویج وهابیت بود. حکمی زاده در این کتاب همه معتقدات دینی را مسخره کرده بود و به تمام مقدسات اهانت و از زیارت قبور ائمه نیز انتقاد کرده بود.

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب ماه تابان به قلم حسن کشوردوست به رشته تحریردرآمده و در آن به زندگی امام خمینی (ره) پرداخته است که بخش های گوناگون آن تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

     

بخش دوم : جوانی تا ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ (۱۹ تا ۶۱ سالگی)

    

فصل دوم : تألیف و تدریس

     

- مطالعه

یکی از فرزندان آقا نقل می کند: تا آنجا که به یاد دارم آقا همیشه مشغول مطالعه بودند و از منزل بیرون رفتنشان ، برای تدریس در مسجد سلماسی قم بود.

آقا تا سر ظهر مطالعه می کردند و یک کلمه حرف نمی زدند؛ مگر اینکه از ایشان سؤ ال می شد که به اندازه سؤال جواب می دادند و جز اذان ظهر هیچ چیز مانع مطالعه ایشان نمی شد.

آقا مطالعه را دوست داشتند و به قدری مطالعه می کردند که چشمشان خسته می شد. گاهی شش ساعت پی در پی مطالعه می کردند که چشمشان خسته می شد.  در اتاق یک میز جلویشان بود به بلندی یک متر، دورشان کتاب بود و ایشان توی کتابها گم بودند.

     

آقا مصطفی می گوید: آقا شبی دو یا سه ساعت بیشتر نمی خوابیدند. آقا کتابهای متنوعی را مطالعه می کردند. مطالعات تاریخ یا تفسیر و کتابهای اخلاق و روایات نیز در برنامه کار ایشان به قدری کتابهای متنوع مطالعه می کردند که صدای کسانی که برای ایشان کتاب تهیه می کردند، در می آمد.

آقا کتابهای قصه و داستانهای معروف را خوانده اند. اکثر نوشته های نویسندگان بزرگ جهان را در زمینه های اجتماعی و سیاسی خوانده اند. تاریخ ایران را بارها مطالعه کرده اند و تاریخ مشروطه را خوب می دانستند.

ایشان علاوه بر اینکه خودشان کتاب می خواندند برخی از کتابها را به دوستان و نزدیکان و اعضای خانواده بر مطالعه معرفی می کردند.

هیچ یک از نزدیکان آقا، حتی برای یک بار هم ایشان را در حال بیکاری و یا گذراندن بیهوده وقت ندیده است ؛ و در زندگی آقا چیزی به اسم تعطیلی وجود نداشت . ایشان همواره یا در حال مطالعه بودند و یا عبادت ( ۶۶) ( ۶۷)

     

تألیفات

آقا روح الله در کنار تحصیل ظاهرا اولین کتاب را که حاوی نکات عمیق عرفانی ، فلسفی و کلامی است با تکیه بر آیات قرآنی و روایات اهل بیت (ع ) در شرح دعای مباهله معروف به دعای سحر، در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی نوشته اند؛ که بعدها به فارسی ترجمه شد.

کتاب چهل حدیث از آثار گرانبهای اخلاقی و عرفانی آقا روح الله خمینی (س ) است که در سن ۳۷ سالگی تألیف شده است ؛ در این اثر، چهل حدیث از روایات پیشوایان دین در مسائل اخلاقی و اعتقادی به صورت مشروح با بیانی شیوا و اثر گذار شرح داده شده است .

کتاب دیگر ایشان در همین سال به نام سر الصلوة به زبان عربی در بیان اسرار معنوی و عرفانی نماز است .

قبل از این دو کتاب ، آقا روح الله هفت کتب دیگر در موضوعات دینی نوشته بودند. آقا روح الله کتاب آداب نماز را، که شرحی است بر آداب و اسرار معنوی نماز و سرشار از نکات اخلاقی و عرفانی است ، در چهل سالگی به زبان فارسی نوشتند که به فرموده خودشان با حال عامه تناسبی دارد؛ و به جهت ساده بودن نگارش کتاب می تواند برای عامه مردم مفید باشد.

     

آقا روح الله اکثر کتابهای عرفانی خود مانند چهل حدیث سرالصلوة و آداب الصلوة را تا چهل سالگی نوشتند. ایشان در واقع از دستور آیه کریمه و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة پیروی کردند؛ یعنی اول خود را ساختند و سپس به مسائل علمی پرداختند. ایشان با شناخت کامل و عرفان نسبت به خدا و خود، عامل اجرای دستورات الهی شدند و آموخته های خود را به عمل در آوردند.

کسانی که با ایشان و کتابهایشان از نزدیک آشنایی داشتند، می دانستند که بین نوشتار و گفتار و کردار ایشان هماهنگی وجود دارد. ایشان کتابهای اصولی و فقهی خود مانند البیع ، مکاسب محرمه و... را بعد از چهل سالگی نوشتند.( ۶۸)

هدف آقا روح الله از نوشتن کتاب ، شهر طلبی و سودجویی نبوده است . بنابراین پس از تألیف کتاب ، آن را در اختیار دیگران قرار می دادند و خود هیچ گونه هزینه و یا وقتی برای چاپ و توزیع و تبلیغ کتاب نمی کردند. ( ۶۹)

     

تدریس

حاج آقا روح الله تدریس کتب فلسفی را در سن ۲۷ سالگی آغاز کردند و همزمان با تدریس فلسفه ، برای افراد شایسته و مورد اعتماد به طور خصوصی بحثی از علوم عرفان را نیز شروع کردند. ( ۷۰)

ایشان قبلا به تدریس سطح اشتغال داشتند و سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه ، اصول ، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه ، مسجد اعظم ، مسجد محمدیه ، مدرسه حاج ملا صادق ، مسجد سلماسی و... همت گماشتند که حاصل آن ، تربیت صدها شاگرد عالم و دانشمند و باتقوا از جمله : آیت الله مطهری بود. ( ۷۱)

ایشان از ۴۲ سالگی صبحها درس خارج فقه را که انبوهی از جمعیت در آن شرکت می کردند و به دنبال آن خارج اصول فقه را نیز آغاز کردند که درس ‍ ایشان بزرگترین و پرجمعیت ترین حوزه های درس ، بعد از درس خارج فقه آیت الله بروجردی بود. کثرت جمعیت در درس چنان بود که پس از اتمام درس ، ساعتها کوچه محل تشکیل درس ، از جمعیت موج می زد. ( ۷۲)

شاگردان ایشان می گویند، درس اصول حاج آقا روح الله خمینی پربارتر از درس آیت الله بروجردی بود. نکته دیگر اینکه ، وقتی درس آقا در حوزه علمیه مطرح شد، ادبیات و علوم پایه آیت الله نائینی نیز تحت الشعاع قرار گرفت . بویژه وقتی که مطالب بدیع ایشان درباره احکام عنوان می شد، پیرمردهایی که در درس آیت الله نائینی شرکت کرده بودند، متعجب می شدند. ( ۷۳)

     

تدریس اخلاق

هنگامی که رضاخان دستور داد که حجاب برداشته شود، مجالس وعظ و روضه و تغذیه از بین برود و همه معممان عمامه از سر بردارند، هیچ کسی جرأت نکرد پاسخی به عمل او بدهد. در آن زمان فقط کسانی حق عمامه بر سرگذاشتن داشتند که جواز تدریس در حوزه علمیه قم را گرفته بودند. در آن شرایط، ایشان در مدرسه فیضیه قم ، درس اخلاق می دادند که در جلسه های آن ، مردم را موعظه ، نصیحت می کردند. کم کم عده حاضران فزونی گرفت و علما و بازاریها و حتی مردم عادی از شهرهای مختلف برای شرکت در نقشه ای حساب شده ، به مدرسه ریختند و تقاضای تعطیلی درس را کردند، و ایشان فرمودند:

من تعطیل نمی کنم . اگر شما بیایید و جلوگیری کنید، من دیگر تکلیف ندارم ؛ اما تا وقتی که من قدرت داشته باشم ، تکلیف ایجاب می کند که این درس را ادامه بدهم . سرانجام درس به مدرسه مرحوم حاج ملاصادق یکی از مدارس دور افتاده قم منتقل شد، و این درس حدود هشت سال ادامه پیدا کرد. ( ۷۴)

     

یکی از شاگردان ایشان می گوید: حاج آقا روح الله معنویت و توکل عجیبی داشتند... ایشان گاهی در بحثها به جنبه های معنوی ای که در آیات شریفه قرآن وجود دارد، اشاره می کردند و درباره جهاد با نفس که جهاد اکبر است ، بارها صحبت می کردند. شاید این نظر منحصر به من نباشد و خیلی‌ها معتقد باشند که در قم استادی نبود که نصیحت کند و سخنان او در حد سخنان حاج آقا روح الله دلنشین باشد. با اینکه در قم شخصیتهای بزرگی از جمله آیات عظام : بروجردی ، حاج سید محمد تقی خوانساری و حاج سید محمد حجت - رضوان الله تعالی علیهم - و بقیه شخصیتهای بزرگی که همه از اخلاص و تقوا و خداشناسی خاصی برخوردار بودند، و ما و سایر طلبه ها برای همه آنها عظمت قائل بودیم ؛ ولی سخنان ایشان طوری دل را دگرگون می کرد و مغزها را روشن می کرد که من با هیچ حکیم و فیلسوف ، فقیه و مجتهد، خطیب واعظی برخورد نکردم که سخنانش اینطور آدم را متحول کند. ( ۷۵)

     

روش تدریس

سیره آقا روح الله آن بود که شاگرد، آزاد بار آمده و مستقل باشد، چرا که خود آزادمنش بود و مستقل . ایشان هرگز از کم یا زیاد شدن شاگردان در کلاس درس نه لذت می بردند و نه رنج . طلاب که شیفته محضر ایشان بودند، گذشته از مقام علمی ، شیفته سخنان قوی و مستدل و استقلال و آزادیخواهی و روح سرشار بلند حکیمانه ایشان بودند. ( ۷۶)

وقتی شاگردان در کلاس درس حاضر می شدند، فقط از جنبه علمی آقا استفاده نمی کردند؛ بلکه حب ایشان در دل تمامی شاگردان و دوستان ایشان می افتاد. ( ۷۷)

یکی از شاگردان آقا، که اهل آذربایجان بود، وقتی در اشکال و سؤال خود پافشاری می کرد و آقا می خواستند او را ساکت کنند، در آخر جواب می گفتند: یُخ . با این کلمه ترکی که آقا ادا می کردند، هم طلبه ترک زبان و هم بقیه حضار بشدت می خندیدند و سر و صدا فرو می نشست . امام هم بدون اینکه حتی تبسمی کنند به سخنان خود ادامه می دادند ( ۷۸)

یکی از شاگردان آقا می گوید: از جالب ترین خاطره ها این بود که ما طلبه ها در بحث و گفتگو داد و فریاد زیاد می کردیم ؛ ولی ایشان با کمال متانت و شکیبایی به حل و نقض و استدلال می پرداختند. ( ۷۹)

     

از ویژگی های روش تدریس ایشان: تسلط به درس ، نقد مطالب ، توانایی علمی ، تفکر ایشان در محتوای دروس ، ارتباط دوستانه و معنوی با شاگردان ، و رسیدگی به مشکلات آنان ، احترام به آنان ، در خواست نقد مطالب خود از شاگردان در کلاس و واگذاری ریاست جلسه به یکی از شاگردانش بود. مطالب فراوانی در این زمینه گفته شده است که در این مختصر، مجال پرداختن به آنها نیست .

     

فصل سوم: موقعیت سیاسی جامعه و فعالیت های سیاسی حاج آقا روح الله

     

تقریبا از زمان هجرت آقا روح الله به اراک و قم (۱۲۹۹ - ۱۳۰۰)، تا سال ۱۳۲۰ (حدود بیست سال) موقعیت اجتماعی و سیاسی ایران یک دوره تحول و تغییر را به خود دید.

     

حکومت رضاخان و سیاستهای او

کودتای رضاخان در سوم اسفند ۱۲۹۹ که بوسیله انگلیسی ها حمایت و سازماندهی شده بود؛ هر چند که به سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حدودی حکومت ملوک الطوایفی خوانین و اشرار پراکنده را محدود ساخت ؛ اما در عوض آنچنان دیکتاتوری پدید آورد که در سایه آن هزار فامیل بر سرنوشت ملت مظلوم ایران حاکم شدند و دودمان پهلوی به تنهایی عهده دار نقش خوانین و اشرار گردید.

     

رضاخان در طول دوران بیست ساله خویش ، صاحب ثروت فراوانی شد. وی پیش از آنکه وارد فعالیتهای سیاسی شود، فردی نظامی برود که جز حقوق ماهیانه ارتش ، درآمد و اندوخته ای نداشت و به گفته خودش در جوانی سربازی پابرهنه و گرسنه بود. او پس از آنکه به سلطنت رسید، به ثروتمندترین فرد در ایران و یکی از ثروتمندان بزرگ جهان تبدیل شد. اسناد فراوانی درباره چگونگی دستیابی او به این ثروتها و میزان آنها به دست آمده است .

بر اساس این اسناد وی علاوه بر پولهای نقدی که در بانکهای داخلی و خارجی داشت ، مالک هزاران هکتار از بهترین زمینهای کشاورزی ، دهها کاخ و ساختمان ، چندین کارخانه و بسیاری اموال دیگر بود. به علاوه ، از راههای دیگری چون تجارت درآمد می کرد.

عملکرد رضا شاه در زمینه های ثروت طلبی و غصب اموال و املاک دیگران ، بسیار گسترده و در عین حال نادرست بود، به طوری که حتی پسرش که بعد از او به سلطنت رسید، نتوانست از اقدامات او در این مورد دفاع کند. ( ۸۰)

مهمتر از همه اینها، اصول سیاست داخلی رضاخان بود که بر سه اصل حکومت خشن نظامی و پلیسی ، مبارزه همه جانبه با مذهب و روحانیت و غربزدگی پایه ریزی شده بود، و در تمام دوران سلطنتش استمرار داشت . او طی دستورالعملهای رسمی ، مجالس روضه و سخنرانیهای مذهبی را تعطیل کرد، تدریس امور دینی و قرآن در مدارس و اقامه نماز جماعت را ممنوع ، و زمزمه های کشف حجاب بانوان مسلمان ایران را آغاز کرد.

در چنین شرایطی روحانیون ایران پس از وقایع نهضت مشروطیت در تنگنای هجوم بی وقفه دولتهای وقت و عمال انگلیسی از یک سو و دشمنیهای غرب باختگان روشنفکر از سوی دیگر قرار داشت ، برای دفاع از اسلام به تکاپو افتاد.

     

آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری به دعوت علمای وقت قم از اراک به این شهر هجرت کرد. علمای متعهد اصفهان به رهبری آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی دست به هجرت اعتراض آمیز به قم و تحصن در این شهر زدند. این حادثه و ماجراهای مشابه و جریاناتی که در مجالس ‍ قانونگذاری این ایام می گذشت ، به ویژه مبارزات روحانی نامدار و مجاهد: آیت الله سید حسن مدرس ، فرصتی برای طلبه ای جوان ، با استعداد و دارای روحی سلحشور به نام روح الله خمینی بود تا با حضور در متن جریان از نزدیک با مسائل مبارزه و چگونگی ستیز و روحانیت و رضاخان آشنا شوند. ( ۸۱)

در شهریور سال ۱۳۲۰ کشور ایران در جریان جنگ جهانی دوم به اشغال قوای متجاوز متفقین در آمد. دیکتاتوری که بیست سال با صرف هزینه های هنگفت ، ارتش را تجهیز کرده بود تابه کمک آن را کشور و مردم محافظت کند، در مقابل تاخت و تاز اشغالگران ، تسلیم شد و بنا بر اعتراف پسرش ، محمد رضا، سربازانش پس از شلیک گلوله های مشقی و پیش از آنکه با متجاوزان رو به رو شوند، از مناطق درگیری فرار کردند.

     

رضا شاه از تخت سلطنت به زیر کشیده شد و از کشور اخراج گردید و فرمان سلطنت از سفارت انگلیس و با موافقت روسها به نام محمد رضا پهلوی صادر شد. سال اول سلطنت متزلزل شاه ، فرصتی بود تا احزاب و اشخاص ‍ به بیان هدفها و مرامهای خود بپردازند.

حوزه های علمیه نیز در این ایام چندان فعال نبودند؛ ولی سلحشوران مجاهدی همچون : نواب صفری و یا رانش با ایده تشکیل حکومت اسلامی ، راه مبارزه قهرآمیز و مسلحانه را برای شرایط دشوار آتی ، مطالعه و ارزیابی می کردند. ( ۸۲)

     

تألیف کتاب کشف الاسرار

در همین زمان شخصی به نام حکمی زاده ، پسر یکی از علمای مشهور قم از لباس روحانیت در آمد و تحت تأثیر تحریک اجانب و بر اساس انحراف فکری خود، کتابی به نام اسرار هزار ساله نوشته و منتشر کرد.

این کتاب در رد مذهب تشیع و اسلام و ترویج وهابیت بود. حکمی زاده در این کتاب همه معتقدات دینی را مسخره کرده بود و به تمام مقدسات اهانت و از زیارت قبور ائمه نیز انتقاد کرده بود.

در آن زمان محتوای کتاب خیلی سر و صدا راه انداخت و سؤالهایی را که تا آن روز کمتر مطرح شده بود، طرح کرد تا دلها را بلرزاند و مردم را وسوسه کند. طبعا جوانان آن روز در برابر این شبهات کاملا بی دفاع بودند، و در آن زمان به لحاظ قدرت طاغوت اوضاع به گونه ای بود که این حرفها می توانست طرفدارانی پیدا کند.

در حوزه علمیه نسبت به پاسخگویی به این سؤالات احساس خلأ می شد. تا اینکه حاج آقا روح الله عقاید شیعه و موضعگیری روحانیت شیعه را مطرح کردند. ایشان ضمن رد و باطل دانستن افکار و گاهی نویسنده مزبور، از اوضاع زمان رضاخان و سالهای بعد از رفتن وی و روی کار آمدن فرزندش ‍ محمدرضا و فرهنگ استعماری غرب که به وسیله آن پدر و پسر بشدت در ایران ترویج می شد؛ و نقش وسایل ارتباط جمعی در گسترش این فرهنگ صحبت کردند.

حاج آقا روح الله همچنین از رکود روحانیتی که چندان کار آمد نبود و مقامهای روحانی که در مقابل آنهمه مفاسد و جنایات بی تفاوت مانده و سکوت کرده بودند، انتقاد کردند. ( ۸۳)

پس از تألیف کتاب کشف الاسرار در سال ۱۳۲۲، سال بعد نخستین بیانیه سیاسی ایشان که در آن آشکارا علمای اسلام و جامعه اسلامی را به قیام عمومی فراخوانده بود، صادر گردید.

به دنبال رحلت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و طرح مسأله جانشینی ایشان دوره حساس پس از رضاخان ، حاج آقا روح الله که در آن زمان از مدرسان بنام حوزه علمیه قم به شمار می رفتند، با توجه به بینش ‍ عمیق نسبت به موفقیت و مسؤلیت مراجع تقلید در جامعه و امور سیاسی، تلاشهای گسترده ای را برای تثبیت مرجعیت آیت الله بروجردی آغاز کردند.

     

فعالیت های سیاسی آقا روح الله در زمان آیت الله بروجردی

تلاش ها به ثمر رسید و پس از سکونت آیت الله بروجردی در قم ، بزودی ایشان مورد توجه علما و طلاب حوزه و عموم مردم قرار گرفت و در مدت کوتاهی مرجعیت تقلید اکثر مردم کشور و شیعیان خارج از کشور را احراز کرد.

در خلال اوقات سعی حاج آقا روح الله خمینی در این بود که مسائل حوزه و جامعه و جریان سیاسی کشور به اطلاع آیت الله بروجردی برسد. متقابلا آیت الله بروجردی نیز احترام و اعتماد خاصی نسبت به ایشان قائل بود؛ و در موارد متعددی ایشان را به عنوان نماینده تام الاختیار خود در اداره حوزه و گفتگوهای سیاسی می گماشت . ( ۸۴)

     

حاج آقا روح الله در همین حال ارتباط خود را با عناصر سیاسی موجّه در تهران و شخصیت هایی نظیر آیت الله کاشانی ادامه می دادند و از طریق مختلف از جمله : پیشگیری مذاکرات مجلس شورای ملی و نشریات معتبر وقت ، تحولات جاری را به دقت زیر نظر داشتند.

در جریان انتخابات دوره شانزدهم مجلس ، آیت الله کاشانی از سوی مردم تهران انتخاب شد؛ و ائتلاف جناح آیت الله کاشانی با جبهه ملی به نفع طرفداران نهضت ملی شدن صنعت نفت ، تمام شدن و همزامان فدائیان اسلام که از حمایتهای آیت الله کاشانی برخوردار بودند؛ طی چند عملیات کم سابقه ، ضربه هایی به دولتهای دست نشانده شاه وارد ساختمان و دکتر مصدق ، رهبر جبهه ملی ، به صدارت رسید و قیام سی ام تیر ۱۳۳۱ در تهران شکل گرفت و مردم پیروزی ملی شدن صنعت نفت را جشن گرفتند؛ ولی متأسفانه این شادی دوام نیاورد.

به جهت اختلاف جبهه ملی با آیت الله کاشانی که منجر به نفوذ عناصر حزب توده در دولت و تبلیغات ضد دینی و همچنین منزوی شدن جناح مذهبی نهضت گردید و امریکا از این فرصت کمال استفاده را برد و با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سلطنت بلامنازع شاه را تضمین و مخالفان را ساقط کرد. ( ۸۵)

     

حاج آقا روح الله ناظر وقایع و حوادث بودند و به جهت اقتدار مرجعیت آیت الله بروجردی و حفظ وحدت ، هیچ گونه دخالت نداشتند؛ ولی از ابتدا می دانستند که ائتلاف بین جبهه ملی و روحانیت به دلایل مختلف دوام نخواهد آورد و منجر به ناکامی خواهد شد.

دو سال بعد در تاریخ ۲۵/۸/۱۳۳۴ فدائیان اسلام در ماجرای ترور ناموفق حسین علاء نخست وزیر وقت ، دستگیری و رهبران آن پس از محاکمه در دادگاههای سری نظامی اعدام شدند و تلاشهای حاج آقا روح الله خمینی و دیگر علما در جلوگیری از اعدام آنان به نتیجه نرسید. این حوادث ناگوار بر روح حساس ایشان تأثیر می گذاشت و در عین حال تجربه ای گرانقدر برای مراحل بعدی مبارزه بود. (۸۶)

     

ساواک در سال ۱۳۳۶ تشکیل شد و از منافع شاه در امریکا در برابر مخالفان حفاظت می کرد و در درگیری کشورهای اسلامی با اسرائیل ، شاه هیچ گونه دخالتی نداشت .

طرح اصلاحات اراضی گامی در جهت انقلاب شاه بود. اصلاحات اراضی با تبلیغات فراوان و شعارهایی همچون : مبارزه با خوانین و فئودالها، تقسیم اراضی بین زارعان محروم و افزایش تولید مطرح گردید.

در سال ۱۳۴۰ دو حادثه ناگوار به وقوع پیوست. آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله کاشانی رحلت کردند.

     

عدم پذیرش مرجعیت

به دنبال ارتحال آیت الله العظمی بروجردی ، مرجعیت آیت الله العظمی خمینی فراگیر شد و مورد استقبال مردم ایران قرار گرفت و بسیاری از علما، ایشان را به عنوان مراجع اعلم معرفی کردند. در حالی که ایشان بشدت از مطرح شدن خویش به عنوان مرجع تقلید پرهیز داشتند و حتی حاضر به چاپ رساله خود نبودند.

در سال ۱۳۴۱ یکی از روحانیان محترم خدمت آقا رسیدند و با ذکر مقدماتی از قبیل کثرت مقلدان و نیاز آنان به رساله علمیه ، سعی کردند که ایشان را برای چاپ رساله عملیه ترغیب کنند؛ ولی آقا بعد از اتمام سخنان ایشان با صراحت فرمودند: این حرفها را مناسب است به یک کتابفروشی بگویید. ( ۸۷)

هنگامی که برخی از دوستان و شاگردان آقا به این نتیجه رسیدند که ایشان اعلم هستند و لایق رهبری اسلام و مقام مرجعیت ، در صدد برآمدند که رساله ایشان را چاپ کنند. بعد از چاپ مقداری بدهکار شدند، به همین دلیل از طریق آیت الله اشراقی پیام فرستادند که ما رساله را چاپ کردیم و ۲ هزارو پانصد تومان بدهکار شدیم ، طلبه هستیم و نداریم ، شما قرض ما را پرداخت کنید.

آقا در پاسخ پیغام فرستادند: مگر من گفتم که رساله چاپ کنید؟ هر کسی رساله چاپ کرده است ، خودش هم باید پولش را بدهد. ( ۸۸)

پس از رحلت آیت الله بروجردی و تجزیه مرجعیت ، رژیم شاه شتاب بیشتری به اصلاحات مورد نظر امریکا داد و همزمان کوشید تا امر مرجعیت را به خارج از ایران منتقل کند؛ بنابراین پیامهای تلگراف تسلیت رحلت آیت الله بروجردی را به نجف مخابره کرد.

     

مبارزه با طرح انجمن های ایالتی و ولایتی

در تاریخ ۱۶/۷/۱۳۴۱ مجلس لایحه انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی را تصویب کرد و طی آن قید اسلام را شرایط انتخابات کنندگان و انتخاب شوندگان حذف و به جای سوگند به قرآن کریم ، سوگند به کتاب آسمانی ، در جهت اسلام زدایی مطرح شد.

     

آیت الله العظمی خمینی و جمعی از مراجع و علمای قم با تشکیل جلسه ای در منزل آیت الله شیخ مرتضی حائری به بحث و تبادل نظر پرداختند. پس از آن هر کدام از مراجع ، تلگرافی به شاه مخابره کردند. متن تلگراف ایشان لحن تندتری داشت .

شاه پاسخ به تلگرامها را به نخست وزیر محول کرد و او پاسخ همه مراجع را ارسال کرد و در پایان پاسخ آیت الله العظمی خمینی را فرستاد.

آیت الله خمینی در اعتراض به سکوت دولت در غائله انجمن های ایالتی و ولایتی و عدم توجه به مخالفت های مراجع و علما مردم و در پاسخ به کسب تکلیف مردم در این قضیه ، طی سخنانی فرمودند... خوب است کسانی که این بیانات را می نویسند به مقدمات دولتی اطلاع دهند که بیش از این با احساسات مردم بازی نکنند. علمای اسلام دست بردار نیستند. اگر آنها خیال می کنند با امروز و فردا کردن می توانند موضوع را در سکوت بگذارند، اشتباه است . ابدا اینطور نیست . کار، خیلی مهم است . صحبت خطر، برای اسلام است . علمای اسلام نمی توانند ساکت بمانند... قضیه منحصر به علمای ایران نیست . علمای اسلام نمی توانند ساکت بمانند... قضیه منحصر به علمای ایران نیست . علمای عراق ، علمای مصر، علمای یمن و علمای سایر نقاط اسلامی هم در این موضوع با ما هستند...

     

به دنبال اعراض گسترده ایشان و سایر مراجع و علما و قیام و خروش ملت علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و افشار توطئه های رژیم ، اسدالله علم در یک مصاحبه مطبوعاتی در کمتر از دو ماه از تصویب لایحه ، لغو تصویب نامه را به طور رسمی اعلام کرد. (۸۹)

با وجود شکست شاه در ماجرای انجمن ها، فشار امریکا برای انجام اصلاحات مورد نظر ادامه یافت . شاه در دی ماه ۱۳۴۱ اصول ششگانه اصلاحات خویش را برشمرد و خواستار رفراندوم شد.

     

مبارزه با انقلاب سفید شاه (۹۰)

امریکا به شاه دستور داده بود تا لوایحی را تحت عنوان انقلاب سفید در کشور مطرح سازد و با این کار مردم را فریب دهد. آیت الله خمینی که از دسیسه های دشمن آگاه بودند و نقشه های شوم آنان را می دانستند، بار دیگر مراجع و علمای قم را به نشست و چاره جویی و قیامی دوباره فراخواندند. در نشست بعدی ، علما و ایشان خواستار تحریم رسمی رفراندم شاه شدند، و ایشان بیانیه ای کوبنده در دوم بهمن ۱۳۴۱ صادر کردند و طی آن فرمودند: این لوایح ، خلاف قانون اساسی و خلاف شرع است .

طبق قانون اساسی آن زمان ، هر قانونی که می خواست در کشور اجرا شود، باید در مجلس شورا مطرح و رأی می آورد؛ در حالی که قوانین شش گانه شاه در مجلس شورا، مطرح نشده بود. (۹۱)

     

به دنبال حوادث روز دوم و سوم بهمن در تهران که پیامد پیام تحریم رفراندم از سوی آقا  و دیگر مراجع بود و سرکوب تظاهرات آرام مردم و موج عظیم دستگیری روحانیان و مردم و محاصره منزل آیت الله بهبهانی و آیت الله خوانساری ، آقا اعلامیه تاریخی خود را با آگاهی از وقایع خونین تهران صادر کردند و با این اقدام شجاعانه ، با تمام وجود در مقابل رژیم ، که خود را برنده حوادث می دانست ، ایستادند. در این اعلامیه که با جمله : مسلمانان آگاه باشید که اسلام در خطر کفر است ، آغاز می شد؛ ایشان در بخشی از علامیه نوشتند:... با ما معامله بردگان قرون وسطی می کنند. به خدای متعال ، من این زندگی را نمی خواهم.

انی لا اری الموت الا السعادة و لاالحیوة مع الظالمین الابرما

کاش مأموران بیایند و مرا بگیرند تا تکلیفی نداشته باشم ! فقط جرم علمای اسلام و سایر مسلمانان آن است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت می نمایند؛ و با استعمار مخالفت دارند. ( ۹۲)

در آستانه رفراندم تحمیلی ، ابعاد مخالفت مردم فزونی گرفت . شاه ناگزیر برای کاهش دامنه مخالفتها در چهارم بهمن عازم قم گردید. آقا از قبل با پیشنهاد استقبال مقدمات روحانی از شاه بشدت مخالفت کردند، و حتی خروج از منازل و مدارس در روز ورود شاه به قم را تحریم کردند. ( ۹۳)

با پیشنهاد آقا، عید باستانی نوروز سال ۱۳۴۲ در اعتراض به اقدامات رژیم ترحیم شد.

     

فاجعه فیضیه

دوم فروردین سال ۱۳۴۲ به مناسبت شهادت امام صادق (ع) مراسم عزاداری با حضور گروهی از مردم در منزل آقا برپا شد. یکی از روحانیان ضمن بیان فضایل امام صادق (ع) و مبارزه اساسی آن حضرت با دستگاه اموی و عباسی ، به طرح مسائل روز پرداخت.

عوامل ساواک به قصد ایجاد ناامنی و اغتشاش در مجلس ، صلوات نابجا و پی در پی می فرستادند. در این حال ، آقا به محض اطلاع و مشاهده اوضاع ، آیت الله خلخالی را مأمور ساختند با صدای بلند، اخلالگران را تهدید کند که اگر یک بار دیگر حرکت سوء و ناشایسته ای که موجب اخلال در نظم و آرامش مجلس باشد، از خود نشان دهند و خواسته باشند از رسیدن سخنان آقایان خطبا به گوش مردم جلوگیری کنند، فورا به طرف صحن مطهر حرکت می کنم و در کنار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) سخنانی را که لازم است به گوش مردم برسد، شخصا ایراد خواهم کرد. این تهدید مؤثر واقع شد و مراسم بدون هرگونه تشنجی پایان یافت . ( ۹۴)

     

عصر آن روز مجلس عزاداری دیگری از طریف آیت الله العظمی گلپایگانی در مدرسه فیضیه برپا شده بود؛ رژیم که بعد از جریان رفراندم تصمیم گرفته بود روحانیت را سرکوب کند، عده ای ساواکی را به عنوان کارگر و کشاورز که رئیس آنها هم سرهنگ مولوی بود، به مدرسه فیضیه آورد.

مجلس عزاداری در مدرسه برقرار بود و آیت الله العظمی گلپایگانی نیز در مجلس ‍ شرکت داشت . ساواکی ها به دستور سرهنگ مولوی با هجوم خود، مجلس را بر هم زندند و بعد با چوب هایی که در اختیار داشتند روحانیون را کتک زدند و بعضیها را از بالای بام پرتاب کردند. ( ۹۵)

خبر به خانه آقا رسید. عده ای دست و پا شکسته و چشم گریان و بی عبا و عمامه سراسیمه به منزل آقا وارد شدند. صدای گریه و ناله بلند بود. برخی از نزدیکان آقا می خواستند در منزل ایشان را ببندند که ایشان بشدت مخالفت کردند. آقا پس از مشاهده وضعیت طلاب ، خیلی متأثر شدند. پس ‍ از نماز با همان وضع حدود بیست دقیقه برای طلبه ها صحبت کردند و در بین صحبتهای خود فرمودند: چیزی نشده ، مطمئن باشید که شاه با این کار گور خویش را کنده است . حمله به فیضیه ، یعنی حمله به اسلام و این کار شاه با این کار گور خویش را کنده است . حمله به فیضیه ، یعنی حمله به اسلام و این کار؛ یعنی تیشه به ریشه خود زدن .

در تمام مدت صحبت کردن ، آرامش و اطمینان خاصی بر آقا مستولی بود. آرامش آقا باعث شد که آن جمع مضطرب و آشفته تحت تأثیر قرار بگیرند و کمی آرام شوند. ( ۹۶)

در همین لحظه حساس ، آقا دستور دادند به خانه آقا گلپایگانی تلفن بزنید، ببینید از مدرسه به منزل آمده است یا نه؟

وقتی شماره منزل حضرت الله العظمی گلپایگانی گرفته شد، گفته ایشان از مدرسه آمده و به مسجد رفته است ، در صورتی که بعد معلوم شد تا آخر شب در مدرسه بوده است و تلفن هم از تلفنخانه تحت کنترل بوده است و ساواک در جواب تلفن منزل آقا گفت که آقای گلپایگانی از مدرسه فیضیه آمده و به مسجد رفته است ، تا آقا این نیامدن منزل را بهانه قرار ندهند و برای نجات ایشان عازم مدرسه فیضیه گردند و میان مردم و نیروهای رژیم زد و خورد دیگری شروع شود. ( ۹۷)

     

فاجعه فیضیه همه را نگران کرده بود. بسیاری از روحانیان و طلبه ها جرأت نمی کردند با لباس روحانی خود در خیابانها ظاهر شوند، مردم جرأت نمی کردند که به خانه مراجع نزدیک شوند. همه جا ترس و وحشت حکمفرما بود؛ یک هفته از ماجرا گذاشته بود که ناگهان اعلامیه از طرف آقا صادر شد. ... شاه دوستی ، یعنی غارتگری ؛ شاه دوستی، یعنی آدمکشی ؛ شاه دوستی ، یعنی هدم ( ۹۸) اسلام و محو آثار رسالت ....

     

صدور اعلامیه امام به عنوان شاه دوستی ، یعنی غارتگری معروف شد و جو وحشت را شکست و سکوت را حرام اعلام کرد. با این کار جنب و جوش مردم دوباره آغاز شد. رژیم که دیده بود، موج انقلاب سراسر ایران را فرا گفته است ، علما و گویندگان روحانی تهران را به ساواک احضار کرده بود و از آنها خواسته بود که حول سه محور: شاه ، اسرائیل و اسلام حرف نزنند. در واقع ساواک به آنها خواسته بود که حول سه محور: شاه ، اسرائیل و اسلام حذف نزنند. در واقع ساواک به آنها گفته بود: ما نمی خواهیم به شما بگوییم که به طور کلی از دولت انتقاد نکنید و هیچ حرفی نزنید و از مسائل سیاسی سخنی به میان نیاورید؛ ولی از شما می خواهیم درباره سه موضوع حرف نزنید: علیه شاه صحبت نکنید، علیه اسرائیل هم صحبت نکنید، و مرتب نگویید که اسلام در خطر است . غیر از این سه مورد، هر چه بخواهید، می توانید بگویید.

وقتی این خبر به گوش آقا رسید، ایشان در سخنرانی روز سیزده خرداد و در عصر عاشورا در مدرسه فیضیه در رابطه با اسرائیل گفتند: اسرائیل نمی خواهد در این مملکت روحانیت باشد، اسرائیل نمی خواهد در این مملکت مسلمان باشد، اسرائیل می خواهد ملت را به خاک و خون بکشد، اسرائیل می خواهد در این مملکت زراعت را فلج کند و تجارت را از بین ببرد...

بعد هم خطاب به شاه فرمودند:

بدبخت ! بیچاره ، ۴۵ سال از عمرت می رود. یک کمی تأمل کن ، یک کمی تدبر کن ، من نمی خواهم یک روزی اگر اربابها بخواهند تو را ببرند، مردم جشن و چراغانی کنند... ( ۹۹)

آقا در ضمن سخنرانی که عمده خطابشان به شاه بود از ماجرای جنایت بار فیضیه نیز صحبت کردند. ( ۱۰۰)

بعد از سخنرانی آقا، شب ۱۵ خرداد، نیمه های شب که ایشان مشغول عبادت بودند به منزل آقا حمله کردند؛ و همسر ایشان می گوید: در حیاط خوابیده بودیم . آن شب صدای همهمه پیچیده بود که ناگهان به در خانه لگد زدند. آقا رفتند و گفتند: لگد نزنید، آمدم بعد عبا و قبایشان را پوشیدند، آنها هم در را شکستند و داخل خانه ریختند و ایشان را بردند. (۱۰۱)

     

پی نوشت ها:

۶۶-یکی از خدمتگزاران جمهوری اسلامی می گفت : خدمت آقا رسیدم و عرض کردم خسته شده ام . کارها خیلی زیاد است و توان انجام آنها را ندارم ، اگر ممکن است دیگری را به جای من نصب کنید تا من کمی استراحت کنم . ایشان در پاسخ فرمودند: اگر بناست کسی دست از کار بکشد و از وظیفه شانه خالی کند، من از شما اولی هستم ، چون با این سن پیری (در آن سالها آقا حدود ۸۵ سال داشتند) و خستگی فراوان ، بیشتر نیاز به آسایش دارم. من شرمنده شدم و دیگر حرف نزدم

۶۷-برداشتهایی از سیره امام خمینی ؛ ج ۲؛ (خلاصه فصل دهم مطالعه و پرکاری ).

۶۸-پابه پای آفتاب ؛ ج ۱ ص ۱۲۱

۶۹-کتابخانه امام و از جمله کتابهای خطی و نوشته های ایشان به وسیله ساواک غارت شده بود و بعد از پیروزی انقلاب ، عمده تألیفهای ایشان در ساواک پیدا شد.

۷۰-پیام زن ؛ ویژه نامه یکصدمین ...؛ ص ۲۱۶

۷۱- همان ؛ ص ۲۱۸

۷۲- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ؛ ج ۶، ص ۶۲

۷۳- پابه پای آفتاب ؛ ج ۲ ص ۲۱۰

۷۴- همان ؛ ج ۱ ص ۲۷۲.

۷۵- همان ؛ ص ۲۶۲.

۷۶- همان ؛ ج ۴ ص ۱۰ - ۱۱

۷۷- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ؛ ج ۳، ص ۵۲.

۷۸- گلهای باغ خاطره ؛ ص ۱۵

۷۹- صیحفه دل ؛ ص ۴۰.

۸۰-تاریخ ایران (۲)؛ ص ۱۷۷ - ۱۷۸

۸۱- حدیث بیداری ؛ ص ۲۴ - ۲۵

۸۲- همان ؛ ص ۲۸

۸۳-پابه پای آفتاب ؛ ج ۳ ص ۹۱

۸۴- پیام زن ؛ ویژه نامه یکصدمین ...؛ ص ۲۱۹

۸۵- حدیث بیداری ؛ ص ۳۳

۸۶- همان ؛ ص ۳۴

۸۷-در سایه آفتاب ؛ ص ۶۹

۸۸- پابه پای آفتاب ؛ ج ۱، ص ۶۹

۸۹-پیام زن ؛ ویژنامه یکصدمین ...؛ ص ۲۲۰

۹۰-برای مطالعه بیشتر در زمینه اهداف و برنامه ریزی رژیم پهلوی از طرح انقلاب سفید شاه و سایر طرحها به کتاب کوثر، مؤ سسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س ) که در سه جلد تنظیم شده است ، مراجعه فرمایید.

۹۱- حدیث بیداری ؛ ص ۴۲ خورسید قرن ؛ ص ۹

۹۲-پیام زن ، ویژه نامه یکصدمین ...؛ ص ۲۲۷

۹۳- حدیث بیداری ؛ ص ۴۲

۹۴- پیام زن ؛ ویژه نامه یکصدمین ...؛ ص ۲۲۲

۹۵- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ؛ ج ۴، ص ۸۹

۹۶-پابه پای آفتاب ؛ ج ۲، ص ۲۷۰.

۹۷- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ؛ ج ۲ ص ۳۵.

۹۸- هدم : ویران کردن .

۹۹- پابه پای آفتاب ؛ ج ۳، ص ۱۴۶

۱۰۰- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ؛ ج ۵، ص ۵۹

۱۰۱- پابه پای آفتاب ؛ ج ۱، ۵۲.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۱
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • ع. جعفری فراهانی IR ۰۸:۵۹ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۷
    علت نگارش کتاب کشف اسرار به وسیله امام چه بود؟ حدود چهل روز تقریبا همه کارها تعطیل شد تا پاسخ شبهات اسرار هزارساله داده شود. روزی امام فرمودند: یک بار در حال رفتن به مدرسه فیضیه مشاهده کردم که عده ای دارند راجع به کتاب اسرار هزار ساله(1) بحث می کنند، ناگهان به ذهنم آمد که ما داریم درس اخلاق می گوییم حال آنکه این بحث ها در حوزه ها هم نفوذ پیدا کرده است. لذا تصمیم می گیرند از وسط مدرسه فیضیه برگردند و دیگر به مدرسه نرفتند و طی یک ماه تا چهل روز تقریبا همه کارها را کنار گذاشتند و کتاب کشف اسرار را نوشتند. برشی از کتاب دلیل آفتاب، ص 59، چاپ سوم (خرداد 78)، ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ به نقل از مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی. 1. مؤلف کتاب «اسرار هزار ساله»، علی اکبر حَکَمی زاده است که در ابتدا طلبه و روحانی و ساکن قم بود. ولی در آخر کار منحرف و از سلک روحانیت خارج شد و مدتی به آمریکا رفت و بعد از مدتی که از آنجا برگشت به کارهای اقتصادی روی آورد امّا از کارهای اقتصادی هم زده شد. حکمی زاده در سالهای 1313 تا 1314 مجله همایون را در نقد و مخالفت با عقاید شیعی در ده شماره در قم منتشر کرد. وی سرانجام در سال 1322 کتابچه 38 صفحه ای «اسرار هزار ساله» را منتشر کرد. موضوع این رساله، حمله به مذهب تشیع بود، او حرف های فرقه ضاله وهابی را به همراه تبلیغات سوء ضد روحانیت -که آن روزها بازارش داغ بود- در این رساله گردآورده بود. این کتابچه در حقیقت رساله ای بود در ترویج وهابیت و از طرفی همسو با رضاخان که دشمن روحانیت بود.امام خمینی با نوشتن کتاب کشف اسرار به شبهات و تبلیغات ضد دینی و ضد روحانی اسرار هزار ساله پاسخ گفته و به استناد حقایق تاریخی و ضمن طرح و نقد آرای فلاسفه یونان قدیم، فلاسفه اسلام و فلاسفه معاصر غرب، بر حقانیت تشیع و نقش سازنده روحانیت اسلام تأکید ورزیده است.