پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۱
امام خمینی (ره) اینگونه "امام" شد

حوزه/ یکی از افرادی که در دفتر امام در نجف کار می کرد؛ نقل می کند: یک وقت از یکی از آقایانی که آنجا بود، گله ای داشتم ، خدمت امام رفتم و به عرض ‍ رساندم . امام قصه ای برایم نقل کردند و گفتند: یک نفر اینجا آمد و هرچه از دهانش در آمد و هرچه از دهانش در می آمد بر من گفت ؛ اما من تا زمانی که آنجا بود، برایش پول می فرستادم .

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب ماه تابان به قلم حسن کشوردوست به رشته تحریردرآمده و در آن به زندگی امام خمینی (ره) پرداخته است که بخش های گوناگون آن تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

     

بخش چهارم : تبعید امام به نجف (۶۳ تا ۷۶ سالگی )

     

فصل اول : ورود امام به عراق

     

هنگامی که امام و حاج آقا مصطفی در فرودگاه بغداد از هواپیما پیاده شدند، هیچ کس آنان را نمی شناخت و پولی هم برای کرایه اتوبوس واحد و یا تاکسی نداشتند که به کاظمین بروند.

کمی در محوطه قدم زدند که ناگهان یکی از علاقه مندان به امام که چند سال قبل از آن امام را زیارت کرده بود، با اتومبیل شخصی خود از آنجا عبور می کرد، ناگهان چشمش به دو سید معمم می افتد. اتومبیل را کمی آهسته می کند و با شتاب از ماشین پیاده می شوند.

سلام علیکم ، آقا شما هستید؟ کی رسیده اید؟ چرا اینجا ایستاده اید؟ آیا منتظر کسی هستید؟ لطف بفرمایید و سوار اتومبیل شوید.

     

زیارت عتبات عالیات

امام و حاج آقا مصطفی سوار می شوند و به کاظمین و مستقیم به حرم امام موسی بن جعفر و امام محمد تقی - علیهماالسلام - می روند و بعد مردم و علما مطلع می شوند.( ۱۲۲)

امام در کاظمین در مسافرخانه جمالی این دیار مقدس اقامت گزیدند، صاحب مسافرخانه چون امام را شناخت ، در مقام تکریم برآمد و با اصرار زیاد ایشان را به منزل شخصی خود برد. ( ۱۲۳)

امام سه روز در کاظمین بودند. ملاقات های مختلفی صورت گرفت . یکی از ملاقات کنندگان نماینده رسمی رئیس جمهوری عراق بود. در مدت سه روز که امام در کاظمین بودند، با تماس های تلفنی که به وسیله دوستان امام با نجف صورت گرفت و نیز با همت و تلاش حاج شیخ نصرالله خلخالی که از ارادتمندان امام بود، گروه های مختلفی از طلبه ها توانستند برای ملاقات امام از نجف به کاظمین مشرف شوند.

بعد از چند روز، امام اظهار علاقه کردند که برای زیارت عسگریین ، به سامرا مشرف شوند. مقدمات سفر مهیا شد. حاج شیخ نصرالله ، وسایل سفر را فراهم کرد که هم خود حضرت امام و هم کلیه آقایانی که ملازم حضرت امام بودند و از نجف آمده بودند، بسیار باشکوه به صورت کاروانی زنجیره ای از ماشینها که در جلوی کاروان ماشین امام و در پشت سر، دهها ماشین حامل طلبه ها و فضا بود، به سامرا منتقل شدند. (۱۲۴)

     

امام چند روزی در آنجا ماندند و به زیارت مشغول بودند. در آنجا شیوخ عرب ، از شیعه و سنی ، به خدمت ایشان مشرف می شدند. این ملاقات های امام ، تأثیرات زیادی بر شیوخ عرب ، بخصوص اهل تسنن گذاشت.

پس از چند روز امام عازم کربلا شدند. بسیاری از مردم کربلا تا شهر مسیب که طفلان مسلم در این شهر دفن شده اند، به استقبال آمدند. عده ای از علما و افراد سرشناس کربلا جزء استقبال کنندگان بودند.

در این شهر امام با عظمت تجلیل شدند. کربلا به عنوان شهر مذهبی شیعه نشین مهم عراق ، استقبال شایانی از امام کردند. ( ۱۲۵)

ایشان در مدت اقامت خود در کربلا در منزل حاج شیخ نصرالله خلخالی ماندند. ایشان به طلبه ها و مردم گفت : بروید برای آقا خانه در نجف تهیه کنید و اثاث بخرید تا ایشان به منزل شخص دیگری وارد نشوند.

همسر امام درباره اثاث و خانه می گوید: اثاثی که خریده بودند، عبارت بود از فرش کهنه ، گلیم کهنه ، سه - چهار دست رختخواب ، سماور بزرگ ، یک گونی شکر، یک صندوق چای ، چهل دست استکان و نعلبکی جورواجور برای پذیرایی از جمعیت ، چهار سینی و چهار دست ظرف غذاخوری .

     

امام پس از زیارت کربلا و دیدار مردم ، عازم نجف شدند. جمعیت بسیاری از علما، فضلا و مردم تا خان نصف که تقریبا در نیمه راه کربلا و نجف است ، به استقبال آمده بودند. آقایان مدرسان بزرگ که نتوانسته بودند تا خان نصف بیایند، در مدخل شهر نجف اجتماع کرده بودند. استقبال ، بسیار غیر منتظره و بسیار با شکوه بود؛ ولی امام بدون اطلاع دیگران پس از ورود به نجف به حرم حضرت امیر - (علیه السلام ) مشرف شده بودند. ایشان بعد از انجام زیارت به منزلی که قبلا به وسیله حاج شیخ نصرالله تهیه شده بود، رفتند.

     

خانه امام در نجف

خانه امام در نجف ، خانه ای محقر و فرسوده و در یکی از کوچه های خیابان الرسول نجف قرار داشت. خانه ، دو اتاق هر کدام دوازده متر مربع در پایین و دو اتاق در بالا داشت که یکی از اتاق ها قابل استفاده نبود، اتاق دیگر برای امام مفروش شد. آشپزخانه اش خیلی کوچک بود، همسر امام می گوید. آشپزخانه ای به اندازه یک تشک داشت و ما مجبور بودیم موقع کشیدن غذا دیگ را در حیاط بگذاریم .

امام همچون صدها طلبه معمولی در آن خانه اجاره نشین بودند. خانه مجاور را جهت بیرونی ( ۱۲۶) اجاره کردند.

آیت الله فاضل لنکرانی نقل می کند: وقتی وارد بیرونی منزل امام شدم ، دیدم خانه بسیار محقر و کوچک است که شاید حیاطش مجموعا سیزده یا چهارده متر مساحت بیشتر نداشت . اتاقهایی در قسمت پایین داشت ، اتاق بالا سالها بود که رنگ آمیزی نشده ، و یک حالت تقریبا ناراحت کننده ای در آن دیده می شد. امام راضی نمی شدند تعمیر شود و می گفتند: به همین سبک باشد؛ و اگر به آن صورتی بدهیم با زندگی طلبگی ما مناسبت و موافقتی ندارد. (۱۲۷)

     

در بیرونی خانه امام در نجف ، اتاقی که او شبها به آنجا می رفت به اندازه کافی قالی نبود؛ آنجا زیلوهای کهنه و نخ تمامی را که از ایران آورده بودند، پهن کرده بودند. گاهی شبها که نماز جماعت برگزار می شد، هم جا تنگ بود و هم فرش کافی بود؛ یکی از دوستان امام با لحن مؤدبانه ای گفت : آقا اجازه بدهید فرش برای بیرونی تهیه کنیم؛ امام لبخندی زدند و به نرمی گفتند: آن طرف هست . او بی معطلی گفت : آن گلیم است ، با اینجا جور در نمی آید. امام ابروهایش را بالا دادند و گفتند: مگر منزل صدراعظم است؟ دوست امام لبخند زد و با فروتنی گفت : منزل بالاتر از صدراعظم است ، منزل امام زمان است امام آهسته گفتند: امام زمان ، خودش هم معلوم نیست در منزلش چی افتاده است و بعد آرام از اتاق بیرون رفتند. ( ۱۲۸)

     

در نجف رسم بود برای خنکی داخل خانه از کولرهای دستی استفاده می کردند. بنابراین نجاری آوردند تا مقدمات کار را فراهم سازد. امام با لحنی که شدت داشت فرمودند: شما همه دست به یکی کنید تا مرا جهنمی نمایید ! ! همه ترسیده بودند؛ سرانجام با اصرار زیاد امام قبول کردند که دو قطعه فیبر نصب گردد و پنکه در آنجا قرار گیرد.

امام بعد از تبعید به عراق و آمدن به نجف ، در این خانه مستقر شدند و مدت چهارده سال در آن زندگی کردند.

     

دیدار با علما

از همان شب اول ورود به نجف ، دیدارها شروع شد. شب اول تعدادی از مراجع و بزرگان نجف ، و برخی شب دوم و برخی هم شب سوم به دیدن امام آمدند.

آیت الله العظمی حکیم شب دوم برای دیدن امام آمد. در این نشست آقا حکیم از امام سؤ ال کرد که : جنابعالی جایی نماز می خوانید؟ ایشان فرمودند: من قم هم که بودم ، نماز جماعت نمی خواندم . ( ۱۲۹)

آقا حکیم ، نظرشان این بود که به امام جایی را تعارف کنند، یا جای خودشان را برای نماز به ایشان بدهند، که امام فرمودند: مایل به این کار نیستند.

     

آیت الله شاهرودی و آیت الله خویی هم از جمله مراجعی بودند که به دیدن امام آمدند. استادان و طلبه های مدارس علمیه جزو دیدارکنندگان بودند. خانه امام ، مرکز اجتماع و رفت و آمد آقایان اهل علم و فضلا و طلبه ها بود. بعد از این دیدارها امام اظهار تمایل فرمودند که بازدیدها را آغاز کنند. ابتدا به دیدار مراجع و سپس به بازدید استادان رفتند و در پایان ، مدرسه به مدرسه به دیدن آقایان طلبه ها تشریف بردند؛ و همراهان امام می گویند: قسمت با شکوه بازدیدهای امام ، این قسمت (دیدار با طلبه ها) بود. ( ۱۳۰)

     

فعالیتهای امام در نجف

امام پس از ورود به نجف تدریس خود را آغاز کردند. یکی از شاگردان ایشان می گوید: از آن زمان به مدت چهارده سال من جزو شاگردان امام بودم و سعی می کردم که بخصوص در جلسات خصوصی درس که شبها در منزل ایشان تشکیل می شد، شرکت کنم.

یکی از دروسی که تدریس ‍ می کردند، فقه بود، ایشان در ادامه بحث فقهی خود به موضوع ولایت فقیه رسیدند که سرآغاز دوباره برای مباحث حکومت اسلامی و مبارزه علیه رژیم شاه و تشکیل حکومت اسلامی بود. ( ۱۳۱)

امام در ادامه برنامه های خود با اصرار زیاد شاگردانش موافقت کردند که به طلبه ها شهریه بدهند و خلاصه کتاب تحریرالوسیله ایشان به زبان عربی برای مقلدان عرب ، بخصوص شیعیان عراق چاپ شود. ( ۱۳۲)

     

امام در مدتی که در نجف بودند، هیچ گونه عملی که حاکی از ریاست طلبی و حب جاه و مقام و یا شهرت طلبی باشد، از ایشان سر نزد. در طول مدت چهارده سال امام به مراجع احترام می گذاشتند و در مواقعی که آنان نیاز داشتند به آنها کمک می کردند و همچنین در مواقع ضروری از آنان حمایت و دفاع می کردند. متقابلا مراجع نیز برای ایشان احترام خاصی قائل بودند، گرچه بعضی از اساتید، ایشان را مورد طعن و آزار و اذیت قرار می دادند؛ ولی ایشان با صبر و حوصله ، مشکلات را پشت سر می گذاشتند.

شایعات و بدخواهی ساواک و سفارت ایران در عراق و عوامل وابسته ، باعث پراکندگی برخی افراد از درس امام می شد؛ ولی پس از آشکار شدن عمق بحث و درس ، به تدریج بر تعداد شیفتگان افزوده شد و جمعیت کلاس درس ‍ به حالت اولیه برگشت.

رئیس جمهور و سایر مقدمات رژیم عراق به جهت مخالفتشان با رژیم شاه تلاش می کردند که خود یا نمایندگانشان با امام دیدار و ملاقات داشته باشند تا از این ملاقات ها سوء استفاده کنند؛ ولی هیچ گاه امام حاضر به این دیدار و ملاقات ها نشدند. ( ۱۳۳)

     

فصل دوم : ویژگی های امام

     

- ویژگی های اخلاقی

     

- کار برای خدا

یکی از گروه های سیاسی که در آن زمان فعالیت می کرد، سازمان مجاهدین خلق بود. مسؤولان این سازمان در آن زمان سعی داشتند برای فعالیت های خودشان علیه شاه از امام تأیید بگیرند. به همین دلیل برای تأیید خود، از روحانیان سرشناس و مبارز، خدمت امام نامه آوردند و نماینده ای برای صحبت نزد امام آورده بود تا ایشان مطالعه کنند. خودش هم ، مواضع اعتقادی و سیاسی سازمان را برای امام توضیح داد، در پایان امام فرمودند: من از مطالعه آثار اینان به این نتیجه رسیده ام که اینان به معاد به آن معنایی که ما معتقدیم، ایمان ندارند و دچار بینش هایی التقاطی (۱۳۴) هستند. (۱۳۵)

     

آیت الله مرتضی مطهری هنگامی که به نجف مشرف شده بود، گفت : همه لغزیدیم؛ جز امام و آن واقع بینی و ارتکای عمیق و پایبندی امام به مبانی فکری و عقیدتی - که هیچ چیز شبهه آمیز را تأیید نکنند و به هیچ مسأله مبهمی تن در ندهند - باعث شد که ایشان مصون بمانند( ۱۳۶)

     

عده ای از شاگردان و یاران امام با عشق و علاقه ای که به امام و راه او داشتند، گرد امام حلقه زده بودند و به تحصیل علم و مبارزه علیه دولت ایران می پرداختند.

بین این برادرها، برای مدتی اخلاف سلیقه هایی پیش ‍ آمد که منجر به یک سری برخوردهای لفظی شد. مسأله به گوش امام رسید. ایشان آنان را که حدود بیست نفر بودند، جمع کردند و با لحن نصیحت گونه ، یک برنامه عملی را برای آنان تشریح کردند. امام فرمودند: اصولا چه دسته ای در مبارزه پیروز می شوند و چه دسته ای هستند که ناکام می مانند؟ اگر کسانی که می خواهند کار بکنند، صرفا سیاسی باشند و کارهایشان هم جز از چارچوب سیاست تجاوز نکند، اینها پیروز نمی شوند.

ما در تاریخ ایران و فعالیت هایی که در ایران شده ، این مسأله را به تجربه دیده ایم . کسانی بودند که صددرصد سیاسی بودند و سیاستمدار بزرگی هم به شمار می آمدند؛ اما دیدیم که آنها پس از پیروزی ، از صحنه سیاست خارج شدند و به کل فراموش شدند، حتی در میان مردم و کسانی که طرفدار آنها بودند. پس کاری که شما می خواهید بکنید، اگر صرفا سیاسی باشد، چنین حالتی پیدا می کند. ممکن است که برای شما جلوه ای داشته باشد و پیش برود؛ اما این ادامه نخواهد داشت ؛ ولی اگر این سیاست و فعالیت های سیاسی منظم بشود و رنگ دین و صبغة الله به آن باشد؛ یعنی اینکه سیاست ، دینی باشد، سیاستی که خدا خواسته باشد، استمرار پیدا می کند و مستمر خواهد بود؛ چون یک طرفش خداست . این فعالیت سیاسی همیشگی است ، هم به نفع مسلمانهاست و هم به نفع آن کسی که داخل این کار و فعالیت شده است . اگر اینطور شد، هیچ وقت اختلافی بین شما برادرها پیدا می شود، جایی است که این حلت خدایی و برای خدا بودن و وابستگی به خدا پیدا کردن از آن گرفته می شود. شما که آواره شده اید. آمده اید بیرون و از پدر و مادر و دوستان و برادران خود جدا شده اید، برنامه هایتان باید برنامه های خدایی باشد. (۳۷)

     

وارستگی

در نجف امام در مدرسه بزرگ مرحوم آیت الله بروجردی نماز می خواندند. یک سال حجاج ایرانی و زوار که توانسته بودند از عربستان به عراق بیایند و آرزو داشتند امام عزیز را زیارت کنند، به مدرسه آیت الله بروجردی آمدند و پس از ساعتها انتظار، هنگام مغرب که امام وارد می شدند، جمعیت با علاقه فراوان و غریو شادی و های های گریه شوق با فریاد صلوات از امام استقبال می کردند.

     

بعد از اتمام نماز، امام از مدرسه خارج می شدند و جمعیت نیز پشت سرایشان حرکت می کردند. امام محترمانه مردم را از اینکه در خارج مدرسه ، در خیابان و کوچه ، پشت سرایشان حرکت کنند، باز می داشتند. در حالی که انسانها معمولا تحت تأثیر هواها و تمایلات نفسانی، علاقه دارند که هنگام حرکت در کوچه و بازار، جمعیتی انبوه اطراف آنها را بگیرند و بدین وسیله توجه دیگران را بیشتر به خود جلب کنند ! ! خطر مشی و روش ‍ امام ، این انسان وارسته الهی ، اینگونه نبود. ( ۱۳۸)

     

سبقت در سلام

روزی شاگردان زودتر از ایشان به اتاق درس رفته بودند. چشمشان به در بود، منتظر و آماده ورود امام بودند. حتی سینه خود را برای سلام کردن صاف کرده بودند؛ ولی باز هم غافلگیر شدند؛ زیرا با باز شدن در، صدای سلام امام را شنیدند، به طوری که متوجه نشدند که امام ابتدا وارد شدند و بعد سلام کردند، یا اینکه اول سلام کردند و آنگاه وارد اتاق شدند. ( ۱۳۹)

     

برخورد کریمانه

یکی از افرادی که در دفتر امام در نجف کار می کرد؛ نقل می کند: یک وقت از یکی از آقایانی که آنجا بود، گله ای داشتم ، خدمت امام رفتم و به عرض ‍ رساندم . امام قصه ای برای نقل کردند و گفتند: یک نفر اینجا آمد و هرچه از دهانش در آمد و هرچه از دهانش در می آمد بر من گفت ؛ اما من تا زمانی که آنجا بود، برایش پول می فرستادم .

رفتار حضرت امام همانند رفتار حضرت علی (ع) و امام حسن (ع) بود و همچون آن بزرگوار و در مقابل اهانت های مخالفان ، رفتار کریمانه از خود نشان می دادند. ( ۱۴۰)

     

عشق به مردم

علاقه و عشق امام نسبت به مردم بسیار زیاد بود. ایشان حتی کمترین رنج آنان را تحمل نمی کردند و هیچ گاه اجازه نمی دادند که به خاطر او مردم در زحمت بیفتند، اگرچه در حد کنار زدن مردم از جلو راه باشد.

آقای سید علی شاهرودی ، پسر آیت الله شاهرودی نقل می کرد که: روزی در حرم مطهر حضرت علی (ع ) دید که امام در میان جمعیت انبوه قرار دارند و هر لحظه ، خطر آن است که زیر دست و پا بیفتند؛ اتفاقا در همان لحظه دو نفر نیز به عنوان همراه در پشت سر امام بودند. آقای شاهرودی به آن دو نفر اعتراض می کند که چرا ایستاده اید؟ آنها پاسخ دادند: جرأت دخالت ندایم ، آقا اجازه راه باز کردن به ما نمی دهند..

سیدعلی شاهرودی عصبانی می شود، عبا را به گوشه ای می اندازد و جلو می رود و با سلام و صلوات مردم را از سر راه امام کنار می زند؛ اما مرتب دست به پشت او می زند و وی را از این کار منع می کردند.

     

یکی از شاگردان امام نقل می کرد: روزی در حرم مطهر حضرت امام حسین (ع) حضرت امام را دیدم که در میان انبوه زائران گیر کرده اند و نمی توانند قدمی پیش بگذارند؛ جلو دویدم و با کنار زدن مردم ، راه را برای ایشان باز کردم . امام با اعتراض و ناراحتی مرا از این کار منع می کردند؛ ولی من بی توجه ، به کار خود ادامه می دادم . ناگهان متوجه شدم که امام از مسیری که من برای ایشان باز کرده ام ، نیامده و تغییر مسیر داده اند و در لابه لای جمعیت به راه خود ادامه می دهند. ( ۱۴۱)

     

تواضع و فروتنی

در نجف گاهی اتفاق می افتاد که امام از روی پشت بام متوجه می شدند که چراغ آشپزخانه یا دستشویی روشن مانده است . در این موارد به خانم یا دیگر کسانی که در پشت بام بودند، دستور نمی دادند و چراغ را خاموش ‍ کنند؛ بلکه خود سه طبقه را در تاریکی پایین می آمدند و چراغ را خاموش ‍می کردند و باز می گشتند.

گاهی نیز قلم یا کاغذی می خواستند که در اتاق طبقه دوم منزل بود. در این شرایط نیز به هیچ کس حتی به نوه هایشان دستور نمی دادند که برای او قلم و کاغذ بیاورند؛ بلکه خودشان برمی خاستند از پله ها بالا می رفتند، و آنچه را که لازم می داشتند، برمی داشتند و باز می گشتند. ( ۱۴۲)

     

جلوگیری از غیبت و تهمت

هنگامی که امام در مجلس عمومی بودند، کسی جرأت غیبت کردن یا تهمت زدن نداشت و روح معنوی در مجلس حاکم بود؛ همچنین در مجالس خصوصی نیز کسی جرأت نمی کرد، سخن از دیگری بزند. بارها امام می فرمودند: من راضی نیستم کسی در بیرونی منزل من غیبت کند؛ و با تمام نیرو و از غیبت کردن افراد جلوگیری می کردند.

یکی از شاگردان امام می گوید: روزی امام در درس تشریف آوردند و به قدری ناراحت بودند که نفس ایشان به شماره افتاد بود، به جای درس ‍نصیحت تندی نمودند و رفتند و سه روز نیامدند. چون شنیده بودند که یکی از شاگردان ایشان درباره یکی از مراجع غیبتی کرده است.

امام از همان ایام جوانی در مجلسی که شرکت می کردند، به هیچ وجه اجازه نمی دادند کسی غیبت کند؛ و اگر کسی صحبت می کرد و می خواست شروع به غیبت کند، فوری ایشان مطلب را برمی گرداندند و رشته سخن را تغییر می دادند.(۱۴۳)

     

کرامات

عده ای از شاگردان و دوستان امام در نجف خدمت آقا بودند، صحبت از ایران به میان آمد. یکی از آنان می گوید، من به امام گفتم : این چه فروشی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران می فرمایید؟ یک مستأجر را نمی شود بیرون کرد، آن وقت شما می خواهید شاه مملکت را بیرون کنید؟ امام سکوت کردند. من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده اند، پس ‍ سخنم را تکرار کردم . امام بر آشفته و فرمودند: فلانی ! چه می گویی؟ مگر حضرت بقیة الله ، امام زمان - صلوات الله علیه - به من (نستجیربالله ) خلاف می فرماید؟ شاه ، باید برود. ( ۱۴۴) ( ۱۴۵)

     

سکوت

یکی از ویژگی های معروف امام که نمودار حکمت و وارستگی ایشان است ؛ اصل سکوت است و سخن گفتن در حداقل و مبتنی بر ادای تکلیف؛ به همین جهت ، زیاد دیده می شد که امام در نجف ، بعد از غروب به مدت نیم ساعت هر شب برای دیدار عمومی به اتاق بیرونی تشریف می آوردند، جز سلام و مساکم الله بالخیر تا آخر جلسه به سکوت برگزار می شد و تا مردم سؤالی نمی کردند، ایشان حرفی نمی زدند. ( ۱۴۶)

     

* ویژگی هایی اجتماعی

     

- برنامه ریزی

امام برنامه های روزانه خود را به دقت تنظیم می کردند و در هر ساعت معینی ، کار مشخصی را اختصاص می دادند؛ مثلا ساعاتی را به مطالعه کتابها و متنهایی که خواندنشان برای درسشان ضرورت داشت ، ساعاتی را هم برای کتابها و نوآوریها و مطالب جدیدی که از ایران می رسید و ساعاتی را نیز به مطالعه خاص خود اختصاص می دادند. ( ۱۴۷)

     

نظم

تمام افرادی که از نزدیک امام را می شناختند و با ایشان ارتباط داشتند از نظم ایشان خاطراتی را نقل کرده اند. یکی از شاگردان امام می گوید: در یکی از سفرهایمان به عراق ، در صحن حضرت امیرالمؤمنین (ع ) با عده ای از فضلا و طلبه ها، بعد از نماز مغرب و عشا نشسته بودیم. وقتی صحبت تمام شد و آقایان خواستند بروند، ساعت را نگاه کردند. در این لحظه اختلاف نظر در مورد ساعت به وجود آمد و صحن حرم حضرت امیر (ع ) هم که ساعتش عربی بود، ساعت دو و سی دقیقه بعد از غروب را نشان می داد. ساعت های آقایان با کمی اختلاف ، یعنی در حدود پنج دقیقه و هفت دقیقه باهم متفاوت بود. در همان لحظه ، حضرت امام از در قبله وارد صحن شدند. یکی از استادان نجف که آنجا بود، گفت : ساعتهایتان را میزان کنید. الان سه ونیم ساعت از شب می رود و سیزده سال است (سیزدهمین سال بود که امام در نجف بودند) که هر شب امام در همین ساعت ، قدم داخل صحن می گذارند. ورود امام ، خودش ساعت است .

     

ساده زیستی و قناعت ( ۱۴۸)

سطح زندگی و خوارک ایشان واقعا طوری بود که به جرأت می توان گفت که امام در سطح یک طلبه معمولی و حتی پایین تر بودند. غذای امام معمولی و ساده بود. ( ۱۴۹)

یکی از شاگردان و دوستان امام می گوید: چند روز در نجف در خدمت امام بودم . در تمام این مدت غذای منزل امام آبگوشت بدون چربی بود. یک کیلو گوشت برای خودشان و خانواده و کارکنان می گرفتند و همه غذایی را که با آن پخته می شد؛ می خوردند. تحمل این اوضاع برای من که یک طلبه جوان بودم ، سخت بود. روزی به امام عرض کردم : آقاخوردن این آبگوشت بدون چربی شما، برای من کمی سخت است. ایشان فرمودند: منزل ما همین است . اگر پلو یا چلویی می خواهید، بروید به منزل حاج آقا مصطفی. شب به منزل ایشان رفتم و بعد از هفت - هشت روز توانستم پلو بخورم . ( ۱۵۰)

     

بعضی از پزشکان که از ایران به نجف می آمدند و به امام ارادت داشتند و ایشان را می شناختند، به ما می گفتند برای تقویت امام ، غذای مقوی تهیه کنید ولی امام قبول نمی کردند. ( ۱۵۱)

در نجف بنا شد قبایی برای امام تهیه شود، به یک خیاط آشنا اطلاع داده شود و او چند نمونه پارچه داشت . پارچه ها را به نزد امام آوردند تا یکی را انتخاب کنند. امام از جهت جنس و کیفیت ، خیلی مراعات می کردند و جنس خوب و گران نمی گرفتند. از این جهت که مواظب بودند وجوه کمتری مصرف شود. ( ۱۵۲)

یکی از کارکنان دفتر امام در نجف می گوید: چند روز در سال که امام به کربلا مشرف می شدند، من گاهی با ایشان کار داشتم و چون وضع بیرونی کربلا طوری بود که من نمی توانستم داخل شوم، گاهی مطالبم را روی کاغذی می نوشتم و می دادم.

یک بار که روی کاغذ مطلبی را نوشتم و دادم ، امام که به بیرونی تشریف آوردند تا به حرم برویم ، در بین راه فرمودند: آقا شیخ ! چرا احتیاط نمی کنی؟ گفتم : مگر چه اتفاقی افتاده؟ فرمودند: چرا برای یک مطلب چند خطی ، اینهمه کاغذ اسراف می کنید؟ این را می توانید در یک کاغذ کوچک یا باطله بنویسید. ( ۱۵۳)

     

عدم تبعیض

حاج آقا مصطفی ، فرزند امام ، هفته به هفته خدمت امام می آمد و مخارج هفته اش را می گرفت . امام به هیچ وجه به او پول اضافی نمی دادند. روزی یکی از دوستان آقا مصطفی به ایشان می گوید: شنیده ام شما از آقایان دیگر هم شهریه می گیرید. این کار چه ضرورتی دارد؟ مگر شما نیازی دارید؟ ایشان با تبسمی گفتند: پدرم فقط مخارج متوسط زندگی مرا می پردازد، مثل مخارج غذا و اجاره خانه ؛ اما من به کتاب هم نیاز دارم و برای خرید آن پولی ندارم ؛ برای همین مجبورم که شهریه مراجع دیگر را نیز بپذیرم . ( ۱۵۴)

وقتی آقا مصطفی خواست به مکه برود، با پول خانه اش که در قم فروخته بود و پولی که از خانمش گرفته بود به مکه رفت .

امام به اعضای خانواده خود استفاده از تلفن به منظور تماس در محدوده نجف را اجازه می دادند؛ ولی تماس شخصی با کربلا یا جای دیگر را تحریم کرده بودند. حتی به احمد آقا فرموده بودند: تو حق نداری به تهران یا جای دیگر تلفن بکنی . ( ۱۵۵)

     

پرهیز از رفاه

هوای نجف بسیار گرم بود و در بعضی مواقع درجه حرارت از پنجاه درجه بالاتر می رفت و انسان را کلافه می کرد. روزی عده ای از شاگردان و دوستان امام ، پیش ایشان رفتند و گفتند: آقا ! این گرما شدید است . شما هم مسن هستید (امام در آن زمان تقریبا ۶۵ تا ۷۰ ساله بودند) همه مردم شبها به کوفه ( ۱۵۶) می روند، آنجا هوایش بهتر است ، شما هم به آنجا بروید. ایشان در جواب گفتند: من چطور برای هوای خوب به کوفه بروم ، در صورتی که برادران من در ایران ، در زندان به سر می برند؟ ( ۱۵۷)

یک روز جنازه ای را از ایران آورده بودند. از دوستان امام بود وایشان می خواستند به تشییع جنازه بروند. جنازه دیر رسید و گرما طاقت فرسا بود. برای اینکه امام زیاد در گرما معطل نشوند، کارکنان دفتر احتیاط کردند و ماشین دربستی گرفتند، یک دینار دادند. چند روز بعد که صورت حسابها را خدمت امام ارائه کردند، ایشان اشکال گرفتند و آنها گفتند: آقا، به لحاظ اینکه گرما برای شما خوب نبود. امام فرمودند: من هم مثل دیگران مگر من با دیگران چه فرقی دارم ؟ ( ۱۵۸)

     

افرادی که در نجف در دفتر امام کار می کردند، تنها بودند و از امکانات مالی و دیگر امکانات حوزه نجف بی بهره بودند. امام برای تأمین معاش و زندگی آنان در حد معمولی مثل زندگی خود یا فرزندشان رسیدگی می کردند که آنان در ناتوانی یا تنگدستی محض به سر ببرند و همچنین صلاح نمی دانستند که آنان زندگی مرفه داشته باشند. (۵۹)

     

پی نوشت ها:

۱۲۳- پیام زن ؛ ویژه نامه یکصدمین ...؛ ص ۲۵۶

۱۲۴- پابه پای آفتاب ؛ ج ۴، ص ۳۲

۱۲۵- همان ؛ ص ۳۳.

۱۲۶-بیرونی : خانه میهمانان مرد. و خانه ای که مخصوص پذیرایی از میهمانان مرد است . و اندرونی خانه ای که اعضای خانواده در آن زندگی می کنند.

۱۲۷- پیام زن ؛ ویژه نامه یکصدمین ...؛ ص ۲۵۶

۱۲۸- سلام گل سرخ ؛ ص ۱۱ - ۱۲

۱۲۹-علما و مراجع تقلید قم ، نماز خود را به جماعت و در حرم حضرت معصومه (س ) و با مدارس ‍ علمبه و مساجد بزرگ می خوانند، ولی امام در مدت اقامت خود در قم ، در منزل خود نماز می خوانند و تعداد از شاگردان و نزدیکان ایشان به او اقتدار می کردند.

۱۳۰-پابه پای آفتاب ؛ ج ۴ ص ۳۵

۱۳۱- پیام زن ؛ ویژه نامه یکصدمین ...؛ ص ۲۴۳

۱۳۲- پابه پای آفتاب ؛ ج ۴، ص ۳۷

۱۳۳- به جهت جلوگیری از افزایش حجم مطالب کتاب از نقل خاطرات یاران امام در این قسمت صرف نظر شده است .

۱۳۴-التقاطی : چیزی را از جایی گرفتن ، سخنی را از گفتار کسی گرفتن .

۱۳۵- همان ؛ ج ۲، ص ۳۵

۱۳۶- همان ؛ ص ۳۴

۱۳۷- همان ؛ ص ۱۴۰ ۱۴۱

۱۳۸- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ؛ ج ۵ ص ۶۵

۱۳۹- همان ؛ ص ۱۰۰

۱۴۰- پابه پای آفتاب ؛ ج ۲ ص ۱۵۰

۱۴۱- همان ؛ ج ۳، ص ۱۷۳

۱۴۲- همان ؛ ص ۱۷۳ ۱۷۴

۱۴۳- سیره اخلاقی امام خمینی ؛ ص ۴۰ - ۴۱

۱۴۴-از امام خمینی (س )، کرامات متعددی در طول زندگی ایشان به وسیله شاگردان و دوستان و همراهانشان مشاهده شده است که برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب برداشتهایی از سیره امام خمینی ، غلامعلی رجائی ؛ ج ۳، ص ۱۳۹ - ۱۸۶ مراجعه نمایید.

۱۴۵- همان ؛ ج ۴، ص ۱۰۲

۱۴۶- همان ؛ ج ۲؛ ص ۲۵۸

۱۴۷- پابه پای آفتاب ؛ ج ۲ ص ۴۷

۱۴۸- همان ؛ ص ۲۸۵.

۱۴۹- همان ؛ ص ۱۰۷

۱۵۰- همان ؛ ج ۴ ص ۱۵۷

۱۵۱- همان ؛ ج ۴، ص ۱۵۷

۱۵۲- همان ؛ ج ۴ ص ۱۵۷

۱۵۳- همان ؛ ص ۱۱۲

۱۵۴- همان ؛ ج ۴ ص ۷۲ - ۷۳

۱۵۵- همان ؛ ص ۲۶۳

۱۵۶-کوفه در ده کیلومتری نجف در کنار رودخانه فرات قرار داد و آب و هوای خوب و باغهای سرسبز فراوانی دارد.

۱۵۷- همان ؛ ۲۶۰

۱۵۸- همان ؛ ج ۲ ص ۱۱۱ ۱۱۲

۱۵۹- همان ؛ ص ۴۲

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha