به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از قزوین، قزوین مهد علم و ادب و همواره از صدر اسلام تاکنون شهدای بسیاری را تقدیم نموده است که تاریخ خونبار شیعه گواهی صادقی بر آن می باشد و در مقطع حساس و تاریخی ۸ سال دفاع مقدس نیز حوزه علمیه قزوین مانند سایر حوزه های علمیه سراسر کشور طلاب و روحانیون زیادی را در قالب مبلغ و رزمی به سراسر جبهه های نبرد اعزام کرد تا در کنار سراسر رزمندگان و با نثار خون خود تداوم بخش راه سرخ و ماندگار شهدای صدر اسلام تاکنون و موجب فخر اسلام و قرآن باشند
در این بخش با زندگینامه طلبه شهید جعفر احمدی مقدم آشنا می شویم
طلبه شهید جعفر احمدی مقدم در آخرین روزهای سال ۱۳۴۱ همزمان با سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) در خانواده مذهبی ومتدین در شهر قزوین دیده به جهان گشود.
وی دومین و تنها فرزند ذکور خانواده ای عاشق اهل بیت (ع) بود که به احترام حضرت امام صادق (ع) نام اورا جعفر نام نهادند تا با تاسی به موسس مذهب جعفری به پاسداری از اسلام قرآن و عترت بپردازد. او کودکی پرجنب و جوش و فعال بود و این دوران را تحت تربیت صحیح پدر ومادری مومن و متدین سپری کرد و یکبار نیز تا حد مرگ رفت ولی تقدیر این چنین بود که زنده بماند .
مادرش می گوید: جعفر در کودکی در میان ظرف آب جوش افتاد و دچار سوختگی شدید شد ولی به خواست خدا بهبودی خود را بازیافت و تقدیر او چیز دیگری بود که فقط خدا می دانست و بس.
شهید احمدی مقدم با توجه به عشق و علاقه اش به درس و تحصیل علم قدم در مسیر گذاشت و دوران ابتدایی وراهنمایی را به ترتیب در مدرسه های فرهنگ ومعین قزوین با موفقیت گذراند وراهی دبیرستان شد وبعد از یکسال در دبیرستان پاسداران ترک تحصیل کرد تا قدم در راهی دیگر بگذارد.
انقلاب اسلامی بزرگترین تغییر و تحول را در او نمایان ساخته بود، به طوری که به عشق و پیروزی اسلام و قرآن و اطاعت از خمینی کبیر به همراه دوستان خود در اعتراضات مردمی شرکت می کرد. و عاشقانه اعلامیه های حضرت امام را پخش می کرد و این عشق و علاقه اش به روحانیت به ویژه حضرت امام خمینی (ره) وقتی به حد اعلی رسید که بعد از ترک تحصیل از دبیرستان راهی حوزه علمیه قزوین شد و در مدرسه صالحیه مشغول فراگیری علوم اسلامی شد و چند صباحی را در این مکان مقدس به تحصیل مشغول شد و همزمان با دوستانش در انتظامات نماز جمعه فعالیت می کرد و بعد از دو سال راهی قم شد تا از محضر اساتید آن دیار نیز بهره مند شود به همین سبب در مدرسه حجتیه رحل اقامت افکند و موفق شد مقدمات را در این مدرسه به پایان رساند.
او در سن ۱۹ سالگی راهی جبهه ها شد و قبل از اعزام در پادگان نیرو هوایی مشغول آموزش نظامی و فنون رزمی و دفاعی شد و به همراه رزمندگان و سربازان نیرو هوایی در حدود یکسال و نیم به جانفشانی در مناطق غربی کشور مشغول شد تا اینکه آرزوهایش یکی پس از دیگری به واقعیت می پیوست و در نهایت آخرین و مهمترین آرزویش نیز جامه حقیقت به تن کرد.
شهید جعفر احمدی مقدم از بدو ورود به مناطق عملیاتی در توپخانه و در آخرین حضورش بر روی توپ ۱۰۶ مستقر بر روی خودروی تویوتا انجام وظیفه می کرد و در آخر هم به همراه همین خودرو در آتش کینه و نفاق دشمنان دین و میهنش سوخت.
دوستان و همرزمان او لحظه های شهادت و علت آن را اینگونه بیان می کنند: او در حالی که مشغول سوخت گیری بود خمپاره ای به خودروی حامل توپ ۱۰۶ اصابت کرد و شعله های آتش خودرو را به تلی از آن تبدیل کرد و شهید احمدی نیز دچار سوختگی شدید گردید که در راه اعزام به بیمارستان بر اثر شدت جراحات وارده به خیل شهدای انقلاب و دفاع مقدس پیوست .
شهید احمدی مقدم این جوان پاک و متدین و مومن که عشق به اهل بیت او را به حوزه کشانده بود برای رسیدن به تمام خوبیهای دنیوی و اخروی اطاعت از فرمان امام راحل را واجب می دانست و با نیت و آرزوی شهادت راهی جبهه ها شده بود و سرانجام سوم دی ۱۳۶۱ در منطقه قصر شیرین آسمانی شد.
وصیت نامه شهید جعفر احمدی مقدم
« اگر سعادت شهادت نصیبم شد، و بدنم سالم بدست شما رسید، مطابق فتوای امام عمل کنید و اگر در خط مقدم شهید شدم، یعنی بدنم سوخته یا خون آلود بود با همان لباس مقدس سربازی در حالی که عکس امام در روی قلبم میباشد، مرا دفن کرده زیرا این آرزوی من است.
خوشحالم که اولا پدر و مادر خوبی مانند شماها دارم که با آری گفتن فرزندتان را به سعادت رسانده و قلب امام امت را شاد و دشمنان را ذلیل کردید. هر کس هر بدی از من دیده، حلالم کند، در مرگم گریه نکنید و اگر خواستید، پنهان باشد چون میدانم شما یک پسر بیشتر نداشتید و برای آن هم زحمت زیاد کشیدهاید اما خوب شما هم میدانید این راه، راه خدا و راه اسلام است
همه بدانند که من با چشم باز و قلبی پر از شوق این راه را انتخاب کردهام. انشاًا... پیروزی، از آن ما خواهد بود و زیارت کربلا هم نصیب ما خواهد شد انشاًا ... اگر به افتخار شهادت رسیدم صبور بوده و امام را دعا نماییدمن خوشحالم که اولا" پدر و مادر خوبی مانند شما دارم که با آری گفتن، فرزندتان را به سعادت رسانده و قلب امام زمان (عج) را شاد و دشمنان را ذلیل کردید.
اگر سعادت شهادت، نصیبم شد و بدنم سالم به دست شما رسید و اگر در خط مقدم شهید شدم بدنم سوخته یا خون آلود بود، با همان لباس مقدس سربازی در حالی که عکس امام بر روی قلبم می باشد، مرا دفن کنید، زیرا این آرزوی من است. شما هم می دانید این راه، راه خدا و راه اسلام است. همه بدانید که با چشم باز و قلبی پر از شوق، این راه را انتخاب کرده ام. خدایا! بصیرت و آگاهی ما را افزایش بده تا بتوانیم راه راست را انتخاب کرده در این راه تلاش وکوشش کنیم.»
انتهای پیام
نظر شما