خبرگزاری حوزه | بیش و پیش از آنکه نیاز به واکاوی نویسنده کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» باشد، گام نهادن همراه با تجسس بر روی پُلی پنهان که ریزگردهای روشنفکریْ پس از انقلاب اسلامی بار و بنهشان را از آن به دروازههای اذهان ایرانی - اسلامی عبور میدادند واجبــی عینی است. کجای این مسیر برای آنها شهدآگین و کدام غرض برایشان راهبردی بوده؟ سرگردانسازی در چهارراه تحیر و سرگشتگی با تکیه بر بنیه کدامین عقبه فکری و فرهنگی مفصلبندی و پیریزی شده است؟
دگراندیشانِ پساانقلاب خیلی زود دریافتند که کفه ترازویشان نمیتواند دادههای فقهی را با حقوق مدنیِ فرنگی در تساوی (به قرائت غرب) ببیند. رشته این نخ نتابیده را در دست گرفتند و ریسههایی ناهمطراز و ناهمگون بافتند؛ فقه را به عبادات و معاملات وصله کردند و با عبور این نخ از روزنِ سوزن تجدد، چون پینهدوزانِ کهنهکار، چهلتکهای ساختند و با نام «بازنگری در دین» و با تلاشورزی برای «قرائت مدرن از اسلام» دوزندگیها کردند.
این قرائتسازیِ اصطلاحاً مدرن از دین اسلام با عناوین مختلفی از جمله تفکرات «تـــئولیبرال» در بحثهای فلسفه و اندیشه مطرح است؛ ساحتی که در آن دائماً بر طبل ناسازگاری بسیاری از احکام و قواعد اسلام با غرب کوبیده میشود. عمده کوشش استحالهطلبان نیز برای عبور از این پل، قرائتسازیهای جدید از اسلام است. نقشه راه آنها هیچگونه سدی را برنمیتابد، بطوریکه حتی وارد مسئله وحی شدند و ماهیت وحی را به عنوان صحبتهای پیامبر اکرم(ص) را بازتحلیل کردند.
کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» یکی از این تلاشها و در امتداد همین پروژه فکری قرار میگیرد. امیرحسین ترکاشوند به عنوان پژوهشگر و نویسنده این کتابِ پر مناقشه، پس از گردآوری و نگارش آن، تلاشهای فراوانی کرد تا مجوز چاپ و نشر عمومی را کسب کند اما پس از ناکامی در این راه، تلاش کرد تا نسخههایی محدود از آن را در میان قرآنپژوهان، فقها، مراجع و شخصیتهای برجسته علمی و در نهایت در فضای مجازی پخش و منتشر شد. ترکاشوند البته بعد از این پروژه به موضوع سنگسار نیز ورود کرد و دو اثر با نامهای «رجمِ سنگسار» و «نسخ سنگسار توسط اسلام» را نیز نگاشت هرچند همانند نخستین اثرش، از سوی افکار عمومی غامض و در منظر همقطارانش مقبول افتاد.
اما ترکاشوند در کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» چه میخواهد بگوید؟ طرح این پرسش که در عصر پیامبر اکرم(ص) و در فقدان امکانات مدرنتری همچون حمام و سرویسهای بهداشتی، چگونه حجاب به شیوه کنونی وجود داشته و مراعات میشده یا اینکه آیا دوختهنبودن لباس و برهنگی در عصر پیامبر شایع بوده و سوالات ساده اما چهبسا حاشیهای که چیدمانش در یک بسته پژوهشی بیشتر طنازانه جلوه میکند تا دغدغهمندانه و راهبردی.کافیست به ادله و پژوهشهایی که در این کتاب آورده شده نگاهی انداخته شود تا «فکاهه» نشسته بر جان برخی از مطالب به راحتی ردیابی شوند.
در این کتاب؛ از لغات، بارها معانیای جز آنچه رایج است، اراده و معانی شاذ به موارد متعدد سرایت داده شده؛ به زنان شهری که به اعتراف تاریخ مهمترین تجارتش پارچه بوده (مکه) برچسبِ لختبودن زده شده و در فحوای آن متبادر شده که ۱۴۰۰ سال معنای حجاب در جهان اسلام تحریف شده و کسی نیز تاکنون چیزی نگفته است!
نویسنده کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» تلاش فراوانی کرده تا تمام انگارهها و ذهنیاتِ پذیرفته شده از حجاب زن مسلمان را به چالش بکشد و فرضیهاش این است که حجاب شرعی در آن زمان، ایناندازه نبوده، بلکه چیزی در حد پوشاندن تنه و ران و بازو بوده، و اسلام اصراری بر پوشش زن در برابر مردان نامحرم ندارد. او اگرچه در بحثهایش به کتابهای متعددی ارجاع داده، اما علاوه بر اشتباهاتی که در ترجمه عبارات عربی مرتکب شده، برای اثبات واقعی بودن فرضیهاش، سادهترین اصول رایج در روشهای تحقیق تاریخی را کنار گذاشته است.
آنچه پیش از انقلاب اسلامی در خصوص حجاب وجود داشت با درنظر داشتن این قاعده بود که وحی پیامبر اکرم(ص) کاملاً عیان است. در آن ایام حتی روشنفکران نیز این ملاحظه را پذیرفته بودند و تلاش میکردند با روشهای علمی، قرآن را تفسیر و مسئله حجاب را حل کنند. پس از انقلاب اسلامی اما روشنفکرانِ پروژه بازنگری، متون دینی را با علوم انسانی و علوم اجتماعی طبق نسخهها و ترکیباتِ خودشان درآمیخته و مندرآوردی کردند.
برخلاف اندیشه امام خمینی(ره) و شهید مطهری که قائل بر اجتهاد در فروع دین هستند، جریان روشنفکری پس از انقلاب اسلامی معتقد است برای تسریع در انطباق با تغییرات اجتماعی باید اجتهاد را در اصول دین انجام داد و آن را با فروع دین سازگار کرد. نتیجه و محصول این اقدام و استراتژی در علوم اجتماعی، شاید همین کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» باشـــد.
حامد شرفالدیـــن