به گزارش خبرگزاری حوزه از تهران، کشورمان در عصر پیشرفتهای پرشتاب علمی، اطلاعاتی، ارتباطی و شناختی و نیز تحولات بینشی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بینالمللی و در گام دوم انقلاب اسلامی، وظیفه دارد توانمندیها و ظرفیتهای تمدنی ایران و اسلام را با استفاده از علم و فناوری روز و تجارب بومی و جهانی برای نیل به تمدن نوین اسلامی ایرانی شکوفا کند و آن را برای حل مسائل اساسی کشور و تعالی و سعادت خود به خدمت درآورد.
با این رویکرد رهبر انقلاب اسلامی در دوم خرداد ۱۳۹۰ بر تدوین سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تاکید کردند و مرکز الگو را مأمور انجام رساندن این سند کردند. به دنبال این فرمان پیشنویس الگوی پیشرفت با مشارکت گسترده متفکران و صاحبنظران حوزه و دانشگاه، بر پایه جهان بینی، اصول، ارزشها و آموزههای اسلام و آرمانهای انقلاب اسلامی و با توجه به مقتضیات اجتماعی، اقلیمی و میراث فرهنگی کشورمان، با روشهای علمی و با استفاده از دانش روز و دستاوردهای بشری طراحی شد.
این پیشنویس در معرض نقد و پیشنهاد متخصصان، سیاست گذاران، قانونگذاران، برنامه ریزان و مجریان کشور قرار گرفت و در پرتو نقدها و پیشنهادها، کمال و ارتقا یافت و نهایی شد.
حجت الاسلام والمسلمین مسعود آذربایجانی در گفتوگویی به تشریح عملکرد یک دهه گذشته مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در تدوین سند الگوی پیشرفت پرداخت و گفت: اگر راستگوئی را منشأ نجات و رستگاری جامعه میدانیم و اگر قائل به این هستیم که این مسئله باعث پیشرفت جامعه میشود و به اینها باور داریم پس باید در عمل به آن معتقد باشیم و اجرا کنیم.
مشروح این گفتوگو در ادامه میآید:
با توجه به اینکه بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در شعار «جمهوری اسلامی» از نظر تقدم و تأخر، جمهوری را بر اسلامی مقدم میدانستند چرا در نامگذاری اسم مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اسلامی بر ایرانی مقدم نوشته شده است. آیا دوگانهای در این زمینه وجود دارید و اسلام و ایران به عنوان ظرف و مظروف در هر دو نامگذاری ملاک بوده است؟
بین این دو مفهوم تنافی وجود ندارد. در جمهوری اسلامی، جمهوریت دلالت بر نوع حکومت دارد یعنی مشخص میکند حکومت مبتنی بر رأی مردم است. این نوع حکومت تفاوتش را با نوع حکومتهای سلطنتی، استبدادی و مشابه آنها متمایز میکند. اسلام نیز محتوای قوانین و سیاستگذاریهای عام و کلانی که باید بر جمهوریت حاکم باشد را مشخص میسازد.
واژه ایران در نام مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت میخواهد ایران را به عنوان جغرافیای حضور و تحقق الگوی اسلامی مشخص کند. در واقع در اینجا بحث جمهوریت مطرح نیست که بخواهیم بگوییم چرا مؤخر است. در سند الگو چه به اشاره و چه به صراحت مسئله مردم سالاری و نوع حکومت یعنی جمهوریت مکرراً مورد اشاره قرار دارد پس وقتی میگوئیم “اسلامی” درباره جهت گیریهای محتوایی و ارزشی سند الگو سخن میگوئیم و وقتی از “ایرانی” سخن میگوئیم منظور جغرافیا و محل تحقق عینی این الگوست.
آیا سند الگو منطبق بر شرایط ایران تدوین شده یا صرفاً اسلامی است و مناسب برای تمامی کشورهای اسلامی است؟
سند الگو مبتنی بر وضعیت و اقتضائات خاص ایران تدوین شد. اولین کاری که در ابتدای تشکیل مرکز الگو انجام شد استخراج چالشها و مشکلات اساسی کشور بود. در خصوص این مسائل اساسی هم یک کتاب مستقل در مرکز الگو چاپ شد. این مسائل اساسی در طبقات مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، امنیتی، تغذیه، سلامت و … طبقه بندی شد. این مسائل اساسی جهت گیری اولیه مرکز الگو را مشخص میکند اما زمانی که بخواهیم در یک بازه زمانی ۱۰ ساله الگو را پیاده کنیم و موفقیت آن را نشان دهیم قطعاً کشورهایی که در مسائل مشترک و مشابهی با ما قرار دارند سند الگو در آنجا نیز قابل اجراست.
ماهیت سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چیست؟ آیا این الگو یک کلان نظریه است یا یک سند راهبردی و یا صرفاً یک گفتمان فراگیر اجتماعی؟
شاید بهترین تعبیر این باشد که یک نقشه راهبردی و تجویزی برای توسعه و پیشرفت کشور در دهههای آینده است یعنی جایگاهی بالاتر از یک نظریه و یا یک گفتمان داشته باشد. در عین حال یک کلان نظریه هم هست و میتواند گفتمانهایی هم به دنبال خود داشته باشد ولی از نگاه مدیریت استراتژیک بهترین تعبیر همان نقشه راهبردی است که یک الگوی بالادستی و زیربنایی را توصیف میکند.
ممکن است برخی بپرسند در حالی که پیشرفت علم و شرایط فناوری حتی در ۱۰ سال آینده قابل پیش بینی دقیق نیست، شما چگونه برای ۵۰ سال آینده الگو ترسیم میکردهاید؟ این سوال دو پاسخ دارد. اول اینکه این الگو یک الگوی تجویزی است یعنی الگویی است که تمایل داریم بر اساس آرمانها به سوی آن حرکت کنیم یعنی الگویی است بر اساس ارزشها که ما تمایل داریم برای رفاه و آرامش بیشتر مردم محقق شود و البته سعی میکنیم الزامات برنامهای آن هم فراهم شود.
پاسخ دوم این است که پیش بینی شده بر اساس رصدهایی که انجام میشود هر ۱۰ سال با توجه به واقعیتها و شرایط جامعه مورد تجدید نظر قرار گیرد.
نسبت این الگو با تمدن نوین اسلامی چیست؟
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با تحقق تمدن اسلامی در ارتباط است. ادعای اولیه این الگو تحقق این مهم برای کشور خودمان است یعنی در ابتدا مدعی تحقق این مهم در عرصه تمدن اسلامی نیستیم ولی به صورت تلویحی در بخشهای مختلف اشاراتی به تمدن اسلامی شده است. اصلاً چرا میگوئیم این سند قابلیت این را دارد که ما را به سمت تمدن اسلامی ببرد؟ اگر در تحقق این سند بتوانیم توفیق واقعی داشته باشیم و اینکه بدانیم پایههای اصلی این سند در ارزشهای اسلامی استوار است و هدف احیای مجدد ارزشهای اسلامی در قرون ۱۴ و۱۵ هجری را دارد پس میتواند برای تمام کشورهای اسلامی که همین ارزشها را مورد نظر دارند، بسترساز باشد.
با توجه به اینکه سیطره هژمونی تمدن غرب در ۱۰۰ ساله اخیر سعی داشته خودش را بر نگاههای جهانی تحمیل کند و با توجه به اینکه حتی برخی کشورهای شرقی همچون چین و ژاپن هم تحت تأثیر بخشی از گفتمان غرب قرار دارد، اگر ما بتوانیم ارزشهای متفاوت با نگاه غربی را مطرح کنیم، این مهم میتواند زمینه ساز یک تمدن جدید مبتنی بر ارزشهای اسلامی باشد و حرکت به سوی تمدن اسلامی را رقم بزند پس، از این جهت است که سند الگو میتواند با تمدن اسلامی مرتبط باشد.
ماهیت و حیات دوگانه مادی و انسانی یا مادی و معنوی انسان، چگونه در سند دیده شده است؟
در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت هر دو ابعاد روحانی و ساحات جسمانی انسان به موازات هم دیده شده است. این موضوع بر اساس بندهای خود سند مورد اشاره قرار گرفته است. سند الگو سعی دارد بر اساس آیه ۲۰۱ سوره شریفه بقره «رَبَنا اتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِیالاخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النّار» حسنه دنیوی و اخروی را در کنار هم ببیند، اگرچه هدف متعالی هدف اخروی است توجه به این دو مهم در کنار هم در جای جای سند مورد اشاره است. برای مثال در مقدمه اشاره میشود که فکر و علم در کنار معونیت و در کنار زندگی مادی مطرح باشد در مبانی نیز به همین صورت است در مبانی انسان شناسی از یک سو هدف عبادت و تقرب به پروردگار دیده شده است و در کنار آن زندگانی و ساحت جسمانی انسان نیز مطرح میباشد یعنی ابعاد روحانی در کنار ابعاد مادی و جسمانی با هم مورد توجه میباشد و این دو از هم جدا نیست.
در مبانی جامعه شناسی و یا مبانی ایران شناسی هم اگر نگاهی بیندازیم مبانی معطوف به ساختار جسمانی و ساختار طبیعی انسانها بر واقعیتهای عینی جامعه میباشد. به هر شکل در این سند سعی شده این دو یعنی ابعاد روحانی و ابعاد جسمانی به موازات هم مورد توجه باشد اما اینکه ما به چه میزان میتوانیم در عمل موفق باشیم این منوط به تشریک مساعی همه اندیشمندان، عاملان اجرایی و سیاست گذاران میباشد.
در بخش مبانی برخی از صفات الهی مورد اشاره بوده اما در سند الگو به بسیاری از این صفات الهی اشارهای نشده، دلیل این موضوع چیست؟
در خود سند این فرصت وجود ندارد که ما تمام تدابیر یا حتی اصول عملی که میان مبانی و تدابیر واسطه هستند و رابطه این صفات یا تک تک مبانی با تدابیر را روشن کنیم اما در اسناد پشتیبان این مهم روشن شده است. برای مثال وقتی در مبانی خداشناسی از یک سو توحید را مطرح میکنیم در کنار توحید بر غنی بودن و حکیم بودن، حاکم و مالک بودن حضرت حق هم تاکید داریم، اینها با گزارههای سند مرتبط است.
تلاش شده تدبیرهای تکوینی و تشریعی الهی در حوزههای مختلف سند مورد توجه باشد. تاکید بر این است که ما از تدبیرهای الهی نه تنها تدبیرهای تکوینی بلکه تدبیرهای تشریعی الهی که برای پرورش انسان میباشد استفاده کنیم. ما میگوئیم خداوند عادل است، یکی از واژههای پر بسامد در تدابیر بحث عدالت است. عدالت اقتصادی، سیاسی و یا عدالت در سلامت، امور پزشکی و عدالت در امور قضائی به عنوان یکی از تدابیر حاکم مورد توجه است.
روح حاکم بر سند در بحث مبانی معرفت شناختی چگونه تبیین شده است؟ آیا سند در مبانی معرفت شناختی به آن میزان توانمند است که پاسخگوی مسائل برای ۵۰ سال آینده هم باشد؟
نگاه معرفت شناسی مورد نظر سند میتواند تا حدی پاسخگوی مسائل باشد. در خصوص موضوع ۵۰ سال آینده مباحث را تشریح کردم اما در خصوص بحث معرفت شناسی با توجه به سطوح متعددی که نسبت به این بحث پرداخته شده است به نظر میرسد که این موارد مورد نظر سند تا حدی پاسخگوی مسائل باشد اما به هر حال این سند حاصل کار بشر میباشد و ما نمیتوانیم بگوییم فاقد هرگونه نقص میباشد.
جمعی از اندیشمندانی که در حوزه معرفت شناسی تخصص دارند به این بحث پرداختند و در چندین نوبت مباحث را مورد بررسی قرار دادند. به هر شکل جهت گیری کلی آن مورد تأیید بوده و میتواند قابل استفاده باشد بحث مبانی معرفت شناسی در سندهای مختلف مانند سند آموزش و پرورش هم مفصل مورد توجه بوده و موضوع نیست. بر همین اساس و با توجه به ادبیات علمی موجود در خصوص این موضوع میتوان گفت کاری که در این سند هم انجام شده قابل قبول است اما اگر ضعفها و یا کاستیهایی وجود داشته باشد در ویرایشهای بعدی قابل اصلاح خواهد بود.
رویکرد سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، ملی سرزمینی است یا امتی تمدنی؟
رویکرد سند الگو ملی سرزمینی است اما نگاه آرمانی و ارزشی آن امتی تمدنی و اسلامی است. این دو با هم قابل تلفیق هستند و اینگونه نیست که در تقابل یکدیگر باشند.
پویایی و بالندگی انقلاب اسلامی که مورد تاکید امام خمینی (ره) بود در سند الگو چقدر مورد توجه است؟
یکی از نقدهای ما این است که نگاه به گفتمان امام مقداری در این سند کمرنگ است برای مثال بیانات ایشان یک بار فقط در مقدمه مورد اشاره قرار گرفته در حالی که میتوانست بیشتر مورد توجه باشد. این ایراد و نقد وارد است و در صورت امکان باید رفع شود.
سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یک نقشه راهبردی و فراگیر است.
با توجه به انبوه اسناد راهبردی و سیاستی فراوان موجود در کشور، چه ضرورتی برای ارائه سندی دیگر مانند سند الگو وجود داشت؟
این سند یک تفاوت اساسی با دیگر اسناد دارد. این سند یک نقشه راهبردی و فراگیر است. در سالهای گذشته به جز سند ۲۰ ساله سند فراگیر دیگر نداشتیم از این جهت این سند با دیگر اسناد متفاوت است.
مبانی حکمرانی و آزادی اجتماعی انسان در سند چه جایگاهی دارند؟
مبانی حکمرانی به صورت پراکنده در بحثهای مختلف سند مورد توجه است. برای مثال در بحث مبانی انسان شناسی، انسان را دارای کمال و سعادت اختیاری میداند، برای انسان حقوقی همچون حقوق معقول، زیست معنوی، آزادی همراه با مسئولیت و تعیین سرنوشت قائل است. در واقع انسان را موجودی اجتماعی میداند معتقد است انسان در حکمرانی هم مؤثر است. در مبانی جامعه شناختی هم تغییرات اجتماعی را تحت تأثیر عوامل مختلف از جمله عوامل انسانی میداند و در خصوص سنتهای حاکم بر جوامع پیوند تحولات اجتماعی را با اراده انسان مرتبط میداند.
این سند جامعه دینی را مبتنی بر شکل گیری مناسبات اجتماعی و بر اساس اصول و ارزشها و دینداری افراد میداند و مشارکت مردم نیز مورد تاکید قرار دارد. مبانی مورد اشاره نشان از آن دارد آزادی مسئولانه انسان و آزادی که بی حد و حصر نیست و در چارچوب ارزشهای اسلامی تعریف شده است در سند مورد توجه قرار گرفته شده است. در آرمانها هم این بحث آزادی مسئولانه مورد توجه بوده است.
مراحل نیل به تمدن اسلامی از نگاه بنیانگذاری جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری در سند الگو چگونه مورد توجه بوده است؟
در خصوص حضرت امام خمینی (ره) در مقدمه سند به بحث انقلاب اسلامی به عنوان دستاورد حضرت امام اشاره شده است. در قسمتهای دیگر اینگونه نیست که کلاً از اندیشه امام استفاده نشده باشد. برای مثال مردم سالاری دینی که در کل سند مورد توجه است از اندیشههای حضرت امام میباشد ولی به نظر میرسد این امکان وجود داشت بیش از این دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) و نگاه سیاسی ایشان استخراج شود.
تأکیدات مقام معظم رهبری در خصوص معنویت به صورت فیالجمله در قسمتهای مختلف سند دیده شده است. در خصوص نگاه مقام معظم رهبری نیز در قسمتهای مختلف تاکیداتی را در این سند شاهد هستیم برای مثال تاکید ایشان بر معنویت به صورت فیالجمله در قسمتهای مختلف همچون بحث مبانی، افق و تدابیر دیده شده است. اگرچه باز هم این امکان وجود دارد که از مبانی مورد توجه مقام معظم رهبری بیش از این استفاده شود. برای مثال مراحل چهارگانه از انقلاب اسلامی به دولت اسلامی، به جامعه اسلامی، به حاکمیت اسلامی تا تمدن اسلامی در سند برجسته نشده است. هر چند تمدن اسلامی در چندین قسمت سند مورد توجه بوده به هر شکل این امکان وجود داشت که در این سند دیدگاههای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری را بیشتر شاهد باشیم.
یک دهه است که اندیشمندان زیادی این سند را مورد کار کارشناسی قرار دادند اما با توجه به اظهارات شما چنین ایراداتی نسبت به این سند مطرح است، چرا این ایرادات در جلسات رفع نشد؟
انجام امور به صورت جمعی میتواند علت آن باشد که به برخی مسائلی توجه نشده باشد. برای مثال ممکن است اکثریت و مجموع افراد در کار کارشناسی که انجام دادهاند چنین نظری را در خصوص خلاءهایی که اشاره کردم نداشته باشند یا اینکه از نظر آنها موضوع اولویت نداشته باشد یعنی ممکن است در این خصوص اختلاف نظر وجود داشته باشد. در همین بررسیها اینگونه نبود که تمام دیدگاههای اندیشکده معنویت اعمال شود بخشی از آن اعمال شد و بخشی هم اعمال نشده است یا ممکن بود دیدگاهی مطرح شود که طرفداران کافی را نداشته باشد بر همین اساس روند تدوین سند مراحل متعددی را گذرانده است و قابل پیش بینی است که به برخی دیدگاهها کمتر توجه شود.
با توجه به انبوه اسناد راهبردی و سیاستی فراوان موجود در کشور، چه ضرورتی برای ارائه سندی دیگر مانند الگو وجود دارد؟
این موضوع جز ایراداتی است که مورد توجه اعضای مرکز بوده و در شوراهای مختلف به بحث و بررسی گذاشته شد. بر همین اساس چندین محور هم برای موضوع ضمانت اجرا پیش بینی شده است. اینکه کافی است یا خیر نمیتوانم قضاوت کنم اما به عقیده من ضمانتهای خوبی پیش بینی شده است اما شاید به دلیلی محدودیتها این امکان وجود نداشت بیش از این در این حوزه تاکید داشته باشیم.
اولین محور این است که سند به لحاظ محتوایی یک حد نصابی از عقلانیت، علمی بودن، به روز بودن و کارآمدی را داشته باشد تا محتوای آن مورد قبول آحاد جامعه به خصوص مدیران عالی جامعه، نخبگان، دانشگاهیان و مجریان آن باشد. این مهم میتواند ضمانت اجرای خوبی باشد. البته این مسئله هم به صورت نسبی تا حدی محقق شده و قطعاً این امکان بود سند الگو بهتر از این هم تدوین شود یعنی از نخبگان بیشتری استفاده شود یا اینکه نخبگان خود مشارکت داشته باشند تا برخی بخشها بهتر تدوین شود ولی کار با توجه به میزان مشارکت و میزان اهتمام انجام شد اگرچه استفاده از طیفهای مختلف سیاسی صد درصدی نبود شاید اگر تنوع نگاههای سیاسی در آن بیشتر بود همه جانبه بودن این سند را بیشتر شاهد بودیم.
موضوع دیگر که پیش بینی شد این است که مسئولیت اجرایی سند در عالیترین سطح به عهده رهبر انقلاب و ولی فقیه جامعه گذاشته شده است. ایشان مسئولیت عالی پشتیانی و اجرای سند را برعهده دارند. این موضوع هم یک ضمانت اجرایی است که میتواند برای استمرار اجرا یک قوت باشد.
ارتباط دادن این سند با دیگر اسناد مادر و مراکز دیگر موضوع مهم دیگری است. برای مثال ارتباط دادن سند با مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد توجه بوده است. مجمع نکات و نقطه نظراتی را نسبت به سند مطرح کرد و زمانی که مقرر شد مسائل مورد نظر رفع شود تا به صحن مجمع بازگردد و پس از دفاع برای ابلاغ آماده شود، این هم محور سوم بحث ضمانت اجرا است.
سند الگو ارتباط مستمری که با این نهادهای عالی سیاستگذار در کشور همچون مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی انقلاب، مجلس شورای اسلامی، دولت و قوه قضائیه دارد و تلاش شده است که نظرات این دستگاهها و نهادها مورد توجه قرار گیرد. این مهم هم میتواند محور دیگری برای موضوع ضمانت اجرا باشد.
از سوی دیگر در سال گذشته مقرر شد مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برای پشتیبانی از اجرا ادامه حیات خود را داشته باشد تا بتواند بر اجرای سند نظارت کند. از سوی دیگر پیش بینی شد این سند هر ۱۰ سال یک بار مورد بازنگری قرار گیرد. این ابعاد میتواند محورهای ضمانت اجرای سند مذکور باشد.
با توجه به اینکه ممکن است مدیران با نگاههای مختلف سیاسی مجری اجرای مفاد سند الگو باشند، این سند چقدر انعطافپذیر است تا طی ۵۰ ساله آینده توسط مدیران و متولیان با گرایشهای فکری و سیاسی مختلف دچار وقفه و توقف نشود؟
این انعطافپذیری در سند مشاهده میشود. به هر شکل این انعطافپذیری در چارچوب قانون اساسی، ارزشهای دینی، مقتضیات، محدودیتها و امکانات کشوری قابل ارزیابی است. در این چارچوبها به نظر میآید تا حدی به این مهم توجه شده باشد که قابل دفاع است.
با مطالعه سند توسط افراد مختلف این احساس که سند الگو برخواسته از یک گرایش سیاسی خاص است را نمیکند چرا که اصول کلی دو گرایش سیاسی کشور در قالب اصول کلی مورد توجه بوده است.
ممکن است در برخی موارد مانند توسعه سیاسی نگاه به برخی گرایشها کمتر و یا پر رنگتر باشد اما در مجموع اینگونه نیست که نتواند به سلایق مختلف توجه داشته باشد و فاقد انعطافپذیری باشد. البته بازبینی و بازنگری ۱۰ سال به ۱۰ سال هم به موضوع انعطاف پذیری کمک میکند. سند با برنامههای مختلف به خصوص برنامه ششم ارتباطهای وسیعی دارد و با برنامههای بعدی توسعه نیز همسویی دارد. این ابعاد میتواند هم به زمینه اجرایی و هم به موضوع انعطاف پذیری کمک کند.
همانطور که قانون اساسی به جایگاه مردم توجه زیادی دارد، این جایگاه در سند الگو به خصوص در حوزه تشکیل انجمنهای مردمنهاد و توجه به جایگاه جوانان به چه میزان توجه دارد. آیا نگاه سند الگو در این خصوص به نگاه قانون اساسی نزدیک است؟
موضوعات سوال شما تا حدی مورد توجه بوده است اما باز این امکان وجود داشت تا بیش از این به جایگاه مردم توجه میشد. به برخی موارد مورد اشاره سند در این خصوص اشاره میکنم. حفظ حقوق مالکیت عمومی بر منابع طبیعی و ثروتهای ملی همراه با ملاحظات موجود، استقلال بودجه دولت از درآمدها، بهره برداری از منابع طبیعی و ثروتهای عمومی و انتقال این درآمدها به مردم، تحقق عدالت در ساختار قانونی نظام بانکی با ایجاد انقباض پولی و توزیع عادلانه، خلق پول بانکی و بهره مند سازی عادلانه آحاد مردم از خدمات پولی از جمله مواردی است که در این حوزه مورد توجه بوده است همچنین گسترش قطبهای گردشگری فرهنگی، مذهبی و سلامت با محوریت مراکز هویتساز، گسترش و تقویت تشکلهای مردمی به منظور افزایش سرمایه اجتماعی و تحکیم ساختار درونی نظام و ارتقا نظارت رسمی مردمی و رسانهای بر ارکان و اجزای نظام، اجرای کامل ضمانتهای پیش بینی شده در حوزه آزادیهای اجتماعی و فردی، تقویت احساس آزادی در آحاد جامعه، حفظ و تقویت مردم سالاری دینی، مشارکت مردمی، عدالت و ثبات سیاسی و یا گسترش فهم عمیق و تحکیم نظریه مردمسالاری دینی، اینها موارد هم از مباحثی است که میتواند در خصوص جایگاه مردم به آن اشاره کرد. مشابه این موارد را در بخشهای افق و مبانی شاهد هستیم.
البته فکر میکنم با توجه به روندی که در جهان وجود دارد و افزایش انجنهای مردم نهاد و تشکلهای مردمی و با توجه به نقش و تأثیر ظرفیت این تشکلها در جهان امروز این مهم از مواردی است که میتوان در بازنگری بعدی مورد توجه باشد. توجه به تشکلهای مردمی و سرمایه اجتماعی و توجه به اینکه مردم جایگاه اساسی دارند و برای نظام تولید قدرت و تولید امنیت میکنند و در مقابل قدرتهای دیگر ایجاد مصونیت میکند باید مورد نظر باشد. یکی از ضعفهای ما که در این یک دهه اخیر پررنگتر شده کاهش مشارکت مردم است. وقتی مشارکت از ۵۰ درصد کاهش پیدا کند قدرت استراتژیک نظام کاهش مییابد و بحثهای امنیتی، هویتی و وحدت اجتماعی را خدشهدار کند و میتواند قدرتهای جزئی را قدرتمندتر کند. اینها مباحثی است که باید مورد توجه باشد.
آیا تدابیر ۶۰ گانه به تصویب رسیده در اندیشکدهها میتواند کشور را از عقبماندگیهای ساختاری نجات دهد و به پیشرفت برساند؟
تدبیرهای ۱۰ گانه اول از مهمترین تدابیری است که هم بحث معنویت را به صورت خاص مورد توجه قرار داد و هم توانست به نوعی حاکمیت و اشرافی را بر تمام تدابیر و سیاستگذاریهای دیگر کشور داشته باشد. این موضوع همان فراگیری را نشان میدهد. برای مثال ترویج اسلام ناب محمدی. همان اسلامی که میتواند انسان را مخاطب خود قرار دهد و آن را از زیر بار ظلم و نگاه اقتصاد محور و نگاههای ابزاری نجات دهد و به حقیقت انسان توجه کند.
اگرچه تبیین اسلام باید با مقتضیات روز هماهنگ باشد اما در این زمینه در مقاطعی این ظرفیت مورد توجه قرار گرفت. در کشورهایی مانند مالزی اقتصاد بدون ربا محور قرار دارد و تا حدودی موفق بوده است اما ما در کشورمان هنوز در عمل نتوانستهایم این کار را انجام دهیم.
معتقدم تأثیرگذاری همهجانبه امکان پذیر است اما قبل از آن باید پاسخ دهیم که چه میزان بر تربیت بر اساس تعمیق فرهنگ توحیدی کار کردهایم؟ به چه میزان اقتضائات آن را در نظر داشتیم؟ اینکه مدیران ما باور داشته باشند و در خلوت خود خدا را ناظر بر اعمال خود ببیند مهم است. این سخن به این معنا نیست که نظارتهای مردمی و قانونی را نفی کنیم. ما قصد داریم افزون بر آن این موضوع را اضافه کنیم.
تمام نظارتها و نهادهای نظارتی و موضوع شفافیت باید وجود داشته باشد اما افزون بر آن باور به غیب و باور به خداوند را تقویت کنیم آن هم نه با نگاه مناسکی. متأسفانه در سه دهه اخیر بیشتر نگاه مناسکی در مباحث دینی ما حاکم بوده است. معتقدم بحثهای معنوی که عمیقتر میباشد میتواند تقویت شود. در ابعاد روانشناسی و یا روانشناختی رفتار پایینترین لایهها و سطح میباشد و باور، افکار، احساسات، منش و شخصیت، لایههای عمیقتر میباشد. ما باید با نگاههای توحیدی این موارد عمیقتر را هدایت کنیم.
برای مثال توجه به فرهنگ عاشورا و انتظار بدون انحراف و بدعت بسیار مهم است. ما معتقدیم فرهنگ عاشورا میتواند یک قدرت بسیج مردمی داشته باشد. نباید فقط به محاسبات مادی و پولمحور و موقعیتهای مادی توجه داشته باشیم. اشخاصی همچون شهید سلیمانی، تهرانی مقدم و دیگر شهدا به همین فرهنگ عاشورایی و انتظار توجه داشتند. پرچم سرخ و پرچم سبز در طول بیش از ۱۰۰۰ سال گذشته همیشه باعث نهضت و پویایی بوده است. این دو پرچم میتواند جوهره پویایی را در وجود انسان احیا کند پس این مسئله بسیار مهم و حرکت آفرین است.
از سوی دیگر ترویج آموزههای اخلاقی به صورت هنجارهای مدنی مورد تاکید ما میباشد، یکی از بیماریهای امروز جامعه ما این است که جامعه ما از بیاخلاقیهایی مثل عدم صداقت، عدم وفاداری، عدم درستکاری و خیلی از موارد مشابه رنج میبرد، این ها مواردی است که ما در حوزه تعلیم دینی و اخلاق اسلامی باید توجه کنیم، یا بحث گسترش تعلیم و تربیت وحیانی، عقلانی و علمی و تربیت نیروی انسانی خلاق و مسئولیتپذیر نیز مورد توجه است، علت موفقیت کشورهایی مانند ژاپن سرمایهگزاری در بحث تعلیم و تربیت بوده است، پاشنهآشیل پیشرفت کشور ما سرمایه گذاری بر تعلیم و تربیت است، اگر بتوانیم برای ده سال به صورت مداوم در تعلیم و تربیت کار جدی داشته باشیم و از تمام ظرفیت علمی و تجربی استفاده کنیم، همچنین از دست مایههای دینی و تربیت دینی خودمان هم بهره ببریم موفقیت ما در آینده تضمین خواهد شد، اما اگر به این مهم توجه نشود وضعیت ما به صورت یک دور باطل خواهد بود.
یکی از مشکلات جدی که تقریباً در ۲۰ ساله اول انقلاب خیلی برجستهتر بود، تعارض میان ملیت و اسلامیت بود. گاهی به بهانه اسلامیت، ملیت فدا میشد. در حالی که شاهنامه فردوسی و آموزههای ملی از نگاه مردم از ابعاد جدایی ناپذیر ملی – مذهبی است. نقاشیهای قهوه خانههای قدمی را ملاحظه کنید. در کنار تعزیهخوانی، نقالهخوانی و شاهنامهخوانی هم بود و مردم بین مسائل دینی و ملی جدایی قائل نبودند. متأسفانه برخی افراد به اشتباه به این بهانه که شاهنامه یک قصه شاهانه است این کتاب عظیم را کنار گذاشتند و برخی دیگر آن را سانسور کردند در حالی که محتوای شاهنامه در راستای ارزشهای عمیق اخلاقی و اسلامی و نویسنده اشعار این کتاب خود شخصیتی شیعی و اخلاقی داشت. متأسفانه نگاه تعارضی بین ایرانیت و اسلامیت بسیاری از ظرفیتها را از بین برد و زمینههای تربیت را دچار مشکل کرد.
آیا حقایق و ظرفیتهای امروز کشور توان اجرای آرمانها و اهداف سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را دارد؟
اگر سیاستگذاریها همه جانبه در جهت تحقق ارزشهای مندرج در سند الگو باشد این اهداف دیگر فقط در حد آرمان باقی نخواهد ماند بلکه میتواند جنبه عینی پیدا کنند. برای مثال اگر آموزش صداقت از سنین پایین مورد توجه باشد و ابعاد مختلف یعنی هم خانواده و هم آموزش و هم رسانه به این موضوع توجه جدی داشته باشند و سیاستهای اجتماعی از این مهم دفاع کنند شاهد نتیجه خواهیم بود اما این موضوع که دانشآموز در دوره دبیرستان شاهد گفتار و رفتار کذب و خلاف واقع یک مسئول باشد و بعد آن مسئول در مسئولیت بالاتری منصوب شود موجب دوگانگی در پیام رسانی به جامعه میشود.
چنین جامعهای را نمیتوان جامعه تربیت یافته تلقی کرد. یا ارزشهای دینی خودمان را باور داریم یا نداریم اگر راستگوئی را منشأ نجات و رستگاری جامعه میدانیم و اگر قائل به این هستیم که این مهم باعث پیشرفت جامعه میباشد و به اینها باور داریم پس باید در عمل هم به آن معتقد باشیم و توجه کنیم. تمام مسئولین و مدیران و کلیه روشنفکران و بزرگان جامعه باید به آن توجه داشته باشند یعنی وقتی در یک مورد در جامعه شاهد دروغ باشیم همه علیه آن بایستیم.
امیرالمومنین (ع) و یا پیامبر (ص) در کجای تاریخ برای پیشبرد اهداف سیاسی خود از دروغ استفاده کردند؟ اگر در عمل به این تأکیدات سند الگو توجه نکنیم باید یقین داشته باشیم جامعه در وضعیت جاری باقی میماند اما اگر به این مباحث مهم توجه جدی کنیم میتوانیم تجربه کشورهایی نظیر ژاپن، مالزی و اندونزی را در کشور خودمان نیز شاهد باشیم.
برای مثال به دلیل نگاه صوفی در اندونزی، ذکر گفتن و توجه به خداوند از ارزشهای رایج در این کشور است. این کشور در چند سال اخیر پیشرفت جدی داشته است و برخی پیش بینی میکنند در سالهای آینده جز کشورهای اول آسیا باشد.
اینکه منافع کشورمان را مقدم بشماریم و با مردم شفاف سخن بگوییم مهم است. اگر میخواهیم به کشور دیگری کمک کنیم مردم را با شفافیت متقاعد کنیم. برای مردم روشن شود که ما به این دلیل این اقدام را انجام میدهیم. برای مثال در بحث داعش مردم مسئله را پذیرفتند و اینگونه شهید سلیمانی را تشییع کردند. اگر در جای دیگری چنین سیاستی داریم چرا با پنهانکاری آن را پیش ببریم؟ این شفافیت و با صداقت بودن رمز موفقت ماست. متأسفانه این را نمیدانیم که اگر بر اساس آموزههای اسلامی وضعیت معنوی خودمان را ارزیابی کنیم نمره خوبی نخواهیم داشت. یقین دارم که در جبهههای جنگ که موفق بودیم به دلیل صداقت و یکدلی رزمندگانمان بود.
برای نیل به اهداف سند الگو دچار خلاء قانونی هستیم یا قوانین کافی است؟
در برخی قسمتها ممکن است خلاء قانونی داشته باشیم که لازم است این موارد را رفع کنیم برای مثال در خصوص بحث شورای نگهبان با توجه به مسائلی که اخیراً رخ داد تا حدی دچار خلاء قانونی هستیم. بحث تعارض منافع از مباحث عقلانی در جهان است که ما هم باید به آن توجه کنیم. اگر در قسمتی شورای نگهبان باید نظر بدهد و به گونهای حتی غیر مستقیم منفعتی در آن به شورای نگهبان برسد این مسئله نباید مانع اجرای صحیح قانون باشد. بیشتر قسمتها دارای قانون خوب هستیم اما اجرا نمیشود.
انتهای پیام /
نظر شما