سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ |۱۷ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 19, 2024
دگراندیشان

حوزه/ تکلیف عنصری از اقلیت که در پوشش دگراندیش خود را بری از هرگونه توبیخ و تنبیه مفروض می‌دارد چیست؟ قلم فرسایی و بهره‌جویی او از مضامین دل‌فریب و تمسک به انتقادات عمومی برای هم‌مسیر ساختن توده‌های بی‌قواره ملت (به زعم او) چگونه باید افشا و مهار شود؟ چرا قانون و حقوق نباید با هتاکی‌ها و پرده‌دری‌های آشکار آنان مسامحه کند؟

خبرگزاری حوزه | رؤیا ملکی خبرنگار رادیو فردا در گزارشی مدعی شده که جمهوری اسلامی ایران در تلاش است تا چهره‌های دگراندیش را از حافظه تاریخی و فرهنگی ایران حذف کند. این گزاره‌ی اتهامی البته نیاز چندانی به اثبات و یا تحلیل ندارد چراکه کاربرد این قبیل جریان‌سازی‌ها اغلب فراتر از این دست گزارش‌های چند روزه نیست. کشف اینکه بهترین عناصر در یک سناریو به صورت سیستماتیک کنار یکدیگر چیده شوند و مخاطب آغشته به تئوری توهم محصول نهایی را با آغوش باز بپذیرد دیگر چندان کار بزرگی به حساب نمی‌آید اما تحلیل اینکه چرا این موج‌سازی‌ها اساساً تمام واقعیت را نمایندگی نمی‌کنند و در موقعیت تناقض می‌ایستند نیاز به واکاوی دارد.

واژگونی و تغییر جایگاه فرد از مجرم سیاسی- عقیدتی به دگراندیش همواره یکی از مجادلات محافل موسوم به روشن‌فکر با دستگاه‌های امنیتی کشورها بوده است. نگاهی که در یک سو خواهان آزادی‌های فردی، اجتماعی و رسانه‌ای برای بیان بی‌پروا و بدون هرگونه ملاحظه است و در سوی دیگر منظری استراتژیک با دورنمایی کلان‌تر که ملاحظات ملی را ارجح بر عقاید و آرای قشری محدود بر خود فرض می‌کند.

آپاراتوس اِلیت‌های سرگردان و بلاتکلیف، با خلاقیت ذاتی‌اش سناریونویسی می‌کند و با رسانه‌هایی که اغلب مدعی استقرار در موقعیت اقلیت هستند، کنترل افکار طبقات عمدتاً متوسط شهری را به بردگی خویش می‌کشد. در نظام فکری آنها صدای اقلیت بر دغدغه‌های اکثریت رجحان دارد و «حق» همواره به اسارت اکثریت در می‌آید. آنها با دیدی بالا به پایین، خود را نخبگان قدر نادیده جامعه و الباقی را «مردم» می‌دانند؛ اجتماعی که به باور آنها هماره منفعل و در اختیار و کنترل حاکمیت است.

در فلسفه ذهنی آنها حسابرسی هم‌طیفان آنها «حذف» و واکنشی خصمانه از سوی دولت‌شهرها و افول و در غلتیدن طبقات میانی و فرودست در تنگنا و دشواری‌ها، حاصل درماندگی و ناتوانی‌های ذاتی آنهاست. در چنین منظومه ابتر فکری است که بورژواهای ونک به بالا «دگراندیش» و الباقی خلق‌الله، مردم عادی و توده‌های بی‌قواره و ناهمگن رده‌بندی و نامگذاری می‌شوند.

آنها همواره از حافظه‌ای تاریخی سخن به میان می‌آورند که مدافع شهر خیالی‌اش هستند و دم از فرهنگی می‌زنند که مختصات‌اش در اتمسفر زیست ذهنی و طبقاتی آنها جاری است. در جهان فکری آنها هر همفکرِ محکوم شده توسط سیستم قضائی یک دگراندیش است که سیستم درصدد حذف و پاک کردن او از حافظه تاریخی برساخته آنان است.

همه مردم، مستقیم یا غیرمستقیم، تحت پوشش رسانه‌ها قرار دارند و میزان تأثیرپذیری آنان به کارکرد و قدرت سایر نهادهای اجتماعی و شخصیت‌های ذی‌نفوذ باز یا بسته است. به همین دلیل، لزوماً همه افراد به‌طور کامل و یکسان، تحت تأثیر رسانه‌ها قرار نمی‌گیرند. این واقعیت، اهمیت نقش و مسئولیت دستگاه‌های آموزشی، قضائی و و امنیتی را نشان می‌دهد. زیرا قدرت نفوذ و تأثیر رسانه، نفی‌کننده قدرت اراده انسان‌ها، جوامع و رهبران آنها برای اتخاذ خط مشی و برنامه‌هی موردنظر و هماهنگ با مصالح و منافع آنان نیست.

از سوی دیگر امنیت نیز عبارت از آرامش، نداشتن نگرانی و دغدغه برخورداری از اطمینان نسبت به یک چیز مشخص است. این وضعیت در شرایطی حاصل می‌شود که تهدید و خطری وجود نداشته باشد. به این ترتیب، امنیت با تمامی جنبه‌های زندگی مردم و اوضاع و احوال کشور، در داخل و خارج، مرتبط است. نظام و حکومت هر کشور در صورتی که منتخب واقعی مردم و نماد آمال و آرزوهای آنها باشد. جنبه کاملاً ملی داشته و در خطر قرار گرفتن آن مساوی تهدید امنیت ملی خواهد بود.

با این توصیفات، تکلیف عنصری از اقلیت که در پوشش دگراندیش خود را بری از هرگونه توبیخ و تنبیه مفروض می‌دارد چیست؟ قلم فرسایی و بهره‌جویی او از مضامین دل‌فریب و تمسک به انتقادات عمومی برای هم‌مسیر ساختن توده‌های بی‌قواره ملت (به زعم او) چگونه باید افشا و مهار شود؟ چرا قانون و حقوق نباید با هتاکی‌ها و پرده‌دری‌های آشکار آنان مسامحه کند؟ موج‌سازی‌های رسانه‌ای حامی آنها همواره تلاش می‌کنند نقش‌آفرینی حاکمیت برای ثبات و برقراری امنیت را به «حذف» و «پاک‌سازی» تفسیر کنند و با ابداع اسم‌رمزِ «زدودن دگراندیش از حیات فرهنگ» در اذهان خسته از ملالِ زندگی روزمره طبقات متوسط، راهبریِ تاکتیکی کنند.

اگر در گذشته بعضی مکاتب و فلاسفه، فرهنگ را روبنا و متأثر از سایر عوامل می‌دانستند، امروزه، کمتر کسی چنین ایده‌ای دارد، زیرا حضور، نفوذ و قدرت همه‌جانبه فرهنگ در امور مهم زندگی اجتماعی به حدی است که کسی چنین نظریاتی را نمی‌پذیرد. امروزه فرهنگ، به یک عامل مهم اقتصادی، امنیتی و سیاسی که دارای قدرت ملی بین‌المللی است تبدیل شده و به عنوان ابزاری امیدوارکننده در جهت حل مسائل و معضلات امنیتی، اجتماعی و اقتصادی درآمده است. این نکته همان دریافتِ هوشمندانه افرادی است که با دست گذاشتن روی همین دکمه درصدد این هستند تا با فاکتور «حذف» و «دگراندیش» رمان بنگارند.

در بازی رسانه‌ها و در لابه‌لای سطور نوشتاری و پلان‌های گزارش‌های تصویری می‌توان به تهدید حافظه تاریخی و فرهنگی برخاست؛ حتی می‌توان پایه‌های اقدام علیه امنیت ملی را جوید اما بعید است بتوان کنشی بیش از قلقلک خلق کرد و جوهره اصلیِ گزاره «حذف دگراندیش از حافظه تاریخی و فرهنگی کشور» را تا ابد از ساحت اجتماع پنهان ساخت.

حامدشرف الدین

۳۱۳/۱۷

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha