دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
شهید محمد موسوی تبریزی

حوزه/ در آخرین دیدار با خانواده‌اش به خواهرش که بیتابی می‌کرد گفت «در ورودی بهشت می‌ایستم و منتظر شما هستم، و بی شماها وارد نمی‌شوم.».

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از ارومیه، سید محمد موسوی تبریزی پنجم دی ۱۳۴۷ در یک خانواده روحانی و متعهد شهرستان خوی دیده به جهان گشود و در فضای معنوی رشد یافت.

در زمان انقلاب اسلامی در مقطع ابتدایی تحصیل می‌کرد و با این سن کمش، در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت فعالانه‌ای داشت چند بار از دست مأموران رژیم پهلوی کتک خورده بود و در جریان انقلاب، هم سن و سالانش را جمع می‌کرد و دسته راه می‌انداخت و در کوچه و بازار شعار ضد سلطنتی و ضدآمریکایی می‌داد.

وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در مقطع راهنمایی درس می‌خواند و علاقه زیادی که به روحانیت، علی‌الخصوص به امام خمینی (ره) داشت و بر همین اساس پس از اتمام دوره راهنمایی، پا به مرکز حوزه نهاد و در مدرسه علمیه آیت الله نمازی شهرستان خوی مشغول تحصیل شد.

سید محمد پس از مدتی به قم عزیمت کرد و در مدرسه حضرت امام جعفر صادق (ع) مشغول کسب علوم الهی شد. نهایتاً به مدرسه فیضیه راه یافت، تا دامنه معارف و علوم خویش را گسترده‌تر کند.

وی در زمان جنگ حق علیه باطل چندین بار در جبهه شرکت کرد و در عملیات والفجر یک دوشادوش پدر بزرگوارش حاج سیدعلی اکبر موسوی تبریزی به نبرد پرداخت و در همین عملیات بود که زخمی شد.

در زمانی که در جبهه بود به وسیله نامه، تلفن یا تلگراف پیام‌های گوناگون برای راهنمایی و ارشاد خانواده و فامیل خود جهت اطاعت از امر رهبری می‌داد.

در آخرین دیدار با خانواده‌اش به خواهرش که بیتابی می‌کرد گفت: «در ورودی بهشت می‌ایستم و منتظر شما هستم، و بی شماها وارد نمی‌شوم.» و این موجب تسلی خاطر خواهرش شد.

نامه «شهید روحانی سید محمد موسوی تبریزی» به برادرش که از جبهه نوشته بود:

«حتماً در تشییع جنازه من این شعرها توسط مداحان اهل بیت علیهم السلام خوانده شود. (منم منم فدای تو یا حسین، عاشق کربلای تو یا حسین)»

و به یکی از مداحان اهل بیت عصمت و طهارت مرحوم علی طبقی نیز چنین سفارش کرده بود، که همان اشعار منم منم فدای تو یا حسین را در تشییع جنازه‌اش، بخوانند.

سرانجام این شهید بزرگوار پنجم اسفند ۱۳۶۵، با سمت فرمانده دسته در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه با دلی سرشار از عشق به امام حسین (ع) و وارث او امام خمینی جام شهادت را سر کشیده و کربلایی واقعی شد.

وصیت نامه شهید

باسمه تعالی

محضر مبارک برادر بزرگوار و ارجمندم حضرت مستطاب جناب آقای سیدحسن موسوی تبریزی دامت‌توفیقاته انشا الله

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته انشا الله

با درود و سلام بی کران بر محضر مقدس حضرت ختمی مرتبت حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه وآله) و بر دخت گرامی آن حضرت، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و بر اولین وصی آن حضرت و اولین پیشوای مؤمنین، حضرت علی علیه آلاف التحیةو السلام با یازده فرزندش، عموماً و بر صاحب عصر حاضر، یعنی حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) خصوصاً بر نایب بر حق آن بزرگوار، حضرت آیه الله العظمی الخمینی دام‌ظله، انشاالله الرحمن و بر شهدا اعم از شهدای صدر اسلام تا حالا، سیّما شهدای کربلای حسینی و لا سیّما شهدای جنگ تحمیلی و بر سایر خدمتگزاران جهان و مملکت اسلام. اینجانب حقیر الناس و احقر الطلاب سیدمحمد موسوی تبریزی، بنابر امر جد بزرگوارم حضرت محمد (ص) وصیت نامه خود را شروع می‌کنم.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (سوره مبارکه انفال آیه ۶۰)

و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب‌های آماده بسیج کنید، تا با این تدارکات‏، دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان‏ دیگری را جز ایشان که شما نمی‌شناسیدشان و خدا آنان را می‌شناسد- بترسانید. و هر چیزی در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده می‌شود و بر شما ستم نخواهد رفت.

سخنی چند با خدای قادر و ناصر و رحمان و رحیم و مستجمع جمیع صفات کمالات، (خدایا تو خود اعلم هستی بر اینکه می‌دانی که با چشم‌های باز و آگاهی کامل که در رابطه با مسائل داشتم، آمده‌ام و نه به خاطر دنیا و هوا و هوس و زر و زیور دنیا، فقط، فقط، به خاطر تو و به خاطر جلب رضایت تو و تو خودت اعلم هستی که درسم را از حضرت اباعبدالله الحسین بن علی (علیهماالسلام) آن آقا و شاه کربلا یاد گرفتم و آن حضرت چنین می‌فرمود: «در مقابل دشمن و در خطاب به سیوف و شمشیرها، که ای شمشیرها اگر با مردن و شهید شدن من، دین جدم پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) زنده خواهد شد، ای شمشیرها مرا تکه تکه کنید» و ای خدا این بنده سراپا تقصیر و حقیر عرض می‌کنم ای خمپاره‌ها، ای توپ‌ها، ای موشک‌ها، ای گلوله‌ها، اگر با مردن من و با شهید شدن من دین جدّ بزرگوارم، زنده خواهد شد، ای گلوله‌ها و … مرا تکه تکه کنید....

إن کانَ دینُ محمدٍلمْ یستقِمْ إلابقتلی فیاسیُوفُ خذینی

و چرا به من اصابت نمی‌کنید. الهی و ربّی تو خود آگاهی که من لیاقت شهید شدن در راه تو را ندارم، چون شهادت فوزی عظیم است و من شاید بر فوض برسم ولی بر فوض عظیمی چون شهادت در حدّ محال است برای من، چون آدم شدن نیز در حد محال است و آنهایی که شهید می‌شوند بر آن مقام والای آدمیت می‌رسند، و یا مولای و یا سیدی من که گناه و معصیت زیاد کرده‌ام من که ذلیل‌ترین ذلیلانم و حقیرترین حقیرانم، من که پایین ترینم، در این شکی نیست. اما خدایا رحمت تو خیلی بزرگ است ولی تو رحمان هستی، ولی تو غنی از عذاب من هستی.

خدایا تو که قادر هستی بر همه چیز. خدایا اگر قرار بر این باشد که اینجانب را به سوی خودت ببری و از این عالم به آن عالمی که ابقی و خیر است ببری، امیدوارم که عفو کرده باشی و امیدوارم که مرا از رحمتت برکنار نکنی، چون اگر تو مرا بر کنار کردی، دیگر من به که بگویم، دیگر من به کدام دری رو ببرم که درش از در تو بزرگ‌تر باشد. خدایا بنده خوشحالم به اینکه در این سن آمده‌ام و به من توفیق دادی که در راه تو به خاطر جلب رضایت تو به مجاهدت مشغول باشم و خدایا در آخر می‌گویم به تو که حنان هستی و منان هستی، الهی و ربی من لی غیرک؟ الهی و ربی انت رجایی، الهی العفو العفو العفو.

و اگر خدایا، بنده توفیق لیاقت شهادت را پیدا کردم مقام شهیدان والامقام همچون اصحاب حسین (ع) را به بنده حقیر سراپا تقصیر عنایت فرما.

و بعد سخنی چند با مادرم:

السلام علیک مادرم، قبل از هر حرفی امیدوارم که مرا حلال کرده باشی و از اینکه نتوانسته‌ام خدمتی که دلم می‌خواست به تو بکنم، از تو معذرت می‌خواهم و این را بگویم، مادرم، مرا به خاطر دنیا دوست می‌داری یا بخاطر آخرت، اگر بخاطر دنیا دوستم می‌داشتی دیگر از این به بعد تمام شد، اما اگر بخاطر آخرت دوستم می‌داشتی ان شاء الله دیدار در روز قیامت که حتماً به دردت خواهم خورد. و از اینکه در دنیا از من جدا شدی و من از تو جدا شدم، صبر کنی که خداوند با صابران است، ان الله مع الصابرین، که در این سخن یک ذره در اعتبارش شکی نیست و انشا الله بر این کلام حضرت حق عمل کنی و خلاصه همچون زینب که در کربلای معلی آن حضرت دو پسرش را فرستاد، و در جلو چشمش تکه تکه کردند و تو نیز از آن حضرت درس را گرفته‌ای و الا دروغ می‌گویی، وقتی که روضه آن حضرت را می‌شنوی گریه می‌کنی، همه اینها دروغ است، ولی آنچنان که من تو را شناخته‌ام نه اینها دروغ نیست ان شاء الله، و از تو می‌خواهم در تربیت دو تا برادرم سیدمحسن و سیدمحمدتقی بیشتر تلاش کنی و بنده از آنها خیلی معذرت می‌خواهم که شاید نتوانسته‌ام در مورد آنها به حق برادری عمل کنم و چون آنها صغیر هستند از تو معذرت می‌خواهم و همیشه برایم دعا فرما که دعا سلاح مؤمنین است. هر وقت به یاد من افتادی و خواستی گریه کنی، بر علی اکبر (ع) گریه کن و سعی کن که یا هر دو برادرم را و یا حداقل یکی از دو برادر کوچکم را به مدرسه فیضیه قم بفرستی، جهت تحصیل علوم دینی و کسب معارف اسلامی در دانشگاه امام صادق (ع) و جهت شاگرد شدن به آن حضرت علیه الصلاة و السلام.

اما سخنی چند با برادران و خواهران، امید است که شما برادرانم همچنانکه در مسائل دینی سستی به خرج نداده‌اید بعداً هم سستی نکنید. و برادر بزرگم، جناب آقای سید حسن موسوی تبریزی، من می‌دانم که با شهید شدن من از این به بعد احساس تنهایی خواهی کرد که دیگر برادری بنام سیدمحمد نخواهم داشت که به او خدمت کنم، برادرم نمی‌دانم از محبت‌های تو که به اینجانب کرده‌ای با چه زبانی تشکر کنم. برادر از آن لحظه‌ای که متولد شده‌ام تو سعی بیشتری در تربیت صحیح من داشتی و همیشه خیرخواه من بوده‌ای و همیشه دوستدار من بوده‌ای، برادرم در این چند سال آنقدر به من محبت کرده‌ای که هر گاه نگاهی به طول و عرض این محبت‌ها می‌کنم شاید یک برادر به برادرش در طول ۳۰ سال نتواند این همه خدمت کند که تو کرده‌ای، برادرم ان شاء الله مرا دوست داری به خاطر آخرت و اگر حسابم عالی باشد عوض این مهربانی‌ها در آخرت، و برادرم از تو می‌خواهم که زیاد گریه و زاری نکنی و از خداوند احدیت خواستار صبر برای تو هستم که خداوند تو را صبر عطا فرماید و از اینکه شاید نتوانسته‌ام حقوق برادری را برای حضرتعالی انجام دهم، از حضرتعالی معذرت می‌خواهم و امیدوارم که مرا حلال کرده باشی. برادرم و سرورم و قبله گاه محترمم، در تربیت صحیح بچه‌های خانواده یمان، همچنانکه کوشا بوده‌ای باز هم کوشاتر باش.

برادرم! مادر و خواهران و برادرانم را همه و همه به تو می‌سپارم و همه شماها را به خدا که قادر بر همه چیز است می‌سپارم. برادرم تو خود می‌دانی که بنده از هیأت‌های حسینی خیلی خوشم می‌آمد و به هیأت‌های علاقه بیشتری داشتم، امیدوارم که روح حقیر را از این هیأت‌ها بی نصیب نفرمایی ان شاء الله و امیدوارم که مرا حلال کنی و برای من از درگاه حق کسب رحمت بیشتری کنی. والسلام

و اما خواهرانم! اولاً امید است که اینجانب، برادر کوچکتان را از اینکه شاید نتوانسته‌ام خدمت آن‌چنانی که دلتان می‌خواست برای شما انجام بدهم، حلال کرده باشید و امیدوارم به اینکه همچنانکه در مسائل اسلامی و عقیدتی اعم از واجبات و مستحبات و محرمات را که ملاحظه کرده‌اید، باز هم به حدی که خداوند به آن رضا دارد ملاحظه کنید و همیشه پشتیبان همدیگر باشید و به رهنمودهای امام امت گوش فرا دهید و سعی کنید به آن حدی که به شما مربوط است جامه عمل بپوشانید و زیاد گریه و زاری نکنید و به یاد آورید آن لحظه حضرت زینب (سلام الله علیها) و اهل بیت حضرت حسین (علیه السلام) را در روز عاشورا و ما بعد از آن روز، و صبر کنید در مقابل سختی‌ها و ناهماهنگی‌های روزگار، و السلام.

شما را به خدا می‌سپارم و زن داداشم، امیدوارم شما نیز خیلی ناراحت نباشید و صبر کنید و در تربیت صحیح بچه‌ها سعی بیشتری کنید و حقیر را حلال کنید و خداوند از شما راضی باشد. ان شاء الله.

اما شما ای فامیل‌ها و آشنایان و رفقا! امید است به اینکه شماها نیز اینجانب را حلال کرده باشید و بیشتر گریه و زاری نکنید که گریه و زاری زیاد، نزد عقلای عالم مورد پسند نیست، دعا کنید و کسب حمّیت و سعی کنید در دنیا آزاد مرد باشید و در کارهایتان اول رضای خدا را در نظر بگیرید و بعد رضای غیر را، و امام را تنها نگذارید و بر امورات خود تجدید نظر کنید و خودتان را در مقابل حملات شیطان آماده کنید و نترسید که «إنَّ کیدَ الشیطانِ کان ضعیفا» که مکر و حیله شیطان ضعیف می‌باشد. و توکل بر خدا را از یاد نبرید و در آخر مرا حلال کنید و شما را بیشتر خسته نکنم و از شما رفقای صمیمی انتظار دارم که زود مرا از یاد نبرید، در ادعیه‌ها و موقع قرآن خواندن به بنده دعا کنید.

و اما شما ای ملت قهرمان و شهیدپرور! بنده خیلی کوچکم از اینکه به شما همچون ملتی پیام بدهم و به شما مطلبی عرض کنم. اما به عنوان یک طلبه گناهکار و پر از معصیت عرض می‌کنم. وصیت و پیام من به شما ملت عبارت است از اینکه به چیزهایی که خداوند راضی می‌شود و رسولش نیز راضی می‌شود و ائمه علیهم السلام نیز به آنها رضایت دارند و به چیزهایی که رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی به آنها رضایت دارد، انجام دادن آن فعل‌ها و کارها، و مهمّ شمردن آن کارها (بر شما لازم است.) و این را بدانیم ای امت قهرمان مسئله جنگ، یک تکلیف است تکلیف ما این است که جنگ کنیم، تا رفع فتنه در عالم و اگر ما از این پرچم نگهداری نکردیم دیگران خواهند آمد و نگهداری خواهند کرد ولی ما در نظر و لطف خداوند احدیت بر کنار می‌شویم و از امتحان رد می‌شویم و در روز قیامت در مقابل حضرت حق و حضرت محمد (ص) و ائمه معصومین سرافکنده خواهیم شد و ای ملت! روحانیت را به شما می‌سپارم و شما را به روحانیت و همه شما را به خداوند «القادر علی کل شیء» و اگر کسی از شماها بر من حقی داشته باشد امید است که مرا حلال کنند.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار

نویسنده: حقیر الناس و حقیر الطلاب سید محمد موسوی تبریزی ۲۲/۱۱/۶۵

انتهای خبر

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha