سه‌شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۲
امام علی علیه السلام از نگاه دیگران و در وصف شاعران

حوزه/ میخائیل نعیمه، نویسنده و متفکر انسانی مسیحی عرب: «هیچ مورخ و نویسنده ای هر اندازه هم که از نبوغ و رادمردی ممتاز برخوردار باشد، نمی‌تواند سیمای کاملی از انسان بزرگی مانند علی در مجموعه‌ای که حتی دارای هزار صفحه باشد، ترسیم نماید و دورانی پر از رویدادهای بزرگ مانند دوران او را توضیح دهد.

خبرگزاری‬ حوزه‬ |‬ در سیزدهم رجب سال ۳۰ عام‏‬ الفیل، حادثه بس عجیبی رخ داد که هرگز در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است، و آن حادثه، به دنیا آمدن نوزادی است در درون خانه کعبه که به نام علی علیه‌السلام اسم‏‬ گذاری شد.

مادر وی فاطمه، دختر اسد فرزند هاشم است که جز نخستین زنانی شمرده می‌شود که به پیامبر اکرم صلی‬ الله‬ علیه‬ و‬ آله‬‬ ایمان آورد و پیش از بعثت از آئین ابراهیم پیروی می‌کرد. همین فاطمه زنی است که سخت مورد احترام پیامبر اکرم صلی‬ الله‬ علیه‬ و‬ آله‬‬ بوده است.

پدرش، عمران معروف به ابوطالب، حامی بزرگوار رسول خدا صلی‬ الله‬ علیه‬ و‬ آله‬‬ بود.

شخصیت بی نظیر امیر مؤمنان (ع) همواره در طول تاریخ مورد توجه و حیرت دیگران بوده است که در طول تاریخ این شگفتی‌ها گاهی گزارش شده است و گاهی با بی مهری و سانسور واقع شده است، به هر روی خداوند با توجه خاص خود انسان‌هایی را برای تربیت بشر راسا خود مورد توجه و تربیت قرار داده است؛ انبیای الهی از آدم تا محمد (ص) برای همین منظور بوده است؛ امیر مؤمنان نیز از آغاز تولد مورد عنایت پروردگار بوده است که در خانه توحید زاده شد و پیامبر (ص) اورا به کفالت پذیرفت و تربیتش نمود چنانکه در کلام خود از نهج الیلاغه به این موضوع اشاره گردیده است؛ [۱]

همه دانشمندان آزاده جهان در شخصیت امیر مؤمنان (ع) حیرت زده نگریسته و غرق وجود بی مانند این انسان برتر و الگوی بشریت شده و در وصف او سخنان زیبایی گفته یا سروده اند که به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود.

۱- محمد بن ادریس رئیس مذهب شافعی از مذاهب اربعه ی اهل تسنن، درباره ی علی (ع) سروده ای دارد که مضمون آن چنین است:

" هر گاه علی جایگاه و حقیقت خویش را برای مردم آشکار کند، هر آینه مردم دسته دسته در برابر او به سجده خواهند افتاد، شافعی مُرد و عاقبت نفهمید علی پروردگار است، یا پروردگارش مال اوست."

۲- جرج جرداق نویسنده و پژوهشگر مسیحی:

" آیا از فرمانروایی خبر داری که خود نان سیر نخورد زیرا که در کشور او کسانی یافت می‌شدند که با شکم سیر نمی‌خوابیدند و جامه‌ی نرم نمی‌پوشیدند؟ (زیرا در میان ملت کسانی بودند که لباس خشن و درشت می‌پوشیدند) و درهمی را اندوخته ی خود نساخت؟ و به فرزندان و یاران خود هم وصیت کرد که غیر از این راه و روش نپیمایند. برادر خود را به خاطر یک دینار - که بدون حق از بیت المال طلب می‌کرد - مورد بازخواست قرار داد و پیروان و فرمانداران خود را به خاطر یک گرده‌ی نان که به عنوان رشوه از ثروتمندی گرفته و خورده بودند، تهدید کرد و به محاکمه و دادگاه کشانید. نزد حقیقت و تاریخ یکسان است او را بشناسی یا نشناسی. تاریخ و حقیقت گواهی می‌دهند که او وجدان بیدار و قهار، شهید نامی، پدر و بزرگ شهیدان، علی بن ابی طالب، صوت عدالت انسانی، شخصیت جاویدان شرق است. چه می‌شد بر تو ای دنیا، اگر نیروهای خود را جمع می‌کردی و در هر زمانی یک علی می‌آوردی با عقلش و قلبش و با زبان و ذوالفقارش!»

۳- استاد امین نخله، دانشمند مسیحی:

«هر گاه کسی بخواهد بیماری روح و روان خود را درمان کند، باید به گفتار امام علی در نهج البلاغه روی آورد و راه و روش زندگی را در پرتو این کتاب ارزشمند بیاموزد.»

۴- میخائیل نعیمه، نویسنده و متفکر انسانی مسیحی عرب:

«هیچ مورخ و نویسنده ای هر اندازه هم که از نبوغ و رادمردی ممتاز برخوردار باشد، نمی‌تواند سیمای کاملی از انسان بزرگی مانند علی در مجموعه‌ای که حتی دارای هزار صفحه باشد، ترسیم نماید و دورانی پر از رویدادهای بزرگ مانند دوران او را توضیح دهد. تفکرات و اندیشه‌های آن مرد عرب و گفتار و کرداری را که میان خود و پروردگارش انجام داده است، نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است. تفکرات، ایده‌ها و گفتار و کردار او خیلی بیش از آن بوده است که با دست و زبان و قلم وی بروز کرده و در تاریخ ثبت شده است.»

۵- عبدالفتاح عبدالمقصود نویسنده و دانشمند مشهور مصری:

پس از محمد (ص) کسی را ندیده ام که شایسته باشد پس از او قرار گیرد، یا بتواند در ردیفش بیاید، جز پدر فرزندان پاک و برگزیده ی پیغمبر (علی بن ابی طالب) و من در این سخن به طرف داری تشیع وارد نشده ام، بلکه این رأیی است که حقایق تاریخ به آن گویاست. او، برترین مردی است که مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید، و اوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند، از هر خبری برای آنان شعاعی می‌درخشد، آری او مجسمه‌ای از کمال است که در قالب بشریت ریخته شده است."

۶- جبران خلیل جبران نویسنده ی معروف مسیحی:

«علی از جهان درگذشت، در حالی که شهید عظمت خود شد. در حالی که نماز میان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبریز بود. عرب، حقیقت مقام و قدر علی را نشناخت تا از میان همسایگان پارسی آنان، مردمی به پا خاستند و بین گوهر و سنگریزه را فرق گذاشتند.»

۷- بارون کاردایفو دانشمند فرانسوی:

«علی مولود حوادث نبود، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود، اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخیله‌ی خود اوست، پهلوانی بود که درعین دلیری، دلسوز و رقیق القلب، و شهسواری بود که در هنگام رزم آرایی، زاهد از دنیا گذشته بود. به مال و مقام دنیا اعتنایی نداشت و در حقیقت، جان خود را فدا نمود. روحی بسیار عمیق داشت که ریشه‌ی آن ناپیدا بود و در هرجا خوف الهی آن را فرا گرفته بود.»

۸- شبلی شمیل از پیشتازان مکتب مادیگری:

«پیشوا علی بن ابیطالب، بزرگ بزرگان، یگانه نسخه‌ای است که نه شرق و نه غرب، نه در گذشته و نه در امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است…»

۹- سرپرسی سایکس:

«این که اهالی ایران در او مقام ولایت قائل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقیقی و مربی الهی می‌دانند واقعاً این عقیده قابل تحسین و شایان بسی تمحید است؛ اگر چه مقام و مرتبه‌ی او خیلی بالاتر از اینها است.»

۱۰- بولس سلامه شاعر و نویسنده ی معروف مسیحی لبنانی:

«اگر سوال کنند با آنکه تو مسیحی هستی چرا در مورد علی شعر سرودی؟ در جواب می گویم: هر یک از ابیات کتاب جواب سوال توست و هر کدام بیانگر فضلی از فضائل اوست. و علی مردی است که همه ی مسلمین او را به عظمت یاد می‌کنند، و مسیحی‌ها هم او را به بزرگی و زهد و تقوی یاد می‌کنند. و احادیث او را در مجالس خود ذکر می‌کنند. و من در روی زمین کسی را در مقابل غم و اندوه و ستم ستمگران، با صبرتر از علی نیافتم، کل زندگی این مرد مشوب به غصه‌های متعدد بود، علی علیه السلام از آن روزی که چشم خود را در کعبه باز کرد، تا وقتی که چشمش را در مسجد بست، درگیر با مشکلات و مصائب بود و …، ولی در برابر همه آن‌ها صبر کرد.... اگر شیعه بودن عبارت است از حب اهل بیت نبی من شیعه هستم، سپس خطاب به حضرت علی علیه السلام می‌گوید: شعر من در ساحل بیکران تو یک سنگریزه است، اما این سنگ به خون حسین خضاب شده است پس این هدیه‌ی ناقابل را به خاطر امام حسین علیه السلام از من قبول کن.

۱۱- جرجی زیدان ، نویسنده ی معروف مصری مدیر مجله الهلال:

«آیا علی پسرعموی پیغمبر و جانشین و داماد او نبود؟ آیا او آن دانشمند پرهیزگار و دادگر نبود؟ آیا او آن مرد با اخلاص و غیور نبود که در پرتو مردانگی و غیرتش اسلام و مسلمانان عزت یافتند؟»

۱۲- توماس کارلایل ، فیلسوف و نویسنده ی مشهور انگلیسی:

«اما علی، ما را جز این نرسد که او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم چه او جوانمردی بلندقدر و بزرگ نفس بود. از سرچشمه ی وجدانش مهر نیکویی سیل آسا سرازیر می‌گشت، از دلش شعله‌های نیرومندی و دلاوری زبانه می‌کشید. شجاع‌تر از شیر ژیان بود اما شجاعتی ممزوج با مهربانی و لطف و رأفت و دل نرمی …»

۱۳- همچنین دیدگاه هانری کربن، امین نخله، بولس سلامه و جرج جرداق در مورد نهج البلاغه ی حضرت امیر (ع) نیز عشق و مراتب معرفت خود را اینگونه بیان داشته اند:

پروفسور هانری کربن، محقق و شرق شناس معروف فرانسوی، نهج البلاغه را از مهم‌ترین سرچشمه‌هایی معرفی کرد که متفکران شیعه پیوسته از آن سیراب شده اند. در قسمتی از گفتار او آمده است که بعد از قرآن و احادیث پیامبر اسلام (ص)، نهج البلاغه در درجه‌ی نخست اهمیت قرار دارد و تفکر فلسفی مسلمانان به آن وابسته است.

استاد امین نخله، در جواب شخصی که از او درخواست کرده بود صد کلمه از نهج البلاغه را برای او انتخاب کند، می‌گوید: به خدا قسم نمی‌توانم. چگونه از میان صدها کلمه‌ی گهربار تعداد صد کلمه‌ی آن را انتخاب کنم. من از انتخاب یک کلمه‌ی آن هم عاجز هستم، زیرا این کار درست به این می‌ماند که دانه‌ی یاقوتی را از کنار دانه‌های دیگر بردارم.

بولس سلامه، درباره ی نهج البلاغه می‌گوید: نهج البلاغه اثر جاودانه ای است که انسان را به شناخت اندیشه‌ی بزرگ علی ابن طالب (علیه السلام) وادار می‌سازد و هیچ کتابی جز قرآن بر آن برتری ندارد.

جرج جرداق نویسنده و ادیب معروف مسیحی، نهج البلاغه را بیانی رساتر از هر بیانی دانسته است که تا انسان هست و اندیشه‌ی انسانی وجود دارد، با ذوق هنری و ادبی انسان پیوند ناگسستنی خواهد داشت. [۲]

شخصیت حضرت تأثیر فراوانی در زمینه شعر و ادب و نثر فارسی داشته است که نمونه‌هایی از مدح شعرا درباره حضرت در اینجا اشاره می‌شود.

۱- کسایی مروزی

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بوده‌است؟ و که باشد؟ جز شیر خداوند جهان، حیدر کرار؟

این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار

علم همه عالم به علی داد پیمبر چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار

۲- عطار نیشابوری

خواجهٔ حق پیشوای راستین کوه حلم و باب علم و قطب دین

ساقی کوثر، امام رهنمای ابن عم مصطفا، شیرخدای

مرتضای مجتبا، جفت بتول خواجهٔ معصوم، داماد رسول

در بیان رهنمونی آمده صاحب اسرار سلونی آمده

مقتدا بی‌شک باستحقاق اوست مفتی مطلق علی الاطلاق اوست

چون علی از غیبهای حق یکیست عقل را در بینش او کی شکیست

هم ز اقضیکم علی جان آگه است هم علی ممسوس فی ذات الله است

از دم عیسی کسی گر زنده خاست او بدم دست بریده کرد راست

گشته اندر کعبه آن صاحب قبول بت شکن بر پشتی دوش رسول

در ضمیرش بود مکنونات غیب زان برآوردی ید بیضا ز جیب

گر ید بیضا نبودیش آشکار کی گرفتی ذوالفقار آنجا قرار

گاه در جوش آمدی از کار خویش گه فرو گفتی بچه اسرار خویش

در همه آفاق هم دم می‌نیافت در درون می‌گشت و محرم می‌نیافت

۳- سعدی

جوانمرد اگر راست خواهی ولیست کرم پیشه شاه مردان علیست

کس را چه زور و زهره که وصف علی کند جبار در مناقب او گفته هل اتی

زورآزمای قلعه خیبر که بند او در یکدگر شکست ببازوی لافتی

مردی که در مصاف زره پیش بسته بود تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا

دیباچه مروت و سلطان معرفت لشکرکش فتوت و سردار اتقیا

فردا که هر کسی بشفیعی زنند دست مائیم و دست و دامن معصوم مرتضی

پیغمبر آفتاب منیرست در جهان وینان ستارگان بزرگند و مقتدا

یا رب بنسل طاهر اولاد فاطمه یا رب بخون پاک شهیدان کربلا

یا رب بصدق سینه پیران راستگوی یا رب به آب دیده مردان آشنا

دل‌های خسته را بکرم مرهمی فرست ای نام اعظمت در گنجینه شفا

۴- مولوی

زین سبب پیغامبر با اجتهاد نام خود وانِ علی مولا نهاد

گفت هر کو را منم مولا و دوست ابن عمّ مَن علی مولای اوست

کیست مولا آنک آزادت کند بند رِقّیت ز پایت بر کند

چون بآزادی نُبوت هادیست مؤمنان را ز انبیا آزادیست

ای گروه مؤمنان شادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی کنید

لیک میگویید هر دم شُکر آب بی زبان چون گلستان خوش‌خضاب

بی زبان گویند سرو و سبزهزار شُکر آب و شُکر عدل نو بهار

حلّهها پوشیده و دامن‌کشان مست و رقّاص و خوش و عنبرفشان

جزو جزو آبستن از شاهِ بهار جسمشان چون دُرج پُر دُرّ ثِمار

مریمان بیشوی آبست از مسیح خامُشان بی‌لاف و گفتاری فصیح

ماه ما بینطق خوش بر تافتست هر زبان نطق از فَرِ ما یافتست

نطق عیسی از فَرِ مریم بود نطق آدم پَرتو آن دم بود

تا زیادت گردد از شکرای ثقات پس نبات دیگرست اندر نبات

عکس آن اینجاست ذَلَّ مَن قنع اندر این طَور است عزَّ مَن طمع

در جوال نفس خود چندین مرو از خریداران خود غافل مشو

از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان مطهر از دغل

در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری بر آورد و شتافت

او خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبی و هر وَلی

آن خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجده‌گاه

در زمان انداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزااش کاهلی

گشت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمت بی‌محل

گفت بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی

آنچه دیدی بهتر از پیکار من تا شدی تو سُست در اشکار من

آنچه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جَست

آنچه دیدی که مرا زان عکسِ دید در دل و جان شعله‌ای آمد پدید

آنچه دیدی برتر از کون و مکان که به از جان بود و بخشیدیم جان

در شجاعت شیر ربانیستی در مروّت خود کی داند کیستی

در مروّت ابر موسیی بتیه کآمد از وی خوان و نان بی‌شبیه

...ای علی که جمله عقل و دیده‌ای شمّه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرارِ هوست زانک بی‌شمشیر کشتن کارِ اوست

صانع بی‌آلت و بی‌جارحه واهب این هدیه‌های رابحه

صد هزاران می‌چشاند هوش را که خبر نبود دو چشم و گوش را

باز گوای بازِ عرش خوش‌شکار تا چه دیدی این زمان از کردگار

چشم تو ادراک غیب آموخته چشمهای حاضران بر دوخته

آن یکی ماهی همی‌بیند عیان وان یکی تاریک می‌بیند جهان

وان یکی سه ماه می‌بیند بهم این سه کس بنشسته یک موضع نعم

چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز در تو آویزان و از من در گریز

سحر عین است این عجب لطف خفیست بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست

عالم ار هجده هزارست و فزون هر نظر را نیست این هجده زبون

راز بگشاای علی مرتضی‌ای پس سؤ القضا حسن القضا

یا تو واگو آنچ عقلت یافتست یا بگویم آنچ برمن تافتست

از تو بر من تافت چون داری نهان می‌فشانی نور چون مه بی‌زبان

لیک اگر در گفت آید قرص ماه شب روان را زودتر آرد براه

از غلط ایمن شوند و از ذهول بانگ مه غالب شود بر بانگ غول

ماه بی‌گفتن چو باشد رهنما چون بگوید شد ضیا اندر ضیا

چون تو بابی آن مدینهٔ علم را چون شعاعی آفتاب حلم را

باز باش‌ای باب بر جویای باب تا رسد از تو قشور اندر لباب

باز باش‌ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفوا احد

هر هوا و ذره‌ای خود منظریست نا گشاده کی گود کانجا دریست

تا بنگشاید دری را دیدبان در درون هرگز نجنبد این گمان

چون گشاده شد دری حیران شود مرغ اومید و طمع پران شود

غافلی ناگه به ویران گنج یافت سوی هر ویران از آن پس می‌شتافت

تا ز درویشی نیابی تو گهر کی گهر جویی ز درویشی دگر

سال‌ها گر ظن دود با پای خویش نگذرد زاشکاف بینی‌های خویش

تا ببینی نایدت از غیب بو غیر بینی هیچ می‌بینی بگو

۵- حافظ شیرازی

مردی ز کننده در خیبر پرس اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس

گر طالب فیض حق شدستی حافظ سرچشمه آنز ساقی کوثر پرس

ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش پیوسته در حمایت لطف اله باش...

آن را که دوستی علی نیست کافر است گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش

امروز زنده ام به ولای تو یا علی فردا به روح پاک امامان گواه باش

۶- شهریار تبریزی

علی‌ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که عَلَم کند به عالَم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که می‌تواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه مُلک لافتی را

به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت چه پیام‌ها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای‌گردان به دعای مستمندان که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوش‌تر بنوازد این نوا را:

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را»

ز نوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

به قلم: امیر علی حسنلو

پی نوشت‌ها:


[۱]. قرآن ومعصومان در آینه علوی، ص ۳۴

[۲]. امیر علی حسنلو قرآن ومعصومان در آینه‌ی علوی، ص ۳۴

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha